نورالدین صابونی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نورالدین صابونی، ابوبکر احمد بن محمود بن ابیبکر صابونی بخاری، از عالمان پرنفوذ حنفی ماتریدی در
قرن ششم است.
درباره زندگی صابونی، همچون زندگی بسیاری دیگر از عالمان حنفی، اطلاع چندانی وجود ندارد و به رغم اهمیت فراوان وی در نگاه حنفیان،
شرح حال نویسان حنفی فقط فهرست
آثار ، نام یکی از شاگردان، تاریخ درگذشت و محل
دفن او را ذکر کردهاند. از تاریخ
تولد او اطلاعی نیست. به نوشته زرکلی،
ولادت و
وفات او در بخارا بوده است.
فخر رازی در
کتاب مناظرات فخرالدین الرازی فی بلاد ماوراءالنهر، از
مناظره خود با صابونی در بخارا خبر داده است. طبق این گزارش، صابونی در هنگام حضور فخر رازی در بخارا، به تازگی از سفر
مکه بازگشته بود و روی منبر در حضور جمعیتی انبوه، که شمار فراوانی از اهل
خراسان و عراق نیز در میان آنان بودند، گفت که در سفر از بخارا تا مکه و در بازگشت، چشمم به کسی نخورد که شایسته نام انسان باشد، زیرا آنان در نهایت دوری از فهم و درک بودند. این
سخن ، خراسانیان و عراقیان را آزرده کرد و آنان نزد فخر رازی رفتند و گفتند که وی اهل خراسان و اهل عراق را نادان و کم فهم خوانده است.
در این اثنا، صابونی به دیدار فخر رازی رفت و این دو شخصیت برجسته اشعری و ماتریدی، درباره رؤیت الهی مناظره کردند، که به شکست صابونی انجامید. پس از چند روز، فخر به دیدار صابونی رفت و با هم بر سر تکوین و مکوّن (یکی از مباحث مهم در
کلام ماتریدیه) مناظره کردند،
که بازهم به شکست صابونی انجامید.
برادر صابونی، پس از مناظره دوم، فخر رازی را به خانه خود دعوت میکند و در آنجا نیز میان فخر و صابونی مناظرهای درمیگیرد درباره صفت بقاء و اینکه آیا بقا صفتی غیر از اصل وجود امر باقی است یا عین آن. این بار نیز صابونی شکست میخورد و سر انجام، در حضور فخر رازی به عجز خود در
علم کلام اعتراف میکند و از وی میخواهد که بیش از این در آشکار ساختن قصورات وی نکوشد.
شرح حالنویس حنفی از استادان صابونی و مدارج تحصیلی او سخنی به میان نیاوردهاند. تنها فخر رازی در پایان
گزارش مناظره سوم، از صابونی نقل کرده که گفته است که من کتاب تبصرة الادلة
ابومعین نسفی را خوانده و بر آن بودم که در تحقیق و تدقیق، چیزی بیش از این کتاب یافته نمیشود.
از این سخن میتوان دریافت که یکی از
منابع مهم وی، همین کتاب بوده است. بلقاسم الغالی
از این سخن صابونی چنین استنباط کرده که وی از شاگردان
ابومعین نسفی بوده است.
به نظر میرسد صابونی شاگردان و ارادتمندان بسیاری داشته است؛ از تعبیر خود وی در مقدمه البدایة (التمس منی بعض اصحابی...) نیز میتوان به این مطلب پیبرد. اما در منابع فقط از یکی از شاگردان او، شمس الائمه محمد بن عبدالستار کردری (متوفی ۶۴۲)، نام برده شده است.
صابونی در ۱۶ صفر ۵۸۰ در بخارا درگذشت و در
مقبره قضات سبعه در همین شهر به
خاک سپرده شد.
از گزارش مناظرات فخر رازی میتوان دریافت که صابونی در
عصر خود
مقام علمی والایی داشته و مهمترین متکلم و اصولی حنفیان در بخارا به شمار میآمده، چنانکه فخر رازی در معرفی وی نوشته است که در بخارا مردی بود که به وی «نورصابونی» میگفتند و او گمان میکرد متکلم آن قوم و اصولی ایشان است.
فخر رازی در ماوراءالنهر چهار مناظره در مسائل کلامی داشته که سه مناظره از آنها با صابونی بوده و فقط از صابونی نام برده و از بقیه متکلمانی که در ماوراءالنهر با آنان مناظره داشته، نام نبرده است. این دو امر میرساند که صابونی در علم کلام جایگاهی عظیم داشته و از مشاهیر عالمان عصر خود در ماوراءالنهر بوده است.
با این حال، رازی در هر سه مناظره، خود را برنده و صابونی را بسیار
ضعیف و در سطح پایین علمی معرفی کرده و افزوده که وی تحصیل علم را از نو آغاز کند.
