نَصاری (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَصاری:(قالواْ إِنّا نَصارَى أَخَذْنا) «نَصاری» (به فتح نون و راء) به معنای پیروان
حضرت عیسی (علیهالسّلام) که واحد آن
نَصْرانی است.
در اينكه
علت نامگذارى مسيحيان باين
اسم چيست، احتمالات مختلفى دادهاند نخست اينكه بخاطر آن است كه
عیسی (علیهالسلام) در شهر «
ناصره» در دوران كودكى پرورش يافت، و نيز احتمال دادهاند
از «
نصران» گرفته شده كه آن هم نام قريهاى است كه «
نصاری» به آن علاقه خاصى داشتهاند و نيز ممكن است
انتخاب اين نام بخاطر آن باشد كه هنگامى كه مسيح
ناصران و يارانى
از مردم طلبيد، آنها
دعوت او را اجابت كردند همانطور كه
قرآن میگويد:
(كَما قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيّينَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ) و
از آنجا كه جمعى
از آنها به گفته خود عمل نمىكردند و تنها مدعى يارى مسيح ع بودند
قرآن در آيه مورد بحث میگويد:
(وَ مِنَ الَّذينَ قالوا إِنّا نَصارى)«
از كسانى كه ادعا مىكردند ما ياوران عيسى ع هستيم" ولى در اين ادعا، صادق نبودند.»
به موردی
از کاربرد «
نَصاری» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ مِنَ الَّذينَ قالواْ إِنّا نَصارَى أَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسواْ حَظًّا مِّمّا ذُكِّرواْ بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء إِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما كانواْ يَصْنَعونَ) «و
از كسانى كه مىگفتند: «ما
نصرانى و ياور
مسیح هستيم» نيز پيمان گرفتيم؛ ولى آنها بخش مهمّى
از آنچه را به آنان تذكر داده شده بود به دست فراموشى سپردند؛
از اين رو در ميان آنها، تا
روز قیامت، و پايان
دنیا دشمنى و
کینه افكنديم. و خداوند، در قيامت آنها را
از نتايج اعمالشان آگاه خواهد ساخت.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
(وَ مِنَ الَّذينَ قالوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسوا حَظًّا مِمّا ذُكِّروا بِهِ فَأَغْرَيْنا) راغب در مفردات گفته وقتى گفته مىشود غرى بكذا معنايش اين است كه به فلان چيز چسبيد، و ملازم آن شد، و اصل اين كلمه
از غراء است، كه به معناى سريش و سريشم و امثال آن است، و چون گفته شود: اغريت فلانا بكذا كه
باب افعال اين ماده است همان معناى ثلاثى مجرد را مىدهد، و مىفهماند كه من او را به فلان چيز چسباندم.
عیسی بن مریم (علیهالسلام) پیغمبر رحمت بود و مردم را به
صلح و صفا مىخواند، و تشويقشان مىكرد به اينكه نسبت به
آخرت اشراف و توجه كامل داشته و
از لذائذ
دنیا و زخارف دلفريب آن اعراض كنند، و نهيشان مىكرد
از اينكه بر سر دنيا اين كالاى پست و
غرض أدنى تكالب كنند، يعنى مانند درندگان بر سر يک شكار پنجه به روى هم بكشند كه اگر خواننده عزيز بخواهد كلمات آن جناب را ببيند بايد به مواقف مختلفى كه انجيلهاى چهارگانه
از آن جناب
نقل كردهاند مراجعه كند.
ليكن پيروانش عكس العمل بر خلاف،
از خود نشان داده و مواعظ و تذكرات آن جناب را
از ياد بردند، و چون چنين كردند خداى عزوجل به جاى
سلم و صفا
کینه و دشمنى را در دلهاشان ثابت كرد، و به جاى برادرى و دوستى كه عيسى (ع) آنان را به آن مىخواند، دشمنى و كينه توزى را در دلهاشان مستقر نمود.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «نصاری»، ج۴، ص ۴۶۳.