نقش باور مذهبی در سلامت عمومی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نقش باور مذهبی در سلامت عمومی، بسیار موثر است. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر
سلامت روانی و جسمانی آنان میپردازد. بر این اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشتههای مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نتایج بررسیها و تحقیقات مختلف نشان داده است که
ایمان به خدا و باورهای دینی در درمان
بیماریهای روحی و روانی، کاهش
اضطراب و ایجاد
آرامش در افراد مؤثر بوده است. ایمان مذهبی در
انسان نیروی مقاومت میآفریند و تلخیها و مشکلات را قابل تحمل میکند. انسان با
ایمان میداند که هر چیزی در جهان حساب معینی دارد. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی آنان میپردازد. بر این اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشتههای مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرار گرفتهاند.
روش مطالعه از نوع پیمایشی و بهصورت مقطعی و ابزار تحقیق، پرسشنامه بوده است. دراین پژوهش برای سنجش سلامت روان از پرسشنامة سلامت روانی ۲۸ گویهای گلدبرگ (دارای چهار مقیاس سلامت جسمی، اختلال خواب و اضطراب، اختلال کارکردی و
افسردگی) استفاده شده و تأثیر ابعاد مختلف
دینداری (شناختی، رفتاری و عاطفی) بر روی آن مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج یافتهها نشان میدهد که دانشجویان در بعد اعتقادی و عاطفی دینداری درحد بالایی بوده و در بعد رفتاری یا مناسکی درحد متوسطی هستند. نتایج آزمون آنالیز واریانس، معنیداری رابطة بین بعد اعتقادی و عاطفی تجربی را با سلامت روانی دانشجویان مورد تأیید قرار داده، اما رابطه بین بعد رفتاری (مناسکی) و سلامت روانی معنادار نبوده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بعد اعتقادی و عاطفی (تجربی) دینداری بر سلامت روانی دانشجویان مؤثر بوده، اما بعد رفتاری یا مناسکی دینداری بر سلامت روحی و روانی آنان تأثیری ندارد. استنباط نهایی از این تحقیق این است که دانشجویانی که از باورهای مذهبی قویتری برخوردارند، از سلامت روحی و جسمانی بیشتری نیز بهرهمند هستند.
به رغم نگاه بدبینانه روانشناسی در سطح برخی نظامهای کلی به
مذهب، از همان ابتدای شکلگیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی، بیشتر بیانگر رابطه مثبت بین دو متغیر بوده است. از دهه ۵۰ میلادی، تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند و از آن جمله میتوان به تأثیر
نماز و
دعا درمانگری بر اختلالات اشاره کرد. از دهه ۹۰ به دنبال ناکامی نسبی متخصین حرفههای بهداشت روانی از فنون و شیوههای مداخلهای مرسوم و به دنبال تحقیقات متعدد و نتایج آنها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بوده، رویآوری به
مذهب روز افزون گردید.
به اعتقاد برخی از پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر
سبک زندگی و چگونگی حل تعارضهای ارزشی، به دو سوال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیتها و استعدادهای او پاسخ میدهد
و به این ترتیب به وحدتیافتگی سازمان روانشناختی، معنوی و خود نظمدهی انسان کمک میکند. بهعبارت دیگر، سازشیافتگی انسان در پی پاسخگویی به آنها است، مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواستهها و مواضع مهم فراهم میکند. از جمله این خواستهها و نیازها میتوان به شکل انسان در رابطه با زمان و جاودانگی، اجتماعی شدن و اجتماعی ماندن، الگوی دلبستگی و جدایی،
تشویق و
تنبیه (
مجازات)، معنادهی به فعالیتها،
عقل، جایگاه فرد در جهان، غلبه و معنادهی به رنجها و تعارضهای اساسی زندگی اشاره کرد.
از نظر
آلپورت مذهب طیفی است که از یکسو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. آلپورت با بحث بر روی مذهب درونی و بیرونی اظهار میدارد که مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرکها نیازی ندارد. به نظر او مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگرانه دارد.
دانشجویان قشر وسیعی از فعالان یک کشور را تشکیل میدهند و بهنظر میرسد عوامل مختلفی میتواند سلامت روانشناختی آنها را به خطر اندازد. این عوامل میتواند ترکیبی از محرکهای درونی، مانند شخصیت (که زمینهساز
شکست و
تسلیم فرد در برابر مشکلات است) یا عوامل بیرونی، مانند تنیدگیهای محیطی باشد. سلامت روان به عنوان یکی از ابعاد سلامت در نظر گرفته شده است. طبق تعریف کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارتست از «حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم بیماری و ناتوانی» و تأکید بر اینکه هیچیک از این ابعاد بر دیگری برتری ندارد.
