• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نظام آموزشی تهران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تِهْران، پايتخت و بزرگ‌ترين شهر ایران، نيز استان و شهرستاني به همين نام در شمال مرکزي ايران می‌باشد. نظام آموزشی تهران، به دو دوره نظام آموزشی سنتی و نظام آموزشی نوین تقسیم می‌شود.



پادشاهان قاجار با رواج و توسعه آموزش و فرهنگ در میان توده مردم مخالف بودند و با سواد شدن، آگاهی و تنویر رعایا را خلاف منافع خود و دشمن‌پروری برای سلطنت می‌پنداشتند. در نزد فتحعلی شاه کسی نمی‌توانست نام مکتب و مدرسه را ببرد و به هنگام خواب او داستان‌گزار اجازه نداشت که از روی کتاب و نوشته برای او قصه بخواند. وقتی امیرکبیر فرمان تأسیس دارالفنون را برای توشیح نزد ناصرالدین شاه برد، شاه گفت: پس از تحصیل در دارالفنون، دیگر چه کسی حرف ما را گوش می‌کند؟ دیگر هیچ کاره می‌شویم!.
[۱] بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۱۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
از او نقل می‌کنند که گفته بود: من نوکری می‌خواهم که نتواند بین کَلَم و بروکسل تشخیص قائل شود و گمان کند که بروکسل هم یک قسم کلم است.
[۲] بهرامی، عبدالله، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، ج۱، ص۱۴، از زمان ناصرالدین شاه تا آخر سلسله قاجاریه، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۳] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۸، تهران، ۱۳۷۷ش.

به هر روی، با کوشش میرزا تقی‌خان امیرکبیر و تأثیر سخنان او، ناصرالدین شاه به دایر کردن مدرسه دارالفنون تن در داد. پس از گشایش مدرسه و شروع درس و آموزش، شاه به‌تدریج به مدرسه و کار آموزش در آن علاقه‌مند شد، به طوری که می‌گویند: نمی‌شد ناصرالدین شاه سوار شود و سری به مدرسه نزند، به اتاق‌ها نرود، تشویق نکند و انعام ندهد.
[۴] هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
بعد‌ها از حرکت‌های آزادی‌خواهانه و رسیدن بوی حرف‌های غیرآموزشی به مشامش، و سخن گفتن تحصیل‌کردگان از قانون و آزادی به وحشت افتاد و از مدرسه و آموزش و تحصیل علم دلسرد و بیزار شد.
[۵] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
هدایت
[۶] هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
میرزا ملکم‌خان را سبب اصلی بیزاری و دلسردی شاه می‌داند و می‌نویسد که ملکم‌خان با طرح بساط فراموش‌خانه و نقشه جمهوری و آلودن دارالفنون او را ترساند، به طوری که با این اقدام بی‌موقع، شاه اسم مدرسه را با انزجار می‌شنید و به حفظ صورت قانع بود. به دنبال آن هم به علیقلی میرزا مخبرالدوله، وزیر علوم گفت که دیگر محصلان از آن کتاب‌ها نخوانند. پس از آن هم مانع مسافرت فرنگ بود و نسبت به تعلیمات فرنگی سرسنگین.


در ابتدای دوره قاجار دو نوع آموزش برای خواص و عوام رایج بود. اعیان و رجال آموزش کودکان خود را در ۵ سالگی آغاز می‌کردند؛ پسر را در اتاقی در حیاط خلوت یا بیرونی، و دختران را در اندرونی آموزش می‌دادند. معلمانی بودند که در زاویه‌های کاخ‌ها و قصر‌ها و خانه‌های بزرگان و مکتبخانه‌های خصوصی فرزندان رجال و اعیان را تعلیم می‌دادند و مودِّب و لَلِه و معلم سرخانه نامیده می‌شدند. شمار بزرگی از این معلمان طلبه بودند.
[۷] بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
مشق خط آن‌ها نیز برعهده مشّاق بود که از روی قطعه‌های خط میرعماد و درویش به آن‌ها سرمشق می‌دادند. دختران را که به ۹ سالگی، سال آغاز روزه گرفتن، می‌رسیدند از مکتب در می‌آوردند و به مکتب رفتن پس از این سن را برای آن‌ها عیب می‌شمردند.
[۸] کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۴۸ش.
در مکتبخانه‌های عمومی ملامکتبی و ملاباجی به پسران و دختران عامه مردم درس می‌دادند. اکثر ملا‌های مکتب‌دار کم‌سواد بودند و فقط سواد خواندن قرآن کریم و چند کتاب مذهبی و غیرمذهبی مانند جودی (منظومه‌ای در لغت و رثای شهیدان کربلا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از میرزا عبدالجواد متخلص به جودی) و گلستان سعدی و مجموعه کتاب‌های بچه‌خوانی، مانند قصه‌های منظوم موش و گربه، سنگ‌تراش، عاق والدین، خاله سوسکه، جام و قلیان، و خضر و الیاس داشتند.
[۹] بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
[۱۰] کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۷۶، تهران، ۱۳۴۸ش.

