نعمانیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفرق و انشعاب در تمام
مذاهب رویدادی
انکار نشدنی است اما برخی اوقات حقایق این انشعاب در اثر
تعصبات مخفی میشود بلکه
افتراء و
دروغ دشمنان یک
مذهب ، انشعابات کاذبی را به صحنه مذهب مورد نظر میرساند. فرقههایی مانند
نعمانیه و
یونسیه و
زراریه و... از جمله حملات تعصبی دشمنان
تشیع است. علت اصلی این انشعابات دروغین، تخریب تشیع و بزر گان آن است.
از همان ابتداء اعلام رسمی
ولایت و
امامت حضرت علی (علیهالسّلام)، ابراز نارضایتی برخی افراد در تاریخ ثبت شده است. این کینهها از
غصب خلافت به شدت شروع شد و همین جریان با حامیان و طرفداران امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) نیز برخورد بسیار
تحقیر آمیزی را دنبال مینمودند. به عنوان نمونه این غاصبان با
تبعید ابوذر غفاری به بیابان
ربذه به
کینه توزیهای خود ادامه دادند.
بعد از خلافت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) شدت مخالفتها بسیار زیاد شد بطوریکه
عایشه و بزرگان
اصحاب رو در روی ایشان قرار گرفتند.
معاویه از فرمان
حکومت عدل سرباز زد.
بنی امیه از دشمنان
امامت حقه و
تشیع بودند و تمام تبلیغات و حرکات سیاسی خود را برای از بین بردن تشیع به کار میبردند. نهادینه شدن دشمنیها علیه شیعه در دوران حکومت بنی امیه باعث ثبوت این جریان در مذهب
اهل سنت شد. به همین دلیل اهل سنت رابطه خوبی با تشیع برقرار نمیکرد و به نوعی در تحریم سیاسی–اجتماعی واقع شده بودند. به عنوان نمونه
شهادت شیعه در دادگاه مورد قبول
قضات نبود
و...
برخی فرقی که
اهل سنت به شیعه نسبت میدهند چیزی جز
اتهام زنی به شیعه نیست. این فرق در واقع اتهامی برای بدنام نمودن تشیع است که به برخی از این موارد اشاره میکنیم.
۱. فرقی که ماهیت شیعی ندارند و به هیچ وجه با عقاید
تشیع سازگار نبوده است مانند تمام فرق
غلات .
۲. فرقی که ماهیت
فرقه از ایشان منتفی است بلکه انحراف عقیده عدهای را به عنوان فرقهای از فرق شیعه معرفی میکنند مانند
ناووسیه.
۳. فرقی که برای
توهین به بزرگان شیعه ساخته میشود. در واقع این فرق جز اتهام و تهمتی به اصحاب
امام (علیهالسّلام) نیست و وجود خارجی به عنوان فرقه ندارند. مانند
زراریه و
یونسیه و
طاقیه (
نعمانیه –
شیطانیه )
فرقه
نعمانیه را باید از قسم سوم نامید؛ زیرا
محمد بن نعمان و
مومن طاق از مخالفین سرسخت دشمنان
اهل بیت (علیهمالسّلام) و علی الخصوص
ابوحنیفه بوده است. طبیعی است که این شخصیت باید با
تهمت و
دروغ به جریانی مخالف و متهم درآید تا از سوئی رغبت محققین به تشیع کاسته شود و از سوئی عاملی برای فشار بر تشیع استفاده شود. با مروری اجمالی بر زندگی وی دسیسه فرقه سازی و اتهام روشن میشود.
ابوجعفر احول،
محمد بن علی
بن نعمان بجلی از اصحاب خاص
امام صادق و
امام کاظم (علیهماالسلام) بوده است.
به سبب
صراحت بیانی که در دفاع از مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام) ارائه میداد مورد عنایت ویژه امام صادق (علیهالسّلام) قرار داشته است بطوریکه بارها امام (علیهالسّلام) به وی دستوراتی اعلام میداشته و یک
وصیت مهم نیز به او فرموده است.
او با تمام اهانتهائی که در راه مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام) به او رسیده بود راه خویش را تغییر نداد و مصمم و ثابت قدم دراین راه پایدار ماند بطوریکه بعد از
شهادت امام صادق (علیهالسّلام) با تحقیق از ادعای امامت
عبدالله افطح روی گردان شد و امامت حقه
امام موسی کاظم (علیهالسّلام) را به زودی دریافت.
علم بسیار او و همچنین حاضرجوابی او زبانزد عالمان رجالی است. وی از عالمان
متکلم شیعه محسوب میشود و به همین منظور مورد تایید امام واقع شده است.
شغل او صرافی است و در مغازهای در
طاق محامل
کوفه به این کسب اشتغال داشته است. شیعیان او را ملقب به
مومن طاق نموده بودند.