تحقیقات متعدد نشان میدهد که همبستگی معناداری بین بهزیستی روحی و معنوی و اعمال مذهبی
افسردگی،
عزتنفس و جهتگیری مذهبی درونی
، بهزیستی هیجانی و رضایت از زندگی
، بیثباتی هیجانی و آشفتگی خلق
و
استرس گزارش شده است. از سوی دیگر، سلامت روانی را حالت سازگارانه، کموبیش خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی استعدادهای شخصی تعریف کردهاند
. این اصطلاح، عموماً برای کسی بهکار میرود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق عاطفی عمل میکند و نه کسیکه تنها
بیمار نیست.
فوتولاکیس،
سیامولی،
ماگیرا و
کارپینس بیان میکنند، باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است، تاحد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد. بهطوری که اینان معتقدند میتوان از طریق اتکا به خداوند، موقعیتهای غیرقابل کنترل را تحت کنترل در آورد.
مطالعات
داگلاس نشان میدهد که نگاه ابزاری به باورهای مذهبی اثرات پایدار در سلامت روانشناختی ندارد در حالیکه هدفمند بودن باورهای دینی، مؤلفههای سلامت روانشناختی را توسعه میدهد
. همچنین مطالعات
لوینسون نشان میدهد که داشتن تصویری مطلوب از خود و آینده، زمینهساز تلاشهای سودمند و پیشرفتگرا است و موجب بهبود مؤلفههای سلامت روانشناختی میشود.
تحقیقات کیز
( ۲۰۰۷) نشان میدهد که ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه، شیوع بیماریهای قلبی، عروقی، نشاندهنده ابتلا به مشکلات جسمی و تعامل روانشناختی اجتماعی ضعیف بوده در میان افراد در حال شکوفایی در کمترین سطح، در میان افرادی که از سلامت روانی نسبی برخوردارند در حد متوسط و در میان افراد در حال پژمردگی در بالاترین سطح خود قرار دارند.
مطالعه دسرتر و همکاران نشان میدهد که رویکرد دینی تنها پیشبینی کننده سلامت روانشناختی بوده است. بدین معنی که رویکرد بالد با سطح بالاتر سلامتی و رویکرد مذهبی پایین با سطح سلامتی روانشناختی پایینتر ارتباط دارد.
تحقیقات پاتیلو
نشان میدهد که مثبت اندیشی درباره جهان پیرامون آن، رخوت،
افسردگی و رفتارهای اجتنابی را به دنبال نخواهد آورد.
از نظر کوئینگ
مذهب برای افراد، نقش سپر دفاعی در برابر عوامل مخرب، زیانآور و تنشزای محیطی را ایفا میکند. کوئینگ و همکاران
در نتیجه تحقیقات خود بیان میکنند که
دین اثر مفید و مطلوبی در از بین بردن فساد و کاهش مرگ و میر دارد و افرادی که در امور مذهبی شرکت میکنند، از نظر روحی و جسمی سالمتر از افرادی هستند که اعتقادات مذهبی ندارند.
کوئینگده سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح میکند:
مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به
دنیا در فرد میشود و او را در مقابل رویددهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری میرساند؛ مذهب به زندگی فرد معنا میدهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشان دهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها میشود؛ افراد مذهبی با حوادث تروماتیک زندگی که پذیرفتنی نیستند، راحتتر سازگار میشوند؛ مذهب باعث ایجاد
امید شده و امید باعث ایجاد
انگیزه و انرژی در فرد میشود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار میکند؛ افراد مذهبی احساس آزادی بیشتری نسبت به دیگران میکنند. آنها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛ احساس کنترل در افراد مذهبی به واسطه دعا کردن ایجاد میشود، به اینگونه که
دعا کردن احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط به ظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار میشود؛ افراد مذهبی از شخصیتهای دینی که
رنج بسیار کشیدهاند، الگوبرداری میکنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیرقابل تغییر و ناگوار میشود؛ افراد مذهبی از الگوی تصمیمگیری خاصی استفاده میکنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیمگیریهای مفید برای خود و اطرافیان و کاهش تصمیمگیریهای مخرب سوق میدهد. این امر تا حدی از شدت استرسهای زندگی میکاهد؛ مذهب تنها منبع پاسخگو به سوالات نهایی است، بهویژه در موارد نهایی که
علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله بهویژه در موارد جدی، مانند بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است؛ مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر میشود. این امر بهسبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و روحانیون، حتی خداوند (
توکل) ایجاد میشود.
برخی از مطالعات نشان میدهند که آموزش روشهای حل مسئله در چارچوب مذهبی، ضمن افزایش سازش یافتگی روانشناختی اضطراب آزمودنیها را کاهش میدهد.
در مطالعه بین فرهنگی در ۱۹ کشور غرب که بر روی ۲۸۰۸۵ نفر آزمودنی انجام شده بود، دریافتند که هرچه انسانها، پایبندی بیشتری به مذهب داشته باشند، درجه گرایش آنها به خودکشی کمتر است.
تحقیقات واتسون
نشان میدهد که افراد با جهتگیری مذهبی درونی از نظر شناختی منطقیتر و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند و میزان رضایتمندی آنها از زندگی بیشتر است.
