نزول (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نُزول (به ضم نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای فرود آمدن است. مشتقات نزول که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
نُزُل (به ضم نون و زاء) به معنای آنچه برای میهمان آماده شده تا بر آن نازل شود،
مُنْزَل (به ضم میم و فتح زال) به معنای نازل شده ،
تَنَزُّل (به فتح تاء و نون و ضم زال) به معنای نزول با مهلت و تأنی و
تَنْزِیل و
اِنْزَال به معنای نزول دفعی و تدریجی است.
نُزول اصل نزول به معنی فرود آمدن است چنانکه در
مفردات و
مصباح و
اقرب گفته است
عبارت
راغب چنین است: «النُّزُولُ فی الاصل: هو انحطاط من علوّ.»
درباره
باران آمده:
(اَ اَنْتُمْ اَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ اَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ) «آیا شما آن را از ابر فرود آوردهاید یا ما فرود آورندگانیم؟» ایضا:
(رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ..) «خدایا به ما از
آسمان مائدهای فرود آور».
(وَ اَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَاْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ) (
آهن را آفريديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است)
(وَ اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْاَنْعامِ ثَمانِیَةَ اَزْواجٍ..) (و براى شما هشت زوج از چهارپايان آفريد)
(یا بَنِی آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ..) (اى فرزندان
آدم! لباسى براى شما آفريديم كه اندام شما را مىپوشاند)
(قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْراً • رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ..)(به يقين خداوند چيزى كه مايه تذكر است بر شما نازل كرده • پيامبرى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما
تلاوت مىكند)
میدانیم که آهن در سنگهاست، انعام ثمانیه در زمیناند،
لباس از
زمین تهیّه میشود و
رسول در عالم ما است پس علت آمدن «انزال» در اینها چیست: به نظر میآید که جواب همه اینها در
(وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ) (و هيچ چيز نيست، مگر آنكه خزاين آن نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معيّنى آن رانازل نمىكنيم)
باشد در این آیه به هر چیز انزال اطلاق شده و چون تدبیر همه از جانب خداوند است اطلاق انزال بر همه صحیح میباشد.
میشود گفت: ذرّات آهن در اشعّه کیهانی و گازهای هوا و غیره است و از آسمان به زمین میبارد، میشود گفت: نطفه حیوانات از هوا میبارد همانطور که میکروبها بر گوشتها و پنیرها میبارد و مخمّرها بر
آب انگور میبارند، بعضیها «رَسُولًا» را
جبرئیل گفتهاند ولی جمله
(یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ) آن را ردّ میکند.
نُزُلیعنی آنچه برای میهمان آماده شده تا بر آن نازل شود. چنانکه در
قاموس گوید: آن را منزل نیز گفتهاند
راغب گوید: «النُّزُلُ: ما یُعدّ لِلنَّازِلِ من الزَّاد».
(اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا) «به اهل
ایمان و عمل جنّات فردوس منزل یا مهیّا شده است.»
(وَ اَمَّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ • فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ • وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ) «امّا اگر از مکذّبین و گمراهان باشد • پس برای اوست آماده شدهای از آب جوشان • و انداخته شدن به آتش بزرگ»
(اِنَّا اَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا) (ما
جهنّم را براى پذيرايى
کافران آماده كردهايم)
نَزْلَة: یکبار نازل شدن
(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْری) (و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد)
در یک نزول دیگر او را دیده است.
مُنْزَل (به صیغه مفعول)
مصدر میمی و
اسم مفعول است.
وَ قُلْ رَبِ اَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً.. «بگو پروردگارا مرا از کشتی فرود آور فرود آوردن مبارکی» و در آیه
(اَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ) (آيا كافى نيست كه پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، كه از آسمان فرود مىآيند، يارى كند)
اسم مفعول است.
تَنَزُّلْ: در
صحاح،
قاموس و اقرب آن را نزول با مهلت و تانی گفته است
(وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ..) «قرآن را
شیاطین نازل نکردهاند» میشود مهلت و تدریج را از آیه
(اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْاَرْضِ مِثْلَهُنَ یَتَنَزَّلُ الْاَمْرُ بَیْنَهُنَ) (خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آنها را؛ فرمان و تدبير او در ميان آنهاپيوسته فرود مىآيد)
فهمید که نزول امر تدریجی است.
راغب میگوید: تنزیل در آنجاست که نازل کردن تدریجی و دفعهای بعد از دفعه دیگر باشد ولی انزال اعمّ است و به انزال تدریجی و دفعی اطلاق میشود.
در اقرب الموارد میگوید: به قولی تنزیل، تدریجی و مرّة بعد اخری است و انزال اعمّ میباشد. در صحاح ترتیب را از معانی تنزیل شمرده است
ولی عدّهای از اهل لغت ما بین انزال و تنزیل فرقی قائل نشدهاند.
