نجیبالدین علی بن بزغش شیرازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نجیبالدین علی بن بزغش (د ۶۷۸ق/۱۲۷۹م)، عالم و عارف مشهور طریقت
سهروردیه بود.
از او با القاب و عناوینی چون «شیخالشیوخ المحققین»، «کهفالواصلین» و «امامائمه دهر» یاد کردهاند.
اصل وی از
شام، و پدرش بزغش از تجار و ثروتمندان بزرگ آن دیار بود که ظاهراً در اواخر
سده۶ق به شیراز آمد، در آنجا اقامت گزید و با دختر قاضی شرفالدین محمدحسنیحسینی (د ۶۴۱ق/۱۲۴۳م)
ازدواج کرد. ثمره این ازدواج نجیبالدین علی، سرسلسله عارفان
بزغشیه بود
تاریخ ولادت او را تنها
احمد زرکوب در ۵۹۴ق/۱۱۹۸م ذکر کرده است.
جنید شیرازی
و به تبع او دیگران، گفتهاند که پیش از ولادت وی امیرالمؤمنین
علی (علیهالسّلام) در
خواب به پدرش بشارت فرزندی نجیب و صالح داد و به همین سبب، پدرش او را علی نام نهاد و به نجیبالدین ملقبش ساخت.
در شرح احوال نجیبالدین آمده است که از اوایل عمر به
زهد و
تصوف تمایل داشت و از تنعمات دنیوی دوری میجست و به جای لباسهای فاخری که پدرش برای او فراهم میآورد، پشمینه میپوشید؛ سرانجام، دردِ طلب در او فزونی یافت و پس از مدتی گوشهنشینی، در پی رؤیایی صادقه، ارشاد و هدایت وی در طریق تصوف به شیخ
شهابالدین سهروردی (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م) واگذار شد
و او با کسب اجازه از
پدر از طریق
بغداد رهسپار حجاز گردید. به گفته
جامی در این سفر شیخ
شمسالدین صفی نیز با او همراه بود.
از این سخن جامی که «وی شیخ شمسالدین صفی بر شیخ نجیبالدین
قرآن خوانده، و شیخ نجیبالدین بر وی چیزی از
فقه»، چنین بر میآید که او پیش از آغاز سلوک در طریق تصوف، علوم دینی، از جمله فقه را در زادگاه خود آموخته بود. نجیب الدین در
بغداد با شیخ شهابالدین سهروردی ملاقات کرد و به سلک مریدان او پیوست. وی چندین
سال در خدمت شیخ شهابالدین به سیر و سلوک عرفانی پرداخت و از او
خرقه ارادت دریافت. وی علاوه بر طی مراحل عملی سلوک، برخی از مصنفات شیخ از جمله عوارف المعارف، و نیز برخی آثار عرفانی دیگر را نزد او فرا گرفت.
پس از آن، با اجازه شیخ- به احتمال در
دهه ۲۰ق- به زادگاه خود بازگشت و در آنجا تاهل اختیار کرد. نجیبالدین خانقاهی در
شیراز ساخت و به ارشاد و هدایت خلق و نیز تعلیم علوم و معارف
صوفیه پرداخت. وی علاوه بر پرداختن به مباحث تصوف،
حدیث نیز روایت میکرد.
نجیبالدین مریدان بسیاری تربیت کرد که برخی از آنان در شمار مشهورترین و بزرگترین عالمان و عارفان عصر خود بودند؛ از آن جمله میتوان به سعیدالدین
محمد بن احمد فرغانی (د ۶۹۹ق/۱۳۰۰م)، علامه
قطبالدین شیرازی (د ۷۱۰ق/۱۳۱۰م) و ظهیرالدین عبدالرحمان فرزند خود شیخ نجیبالدین اشاره کرد. فرغانی خود از شیخ نجیبالدین به عنوان
شیخ خرقه خود یاد کردهاست.
برخی دیگر از مریدان و ارادتمندان وی اینانند:
شهابالدین زرکوب شیرازی، پدر احمد زرکوب شیرازی؛ شیخ بهاءالدین ابوبکر بن جمالالدین محمد باکالنجار (باکالیجار)؟ (د ۷۱۲ق/۱۳۱۲م)؛
نورالدین
عبدالصمد بن علی اصفهانی؛ شیخ نورالدین عبدالقادر، معروف به حکیم (د ۶۹۸ق/ ۱۲۹۹م)؛ و
ابن قنّاد.
علاوه بر اینها، بزرگان دیگری از جمله
شیخاحمد بن عبدالله، معروف به شهره (د ۶۲۳ق/۱۲۲۶م) و شیخ ابوموسی محبالدین جعفر بن مکی بن جعفر موصلی (د ۷۱۱ق/۱۳۱۱م) نیز از مصاحبان و معاشران وی بودهاند.
نجیبالدین در شیراز از شهرت و اعتبار بسزایی برخوردار شد، تا آنجا که آوازه او مشتاقان و طالبانی چون شیخ
اوحدالدین عبدالله بلیانی (د ۶۸۳ یا ۶۸۶ق)، تاجالدین دُزلقی و
شیخ صفیالدین اردبیلی (د ۷۳۵ق) را به شیراز کشانید.
علاوه بر
صوفیه، دولتمردان نیز دیدار شیخ را مغتنم میشمردند، چنانکه اَنکیانو، امیر
مغول که در ۶۶۷ق/۱۲۶۹م از طرف اباقاخان، پسر هولاکو به
حکومت فارس منصوب شد، به دیدار شیخ رفت.
شیخ نجیبالدین در شیراز درگذشت و جنازه او را در
خانقاه خودش، در نزدیکی محله باغ قتلغ یا قطلغ به خاک سپردند
که مزار او را در
بغداد دانسته است. قاضی
سیدمجتبی عثمانی در رثای او قصیدهای سروده که ابیاتی از آن در شد الازار جنید شیرازی
آمده است. در
سده ۸ق، به دستور ملکخاتون، دختر محمود شاه اینجو بر مزار شیخ گنبدی ساختند و در اطراف آن
مدرسه و عمارتهای دیگر بنا کردند.
هرچند نجیب الدین را صاحب سخنان لطیف و رسالهها و تصانیف عرفانی دانستهاند
اما بجز سخنان نغز و عرفانی او در پاسخ به پرسشهای انکیانو، اثر دیگری از او به جای نمانده است. وی در پاسخ به سؤال
انکیانو درباره
حقیقت انسان، عوالم ملک و ملکوت را به صدفی
تشبیه کرده که وجود انسان گوهراندرون آن است. باز در وجود انسان نیز دل، سپس
عقل فیاض و پس از آن، نور معرفت
خداوند را نیز چون صدفهای تو در تویی دانسته است که از آن میان، نور دل
عارف چون اشعه آفتاب نورانی در مقابل چراغ و
شمع و مشعل است.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بزغش شیرازی»، شماره۴۸۴۳.