یافتههای طهماسبیپور و کمانگیری
، بیرشک و همکاران، پورحسینی، جمالی، آلیانی و همایون و جلیلوند، طالقانی، صادقی، باقرزاده و حق
شناس نشان میدهد که بین دین،
معنویت و سلامت روان همبستگی وجود دارد. نتایج تحقیق برقی و علیپور بر روی باورهای مذهبی اساتید دانشگاههای تهران و تأثیر آن بر سلامت روان به این نتیجه رسیده است که باورهای مذهبی با خوشبینی و منبع کنترل رابطه معنادار داشته و این سه متغیر بر سلامت روانشناختی اساتید تأثیرگذارند. بر این اساس هرچه میزان باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوشبینی اساتید افزایش یابد، نمرات سلامت روانشناختی آنان نیز بالا میرود. بر اساس آنچه گفته شد میتوان به اهمیت موضوع رابطه باورهای دینی و سلامت روانی پی برد. سوال اصلی در این پژوهش این است که آیا بین دانشجویان متفاوت به لحاظ سلامت روانی و باورهای دینی تفاوت معناداری وجود دارد یا نه؟ وضعیت سلامت روانی دانشجویان بر اساس ابعاد مختلف دینداری چگونه است؟
تحقیقات مختلفی در مورد رابطه بین مذهب و سلامت روانی در داخل و خارج کشور انجام گرفته است که در اینجا به برخی از این تحقیقات و نتایج بهدست آمده، اشاره میشود:
• نتایج پژوهش استوارد و جو بر روی ۱۲۱ دانشجو نشان داده که روحیه مذهبی به صورت چشمگیری با سلامت روانی و سازگاری در ارتباط است و افرادی که خود را پیش از همه مذهبی میدانند از دیگران سازگارترند و بالاترین عملکرد تحصیلی را دارند.
• تحقیق واتسون و همکاران
به این نتیجه رسید که افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی از نظر شناختی، منطقیتر هستند، سازشیافتگی بیشتری از خود نشان میدهند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند.
• پژوهش یانگ و همکاران به این نتیجه رسید که افراد دارای جهتگیری مذهبی از نظر شناختی، منطقیتر هستند، سازشیافتگی بیشتری از خود نشان میدهند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند.
• نتایج پژوهش یانگ و همکاران بر روی ۳۰۳ نفر از فارغالتحصیلان رشتههای روانشناسی نشان میدهند که معنویت به عنوان یک سازه، نقش مهمی بر سازگاری روانشناختی دارد.
• مکنالتی و دیگران
در پژوهش خود نشان میدهند که دین تأثیر قابل ملاحظهای در سازگاری افراد دارد و از آن میتوان در کار بالینی بر روی افرادی که خواهان درون درمانی معنوی هستند استفاده کرد.
• جانسون بیان میکند باورهای دینی نقش عمدهای در سلامت روان و سازگاری افراد دارند.
• نتایج مطالعه ناوارا و جیمز
نشان میدهد افرادی که در مقیاس جهتگیری مذهبی بیرونی نمرات بالاتری را کسب کردهاند استرس بیشتری داشتهاند؛ اما افرادی که نمرات بالایی در جهتگیری مذهبی درونی داشتند، استرس کمتری را نشان میدادند.
• برگین و همکاران
با فرا تحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب و سلامت روانی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که بین مذهب و سلامت روانی رابطه مثبت وجود دارد، بدینمعنا که افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی – کسانیکه معتقدند مذهب در
ذلت آنها ریشه دارد - در مقایسه با افرادی که جهتگیری مذهبی بیرونی دارند - مذهب را وسیلهای برای دستیابی به چیزهای دیگر میدانند - سلامت روانی مثبتتری دارند.
• کوئینگ و فوترمن در بررسی بر روی ۲۳ تحقیق دریافتند که اشخاصی که متدینتر هستند، از سلامت روان و آسایش بیشتری برخورداراند.
• نتایج بررسی آقایانی چاووشی و همکاران
با عنوان بررسی رابطه نماز با جهتگیری مذهبی و سلامت روانی در بین کارکنان دانشگاه نشان میدهد که کسانیکه جهتگیری مذهبی درونیشان بالا بوده، دارای
اضطراب،
افسردگی کمتر و سلامت روانی بهتری هستند تا کسانیکه جهتگیری مذهبیشان بیشتر بیرونی است. از نظر عملکرد اجتماعی کسانیکه جهتگیری مذهبیشان بیرونی است، وضعیت بهتری دارند، اما تفاوت بین افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی از لحاظ عملکرد اجتماعی معنادار نبود. این تحقیق نتیجه میگیرد که افرادی که مذهب در آنها درونی است و در ذات آنها ریشه دارد، در مقایسه با افرادی که مذهب را وسیلهای برای دستیابی به اهداف دیگر خود میدانند از سلامت روشی بیشتری برخوردارند.
•نتایج تحقیق صفایی راد و همکاران
بر روی ۴۰۰ دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی همدان نشان میدهد که بین بهزیستی معنوی و سلامت روان همبستگی معنادار وجود دارد.