میشود فرق ما بین آن دو را از بعضی آیات استفاده کرد مثلا در آیه
(وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا) (و قرآنى بر تو نازل كرديم كه آيات آن را از هم جدا كرديم، تا آن را به تدريج و با آرامش بر مردم بخوانى؛ و به يقين آن را ما نازل كرديم)
«فَرَقْناهُ» و «عَلی مُکْثٍ» قرینه است بر اینکه مراد از «نَزَّلْناهُ» انزال تدریجی است.
به ضرورت میدانیم که
نزول قرآن به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تدریج و در عرض بیست و سه سال بوده است. ولی در قرآن آیاتی داریم که ظهور بلکه صریح آنها نزول تمام قرآن در یک ماه و یک شب است مثل
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ..) (روزه، واجب در ماه رمضان است؛ ماهى كه قرآن، به عنوان
راهنماى مردم، و نشانههاى
هدایت و جدا كننده
حق از
باطل، در آن نازل شده است)
این آیه روشن است در اینکه قرآن به تمامه در
ماه رمضان نازل شده و آیه
(اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ..) (كه ما آن را در شبى پر
برکت نازل كرديم)
دلالت دارد که در یک شب از ماه رمضان نازل گشته و آیه
(اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) (به يقين ما آن قرآن را در شب قدر نازل كرديم)
صریح است در اینکه آن شب
شب قدر بوده است، بنابراین توفیق میان این دو مطلب چطور است؟
به نظر بعضی مراد از نزول قرآن در رمضان و در شب قدر ابتداء نزول آن است یعنی شروع نزول در لیلة القدر بوده و از آن پس تا بیست و سه سال پایان یافته است. به نظر دیگر مراد آنست که در شب قدر از
لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل گشته و از آن در عرض ۲۳ سال به تدریج بر آن حضرت نازل شده است
ابن عباس،
سعید بن جبیر و دیگران بر این عقیدهاند،
ظاهرا در این باره فقط یک روایت از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده که در مقدّمه نهم
تفسیر صافی و در تفسیر برهان ذیل آیه شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی... نقل شده است و آنرا حفص بن غیاث عامّی از آن حضرت روایت میکند. و مضمون روایت آنست که قرآن در ماه رمضان به
بیت المعمور نازل گشته و سپس در طول بیست سال نازل گردیده است.
در این حدیث آسمان دنیا نیست و به جای آن بیت المعمور است لذا فیض در صافی احتمال داده که مراد از بیت المعمور قلب حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد.
متن روایت در
اصول کافی کتاب فضل القرآن چنین است
«
«عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ دَاوُدَ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ اِنَّمَا اُنْزِلَ فِی عِشْرِینَ سَنَةٍ مِنْ اَوَّلِهِ اِلَی آخِرِهِ؟ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ اِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَ نَزَلَ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً...»».
این روایت از
اهل سنت نیز به چندین وجه نقل شده است از جمله در
تفسیر ابن کثیر ذیل آیه
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی...) نقل کرده: «
«ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِی النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ اِلَی سَمَاءِ الدُّنْیَا فَجُعِلَ فِی بَیْتِ الْعِزَّةِ ثُمَ اُنْزِلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی عِشْرِینَ سَنَةً لِجَوَابِ کَلَامِ النَّاسِ»».
از این رو احتمال
تقیّه در روایت
حفص بن غیاث بیشتر است، باقی روایات چنانکه در صافی و برهان و غیره نقل شده دلالت بر
نزول دفعی قرآن دارند و شاید مراد از بیت معمور در روایت حفص چنانکه صافی احتمال داده قلب رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد.
در بیان توفیق بین دو مطلب فوق، قولی هست بسیار متین و دقیق و آن اینکه قرآن مجید دو دفعه نازل شده. یک دفعه بطور فشرده و بسیط و دفعه دیگر بطور تدریج و تفصیل و در عرض بیست و سه سال. و آیاتی از قبیل
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ-...) (اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) راجع به نزول اوّل است و آیات
(وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا) (و قرآنى بر تو نازل كرديم كه آيات آن را از هم جدا كرديم، تا آن را به تدريج و با آرامش بر مردم بخوانى؛ و به يقين آن را ما نازل كرديم)
راجع به نزول دوّم میباشد و آیاتی که راجع به نزول دفعیاند به لفظ انزال آمده که دلالت بر دفعی بودن دارند چنانکه آیات به تدریج نوعا با لفظ «تنزیل» اند. در توضیح مطلب مثلی میاوریم.
فرض کنید شخصی دو هزار متر مربع زمین دارد، دفعة بخاطر او میافتد. که این زمین را ده دستگاه خانه ساخته و بفروشد اکنون همه آن خانهها بطور فشرده و بسیط در ذهن این شخص هست ولی نمیداند کوچه کجاست، راهروها کداماند، حیاطها در کدام جهت خواهند بود، اطاقها، حمّامها، انبارها و... در کجاها قرار خواهند گرفت. مهندسی میآید و آن طرح را روی کاغذ میآورد و نقشه میکشد و همه آنچه را که گفته شد روی کاغذ مشخص میکند. یا انسان میخواهد کتابی بنویسد یا سخنرانی بکند مطالب بطور فشرده و بسیط در قلب او موجود است سپس به وسیله قلم یا زبان آنها را توضیح و تفصیل میدهد. همچنین قرآن بطور بسیط و فشرده در یک شب به قلب مبارک آن حضرت نازل گشته ولی احتیاج به تفصیل داشته است و بر حسب موارد و اتفاقات بار دیگر
جبرئیل آنها را مشروحا و مفصلا بر آن حضرت نازل کرده سپس به وسیله آن بزرگوار بر مردم ابلاغ شده است.
