• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نصرت (منطق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نصرت، یکی از اجزاء خطابه بوده و مقتضی اقناع مخاطب است.



خطابه، مشتمل بر دو جزء (اعوان و عمود) است. اعوان نیز به دو قسم استدراجات و شهادت (نصرت) تقسیم می‌شود.


عمود قولی است که به حسب ظن منتج بالذات است نسبت به مطلوب و اعوان اقوال و احوالی است خارج از آن. و چون غرض از این صناعت اقناع است، هر چیزی که افادت اقناع کند خواه داخلی و خواه خارجی در صناعت معتبر است. بالجمله مفتضی اقناع؛ یا مقتضی نفس اقناع است، یا مقتضی استعداد اقناع. و مقتضی اقناع یا عمود است یا شهادت شاهدی. و شهادت (نصرت) یا شهادت قول است یا شهادت حال. و شهادت قول یا شهادت مقتدایی باشد. مثلاً پیغمبر یا امام یا حکیم یا شاعری که به قول او استشهاد کنند، یا قول گواهانی که مدعی را تصدیق می‌کنند، یا قول حاکم و حاضرانی که او را تصدیق کنند به آن سبب که قول او مفید اقناع ایشان است و شهادت حال، یا حالی است که به عقل ادراک شود، مانند فضیلت قائل، و شهرت او به صدق و تمییز و اعتماد یا حالی است که به حس ادراک شود و آن یا به حسب قولی باشد مانند تحدی و سوگند و عهد. و تحدی چنان است که پیغمبر در ایراد معجزه از منکرها معارضه بخواهد تا اگر عاجز شد باعث شود که او را تصدیق کند… و یا به حسب امری دیگر است و آن امارات است، مانند هیات مسرور، نسبت به مبشر و هیات خائف نسبت به منذر. برخی علاوه بر شهادت، اسناد و مدراکی را هم جزء «نصرت» شمرده‌اند. ولی بعضی از اهل منطق شهادت و نصرت را به نحو مترادف ذکر کرده‌اند. و بعضی هم از اصطلاح «نصرت» استفاده نکرده و به واژه «شهادت» اکتفا کرده‌اند.
[۴] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۴۵.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• مظفر، محمدرضا، المنطق.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.
• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.


۱. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۵۳۳-۵۳۴.    
۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۲۷۹.    
۳. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۴۲۶.    
۴. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۴۵.



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «نصرت»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۴/۲۵.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات منطقی | اعوان | خطابه




جعبه ابزار