مدح امام صادق (علیهالسّلام) از او مقام بی نظیرش را نزد امام (علیهالسّلام) مشخص میسازد. محبوبترین مردم چه در زندگانی و چه بعد از مرگ، خطابی است که امام صادق (علیهالسّلام) در مورد
برید بن معاویه و
زراره و محمد بن نعمان و
محمد بن مسلم بیان نموده است.
البته برخی اوقات برخورد کلامی شدید او در مناظرات و مباحث -که به دلیل
غیرت دینی وی بروز مییافت- ملاحظاتی را دربر میداشت. به همین دلیل از امام (علیهالسّلام) دستور میرسید که مناظره نکند
تا از خطرات احتمالی و شایعات گزندی به وی نرسد.
روایاتی که از وی نقل میشود معمولا در مورد
حقانیت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) و
امامت و فضائل ایشان و رد نظریات مخالفین و مناظرات شدید وی با
ابوحنیفه و
ابن ابی خدره و
ابن ابی العوجاء و... است. آثار علمی نیز شاهد این مطلب است که بیشترین تلاش وی در زمینه
امامت بوده است. برخی آثار او عبارتست از:
کتاب
الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) .
کتاب نظراتش بر رد خوارج.
مناظرات با ابی حنیفة و مرجئة.
کتاب الامامة.
کتاب المعرفة.
کتاب الرد علی المعتزلة فی امامة المفضول.
کتاب الجمل فی امر طلحة و الزبیر و عائشة.
کتاب اثبات الوصیة.
کتاب افعل لا تفعل.
شهرستانی وی را صاحب کتاب افعل لا تفعل میداند که به بررسی فرق اسلامی پرداخته است. او در این کتاب به مهمترین فرق و مکاتب زمان خویش اشاره نموده است؛
قدریة و
خوارج و
عامة (عموم اهل سنت) و شیعة. او تنها
شیعه را فرقه نجات یافته و حق میداند.
این همه نشان از
فضل و برتری وی نزد امام (علیهالسّلام) میباشد و به همین اندازه مورد کینه و تنفر مخالفان مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام) واقع میشد. از همین جا واضح میشود که نظریات و اقوال غیر توحیدی که به وی نسبت داده شده است دسیسهای بیش نبوده و دسیسه بالاتر این است که با این نظریات دروغین و ضد توحیدی خواستهاند فرقه
نعمانیه (شیطانیه) که خواستگاه و غرضی جز
تخریب تشیع و
محمد بن نعمان و
امامت شیعه ندارد را در مجموع فرق شیعه معرفی کنند.
شهرستانی در کلامی کاملا متناقض ابتدا
محمد بن نعمان را از خواص
امام باقر (علیهالسّلام) معرفی میکند. علم و دانش وی را از آن حضرت میداند و به همین دلیل به صراحت بیان میکند که انتساب نظریات مشبهه به
محمد بن نعمان نادرست است اما فورا عقاید
مشبهه و غیر توحیدی را به وی نسبت میدهد و از جمع بندی این مطالب به غرضی که از معرفی فرقه
نعمانیه (شیطانیه) داشت، میرسد.
تخریب تشیع در دستور کار
خلفاء عباسی بوده است. این خلفاء برای کتمان حقیقت
امامت تشیع، با استخدام عالمان
اهل سنت ، دست به تخریب چهره تشیع زدند. در اسناد، فرقه سازی نویسندگان درباری به عصر
مهدی عباسی باز میگردد. این نویسندگان عقاید باطل را به تشیع نسبت داده و مکتوبات مغرضانه و گمراه کننده خود را به
فرهنگ و
جامعه مسلمین تحمیل میکردند. این افراد نمیتوانستند عقاید ضد توحیدی را به امامان شیعه نسبت دهند. زیرا
توحید جز از لسان
اهل بیت (علیهمالسّلام) خارج نمیشد اما با معروف شدن افراد شاخصی در تشیع مانند
زراره بن اعین و
عبدالله بن ابی یعفور و
هشام بن حکم و
محمد بن نعمان و
سلیمان اقطع و
اسحاق بن عمار، به راحتی انگ افکار انحرافی و غیر توحیدی به ایشان زده میشد تا با
تخریب بزرگان شیعه، تشیع را به عنوان فرقهای منحرف معرفی کنند.
این مطالب نشانگر جو خصمانه فرهنگی و تبلیغاتی دشمنان بر ضد شیعه است. بیان فرقههایی مانند
زراریه و
یعفوریه و
عماریه و
جوالقیه و... منسوب به تشیع از ابتکارات تبلیغاتی فردی به نام
ابن مفضل است که مخلصانه برای خلفاء عباسی کار تبلیغی میکرد.