روش عامه مردم در پرورش کودکان و آموختن آداب ‌زندگی و معاشرت به آن‌ها بر مبنای تنبیه و تهدید و آفرین و دعا و ترساندن آن‌ها از لولو، جن و علی موجود (درویشِ بچه‌دزد) و عاق کردن بچه نافرمان و نقل قصه و خواندن ترانه‌های کودکانه و گفتن چیستان و بازی دادن آن‌ها قرار داشت.
[۱۱] ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، ج۱، ص۱۷۷، تهران، ۱۳۴۲ش.

ملامکتبی‌ها و ملاباجی‌ها انجام دادن همه کار‌های خانه و دکان خود و اتاق مکتب را به شاگردان می‌سپردند. جارو و رُفت و روب، پر کردن کوزه یا تغار مکتبخانه از آب، پاک کردن تشکچه و پشتی و میزچه ملا، تهیه سوخت و روشن کردن و پر آتش نگه داشتن آتش منقل مکتب در زمستان، باد زدن ملا و ملاباجی به هنگام درس دادن در تابستان، چای درست کردن و قلیان چاق کردن و خاک ریختن در سِلْفدان (گلدان برنجی یا نقره‌ای جای خلط انداختن سینه و آب دهان)، عیدانه آوردن قند و چای و تنباکو، انعام و خلعتی دادن پس از پایان هر درس، آوردن میوه تابستان، خاکه و زغال زمستان، برنج، روغن، ماهی شب عید و برخی کارهای دیگر از وظایف بچه‌های مکتبخانه‌رو بود.
[۱۲] شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج۴، ص۴۵۲-۴۵۳ برای تفصیل بیشتر، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۳] پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۸ برای آموزش و پرورش سنتی در خانه و مکتب در دوره ناصری، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۱ش.


۲.۱ - مدارس علمی و دینی

پیش از پایتخت شدن شهر تهران چند مدرسه دینی مانند مدرسه امامزاده زید و مدرسه چال، واقع در پشت بازار کفاش‌ها وجود داشت. از آغاز دوره قاجار به این سو شمار این گونه مدارس در جنب مساجد و در محله‌های مختلف تهران فزونی یافت. از مدارس دینی مهم در سطح عالی مدرسه عالی سپهسالار و مدرسه دارالشفاء بودند که در دوره ناصرالدین شاه ساخته شدند. مدرسه دارالشفاء علاوه بر آموزش علم طب، نقش درمانگاهی نیز برای طلاب داشت.
[۱۴] صفا، ذبیح‌الله، آموزش و دانش در ایران، ج۱، ص۲۲-۲۳، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۵] سحاب، ابوالقاسم، تاریخ مدرسه عالی سپهسالار، ج۱، ص۳۳-۴۶ اطلاعات بیش‌تر درباره مدرسه سپهسالار، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۱۶] نیز همین مقاله، بخش VIII.

بنابر نظر فخرالدین شادمان در کتاب تراژدی فرنگ، نقش و اهمیت مدارس قدیم دینی به طوری که شایع بود، فقط فقیرپروری نبود؛ در این مدارس بسیاری از حکما، شعرا، اطبا، منجمان، دبیران، مستوفیان، مفسران و مانند این بزرگان اندیشمند پروردگان این مدارس علمی ـ دینی بودند
[۱۷] میلانـی، عبـاس، تجدد و تجددستیزی در ایران، ج۱، ص۲۰۴، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۱۸] همین مقاله، بخش VIII برای اطلاعات کامل درباره مدارس دینی.


۲.۲ - اصلاح نظام سنتی

اندیشمندان و اصلاح‌گرایان اجتماعی دوره قاجار بر این واقعیت تأکید داشتند که بدون تحول در آموزش و پرورش و تغییر نظام قدیم و سنتی مستولی در جامعه هیچ‌گونه تحولی در ایران امکان‌پذیر نخواهد بود. آن‌ها معتقد بودند که روش‌های کهنه و سنتی، محتوای محدود و کهنه مطالب آموزشی، مکان‌های نمور و بی‌جاذبه مکتبخانه‌ها و مکان‌های نامناسب آموزشی و معلمان ناآگاه و کم‌سواد نظام آموزشی باید از بنیاد دگرگون شوند.
[۱۹] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
برخی از روحانیان نواندیش که با این گونه اصلاحات موافق بودند، در دگرگونی نظام قدیم و گسترش مدارس نوین نقش مهمی ایفا ‌کردند. هنگامی که روحانیان روی خوش به تغییر و تأسیس مدارس جدید نشان می‌دادند و با فعالیت اصلاح‌گرایان در این زمینه مخالفت نمی‌کردند، مدارس پا می‌گرفت و فعالیت‌های آموزشی جدید ادامه می‌یافت؛ لیکن وقتی برخی از آنان با این جنبش مخالفت می‌کردند، کار پیشبرد اندیشه اصلاحگرایی و فعالیت گردانندگان مدارس نوین را با مانع و دشواری‌هایی روبه‌رو می‌کردند و حتی مدارس را به تعطیل می‌کشاندند.
[۲۰] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۸، تهران، ۱۳۷۷ش.