(کِتابٌ اُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ) (اين كتابى است كه آياتش استوار گرديده؛ سپس هر مطلبى در جايگاه خود بيان شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه نازل گرديده است)
ظاهرا «اُحْکِمَتْ» راجع به نزول اوّل و حالت بساطت آن و «فُصِّلَتْ» راجع به نزول دوّم و جدا جدا بودن آن است. نزول دوم به حکم نقشه کشی مهندس است.
ابوعبداللّه زنجانی در تاریخ قرآن ترجمه سحاب میگوید:
علاوه بر این ممکن است بگوئیم روح قرآن و اغراض کلیّهای که قرآن مجید به آن توجّه دارد در دل پاک پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب قدر تجلّی نموده که
(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْاَمِینُ • عَلی قَلْبِکَ) (
روح الامین آن را نازل كرده • بر قلب پاک تو)
سپس به زبان مبارکش آیه آیه و جدا جدا در طول سنوات ظهور نموده است.
محقق طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن ذیل
(اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) مینویسد: از آن آیاتی که قرآن و نزول آن را توصیف و تعریف مینمایند
به وضوح بر میآید که قرآن به دو صورت مشخّص و در دو مرتبه نازل شده است:
اوّل به صورت و نزول بسیط و جمع و پیوسته. دوّم به صورت باز و تدریجی و تفصیلی.
علامه طباطبایی در
المیزان نیز در ذیل
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ) این مطلب را قبول و بر آن استدلال کرده است.
طرز استدلال به مطلب فوق این است که انزال و تنزیل گرچه هر دو به یک معنیاند ولی غالب در باب افعال دفعی بودن و در
باب تفعیل تدریج است. آیاتی که در اوّل بحث نقل شد از قبیل
(اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ-...) (اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ-...) (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ) همه ظهورشان در انزال دفعی است ایضا آیه کِتابٌ
(اُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ) هکذا آیات
(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ • فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ)(بلكه قرآن با عظمت است • كه در
لوح محفوظ جاى دارد)
(اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ • فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ • لا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ • تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ)(كه آن، قرآن پر ارزشى است • كه در كتاب محفوظى جاى دارد • و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند و دست يابند • آن از سوى پروردگار جهانيان نازل شده)
ظاهر در یکپارچگی قرآناند.
آیه
(وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ..) (ما كتابى براى آنها آورديم كه اسرار و رموز آن را با آگاهى شرح داديم)
روشن میکند که تفصیل عارض بر کتاب است پس از آمدن کتاب راجع به نزول اوّل، و تفصیل راجع به نزول دوّم میباشد.
ایضا آیه
(وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ اَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ) (ممكن نبود كه اين قرآن، بدون
وحی الهی به خدا نسبت داده شود؛ بلكه با كتب آسمانى پيشين هماهنگ است و شرح و تفصيل كتاب الهى است؛ كه هيچ شكى در آن نيست، و از سوى پروردگار جهانيان است)
اگر مراد از «الْکِتابِ» قرآن باشد. و نیز از آیه
(وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُقْضی اِلَیْکَ وَحْیُهُ) (و اى پيامبر نسبت به
تلاوت قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود، شتاب مكن)
به نظر میآید که قرآن قبلا در قلب آن حضرت بوده ولی خواندن و ابلاغ منوط به
وحی دوم بوده است هکذا آیه
(لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ • اِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ • فَاِذا قَرَاْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ • ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ)(هنگام
نزول وحی زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن حركت مده • چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست • پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن • سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست)
دلالت دارد بر اینکه آن حضرت قبلا قرآن را میدانسته است ولی خدا فرمود عجله نکن اوّل باید ما بخوانیم سپس تو مانند خواندن ما بخوانی.
و اینکه
مشرکان در مقام اقتراح میگفتند:
(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً) (چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟!)
(اَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ) (يا به آسمان بالا روى؛ و حتّى اگر به آسمان روى،
ایمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى از سوى خدا بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم)
منظورشان این بود که قرآن به صورت کتاب مجلّد نازل شود و آن غیر از نزول دفعی بر قلب پاک آن حضرت است.
امّا آیات
(وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا) (و قرآنى بر تو نازل كرديم كه آيات آن را از هم جدا كرديم، تا آن را به تدريج و با آرامش بر مردم بخوانى؛ و به يقين آن را ما نازل كرديم)
(وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا) (و كافران گفتند: «چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟!» اين نزول تدريجى براى اين است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و از اين رو آن را بتدريج بر تو خوانديم)
صریحشان در نزول تدریجی است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «نزول»، ج۷، ص۴۴.