وی این اعمال تبلیغاتی علیه تشیع را به دستور مستقیم مهدی عباسی انجام داد. به همین دلیل
امام صادق (علیهالسّلام) برای کنترل و مهار اتهامات تبلیغاتی و دروغین
حکومت، به هشام
بن حکم دستور داد تا فعالیتهای کلامی خود را ترک کند تا مورد سوء استفاده دشمنان واقع نشود. به این ترتیب وی تا مرگ مهدی عباسی از مناظرات و مباحث کلامی خوداری نمود.
با مرگ مهدی عباسی این فتنه فروکش کرد و دوباره هشام وارد مناظرات کلامی شد. با این حال وقتی به کتب
اهل سنت مراجعه میشود فرقهای به نام هشامیه وجود دارد که در این فرقه عقاید غیر توحیدی به هشام نسبت داده شده است. به همین ترتیب
محمد بن نعمان نیز از آفات عالمان درباری در
امان نبوده است.
اهل سنت با تحلیلی که ارائه شد به انتساب افکار و عقاید ضد توحیدی به بزرگان شیعه و همچنین به معرفی این فرقه مجعول پرداخته و آن را یکی از فرق شیعی معرفی میکنند. اهل سنت در مورد
محمد بن نعمان به دو تخریب دست زدهاند:
نسبت
شیطان طاق به او
قوت استدلال وی در مناظراتی که با مخالفین داشته موجب شده است که کینهها نسبت به او بروز یابد و برای
تخریب شخصیت وی دست به حریم شکنی زده و حرمتهای اسلامی را زیر پا گذاشته و به او لقب شیطان
طاق داده بودند. در حالی که خداوند میفرماید:
«و لا تنابزوا بالالقاب»
به
القاب ناشایست یکدیگر را
مذمت نکنید
اینک عقاید نسبت داده شده به ابوجعفر
محمد بن نعمان را اشاره میکنیم.
۱. خداوند قبل از
خلقت اشیاء، عالم به اشیاء نیست.
۲. خداوند
نوری به شکل انسان است اما جسمانی نیست.
۳. خداوند بر
عرش مستقر است و
ملائکه عرش را حمل میکنند.
روایات و آثار علمی
مومن طاق در اسناد شیعه بازگو کننده
عقاید صحیح شیعی وی است. او از خواص اصحاب به شمار میرفته و در عقاید توحیدی وی شکی نیست. تلاش وی در زمینه
امامت بر کسی پوشیده نیست. حساسیت مخالفین در مساله امامت موجب این شده است که دست به تخریب این عظمت علمی بزنند و اینگونه وانمود کنند که مدافع حقانیت
اهل بیت (علیهمالسّلام) در مسائل توحیدی مشکل دارد. به دو سند شیعه برای تکذیب این نسبتهای ناروا اشاره میکنیم.
۱.
هشام بن سالم نقل میکند که به محضر
محمد بن نعمان رفتم که مردی از او سوال نمود که به چه سبب خداوند را شناختی؟ جواب داد: به
توفیق و ارشاد و بیان و
هدایت خداوند، خدا را شناختم. (این ملاک خداشناسی بیانی بود که
محمد بن نعمان به هشام
بن سالم آموخت)
۲.
امام صادق (علیهالسّلام) به وی فرمود: با دشمنان مناظره کن و
هدایت خویش را برای ایشان بیان کن و
ضلالت ایشان را ظاهر کن و در مورد امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) با ایشان
مباهله کن.
۱.طوسی،
محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، ۱ جلد، ص۱۳۲
۲.حلی، حسن
بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی، قم ،دار الذخائر، ۱۴۱۱ هجری قمری، ۱ جلدی، ص۱۳۹
۳.نجاشی،
احمد بن علی؛ رجال النجاشی قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ هجری قمری، ۲ جلد در یک مجلد، ص۳۲۶و۳۲۵
۴.طوسی،
محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، یک جلد، ص۱۳۲
۵.طوسی،
محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، یک جلد، ص۱۳۲حلی، حسن
بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ هجری قمری، ۱ جلدی، ص۱۳۹
۶.الاسفراینی، طاهربن
محمد؛ التبصیرفی الدین، بیروت، عالم الکتب، ۱۹۸۳، الطبعة الاولی، ص۴۰
۷.عبد الکریم
بن محمد، السمعانی؛ الانساب، بیروت، دار الجنان، الطبعه الاولی ،۱۴۰۸، ۵ مجلد، ج۳ ص۵۰۱
۸.الایجی ،عضد الدین عبد الرحمن
بن احمد؛ المواقف ،بیروت، دار الجیل، الطبعة الاولی، ۱۹۹۷، ۳ مجلد،ج ۳ ص۶۷۴
۹.البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن
محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد،ص ۵۳
۱۰.الشهرستانی، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۸۵و۱۸۶
۱۱.معتزلی، ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغة، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۴۰۴ هجری قمری ۲۰ جلد در ۱۰ مجلد، ج۳، ص۲۲۳
سایت پژوهه برگرفته از مقاله«نعمانیه».