برای شماری از نخبگان روشن‌اندیش ایران آن روز تکرار رفتار‌ها، آداب فرهنگی و آموزشی به روش سنتی گذشته، حرکتی غیرمنطقی و نابخردانه می‌نمود. آنان پناه‌گیری زیر سایبان سنت‌های ناکارآمد آموزشی گذشته و دوری‌گزینی از زندگی نوین در جامعه جهانی را نه تنها عامل عقب‌ماندگی جامعه ایران، بلکه ناسازگار و ناهمگون با بینش فلسفی مذهب تشیع که پیش‌رونده با مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمان بود، می‌پنداشتند. از این‌رو، این دسته از نخبگان که گرایش مردم در تکرار رفتارهای سنتی ناسازگار با انگاره‌های اجتماعی روز را برای تداوم زندگی مردم جامعه در آن روزگار، حرکت و کوششی واپس‌گرا می‌نگریستند، و بیداری و سعادت مردم را در تغییر نظام تعلیم و تربیت سنتی و نگرش‌های تاریک‌بینانه می‌دانستند، با عوامل بازدارنده به چالش و مبارزه برخاستند.
[۲۱] بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.

سرانجام اندیشه اصلاح‌گرایی بر تفکر سنت‌گرا فائق آمد و تحولات در نظام آموزشی ایران به کوشش و مساعدت و پایمردی مردان بیدار اندیش تاریخ‌ساز مانند میرزا تقی‌خان امیرکبیر، میرزا علی‌خان امین‌الدوله، میرزا حسین‌خان قزوینی (ملقب به مشیرالدوله و بعدها سپهسالار) و تنی چند از نوخواهان دیگر شروع شد و رفته‌رفته در طول شصت هفتاد سال بنیان اولیه آموزش نوین در ایران در جامعه سنتی تهران نهاده شد.
در پی کوشش‌هایی چند در ۱۲۶۸ق/۱۸۵۲م دارالفنون، نخستین مدرسه به روش نوین به همت امیرکبیر در تهران بنیاد نهاده شد. پس از آن به تدریج مدارس دیگری به پیروی آن مانند مکتب مجانی یا مدرسه مشیریه، مدرسه همایونی و مدرسه نظام در تهران برپا گردیدند. این مدارس همه حکومتی و متعلق به خواص بودند و شاهزادگان، اشراف‌زادگان و فرزندان رجال دولتی در آن‌ها تحصیل می‌کردند. در مکتب مجانی که به دستور میرزا حسین‌خان سپهسالار قزوینی ملقب به مشیرالدوله، سیاستمدار عصر ترقی، و کوشش و مدیریت محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله (اعتمادالسلطنه) در ۱۲۸۸ق/۱۸۷۱م گشایش یافت و بعدها به نام مدرسه مشیریه نامیده شد، در ۱۲۸۹ق بیش از ۷۰ شاگرد داشت که افزون بر جمعی از اشراف‌زادگان، جمعی از عمله خلوت نیز، بنابر گفته اعتمادالسلطنه برآورده این مدرسه بودند.
[۲۲] آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، ج۱، ص۴۵۶، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۲۳] اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۶۰، به ‌کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۲۴] اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة ‌البلدان، ج۲، ص۱۰۷۹-۱۰۹۶ برای نخستین دسته معلمان خارجی دارالفنون و صورت معلمان قدیم و جدید خارجی و ایرانی و شاگردان درجه اول و مباشران مدرسه، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۲۵] اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة ‌البلدان، ج۱، ص۱۱۰۲-۱۱۰۴، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش.



