• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نظریه جونز و دیویس در اسناد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نظریه جونز و دیویس در اسناد، یکی از مباحث مطرح در روان‌شناسی اجتماعی بوده که در باب اسناد به این بحث می‌پردازد که ما چگونه می‌توانیم اطلاعات مربوط به رفتار دیگران را به عنوان پایه‌ای برای استنباط وجود صفات مختلف در آنان به کار بریم. به عبارت دیگر، چگونه بر اساس اعمال آشکار دیگران استنباط می‌کنیم که آنان دارای صفات یا خلق‌وخوی خاصی هستند، صفاتی که در همه موقعیت‌ها همراه آنان است و در گذر زمان، نسبتا ثابت باقی می‌ماند. ما در این مقاله به تشریح این نظریه می‌پردازیم.



نظریه استنباط متناظر (Correspondent inference) جونز (Jones) و دیویس (Davis) در پی پاسخ به این پرسش است که ما چگونه اطلاعات مربوط به رفتار دیگران را به عنوان پایه‌ای برای استنباط وجود صفات مختلف در آنان به کار بریم. پیامدهای غیرمعمول، بینش پرارزشی درباره گرایش‌های رفتاری عامل (Actor) به ما می‌دهد.
به عبارت دیگر، چگونه بر اساس اعمال آشکار دیگران استنباط می‌کنیم که آنان دارای صفات یا خلق‌وخوی خاصی هستند، صفاتی که در همه موقعیت‌ها همراه آنان است و در گذر زمان، نسبتا ثابت باقی می‌ماند.
ممکن است در نظر اول این امر کار ساده‌ای به نظر آید و گفته شود رفتار دیگران منبعی غنی برای ما فراهم می‌آورد، که اگر با دقت مشاهده کنیم می‌توانیم اطلاعات بسیاری درباره آنان استنباط کنیم. اما این مساله بسیار پیچیده است. زیرا غالبا رفتار افراد منعکس کننده انتخاب‌ها یا صفات آنان نیست، بلکه به این علت کاری را انجام می‌دهند که عوامل بیرونی برای آنان حیطه گزینش کمتری باقی گذاشته است.
[۱] شمس اسفندآباد، حسن، روان‌شناسی تفاوت‌های فردی، ص۱۰۸، تهران، سمت، ۱۳۸۴.


به این مثال توجه کنید، فردی را می‌بینید که به سرعت به طرف اتوبوس می‌رود و افرادی را که بر سر راهش هستند به شدت کنار می‌زند. آیا این‌گونه رفتار بدان معناست که این فرد ناشکیباست و همواره عجله دارد؟ لزوما نه. ممکن است این عمل صرفا واکنشی به این واقعیت باشد که اتوبوس نزدیک است از ایستگاه خارج شود و او را جا بگذارد. در واقع این مسافر ممکن است اکثر مواقع متین و مودب باشد و این رفتار او یک استثنا به حساب آید. موقعیت‌هایی نظیر این مورد، بسیار شایع است و در چنین موقعیت‌هایی استفاده از رفتار فرد به عنوان راهنمایی برای صفات و انگیزه‌های ثابت وی ممکن است بسیار گمراه کننده باشد. چگونه می‌توان بر چنین مشکلاتی فایق آمد؟


مطابق نظریه جونز و دیویس، این مشکل از طریق عطف توجه به انواع خاصی از رفتار قابل حل است که در چهار موقعیت زیر به دست می‌آید:

۲.۱ - عدم مطلوبیت اجتماعی

رفتارهایی که از نظر اجتماعی مطلوبیت و جاذبه‌ای ندارد یا مطلوبیت آن کم است، می‌توانند ما را به صفات و گرایش‌های پایدار فرد هدایت کنند. مثلا اگر فرد برای شغلی که مستلزم برون‌گرایی است مراجعه نماید و در حین مصاحبه رفتارش بر عکس جنبه درون‌گرایی داشته باشد، مصاحبه‌گر به راحتی می‌تواند دریابد که این مراجع واقعا درون‌گرا است. زیرا در چنین موقعیتی افراد تمایل دارند که خود را به گونه‌ای نشان دهند که در مصاحبه پذیرفته شوند.
[۲] آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۵۹-۶۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.


