نسب (منطق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نسب، به روابط حاصل از عروض
اَعراض بر موضوعاتشان
اطلاق میشود.
نسب، جمع
نسبت و به معنای علقه و پیوند و رابطه میان دو چیز است، به گونه ای که
تصور آن، به تصور دو طرف آن منوط باشد.
در کتاب
فوائد الاصول آمده است:«ان النسبة عبارة عن العلقة و الربط الحاصل من قیام احدی المقولات التسع بموضوعاتها»
برای مثال، در قضیه «الجسم ابیض»، بیاض بر
جسم عارض شده است، و در واقع، قضیه به این صورت است:«الجسم له البیاض»، که
موضوع ، جسم، و محمول، بیاض است و بین جسم و بیاض رابطهای وجود دارد که کلمه «له» از آن حکایت میکند.
مشهور اصولیون قضایا را از سه جزء
مرکب میدانند:
موضوع ؛
محمول ؛ نسبت
حکمی.
هم چنین آنها معتقدند نسبت در قضایا، یک چیز پنداری و توهمی نیست، بلکه یک
واقعیت است؛ برای مثال، در قضیه «زید فی الدار»، غیر از موضوع(زید) و محمول(دار)، نسبت ظرفیت هم وجود دارد و این معنای ظرفیت از ارتباط دو طرف نسبت، یعنی زید(مظروف) و دار(ظرف) پدید آمده است؛ بنابراین، اوّلا:نسبت یک واقعیت است؛ ثانیاً:دو طرف لازم دارد، و ثالثا:دو طرف آن باید دو چیز مغایر هم باشد، زیرا تحقق نسبت در یک چیز معنا ندارد. نسبت، علاوه بر این که از ارتباط بین دو چیز در خارج حکایت میکند، در
ذهن نیز میان
مفاهیم ارتباط برقرار مینماید؛ یعنی هم به
حمل اولی و هم به
حمل شایع صناعی نسبت است.
مشهور اصولیها معتقدند در قضایای موجبه، نسبت و در
قضایای سالبه ،
سلب نسبت وجود دارد.
مرحوم
علامه طباطبایی در تقسیم
علم حصولی به تصور و
تصدیق میگوید:
مشهور فلاسفه معتقدند قضیه حملیه موجبه، از چهار جزء
مرکب است:موضوع؛ محمول؛ نسبت
حکمی؛
حکم .
البته این در صورتی است که قضیه موجبه،
هلیه مرکبه باشد؛ یعنی قضیهای که محمول در آن، چیزی غیر از وجود موضوع میباشد، مانند قضیه:«
انسان خندان است» که یک جزء آن انسان، جزء دوم آن خندان، جزء سومش خندان بودن انسان و آخرین جزء آن
حکم و تصدیق به خندان بودن انسان است.
اما قضیه
هلیه بسیطه که محمول در آن همان وجود موضوع است، مانند قضیه «انسان موجود است»، سه جزء دارد و نسبت
حکمی در آن وجود ندارد، زیرا نسبت، یک وجود فی غیره و رابط است که همیشه به دو طرف قائم بوده و بین آن دو طرفی که نوعی مغایرت دارند ارتباط بر قرار میکند؛ بنابراین، معنا ندارد که بین یک چیز و وجودش که
وحدت کامل
حاکم است و مغایرتی نیست، نسبتی حائل گردد؛ اما در مورد قضیه
سلبی، مشهور فلاسفه معتقدند در آن
حکم وجود ندارد و از سه جزء مرکب است:موضوع؛ محمول؛ نسبت
حکمی سلبی.
اما مرحوم «علامه طباطبایی»
قضیه موجبه را مرکب از سه عنصر می داند:موضوع؛ محمول؛
حکم ، و نسبت
حکمیه را از اجزای قضیه به حساب نمیآورد. وی هم چنین، قضیه
سالبه را از دو جزء مرکب میداند:موضوع؛ محمول.
گروهی از اصولیهای متأخر از این نظر پیروی نمودهاند.
درباره معنای حرفی سه نظریه وجود دارد:
۱. نظریه علامت بودن معنای حرفی.
۲. نظریه آلت بودن معنای حرفی (نظریه مرحوم
آخوند خراسانی ).
۳. نظریه نسبت بودن معنای حرفی. این نظریه میان متأخرین طرفداران زیادی دارد.
نسبت در قضایا و جملههای تام،
نسبت تام است که سکوت در مقابل آن صحیح میباشد، اما در جملات ناقصه و
حروف ، نسبت ناقص است.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۸۲۱، برگرفته از مقاله «نسب».