امین‌الدوله، میرزا حسن‌ آقا تبریزی، معروف به رشدیه، از اصلاح‌گرایان تبریز و بنیان‌گذار نخستین مدرسه نوین در تبریز را به هنگام صدارتش به تهران آورد و با کمک او نخستین مدرسه عمومی را در باغ کربلایی عباسعلی در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۸م تأسیس کردند.
[۲۶] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۷] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۸۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
رشدیه در تأسیس مدرسه و ارائه آموزش نوین در تهران از پشتیبانی معنوی و مادی آقا شیخ هادی نجم‌آبادی، عالم بزرگ روحانی برخوردار بود. پس از تشکیل انجمن معارف در دوره مظفرالدین شاه، در جلسه هفتم آن‌که در ذیحجه ۱۳۱۵ در خانه و در حضور وزیر علوم وقت تشکیل شد، اعضای انجمن درباره تأسیس مکاتب یا مدارس جدید و توسعه معارف تصمیم گرفتند. در همیـن سال مدرسه علمیه به مدیریت علی‌خان ناظم‌العلوم (که از مدرسه پلی‌تکنیک پاریس دیپلم گرفته بود) گشایش یافت و مسئولیت قسمت ابتدایی مدرسه را به رشدیه سپردند‌.
[۲۸] دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۶، تهران، ۱۳۶۱ش.
پس از آن، ۱۰ مدرسه جدید دیگر به نام‌های مختلف، لیکن با عنوان کلی مدرسه جدید ملّیه مظفریه در تهران دایر شد که شمار محصلان آن‌ها در ۱۳۱۷ق به حدود ۳۰۰‘۱ تن می‌رسید. بهترین این مدرسه‌ها، مدرسه خیریه بود که منتظم‌الدوله سردار مکرم، وزیر قورخانه مبارکه آن را تأسیس و املاک بسیاری را وقف آن کرد. معلمان و خادمان مدرسه از موظفان سردار بودند و همیشه ۳۰ شاگرد یتیم در آن مقیم بودند که ماهانه نمی‌پرداختند و شام و ناهار و مخارج لباس و کتاب آنان را هم می‌دادند.
[۲۹] افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.

این مدارس همه پسرانه بودند. در آن دوره با تأسیس مدارس دخترانه و تحصیل زنان هنوز کم و بیش مخالفت می‌شد. سیدمحمد طباطبایی در پاسخ به یکی از زنان ایران که برای آموزش و تربیت نسوان درخواست اجازه تأسیس مدرسه زنان را کرده بود، ضمن این‌که به لیاقت زنان در دانستن علم اشاره می‌کند و محرومیت آنان را از این سعادت روا نمی‌دارد، به تربیت زنان در وظایف غیرت و عصمت و شریعت برای حفظ نام و ناموس خاندان از روی بصیرت و تربیت اطفال و خانه‌داری تأکید دارد و آموختن بعضی از علوم مقدماتی را و علومی که راجع به اخلاق و معاش و معاشرت با خانواده باشد، لازم می‌داند. همو در پایان مداخله زنان را در امور خاصّه رجال از قبیل علوم پلیتیکی و امور سیاسی مقتضی نمی‌داند.
[۳۰] روزنامه مجلس، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م، ج۱، ص۴، س ۱، شم‌ ۶.
[۳۱] روزنامه مجلس، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م، ج۱، ص۳-۴ برای اطلاع از متن کامل پرسش و پاسخ، س ۱، شم‌ ۶.
[۳۲] رینگر، مونیکا، آموزش، ج۱، ص۲۵۸-۲۵۹، دین و گفتمانِ اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ۱۳۸۱ش.

در نامه‌ای حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه به برادرزاده‌اش رضاقلی‌خان می‌نویسد: از ایجاد عالم الی کنون، برای زن عفت و عصمت ممدوح بوده است، نه خط و سواد. از زن ضبط و ربط، خانه‌داری خواسته‌اند، نه خوب‌نویسی... برای طبقه نسوان خط حرام، حرام، حرام است. سواد جزئی ضرر ندارد.
[۳۳] اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۵۳، تهران، ۱۳۷۷ش.

تفکر غالب بر جامعه آن روز با مشارکت زنان در امور اجتماعی و تحصیل در مدارس زنانه مخالف بود. حتی بعد از انقلاب مشروطه نیز چنین تفکری در میان برخی از رجال و روحانیان نیز رواج داشت. در مجلس دوم (۸ شعبان ۱۳۲۹)، هنگام بحث درباره دادن حق رأی به زنان، یکی از نمایندگان می‌گوید: از روی برهان اگر تأمل کنیم درمی‌یابیم که خداوند قابلیت در این‌ها) زنان (قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب داشته باشند.
[۳۴] اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۷۷ش.

۱۲ سال پس از مشروطیت، در ۱۳۳۶ق/۱۹۱۸م بود که وزارت معارف برای نخستین‌بار به تشکیل ۱۰ مدرسه ابتدایی دخترانه همت ورزید. البته پیش از آن برخی از روشنگران مدارسی برای تحصیل دختران و زنان‌ به‌طور خصوصی راه انداخته بودند.
[۳۵] اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۸۵ حاشیه، تهران، ۱۳۷۷ش.

افضل‌الملک تأسیس این مدارس را باعث ترقی وطن می‌داند و می‌نویسد: این مدارس بعدها بسی اثر خواهد داشت. بعد می‌افزاید: این مدارس به واسطه اغراض و امراض برخی اشخاص از رونق و پیشرفت افتاد و مردم به بعضی جهات از دایر کردن اینگونه مدارس خود را عقب کشیدند.
[۳۶] افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.

