نبوت پیامبر اکرم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از آن که با بیاعتبار بودن شرایع قبل از
اسلام آشکار شد، مناسب است تا به ادلهی
پیامبری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرداخته حقانیت
دین اسلام را مورد بحث قرار دهیم. در این مبحث به دو دلیل اشاره شده است که به آن پرداخته میشود.
جریان
انبیاء الهی، جریانی پیوسته از هدایتگران الهی بوده است تا
بشر را گام به گام به کمالی برتر و تمدنی آبادتر رهنمون شوند.
از این رو برای جلوگیری از گمراهشدن مردم توسط مدعیان دروغین
نبوت و رسالت و همچنین مسدود نشدن باب هدایت الهی برای مردم، انبیای سابق به معرفی
پیامبر یا پیامبران بعدی میپرداختند.
علاوه بر آن چه بیان شد، از آنجا که نبوت، منصبی الهی بوده
«... الله اعلم حیث یجعل رسالته...» و منوط به ارادهی الهی میباشد و تنها خداوند و کسانی که خداوند آگاه کرده است از ارادهی الهی باخبرند، بنابراین یکی از راههای تشخیص
پیامبر صادق از کاذب، خبر دادن
پیامبر قبلی از آمدن اوست.
از همین جا است که بطلان فرقههای
بابیت و
بهائیت آشکار میگردد، چرا که در هیچ آیه و روایتی بشارتی به ظهور
پیامبر و دینی بعد از دین اسلام نشده است (جهت مطالعهی کامل جریان بهائیت به کتاب «تاریخ جامع بهائیت» (بهرام افراسیابی) مراجعه کنید. نسخهی الکترونیک این کتاب در نرمافزار به سوی
حقیقت ، نسخه بهائیت، موجود میباشد) بلکه به خاتمیت اسلام و نفی نبوت و رسالت پس از دین اسلام صریحا اشاره شده است.
اینک به برخی شواهد تاریخی و استنادات بشارتهای پیامبران سابق به نبوت و رسالت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اشاره میکنیم:
«از
عبدالله بن مسعود روایت کرده است که: روزی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و سلم داخل معبدی از معابد یهود شد با گروهی از اصحاب خود، دید جمعی از یهود تورات میخوانند و رسیدهاند به اوصاف آن حضرت که در تورات مکتوب است، چون آن حضرت را دیدند ترک کردند خواندن را، و در یک جانب کنیسهی ایشان مرد بیماری خوابیده بود، حضرت پرسید: چرا ترک کردند خواندن را؟ آن مرد بیمار گفت: به وصف تو رسیدند و ترک کردند؛ پس نزدیک آمد و
تورات از دست ایشان گرفت و تا آخر اوصاف آن حضرت را خواند و گفت: این وصف توست و وصف امت تو و من گواهی میدهم به وحدانیت خدا و به آنکه تو رسول اویی؛ و در همان ساعت به رحمت الهی واصل شد. حضرت فرمود تا او را به روش مسلمانان
غسل دادند و بر او
نماز کرد و او را دفن کردند.»
در برخی روایات تاریخی اشاره شده است که بسیاری از بزرگان اهل کتاب حتی از زمان و مکان ظهور
پیامبر خاتم و صفات و ویژگیهای اوآگاه بودهاند.
«قطب راوندی نقل کرده است: شخصی از اهل
مکه قبل از
بعثت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به
شام رفت با قافله تجار، گفت: چون داخل بازار «بصری» شدیم راهبی از
صومعه خود صدا زد: بپرسید از اهل این موسم که کسی از اهل مکه در میان ایشان هست؟ گفتند: بلی. گفت: بپرسید آیا احمد بن عبدالله بن عبد المطلب ظاهر شده است زیرا که این ماهی است که میباید او ظاهر شود و او آخر پیغمبران است و از
حرم ظاهر خواهد شد و
هجرت خواهد کرد بسوی جایی که نخل بسیار و سنگستانها و شوره زارها داشته باشد. راوی گفت: چون به مکه برگشتم پرسیدم آیا امر غریبی رخ داده است؟ گفتند: بلی، محمد بن عبدالله امین ظاهر شده است و دعوی نبوت میکند.»
در سفر تثنیه از کتاب تورات باب ۳۳ آیه ۲ چنین آمده: «
خداوند از سینا برآمد و از ساعیر بر ایشان تجلی کرده و از کوه پاران درخشنده شد و با هزار هزاران مقدسان ورود کرد و از دست راستش به ایشان شریعتی آتشین داد.» «منظور از آمدن خداوند از سینا، نزول تورات بر
حضرت موسی است. نیز اشراق از ساعیر، اعطای اناجیل به
حضرت عیسی است. همچنین درخشندگی از کوه پاران، نزول قرآن بر حضرت محمد ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است زیرا پاران کوهی از کوههای مکه است. شاهد سخن،
آیات ۲۱ و ۲۲ از سفر تکوین است که در بیان حال
حضرت اسماعیل میفرماید : و خدا با پسر تو بود (یعنی با سماعیل) که نشو و نما کرد و در بیابان ساکن، و تیرانداز شد و در بیابان پاران، ساکن شد و مادرش از برایش از دیار
مصر زنی گرفت.»