روش پژوهش از نوع پیمایش و بهصورت مقطعی بوده است و در نیمه اول سال ۱۳۹۰ در دانشگاه تبریز به اجرا گذاشته شده است. جامعه آماری عبارتند از: کل دانشجویان دختر و پسر رشتههای تحصیلی مختلف که در زمان پژوهش به تحصیل در دوره کارشناسی مشغول هستند. حجم نمونه ۳۸۰ نفر است که با استفاده از فرمول کوکران از بین حدود ۱۴۰۰۰ دانشجو انتخاب شده است. انتخاب افراد نمونه به روش تصادفی طبقهبندی بوده است. ابزار تحقیق پرسشنامه بوده که از دو بخش تشکیل شده است. پرسشهای مربوط به سلامت عمومی و پرسشهای مربوط به میزان دینداری.
پرسشهای سلامت عمومی از پرسشنامه کلدبرگ (۲۸ سوالی) گرفته شده و در مورد میزان دینداری، سه بعد در نظر گرفته شده است: بعد عاطفی تجربی، اعتقادی و بعد رفتاری یا مناسکی. بعد اعتقادی، اعتقادات یا باورهایی است که انتظار میرود
مؤمنان به آنها باور داشته باشند. بعد مناسکی شامل اعمال دینی مشخص همچون نماز و
روزه است که انتظار میرود افراد معتقد آنها را بجا آورند و بعد عاطفی تجربی به عواطف و احساسات مذهبی ناشی از باور دینی نظیر
ستایش،
تواضع و
ترس مربوط است. این ابعاد با استفاده از پرسشنامه سنجه دینداری مورد بررسی قرارگرفته است.
آزمون آلفای کرونباخ نشاندهنده میزان روایی بالا برای سلامت عمومی (گویههای مقیاس سلامت جسمی برابر با ۸۷/۰، مقیاس اختلال خواب و اضطراب برابر با ۸۴/۰، مقیاس اختلال کارکردی برابر با ۷۷/۰ و مقیاس
افسردگی برابر با ۹۱/۰) و دینداری (بعد اعتقادی برابر با ۹۲/۰، بعد عاطفی، تجربی برابر با ۸۸/۰ و بعد رفتاری یا مناسکی برابر با ۸۸/۰) است.
پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (۱۹۷۲) (GHQ)، فرم ۲۸ سوالی و مبتنی بر روی خود گزارشدهی است که با هدف ردیابی کسانیکه دارای یک اختلال روانی هستند، مورد استفاده قرار میگیرد. این پرسشنامه دارای ۴ خرده مقیاس
نشانههای جسمانی (GHQ-A)، اضطراب و بیخوابی (GHQ-B)، نارسایی در عملکرد اجتماعی (GHQ-C) و
افسردگی (GHQ-D) است. از طریق این پرسشنامه ۵ نمره برای هر فرد بهدست میآید که ۴ نمره آن مربوط به خرده مقیاسها و یک نمره هم از مجموع نمرات خرده مقیاسها بهدست میآید که نمره کلی است.
برای بررسی و تحلیل دادههای جمعآوری شده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. در بخش استنباط آماری با استفاده از ماتریس همبستگی به بررسی معنیداری ضرایب همبستگی متغیرهای مورد مطالعه پرداخته و سپس با استفاده از روش رگرسیون چندگانه بهصورت گامبهگام به تعیین سهم متغیرهای پیشبینی در تغییرات متغیر ملاک پرداخته شده است.
با توجه به گسترش روزافزون مدرنیته و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی آن و تأثیر چشمگیر تمدن بر نحوه زندگی و سلامت جسمانی و روانی انسانها، توجه به مقوله سلامت روان روزبروز اهمیت بیشتری مییابد. تغییرات ایجاد شده در دهههای اخیر، بحران فکری و معنوی عمیقی در جهان مدرن بهوجود آورده است. در اثر این تغییرات، آدمی خلأ و شکاف عظیمی را در عرصه زندگی تجربه کرده و فقدان باورهای معنوی، زمینه بروز بیماریهای روانشناختی و رفتارهای ناسازگار را مهیا کرده است. آمارهای سازمان بهداشت جهانی حاکی از این است که در جهان در دو دهه اخیر، از بیماریهای جسمی کاسته شده و بهطور معنیداری، بیماریهای روانشناختی شایعتر شده است.
نتایج این پژوهش که در بین دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در رشتههای مختلف دانشگاه تبریز به اجرا گذاشته شد، نشاندهنده تأثیر مثبت میزان دینداری بر احساس سلامت روانشناختی آنان بوده است و بالعکس، کسانیکه از باورهای مذهبی پایینتری برخوردار بودند، از لحاظ سلامت نیز با مشکلات روحی و جسمی بیشتری مواجه هستند. یافتههای این تحقیق بهخوبی مؤید نتایج تحقیقات انجام یافته در داخل و خارج کشور است.
از معنویت تعاریف مختلفی ارائه شده است.