۲.۲ - داشتن آزادی عمل و حق انتخاب

رفتارهایی که آزادانه انتخاب شده باشند برای دادن اسناد شخصی گویاترند. در آزمایش جونز و هریس (Harris) دانشجویی مقاله‌ای علیه فیدل کاسترو نوشته بود. به نیمی از آزمودنی‌ها گفتند که او این موضع را آزادانه انتخاب کرده و به نیم دیگر گفتند استاد درس او را به داشتن آن موضع واداشته است. بعد، از آرمودنی‌ها خواسته شد نگرش واقعی دانشجوی مزبور را حدس بزنند. آزمودنی‌ها بین رفتار و نگرش دانشجو وقتی که حق انتخاب داشت رابطه بیشتری می‌دیدند، تا وقتی که حق انتخاب نداشت. آن‌ها وقتی از قضاوت‌های خود اطمینان بیشتری داشتند که احساس می‌کردند مقالات آزادانه نوشته شده و منعکس کننده نگرش‌های صادقانه نویسنده مقاله است.

۲.۳ - عدم انطباق با نقش اجتماعی

رفتاری که بر اساس ایفای نقش اجتماعی باشد، لزوما انگیزه‌ها یا باورهای اساسی شخص را نشان نمی‌دهد. مثلا رفتار یک آتش‌نشان که خود را به آتش می‌زند تا آن را خاموش کند، بیانگر آن نیست که لزوما وی فردی انسان‌دوست است. زیرا ممکن است صرفا به وظیفه شغلی‌اش عمل بکند. اما رفتارهای مغایر نقش‌های اجتماعی متعارف را می‌توان به صفات و گرایش‌های درونی اسناد داد.

۲.۴ - انتظارات

عامل دیگر که افراد را به استنباط‌های گرایشی وامی‌دارد، میزان مورد انتظار بودن رفتار است. انتظار ما از گرایش‌های واقعی فرد نیز می‌تواند در استنباط صفات و باورهای پایدار وی راهنمای خوبی باشد.
معمولا درباره افراد، اطلاعاتی بیش از رفتار فعلی آنان در اختیار داریم. انتظاراتی که بر اساس اطلاعات گذشته فرد شکل گرفته است، می‌تواند به ما کمک کند تا از استنباط‌های علی عجولانه‌ای که صرفا بر اساس یک رفتار خاص است، خودداری کنیم.بر اساس اطلاع از گرایش‌ها و نگرش‌های گذشته فرد می‌توانیم از رفتار موافق با این انتظارات استنباط کنیم که اسناد به صفات پایدار و درونی فرد صحیح است.

اگر افراد به شیوه‌ای جدید و متفاوت با این انتظارات عمل نمایند، باور می‌کنیم که احتمالا یک اسناد بیرونی در کار است. بنابراین، مطابق نظریه جونز و دیویس، هنگامی می‌توانیم به اسناد گرایشی اطمینان بیشتری داشته باشیم که استنباط از رفتارهایی باشد که دارای مطلوبیت اجتماعی کمتری است، آزادانه انتخاب شده است، لزوما مطابق با نقش‌های اجتماعی تعریف شده نیست و با انتظارات ما و اطلاعات مربوط به گذشته فرد هماهنگی دارد. نظریه جونز و دیویس در بسیاری از موارد راهگشاست. با وجود این، همیشه منابع شناختی کافی برای اطلاع از رفتار در موقعیت‌های فوق در اختیار نداریم.
[۳] کریمی، یوسف، روان‌شناسی اجتماعی، ص۳۰۳-۳۰۴، تهران، ارسباران، ۱۳۸۴، چاپ چهاردهم.



۱. شمس اسفندآباد، حسن، روان‌شناسی تفاوت‌های فردی، ص۱۰۸، تهران، سمت، ۱۳۸۴.
۲. آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۵۹-۶۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.
۳. کریمی، یوسف، روان‌شناسی اجتماعی، ص۳۰۳-۳۰۴، تهران، ارسباران، ۱۳۸۴، چاپ چهاردهم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه جونز و دیویس در اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱.    






جعبه ابزار