اما همان گونه که فتحالله خلیف یادآور شده است، نمیتوان به این بخش از سخنان رازی چندان اعتماد کرد، زیرا وی در گزارش مناظرات خود، دیگران را تحقیر کرده و خود را برتر نشان داده است. در حالی که میدانیم رازی شخصیت برجستهای بوده است، حقیقتاً مشخص نیست که رقیبان وی به آن اندازه که وی آنان را
محقر نشان داده است، ضعیف بودهاند یا خیر.
ظاهراً مهمترین دانشی که صابونی بر آن تسلط داشته، علم کلام بوده است. اگرچه طبق گزارش فخر رازی،
وی متکلم و اصولی بوده است. در اینکه اندیشه اصولی وی چگونه بوده و کتابی نیز در این زمینه داشته است یا خیر، سندی در دست نیست، اما در کلام مهارت داشته و در این باره سه
کتاب نوشته است.
صابونی پیرو
مکتب کلامی ماتریدیه بوده است. چنانکه در گزارش فخر رازی نیز آمده، وی کتاب تبصرة الادلة
ابومعین نسفی را، که اثری بسیار مهم در کلام ماتریدی است،
خوانده و اندیشهاش مطابق آن کتاب شکل گرفته بوده است. این موضوع که او پیرو مکتب ماتریدیه بوده، در کتاب البدایة وی نمایان است. اولا وی این کتاب را، همانند بسیاری دیگر از نویسندگان ماتریدی که پس از
ابومعین نسفی ظهور کردهاند، با نظم و ترتیبی شبیه به تبصرة الادلة نظام داده که در واقع، سبک ویژه نویسندگان ماتریدی
مذهب است. ثانیاً در بسیاری از جاهای کتاب، از ابومنصور ماتریدی با عباراتی احترامآمیز یاد کرده است.
همچنین از ابومنصور ماتریدی با عبارت «رئیس اهل
سنت و
جماعت » یاد کرده،
که نشان دهنده پایبندی و ارادت وی به ماتریدی و ماتریدیه است. از همه مهمتر اینکه وی در این کتاب، در موضع گیریهایش با ماتریدیان هم رأی است و واژگان اختصاصی کلامی آنان را به کار برده است.
آثار صابونی عبارتاند از: المغنی فی الکلام؛ الکفایة فی الهدایة فی اصول الدین؛ و البدایة من الکفایة فی الهدایة فی اصول الدین، که در واقع، تلخیصی از الکفایة است و این تلخیص را خود صابونی، به درخواست برخی اصحابش، انجام داده است.
از این کتاب دو
نسخه خطی، یکی در آلمان و دیگری دراسپانیا، موجود است. فتح الله خلیف البدایة آن را تصحیح و چاپ کرده است.
(۱) قاسم بن قطلوبغا، تاج التراجم فی من صنف من الحنفیة، چاپ ابراهیم صالح، بیروت و دمشق ۱۴۱۲.
(۲) اسماعیل باشا بغدادی، هدیة العارفین، اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، استانبول ۱۹۵۱.
(۳) تقیالدین تمیمی داری، طبقات السنیة فی تراجم الحنفیة، چاپ عبدالفتاح محمد الحلو، ریاض ۱۴۰۳.
(۴) سیدلطفالله جلالی، تاریخ و عقاید ماتریدیه، قم ۱۳۸۶.
(۵) مصطفی بن عبدالله الرومی الحنفی معروف به ملا کاتب جلبی حاجی خلیفه، کشفالظنون عن اسامی الکتب والفنون، بیروت ۱۴۱۹.
(۶) خیر الدین زرکلی، الاعلام، بیروت، چاپ هشتم، ۱۹۸۹.
(۷) احمد بن محمود صابونی، البدایة من الکفایة فی الهدایة فی اصول الدین، چاپ دکتر فتح الله خلیف، اسکندریه مصر ۱۹۶۹.
(۸) احمد بن مصطفی طاش کبریزاده، طبقات الفقهاء، چاپِ حاج احمد نیله، موصل عراق، ۱۹۳۴.
(۹) بلقاسم بن حسن الغالی، ابومنصور الماتریدی حیاته و آرائه العقدیة، تونس ۱۹۸۹.
(۱۰) فخر رازی، مناظرات فخر الدین الرازی فی بلاد ماوراءالنهر، چاپِ الدکتور فتح الله خلیف، بیروت ۱۹۶۶.
(۱۱) عبدالقادر قرشی، الجواهرالمضیة فی طبقات الحنفیة، چاپ الدکتور عبدالفتاح محمد الحلو، ریاض، چاپ دوم، ۱۴۱۳.
(۱۲) عمر رضا
کحاله، معجم المؤلفین، بیروت ۱۴۱۴.
(۱۳) محمد عبدالحی لکنوی، الفوائدالبهیة فی تراجم الحنفیة (به ضمیمه التعلیقات السنیة علی الفوائد البهیة)، چاپ محمد بدرالدین النعسانی، بیروت، (بیتا).
(۱۴)
ابومعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الأدلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابیمنصور الماتریدی، چاپِ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «نورالدین صابونی»، ج۱۶، ص۷۲۸۸.