در ساختار اندیشگی مردم جامعه آن روز دو طرز نگرش اشرافی و مردمی وجود داشت. نگاه اشرافیت نسبت به توده مردم جامعه و فرهنگ و تربیت آن‌ها ارباب‌مآبانه و تحقیرآمیز بود. عبدالله مستوفی یکی از رجال روشن‌فکر تجددخواه آن روزگار، آنجا که درباره آموزش در مدارس عمومی نظر می‌دهد، نگاه اشرافی و طبقاتی‌اش بر اندیشه اصلاح‌گرانه‌اش غلبه می‌کند و می‌گوید: پسرش را طوری تربیت کرده بوده است که هرگز یک کلمه حرف مخالف ادب بر زبان نمی‌آورده، میزان ادب او چنان بود که روزی عنکبوتی از گوشه‌ای به گوشه دیگر اتاق می‌رود و پنهان می‌شود. هرچه مستوفی می‌گردد آن را نمی‌یابد. دقایقی بعد پسر ۴ ساله‌اش آن را می‌بیند و می‌گوید: آقاجان اوناها! مستوفی می‌پرسد چی؟ پسر برای بر زبان نیاوردن بخش نخست نام حشره که آن را مستهجن می‌پنداشت، می‌گوید: کبوده! مستوفی پس از نقل این داستان می‌نویسد: همین آقازاده به مدرسه رفت. پس از دو سه هفته در میان گفت‌و‌گویمان بر سر چیزی ناگهان به من گفت: زکی. (از اصطلاحات لات‌ها و سینه‌چاک‌ها و مردم پایین‌شهر). بعد نتیجه می‌گیرد که: من فرزندم را به حد خود کامل تحویل جامعه دادم، لیکن محیط مدرسه، شخصیت او را پایین آورد. چون اکثریت مردم که به این مدارس راه یافته‌اند، همه از طبقات پایین جامعه هستند. از این‌رو، بچه اعیان‌ها با تربیت خانوادگی به این مدارس می‌روند و با تربیت اکثریت خارج می‌شوند.
[۳۷] مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.

از آغاز بنیاد نهادن مدارس نوین در دوره قاجار نام معلم‌خانه یعنی مدرسه با نام میخانه برابر و با کاربَری یکسان و نامقدس پنداشته می‌شد. مردم ساده و بی‌سواد و قشر جهال جامعه هم به تحریک مکتب‌دارهای سنتی و دسته‌ای از دکان‌داران محتکر و با جماعتی از عالم‌نمایان مقدس‌مآب وابسته به زورمداران و زرداران وجود معلم‌خانه را همچون میخانه خلاف احکام اسلامی و مغایر شأن این شهرها و لکه ننگ بر دامان متدینان می‌دانستند.
[۳۸] بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۲، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
[۳۹] رشدیه، فخرالدین، زندگینامه پیر معارف رشدیه، ج۱، ص۹۲-۹۳، بنیان‌گذار فرهنگ نوین ایران، تهران، ۱۳۷۰ش.
مردم کسانی را که همت به تأسیس مدارس جدید می‌کردند، جماعتی بابی و لامذهب می‌دانستند. زمانه را آخرالزمان، و شیوه نوشتن شمار خطی اعداد را به زبان خارجه حرام می‌پنداشتند. رشدیه را هم به واسطه آوردن شیوه تازه در خواندن الفبا کافر نجس‌العین می‌خواندند.
[۴۰] ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی، تهران، ۱۳۴۶ش.

وقتی کار انجمن معارف به سبب رقابت‌ها و تنگ‌نظری‌های برخی از دولتمران وقت از رونق افتاد، شورای عالی معارف را به دستور امین‌السلطان و با شرکت دکتر اشنایدر، حکیم‌باشی مظفرالدین شاه تشکیل دادند. در این شورا برنامه مدارس نوین با همکاری چند تن دیگر، در آن میان ژوزف هنبک، از گردانندگان مدرسه آلیانس و هوتم اشنیدلر آلمانی در ۱۳۱۹ق تنظیم گردید. در این نظام‌نامه مدارس را به ۳ دسته تعلیمات ابتدایی، تعلیمات متوسطه و تعلیمات عالیه تقسیم کردند. در برنامه مدارس ابتدایی نوشتن و خواندن زبان فارسی و قرائت قرآن و برخی مسائل دینی و حساب، و در برنامه متوسطه فرا گرفتن یک زبان خارجه، به ویژه فرانسه، و ریاضیات، تاریخ، جغـرافیا و جز این‌ها را گنجانده بودند. تعلیمات عالی شامل مدرسه دارالفنون، مدرسه نظامی، مدرسه علوم سیاسی (دنباله مقاله) و مدرسه علوم طِبیّه و داروسازی می‌شد.
[۴۱] ناطق، هما، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، ج۱، ص۵۵-۵۶، ۱۸۳۷-۱۹۲۱م، تهران، ۱۳۸۰ش.