نکتهی جالب توجه آن که
امام رضا علیهالسّلام نیز در یکی از مناظرات خود با اهل کتاب به همین فقره اشاره فرمودند.
منظور از
بینه و برهان (منظور از برهان در اینجا فقط برهانهای عقلی نیست بلکه به هر امر باهر و آشکاری اطلاق میشود) در اثبات نبوت پیامبران، هر امری است که به روشنی
دلالت بر نبوت آن
پیامبر دارد. بینات اتمام حجت و دعوت به خداوند: (۱) گاه از طریق طرح مباحث عقلی، استدلالی و حکمتآمیز، (۲) گاه از طریق
موعظه و (۳) گاه از طریق مجادلهی احسن با منکرین و شکاکین بوده است. (
«ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین.» ) (۴) بعضی اوقات نیز بینات و برهانهای ثابتکنندهی نبوت، در واقع خرق عادتها و معجزاتی بودهاند که نبی الهی متناسب با شرایط تاثیرگذاری، برای قوم خود ارائه مینموده است. به شهادت
قرآن کریم و تاریخ
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بینات متعددی از ۴ دستهی فوقالذکر داشتهاند. (نمونهای کامل از مجادله احسن
پیامبر با مشرکین مکه در «الاحتجاج علی اهل اللجاج» اثر علامه طبرسی، ذکر شده است.
و قرآن کریم نمونههای متعددی از حکمتها، مواعظ و مجادلههای
پیامبر اسلام و
معجزات آن حضرت را نقل کرده است (از جمله معجزاتی که قرآن برای
پیامبر نقل کرده است: شق القمر،
معراج جسمانی و روحانی،
اخبار از غیب میباشد.
قطب راوندی برای
پیامبر چهارهزار و چهارصد و چهل معجزه شمرده است. (برگرفته از کتاب
وحی و
نبوت در قرآن،
آیتالله جوادی آملی ) همچنین
علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب، جلد۳ به بیان برخی معجزات
پیامبر میپردازند.) علاوه بر آنچه ذکر گردید قرآن کریم واجد ویژگیهایی است که نه تنها معجزهبودن قرآن و حقانیت
پیامبر اسلام را ثابت میکنند بلکه جامعیت دین اسلام را در برابر نیازهای بشری و هدایت
انسان بیان مینمایند و ما در درس بعد به بیان برخی از آنها خواهیم پرداخت.
اسلام تنها راه نجات و تنها راه تکامل انسانها میباشد و رجوع به هر شریعتی غیر از اسلام به خاطر تحریفها و نواقصی که آن شرایع دارند موجب رکود و انحراف در مسیر کمال خواهد بود.
«و من یبتغ غیر الاسلم دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین.»
به خلاف سایر شرایع که مملو از
خرافات و تحریفات شدهاند، راهی که اسلام برای تکامل ما رسم میکند راهی روشن و طریقی واضح است. («فهو ابلج المناهج و اوضح الولائج مشرف المنار مشرق الجواد مضی ء المصابیح کریم المضمار رفیع الغایه جامع الحلبه متنافس السبقه شریف الفرسان
التصدیق منهاجه و الصالحات مناره و الموت غایته و الدنیا مضماره و القیامه حلبته و الجنه سبقته»؛
اسلام روشنترین راهها است، جاده هایش درخشان، نشانههای آن در بلندترین جایگاه، چراغهایش پرفروغ و سوزان، میدان مسابقه آن پاکیزه برای پاکان، سرانجام مسابقههای آن روشن و بیپایان، مسابقهدهندگان آن پیشی گیرنده و چابک سوارانند. برنامهی این مسابقه
تصدیق کردن به حق، راهنمایان آن اعمال صالح، پایان آن
مرگ ، میدان مسابقهی آن دنیا، مرکز گرد آمدن مسابقه دهندگان
قیامت ، و جایزهی آن
بهشت است.
به خلاف سایر مکاتبی و شرایع که حتی در اصلیترین بنیانهای اعتقادی خود نیز سست و بیبرهان میباشند (مانند
مسیحیت در
اعتقاد به تثلیث و اعتقاد آنها به جسم پوشیدن خداوند) اسلام در اصول و فروعش از استحکام فوقالعادهای برخوردار است. (هیچ دژی نفوذ ناپذیرتر از اسلام نیست).