کلیفورد معنویت را تحت عنوان نگرش مذهبی، ابعاد عملی بهداشت تن و روان، باورهای فراطبیعی و اعمال مذهبی تلقی میکند. برخی از اندیشمندان، مذهب را پیوند انسان با موجود بزرگتر میدانند، درحالیکه معنویت را معادل با زندگی در نظر میگیرند. دینداری سبب تقویت
معنویت و معنا در زندگی انسان میشود. مذهب چارچوبی را از نظر معنوی فراهم میکند که باعث وحدتیافتگی درونی افراد میشود و سلامت روانی را تحت تأثیر قرار میدهد.
براساس اظهارات آیدلر و کامل
سازوکارهای پیونددهنده مذهب با سلامتی را میتوان روی همرفته در سه دسته جای داد:
گروههای مذهبی دارای کارکرد نظمبخشی و انتظامدهی به رفتار اعضایشان هستند و بر این اساس، رفتارهای مربوط به سلامتی و بهداشت آنها (نظیر
دخانیات، تغذیه، رژیم غذایی، ورزش، تحرک جسمی، نوشیدن
مشروبات الکلی) را به دو دسته رفتارهای تجویز شده و رفتارهای تحریم شده تقسیمبندی میکنند؛
تعهد و تقید مذهبی سبب تعلق افراد به شبکهای از اشخاص هم عقیده میگردد که میتوانند در مواقع مورد نیاز به همدیگر کمک کنند. به این ترتیب با افزایش یافتن داشتههای مشترک فردی و میزان حمایت اجتماعی، مخاطرات جسمی و روحی به حداقل کاهش مییابد؛ تعهد و تقید مذهبی به افراد کمک میکند تا چشمانداز مثبت و خوشبینانهای راجع به زندگی داشته باشند و به این ترتیب، سلامت روانی آنها به حداکثر میزان ممکن افزایش مییابد.
بنابراین شبکههای اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی در مراسم و شعائرمذهبی به افراد کمک میکند تا سلامت و بهزیستی روانی خود را تأمین و حفظ کنند.
شاید بتوان گفت که جهتگیری دینی اکثر دانشجویانی که خودشان را دیندار معرفی کرده بودند، از نوع بیرونی بوده است که مطابق با نظریه آلپورت جهتگیری بیرونی نمیتواند تضمینکننده سلامت روان باشد. این در حالی است که مطابق با یافتههای تحقیق، اکثریت دانشجویانی که جهتگیری درونی دینی قوی داشتهاند، از سلامت روان بالایی برخوردار بودهاند. براساس نظریه آلپورت، یک دینداری عمیق (درونی) برای داشتن سلامت روانی و رسیدن به شخصیت بالغ و سالم لازم است. به تعبیر دیگر، داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق به منبع والا و امیدواری به
کمک و یاری
خداوند در شرایط مشکلزای زندگی و برخورداری از حمایتهای اجتماعی و روحانی از جمله منابعی هستند که افراد دیندار با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث و شرایط فشار زای زندگی آسیبهای روانی کمتری را متحمل شوند.
نگاهی به نتایج تحقیق نشان میدهد که دانشجویان در بعد مناسکی نمره پایینتری نسبت به دو بعد دیگر یعنی اعتقادی و عاطفی کسب کردهاند و این نشان میدهد که به لحاظ شرکت در
اعمال و
مناسک، ضعیف هستند. سوالی که به ذهن میآید این است که چرا با گذشت سه دهه از
انقلاب اسلامی و تلاشهای بسیار، نسل
جوان و تحصیلکرده
جامعه ما به بعد مناسکی کمتر اهمیت میدهد؟
شکلگیری هویت دینی در افراد، حافظه جمعی و منابع معرفتی از دین را در اذهان افراد تشکیل میدهد. با وجود افزایش و شدتیافتن فرآیند توسعه، مذهب همچنان بهعنوان منبع مهمی برای هویت و معنابخشی در جهان متجدد و آشفته بهشمار نمیرود.
گسترش ارتباطات جهانی، ایجاد تغییرات فرهنگی و رواج ارزشهای مختلف و قرار گرفتن جوانان در معرض اندیشهها و گرایشهای مختلف به یک مسئله مهم بدل شده است. این امر سبب تضعیف هویت دینی جوانان میگردد. چه باید کرد تا افراد نسل جوان بتوانند در مقابل اندیشههای مخرب دوام آورده و دچار مشکلات هویتی نشوند؟
بخشی از قضیه مربوط است به اینکه امروزه جامعهپذیری افراد، یادگیری ارزشها و هنجارهای جامعه در چارچوب نهادهای آموزشی شکل میگیرد و بخش دیگر از رفتار و اندیشههای فرد بر اساس نظریه
اریکسون، در دوران کودکی (شیوه فرزندپروری) و تحت تأثیر الگوهای درون خانواده و تعامل با همسالان شکل میگیرد. الزامات زندگی مدرن و اشتغال
والدین در خارج از خانه و نبود ارتباط کلامی و احساسی بین اعضای خانواده سبب میشود که در تبادل ارزشهای مهم و به ویژه ارزشها و اندیشههای دینی و در درونیکردن این ارزشها در بین جوانان خلل ایجاد شده و جوانان نتوانند پایه و اساس محکمی برای رفتار و اندیشههای دینی خود پیدا کنند و دچار نوعی سرگشتگی در مواجهه با مسائل دینی خواهند شد. در مقابل، دوری از خانواده در دوران مدرسه و سپری کردن مدت زیادی از روز را با همسالان و مواجهشدن جوانان با سوالها، معماها، اندیشهها، راهها و خرده فرهنگهای مختلف در دوران دانشجویی و گاهی اندیشههای نامتناسب، بحران در هویتیابی بهویژه هویت دینی را رقم خواهد زد. بنابراین شاید بتوان گفت عمل نکردن خانوادهها به
رسالت خود در
تربیت نسل جوان، سبب فاصله ارزشی بین نسلها میگردد.