در نیمه شعبان ۱۳۱۷ق/۱۹ دسامبر ۱۸۹۹م مدرسه عالی علوم سیاسی
[۴۲] معیرالممالک، دوستعلی‌خان، یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه، تهران، ۱۳۶۱ش.
(مشیرالدوله و پیرنیای بعدی) ریخته بودند) گشایش یافت. نخستین رئیس این مدرسه میرزا حسن‌خان بود.
[۴۳] محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۱، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۴۴] Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۲، London، ۱۹۴۱.
دوره اول تحصیلی مدرسه در ۱۳۲۰ق/۱۹۰۲م پایان یافت و شماری دانشجو از آن فارغ‌التحصیل شدند که عبدالله مستوفی، مؤلف کتاب شرح زندگانی من، شاگرد اول آن دوره بود. از جمله رؤسای مدرسه میرزا محمدحسین ذکاء الملک فروغی و پسرش میرزا محمدعلـی‌خان فروغـی و میرزا علی‌اکبرخان دهخدا را (کـه او هم از فارغ‌التحصیـلان دوره نخست این مدرسه بود) می‌توان نام برد.
[۴۵] محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۴۶] مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۲، ص۶۸-۷۹ برای توصیف مدرسه و معلمان و موضوع درس‌ها و شاگردان دوره اول، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.

پس از برقراری نظام مشروطه و تصویب قانون اساسی در۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م‌ تعلیمات ابتدایی برای همگان اجباری شد
[۴۷] دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۶۴۸.
و بنابر تصویب نامه اعزام دانشجو برای تحصیل به اروپا در مجلس شورای ملی، دانشجویانی به اروپا فرستاده شدند که پس از بازگشت تدریجی آنان به ایران دگرگونی بزرگی در نظام آموزشی و توسعه آموزش علوم جدید در جامعه ایران، به ویژه جامعه تهران پدیدار شد.
[۴۸] تکمیل همایون، ناصر، تاریخ اجتماعی و فرهنگی، ج۳، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۷۸ش.

دانش‌آموختگان مدرسه علوم سیاسی و جمعی از تحصیل‌کردگان در خارج از کشور، انجمنی به نام شرکت فرهنگ، به قصد کمک به پیشبرد فرهنگ نو در تهران تأسیس کردند. اعضای هیئت مدیره این شرکت، محمدعلی فروغی، سلیمان میرزا اسکندری و عبدالله مستوفی بودند. شرکت در خیابان تخت‌زمرد، نخستین مدرسه را در ۱۳۳۷ق/۱۲۹۷ش در تهران به سبک جدید برای تربیت معلم ساخت. این مدرسه چندی به نام دارالمعلمین مرکزی نامیده می‌شد. بعد در ۱۳۰۷ش به دارالمعلمین عالی و بعد هم به دانش‌سرای عالی تبدیل شد.
[۴۹] مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۰] دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۹۳۶.
در پی آن دارالمعلمات و ۸ دبیرستان و ۴۰ دبستان در تهران و ۱۰ دبستان در حومه پایتخت تأسیس شد. در اسفند ۱۳۰۰ قانون‌ شورای عالی فرهنگ در مجلس تصویب شد و متعاقب آن امور مدارس به این شورا واگذار گردید.
[۵۱] صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۵۰، تهران، ۱۳۳۶ش.

در ۱۳۳۹ق/۱۲۹۹ش بنابر تصمیم نصرت‌الدوله، وزیر عدلیه مدرسه عالی حقوق تشکیل شد. اولین رئیس آن شخصی به نام موسیو پرنی، مستشار فرانسوی عدلیه بود. این مدرسه در ۵ دوره، ۸۲ تن را تربیت، و به دریافت درجه لیسانس مفتخر کرد.
[۵۲] محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۴-۴۰۵، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
پس از اولین مدرسه فلاحت که در زمان مظفرالدین شاه در ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م به نام مدرسه فلاحت مظفری در تهران دایر شده بود،
[۵۳] محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۶، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
در ۱۳۰۶ش مدرسه عالی فلاحت در تهران تأسیس شد و سال بعد به کرج انتقال یافت و در ۱۳۰۹ش به دانشکده کشاورزی تغییر نام داد.
[۵۴] محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۵] دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۶۴۸.