اسلام بر هفت پایه است؛ بدون هرکدام از این پایهها، مسلمانی ما نیز کامل نخواهد بود:
عقل و خردمندی، آبروداری و
صداقت،
تلاوت قرآن، دوستی و دشمنی برای خدا، حق آل محمد و شناخت ولایت آنها، حق برادران و حمایت و دفاع از آنها، مدارا با مردم و همسایهداری نیکو. (تحف العقول: «قال کمیل بن زیاد سالت امیرالمؤمنین ع عن قواعد الاسلام ما هی فقال قواعد الاسلام سبعه فاولها العقل و علیه بنی الصبر و الثانی صون العرض و
صدق اللهجه و الثالثه تلاوه القرآن علی جهته و الرابعه الحب فی الله و البغض فی الله و الخامسه حق آل محمد و معرفه ولایتهم و السادسه حق الاخوان و المحاماه علیهم و السابعه مجاوره الناس بالحسنی.»
یهودیت و مسیحیت اگر هم
تحریف نشده بودند نمیتوانستند بشر امروز را هدایت کنند زیرا بیان نمودیم که شرایع سابق همواره ناقصتر از شرایع لاحقاند.
اسلام یعنی تسلیم شدن، به همین خاطر وقتی ما میتوانیم از آثار متعالی دین اسلام بهرهمند شویم که اولا اسلام را خوب بشناسیم و ثانیا خودمان را ملزم به رعایت همهی
احکام آن کنیم. (قال امیرالمؤمنین علیهالسّلام لانسبن الاسلام نسبه لم ینسبه احد قبلی و لا ینسبه احد بعدی الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو
التصدیق و
التصدیق هو الیقین و الیقین هو الاداء و الاداء هو العمل ان المؤمن اخذ دینه عن ربه و لم یاخذه عن رایه ایها الناس دینکم دینکم تمسکوا به لا یزیلکم احد عنه لان السیئه فیه خیر من الحسنه فی غیره لان السیئه فیه تغفر و الحسنه فی غیره لا تقبل.
حقیقت نبوت
پیامبر اکرم به جهت ظهور و شئون متعدد، اسامی گوناگون دارد؛ چنانکه آن را به جهت اعتبار غلبه وحدت و اجمال، حقیقت محمدی و به جهت اعتبار کثرت و تفصیل، حضرت عمائیه گویند این حقیقت از آن حیث که ساری در کثرات در نزول و صعود است، با هر مرتبه متحد است؛ یعنی با عقل، عقل و با نفس، نفس است. به اعتقاد
امام خمینی هر اسمی صورت و عین ثابتی دارد. صورت
اسم اعظم و عین ثابت او در مقام واحدیت همان
حقیقت محمدی میباشد که بر همه اعیان احاطه دارد و تمامی اعیان ثابته شانی از عین ثابت نبوت
پیامبر اکرم میباشند.
امام خمینی برای حقیقت نبوت
پیامبر اکرم دو نشئه قائل است: نشئه بطونی و ظهوری.
نشئه بطونی این حقیقت، پیش از تحقق خارجی و خلقی و عنصری است که همان حقیقت محمدی در نشئه بطونی و غیبی است و دارای ولایت کلی و برزخیت کبری است که همه وجودات در آن مستهلکاند و هیچ نسبت و تعینی در آن راه ندارد، اما در نشئه خلقی اولین تعینات و مظهر اسم اعظم الهی است.
به اعتقاد ایشان حقیقت محمدی و نبوت
پیامبر اکرم در مرتبه تعین عقلی همان مقام مشیت و
وجود منبسط است که دارای مراتب است و در هر مرتبهای ظهوری دارد. امام خمینی در بیان حقیقت نبوت به دو مؤلفه اساسی آن، یعنی کشف حقایق در مرحله نخست و بسط آن در مرحله بعد اشاره کرده و قائل است نبوت، امر مجعول و منصب اعتباری نیست، بلکه این منصب عین ثابت آن نبی اکرم، قائم است؛ زیرا نبی باید کسی باشد که بتواند حقایق را از عالم غیب مشاهده کند و بگیرد و در عالم شهود و کثرت بسط دهد و به دیگران برساند.
ایشان سرّ تفاوت انبیاء الهی را تفاوت اسمای الهی میداند و ازآنجاکه خاتم انبیاء مظهر تمام اسمای الهی و اسم جامع الله است، ازاینرو تمام اسما و صفات در وجود او عیناً تجلی کرده است. نبوت ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
پیامبر اکرم بر همه نبوتهای پیشین برتری و احاطه دارد و از همه آنها جامعتر و کاملتر است.
• دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«نبوت
پیامبر اکرم».
•
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.