موضوع بعدی به الگوگیری جوانان مربوط میشود. اگر به سابقه تاریخی هویت اجتماعی و دینی دانشجویان در دهه ۵۰ نگاه کنیم، روشنفکران دینی در مذهبیسازی فضای دانشگاهها نقش مهمی داشتند و توانستند با ادبیاتی که در فضای مذهبی خلق میکنند، محیط دانشگاه را مذهبیتر کنند و با نقد آراء
الحادی و نیز
مارکسیستی و در عینحال نقد اسلام انحرافی، موجی جدید در مذهبی کردن فضا و محیط دانشگاه ایجاد کنند. با وقوع انقلاب اسلامی، دانشگاهها بهعنوان کانون تحرکات اجتماعی قلمداد میشدند و همین منبع الگوگیری و هویتیابی دینی برای قشر جوان و دانشجوی بود. بعد از انقلاب اسلامی در دهه ۶۰، تأسیس نهادهای انقلابی و تأثیر
دفاع مقدس و
جنگ تحمیلی سبب شکلگیری هویت دینی جوانان گردید. از آرمانهای انقلاب اسلامی دینداری بود؛ اما آنچه فکر دانشجوی امروزی را به خود مشغول کرده، نه حرکت در جهت آرمانها و اهداف بزرگ، بلکه امنیت فردا و رسیدن به حداقلهایی است که هر آدمی حق داشتن آنها را دارد و در پرتو آن، آرامش درونی تنها چیزی است که میتواند
امید به زندگی و تلاش در جهت نیل به اهداف را تأمین کند. دغدغههای مختلف و مسائل پیرامونی از یکسو و نبود ارتباط و عدم شکلگیری گفتمان و تعامل بین نسلهای
میانسال و جوان سبب میشود نسل امروزی نه دارای پشتوانهای برای تکیه، الگوگیری و
داوری باشد و نه بتواند به راحتی در مواقع بروز مشکل به آنها مراجعه کند.
شاید بزرگترین آسیب
شناسی جامعه امروز ما این مهم باشد که در برخی موارد «دین جدا از دینداری» نمایان میشود. بدینمعنا که به لحاظ اعتقادی به بسیاری از موارد قائل هستیم در حالیکه در عمل آنها را رعایت نمیکنیم. یعنی بهجای اینکه عمل به دستورات دینی جزئی از اصول و ارزشهای اخلاقی ما قرار گیرد، عدم رعایت سفارشات و
احکام دینی سبب میشود که بسیاری از کارها در جامعه تظاهر به دینداری جلوه کند. این رویه در عین اینکه حرمت بسیاری از ارزشها و هنجارهای دینی را لوث میکند، نوعی الگودهی غلط را برای نسل جوان امروزی رقم میزند، بنیان دینی جامعه را سست کرده و در عینحال جامعه را به سمت
بیاخلاقی سوق میدهد. براساس آنچه گفته شد بر دوش تک تک خانوادهها و نهادهای آموزشی و پرورشی و مبلغان دینی تکلیفی است مبنی بر اینکه به رسالت خود در جامعه در جهت فرهنگسازی، آشنایی جوانان با اصول و ارزشهای دینی و رفع شبهات و مشکلات بکوشند.
(۱) آقایانی چاووشی، اکبر و همکاران، بررسی رابطه نماز با جهتگیری مذهبی و سلامت روان، مجله علوم رفتاری، دوره دوم، شماره دوم، تابستان، (۱۳۸۷)، ص ۱۵۶- ۱۴۹.
(۲) زیبا برقی و احمد علیپور، بررسی رابطه سلامت روان با باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوشبینی اساتید دانشگاه، فصلنامه معرفت در دانشگاه اسلامی، سال سیزدهم، شماره ۳، پاییز، (۱۳۸۸)، ص ۱۴۹- ۱۷۰.
(۳) تقوی، محمدرضا، بررسی روایی و اعتبار پرسشنامه سلامت عمومی مجله روانشناسی سال پنجم، شماره ۴، (۱۳۸۰)، ص ۳۸۱- ۳۹۵.