قانون تأسیس دانشگاه تهران در ۱۳۱۳ش به تصویب رسید. دانشگاه تهران در آغاز شامل دانشکده‌های هنر، علوم، پزشکی، حقوق و صنعت بود. ششمین شعبه آن دانشکده الٰهیات بود که در مدرسه سپهسالار دایر بود.
[۵۶] Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۷، London، ۱۹۴۱.
[۵۷] صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۵۳ برای تأسیس دانشگاه تهران و دانشکده‌های وابسته به آن و دانشکده معقول و منقول، تهران، ۱۳۳۶ش.
از آغاز کار دانشگاه تهران، دانش‌سرای عالی به آن پیوست، لیکن در ۱۳۳۴ش دوباره مستقل شد و بعد هم به دانشگاه تربیت معلم تغییر نام داد.
[۵۸] دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۹۳۶.
در ۱۳۳۹ش دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) با دو دانشکده بانکداری و علوم مالی و اقتصادی، و دانشکده معماری، و در ۱۳۴۵ش دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف کنونی) با ۶ دانشکده تأسیس شدند و به تـدریج توسعه کیفـی و کمـی یافتند.
[۵۹] Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۷، London، ۱۹۴۱.
[۶۰] صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۴۴۳ برای سازمان وزارت فرهنگ سابق و آموزش و پرورش کنونی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۶۱] صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۴۵۰-۴۷۳ برای انواع مدارس علوم دینی، خصوصی، درجات و مراحل تحصیل: کودکستان، آموزش ابتدایی، متوسطه، فنی، عالی، تحصیلات عالی در خارجه، تربیت بدنی و آموزش سالمندان، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۶۲] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۸۶-۳۲۲، برای صورت مدارس تهران و حومه، از دارالفنون ۱۲۶۸ق تا مدرسه تمدن ۱۳۳۸ق، و برنامه و روش و کتب درسی مدارس و مدیران و معلمان آن‌ها و نوع مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها با این مدارس نوین،تهران، ۱۳۷۷ش.
[۶۳] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۲۲-۳۳۰ برای فهرست ۳۰ مدرسه دولتی پسرانه و ۱۰ مدرسه دخترانه تهران همراه با نام مدیران و شمار معلمان و شاگردان، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۶۴] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۳۰-۳۳۲ برای فهرست مدارس حومه تهران و شمیرانات و تجریش، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۶۵] قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۲۴-۵۳۱ برای مدارس گروه‌های دینی زردشتیان کلیمیان ارامنه و دیگر مسیحیان دیگر در تهران، تهران، ۱۳۷۷ش.

در سرشمـاری نفوس شهر تهـران مقایسه‌ای میـان جمعیـت بـاسوادان در سال‌های میان ۱۳۰۱ش و ۱۳۱۱ش شده، و درصد باسوادان میان مسلمانان، کلیمیان، زردشتیان، عیسویان و ارامنه داده شده است.
[۶۶] ‌سرشماری نفوس شهر طهران سومین احصائیه بلدیه تهران، تهران، ج۱، ص۱۴۹، ۱۳۱۲ش.
بنابراین سنجش، میزان باسوادان میان مردان و زنان جمعیت تهران در ۱۳۰۱ش به ترتیب ۶/۲۷٪ و ۴/۹٪، و در ۱۳۱۱ش به ترتیب ۳/۴۳٪ و ۳/۲۳٪ بوده است. در نتیجه، در مدت ۱۰ سال ۱۶٪ باسواد به جمعیت مردان و ۱۴٪ با سواد به جمعیت زنان تهران افزوده شده است.
[۶۷] ‌سرشماری نفوس شهر طهران سومین احصائیه بلدیه تهران، تهران، ج۱، ص۱۵۰، ۱۳۱۲ش.



