نقولا توما
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توما، نـقـولا (۱۲۶۹- ۱۳۲۳ق/ ۱۸۵۳ - ۱۹۰۵م)، ادیـــب، روزنامهنگار، حقوقدان و وکیل دعاوی برجستۀ اهل
لبنان است.
مهمترین شرح حالی که از او باقی مانده، همان است که
جرجی زیدان (د ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م) نگاشته است. وی ظاهراً در
صیدا (یا صور)
درست هنگامی که پدرش دچار ورشکستگی و فقر شده بود، زاده شد.
توما در
مدرسۀ آباء یسوعی به تحصیل پرداخت و هوش و استعداد خود را آشکار ساخت
و چون خوشزبان بود، استادان در وی به عنوان سخنور آینده مینگریستند.
وی در ۱۲ سالگی نزد میخائیل ابیلا به فراگیری
نحو پرداخت، آنگاه به مطالعۀ
شعر و فراگیری
عروض روی آورد.
یک سال بعد که پدرش شغل گمرکی خود را از دست داد، به سبب مشکلات فراوان مالی خانواده درصدد عزیمت به
بیروت و یافتن حرفهای درخور برآمد، اما با مخالفت پدر و تأکید او بر ادامۀ تحصیل روبهرو شد.
سرانجام به
مدرسۀ بطرس بستانی در بیروت درآمد.
تقریباً ۱۳ ساله بود که با حقوق ناچیزی به روزنامۀ تقدّم پیوست و کار روزنامهنگاری پیشه کرد.
توما در این سالها سخت نگران معیشت خانوادۀ خود بود؛ از اینرو، حضور حاکم
سوریه را در بیروت غنیمت شمرد و قصیدهای در مدح او سرود و از وی درخواست کاری در دستگاه دولت نمود و در ادارۀ املاکِ
صور استخدام شد.
در همان شهر بود که
فقه را نزد شوهرعمۀ خود نقولا زهار آموخت؛ اما با استعفای حاکم سوریه، او نیز از کار خود استعفا داد و به بیروت رفت. سپس مطران آغابیوس ریاشی، وی را به
تدریس در
مدرسۀ «عین القش»
لبنان گماشت،
اما بهرغم غنای کتابخانه، چون آن کار را برای خود کوچک میپنداشت، آن را نیز رها کرد و در اواخر سال ۱۸۷۴م رهسپار
اسکندریه شد و در آنجا در یک کارخانۀ نمک به عنوان مترجم به کار مشغول شد.
بهرغم برخی کشاکشها، وی در آن کارخانه ماند و تا مقام بازرسی هم بالا رفت، اما در ۱۸۸۵م از آنجا استعفا داد
و به روزنامهنگاری و نگارش در روزنامۀ مرآة الشرق پرداخت. سپس عازم پاریس شد و در آنجا با
سیدجمالالدین اسدآبادی و شیخ
محمد عبده دیدار کرد.
توما آنگاه به لندن رفت و در این سفر با برخی از علما و دانشمندان آشنا شد. سپس به
مصر بازگشت و از روزنامهنگاری به
وکالت پرداخت و چون به نویسندگی نیز عشق میورزید، از قلم خود در حرفۀ وکالت سود جست و مجلۀ الاحکام المصریه را تأسیس نمود که در عالم مطبوعات از اعتبار و منزلت نیکویی برخوردار بود.
این نشریۀ ماهانه در اواسط صفر ۱۳۰۵/ اوایل نوامبر ۱۸۸۷ منتشر شد
و شهرت فراوانی برای صاحب خود در محافل حقوقی و قضایی مصر فراهم آورد.
گویند جودت پاشا وزیر عدلیۀ عثمانی، نقولا و روزنامهاش را مورد عنایت خاص و حمایت همهجانبه قرار داد.
چاپ الاحکام پس از انتشار جزء دهم آن به سبب مشغلۀ فراوان توما در حرفۀ وکالت، متوقف شد. اما در ۱۳۱۳ق/۱۸۹۵م نیز بار دیگر به مدت کوتاهی منتشر شد و روزنامههای بسیاری در شرق و غرب و از آن جمله الوقائع المصریه به ستایش آن پرداختند.
قصاید فراوانی هم در سرزمینهای عربی دربارۀ آن سروده شد.
این مجله روی هم رفته، نثر و اسلوب استواری داشته است،
اما نقولا هرگز دست از وکالت نکشید و در این پیشه در شمار معروفترین مردان جهان عرب درآمد.
نقولا را به خوشزبانی وصف کردهاند و او گویا از جوانی میکوشید به زبان فصیح عربی و آشکار ساختنِ اعراب سخن گوید.
وی در بیان عقیدۀ خود دلیر بود؛ شاید همین دلیری موجب شد که او را آماج چندین اتهام قرار داده، از کانون وکلا بیرون رانند.
این حادثه و نیز خستگی بسیار ناشی از کار و فعالیت فراوان، رنجورش ساخت. او برای معالجه به اروپا رفت، اما سرانجام، در ۲۵ اوت ۱۹۰۵ درگذشت. جسدش را به مصر آوردند و با بزرگداشت فراوان به خاک سپردند.
(۱) داغر، یوسف اسعد،
مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، ۱۹۷۲م.
(۲) زیدان، جرجی، تراجم مشاهیر الشرق، بیروت، دار مکتبةالحیاة.
(۳) طرازی، فیلیپ، تاریخ الصحافة العربیة، بیروت، ۱۹۱۴م.
(۴) مغربی، ابنسعید، المقتطف، قاهره، ۱۳۰۵ق/۱۸۸۷م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «نقولا توما»، شماره۶۱۹۳.