(۴) جمالی، فریبا، بررسی رابطه نگرش مذهبی، احساس معنابخش بودن زندگی و سلامت روان در دانشجوایان دانشگاههای تهران پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه الزهرا، (۱۳۷۱).
(۵) مونا چراغی و حسین مولوی، رابطه بین ابعاد مختلف دینداری و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه اصفهان، مجله پژوهشهای تربیتی دانشکده علومتربیتی دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره ۲، (۱۳۸۵)، ص ۱-۲۲.
(۶) محمداسماعیل ریاحی و اکبر علیوردی نیا، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال پنجم، شماره دوم، پاییز و زمستان، (۱۳۸۸)، ص ۵۱-۹۰.
(۷) محمدرضا صادقی و دیگران، وضعیت نگرش مذهبی و سلامت روان در دانشجویان، مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندان، دوره بیستم، شماره ۷۵، فروردین و اردیبهشت، (۱۳۸۹)، ص۷۱- ۷۵.
(۸) ایرج صفایی راد و همکاران، رابطه بین بهزیستی معنوی با سلامت روان در دانشجویان، مجله دانشگاه علومپزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، دوره ۱۷، شماره چهارم، زمستان، (۱۳۸۹)، ص ۲۷۰- ۲۷۶.
(۹) نجف طهماسبیپور و مرتضی کمانگیری، بررسی ارتباط نگرش مذهبی با میزان اضطراب،
افسردگی و سلامت روان گروهی از بیماران بیمارستانهای شهدای هفتم تیر و مجتمع رسول اکرم۶، (۱۳۷۵).
(۱۰) طالقانی، نرگس، رابطه جهت گیری مذهبی با سلامت روانی، مجموعه مقالات سومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، تهران، سوم و چهارم خرداد، (۱۳۸۵).
(۱۱) عبدالحسین کلانتری و دیگران، هویت دینی و جوانان (جوانان شهر شیراز)، فصلنامه علمی پژوهشی تحقیقات فرهنگی، دوره دوم، شماره ۶، تابستان، (۱۳۸۸)، ص ۱۲۵-۱۴۱
(۱۲) Allport, G, (۱۹۶۸) The Person in Psychology, Boston, Beacon Press.
(۱۳) Bassett RL, Camplin W, Humphrey D, Dorr C, Biggs S, Distaffen R (۱۹۹۱) et al Measuring Christian Maturity: A Comparison of Several Scales J Psychol Theol ۱۹ (I) : ۸۴-۹۳.
(۱۴) Berammer LM Abrego P Shostrom EL (۱۹۹۳) editorsTherapeutic Counseling and Psychotherapy ۶th edition Prentice Hall.
(۱۵) Chan, DW Chan, TSC (۱۹۸۳) Reliability, Validity and the Structure if the General Health Questionnaire in the Chinese Context Psychological Medicine, ۱۳: ۳۶۳-۳۷۲.
(۱۶) Culliford, L (۲۰۰۱) Healing from within Sprituality and Mental Health, Advanced in Psychiatric Treatment, Vol۸, pp ۲۴۹-۲۶۱.
(۱۷) Didoca, D (۱۹۹۹) "Assessing Sociotypal Trait In:۱۳-۱۸ years Olds", Journal of Personality & individual Differences, ۲۷ (۴) , P۶۷۳-۶۸۲.
(۱۸) Douglas, M (۱۹۸۳) The Effects of Modernization On Religious Change, Boston, Beacon.
(۱۹) Dubaw, E F, Pargament, KI,Boner، P, Tarakeskwar (۲۰۰۰) Initional Investigation of Jewish Early Adolescence Bethni Identity Stress and Coping Journal of Early Adolescence Vol۲۰, p۴۱۸-۴۲۸.
(۲۰) Ellison CW, Jonker-Bakker I (۱۹۸۳) Spiritual Well-being: Conceptualization and measurement Psychol Theol, ۱۱ (۴) :۳۳۰-۴۰.
(۲۱) Fabricatore, A N (۲۰۰۴) Stress, religion, and mental health: Religious Coping in Mediating and Moderating Roles International Journal for the Psychology of Religion, ۱۴, ۹۱-۱۰۸.
(۲۲) Genia V (۲۰۰۱) Evaluation of Spiritual Well-being Scale in Sample of College Student Int J psychol religion ۱۱ (۱) : ۲۵-۳۰.
(۲۳) Goldberg, D P (۱۹۷۲) The Detection of Psychiatric Illness by Questionnaire: A Technique for the Identification and Assessment of Non-psychotic Psychiatric Illness London: Oxford University Press.
(۲۴) Graham, S, Furr, S, Flowers, C, & Burke, M T (۲۰۰۶) Religion and Spirituality in Coping with Stress Counseling and Values, ۴۶ (I) ,.
(۲۵) M & Kuk (۲۰۰۵) Identity Style, Psychosocial Maturity and Academic Performance: Personality and Individual Differences, ۳۰ (I) ۲۳۵-۲۴۷.
(۲۶) Hartz GW (۲۰۰۵) Spirituality and Mental Health: Clinical Applications New York: Haworth press.