۱. بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۱۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
۲. بهرامی، عبدالله، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، ج۱، ص۱۴، از زمان ناصرالدین شاه تا آخر سلسله قاجاریه، تهران، ۱۳۴۴ش.
۳. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
۴. هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
۵. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶. هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
۷. بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
۸. کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۴۸ش.
۹. بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
۱۰. کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۷۶، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۱. ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، ج۱، ص۱۷۷، تهران، ۱۳۴۲ش.
۱۲. شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج۴، ص۴۵۲-۴۵۳ برای تفصیل بیشتر، تهران، ۱۳۶۸ش.
۱۳. پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۸ برای آموزش و پرورش سنتی در خانه و مکتب در دوره ناصری، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۴. صفا، ذبیح‌الله، آموزش و دانش در ایران، ج۱، ص۲۲-۲۳، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۵. سحاب، ابوالقاسم، تاریخ مدرسه عالی سپهسالار، ج۱، ص۳۳-۴۶ اطلاعات بیش‌تر درباره مدرسه سپهسالار، تهران، ۱۳۲۹ش.
۱۶. نیز همین مقاله، بخش VIII.
۱۷. میلانـی، عبـاس، تجدد و تجددستیزی در ایران، ج۱، ص۲۰۴، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۸. همین مقاله، بخش VIII برای اطلاعات کامل درباره مدارس دینی.
۱۹. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۰. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۶۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۱. بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۰، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
۲۲. آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، ج۱، ص۴۵۶، تهران، ۱۳۵۶ش.
۲۳. اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۶۰، به ‌کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
۲۴. اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة ‌البلدان، ج۲، ص۱۰۷۹-۱۰۹۶ برای نخستین دسته معلمان خارجی دارالفنون و صورت معلمان قدیم و جدید خارجی و ایرانی و شاگردان درجه اول و مباشران مدرسه، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش.
۲۵. اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة ‌البلدان، ج۱، ص۱۱۰۲-۱۱۰۴، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش.
۲۶. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۷. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۸۸، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۸. دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۶، تهران، ۱۳۶۱ش.
۲۹. افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
۳۰. روزنامه مجلس، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م، ج۱، ص۴، س ۱، شم‌ ۶.
۳۱. روزنامه مجلس، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م، ج۱، ص۳-۴ برای اطلاع از متن کامل پرسش و پاسخ، س ۱، شم‌ ۶.
۳۲. رینگر، مونیکا، آموزش، ج۱، ص۲۵۸-۲۵۹، دین و گفتمانِ اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳۳. اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۵۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۴. اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۵. اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۲۸۵ حاشیه، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۶. افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
۳۷. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
۳۸. بلوکباشی، علی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی در بنیان‌گیری آموزش نوین، ج۱، ص۲۲، حافظ، تهران، ۱۳۸۵ش، شم‌ ۳۲.
۳۹. رشدیه، فخرالدین، زندگینامه پیر معارف رشدیه، ج۱، ص۹۲-۹۳، بنیان‌گذار فرهنگ نوین ایران، تهران، ۱۳۷۰ش.
۴۰. ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
۴۱. ناطق، هما، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، ج۱، ص۵۵-۵۶، ۱۸۳۷-۱۹۲۱م، تهران، ۱۳۸۰ش.
۴۲. معیرالممالک، دوستعلی‌خان، یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه، تهران، ۱۳۶۱ش.
۴۳. محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۱، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
۴۴. Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۲، London، ۱۹۴۱.
۴۵. محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
۴۶. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۲، ص۶۸-۷۹ برای توصیف مدرسه و معلمان و موضوع درس‌ها و شاگردان دوره اول، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
۴۷. دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۶۴۸.
۴۸. تکمیل همایون، ناصر، تاریخ اجتماعی و فرهنگی، ج۳، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۴۹. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶، تهران، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
۵۰. دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۹۳۶.
۵۱. صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۵۰، تهران، ۱۳۳۶ش.
۵۲. محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۴-۴۰۵، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
۵۳. محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۶، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
۵۴. محبوبی‌اردکانی، حسین، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
۵۵. دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۶۴۸.
۵۶. Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۷، London، ۱۹۴۱.
۵۷. صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۵۳ برای تأسیس دانشگاه تهران و دانشکده‌های وابسته به آن و دانشکده معقول و منقول، تهران، ۱۳۳۶ش.
۵۸. دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۹۳۶.
۵۹. Elwell،Sutton LP، Modern Iran، ج۱، ص۱۳۷، London، ۱۹۴۱.
۶۰. صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۴۴۳ برای سازمان وزارت فرهنگ سابق و آموزش و پرورش کنونی، تهران، ۱۳۳۶ش.
۶۱. صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، ج۱، ص۴۵۰-۴۷۳ برای انواع مدارس علوم دینی، خصوصی، درجات و مراحل تحصیل: کودکستان، آموزش ابتدایی، متوسطه، فنی، عالی، تحصیلات عالی در خارجه، تربیت بدنی و آموزش سالمندان، تهران، ۱۳۳۶ش.
۶۲. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۸۶-۳۲۲، برای صورت مدارس تهران و حومه، از دارالفنون ۱۲۶۸ق تا مدرسه تمدن ۱۳۳۸ق، و برنامه و روش و کتب درسی مدارس و مدیران و معلمان آن‌ها و نوع مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها با این مدارس نوین،تهران، ۱۳۷۷ش.
۶۳. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۲۲-۳۳۰ برای فهرست ۳۰ مدرسه دولتی پسرانه و ۱۰ مدرسه دخترانه تهران همراه با نام مدیران و شمار معلمان و شاگردان، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶۴. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۳۰-۳۳۲ برای فهرست مدارس حومه تهران و شمیرانات و تجریش، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶۵. قاسمی‌پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، ج۱، ص۵۲۴-۵۳۱ برای مدارس گروه‌های دینی زردشتیان کلیمیان ارامنه و دیگر مسیحیان دیگر در تهران، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶۶. ‌سرشماری نفوس شهر طهران سومین احصائیه بلدیه تهران، تهران، ج۱، ص۱۴۹، ۱۳۱۲ش.
۶۷. ‌سرشماری نفوس شهر طهران سومین احصائیه بلدیه تهران، تهران، ج۱، ص۱۵۰، ۱۳۱۲ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تهران»، شماره۶۲۱۷.    




جعبه ابزار