(۲۷) Keyes, C L M (۱۹۹۸) Social Well-being Social Psychology Quarterly, ۶۱, ۱۲۱ -۱۴۰.
(۲۸) Keyes, C L M (۲۰۰۲) The mental health continuum: of Health and Social Behavior ۴۳, ۲۰۷-۲۲۲.
(۲۹) Keyes, C L M (۲۰۰۳) Complete Mental Health: An Agenda for the ۲۱st Century In Flourishing: Positive Psychology and the Life Well-lived, pp ۲۹۳-۳۱۲, edited by Keyes, C L M and Haidt, J Washington, DC: American Psychological Association Press.
(۳۰) Keyes, C L M (۲۰۰۵a) Mental Illness and/or Mental Health Investigating Axioms of the Complete State Model of Health Journal of Consulting and Clinical Psychology ۷۳, ۵۳۹-۵۴۸.
(۳۱) Keyes, C L M (۲۰۰۵b) Chronic physical disease and aging: Is mental health a potential protective factor Aging International, ۳۰, ۸۸-۱۰۴.
(۳۲) Keyes, C L M (۲۰۰۴) The Nexus of Cardiovascular Sling Psychology, ۵۶ (۲) , ۳۲۱-۳۲۹.
(۳۳) Keyes, C L M (۲۰۰۷) Promoting and Protecting Mental Health as Flourishing: A Complementary Strategy for Improving National Mental Health American Psychologist, ۶۲ (۲) , ۹۵-۱۰۸.
(۳۴) Kim J, Heinemann AW, Bode RK, Sliwa J, King RB (۲۰۰۰) Spirituality, Quality of Life, and Functional Recovery After Medical Rehabilitation Rehabil Psychol ۴۵ (۴) : ۳۶۵-۸۵.
(۳۵) Koeing, KG (۱۹۹۸) Handbook of Religion and Mental Health, Academic.
(۳۶) Koeing, KG & McCullough & DB Larson (۲۰۰۱) Handbook of Religion and Health, New York, Oxford University Press.
(۳۷) Leach MM, Lark R (۲۰۰۴) Does Spirituality Add to Personality in the Study of Trait Forgiveness Pers Individ Dif ۳۷ (۱) : ۱۴۷-۱۵۶.
(۳۸) McNulty, K (۲۰۰۴) Perceived Uncertainly Spiritual Well-being and Psychological Adaptation in Individual with Multiple Sclerosis Journal of Family Psychology,.
(۳۹) Neelman I Halpern D Leon D Lcwis G (۱۹۹۷) Rolerance of Suicide Religion and suicide rates: an ecological and individual study in western countries Psychol Med, ۲۷ (۵) : ۱۶۵-۷۱.
(۴۰) Navara، GS James, S (۲۰۰۵) Acculturative stress of missionaries: Does Religious Orientation Affect Religious Coping and Adjustment, International Journal of Intercultural Relations.
(۴۱) Patillo, G (۱۹۹۵) Pessimism and Cardiac Death, New York, Guilford.
(۴۲) Payne IR Bergin AE, Bielmea KA Jenkins PH (۱۹۹۱) Review of Religion and mental Health: Prevention and the Enhancement of Psychosocial Functioning Prevention in Human Service, ۹: ۱۱-۴۰.
(۴۳) Ryff, C D (۱۹۸۹) Happiness is everything or is it Explorations on the Meaning of Psychological Well-being Journal of Personality and Social Psychology, ۵۷، ۱۰۶۹-۱۰۸۱.
(۴۴) Schaefer CA, Gorsuch RL (۱۹۹۱) Psychological Adjustment and Religiousness Journal for the Scientific Study of Religion, ۳ (۴) :۴۴۸-۶۱.
(۴۵) Sapington A (۲۰۰۱) Health Psychology, Translated by Shahi Baravati ۱-۱Tehran: Nashre Ravan Press (in Persian).
(۴۶) RJ Joe H (۱۹۹۸) Does Spirituality Influence Academic Achievement and psychological Adjustment of Affrican-American Urban AdolescenceEDRS-MF/ plus postage.
(۴۷) Wasserman, Ira & Trovato, Frank (۱۹۹۶) The Influence of Religion on Smoking and Alcohol Consumption (Alberta Case Study) , International Review of Modern Society, Vol۲۶ (Autumn) : No۲: ۴۳-۵۶.
(۴۸) Watson, D L & Thrap, R G (۱۹۹۴) Self-directed Behavior: Self- modification for Personal AdjustmentPacific Grove, California: Books Pub ۱, Comp.
(۴۹) Woodbury AM (۱۹۹۲) Social Support Network and Adjustment in Childhood: A Longitudinal Analysis (dissertation) Boston: Boston University.
(۵۰) DM (۱۹۹۷) editor Psychology of Religion ۲nd edition John Wiley & Sons Inc.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تحلیل جامعهشناختی تأثیر باورهای مذهبی بر سلامت عمومی و روانشناختی جوانان»، تاریخ بازیابی ۹۶/۳/۷.