ناآگاهی اکثریت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم ناآگاهی اکثریت مردم
علت انکار
قدرت خدا بر احیای دوباره انسانها و انکار
معاد و موارد بسیار دیگری معرفی شده است.
اکثریت مردم به
قدرت خدا بر احیای دوباره انسانها ناآگاه هستند.
واقسموا بالله جهدایمـنهم لایبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(و با سختترين سوگندهايشان بخدا
سوگند ياد كردند كه خدا كسى را كه مىميرد بر نخواهد انگيخت. آرى، (انجام) اين
وعده بر او
حق است، ليكن بيشتر مردم نمىدانند.)
(ممکن است به قرینه تناسب موضوع که انکار و اثبات
معاد است، متعلق «لایعلمون» قدرت
خداوند بر احیای دوباره انسانها باشد.)
قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیـمة لا ریب فیه ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(بگو: «خداوند شما را زنده میکند، سپس میمیراند، بار دیگر در
روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری میکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.»)
بیش تر انسانها از انحصار
رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
بشارت و
انذار، ناآگاه بودند.
وما ارسلنـک الا کافة للناس بشیرا ونذیرا ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای
الهی) بشارت دهی و (از
عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!)
نادانی و بی خبری بیش تر انسانها درباره عمومیت رسالت پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از
آیه زیر فهمیده می شود.
وما ارسلنـک الا کافة للناس بشیرا ونذیرا ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
(برداشت، براساس این احتمال است که «کافة» به معنای جمیع باشد.)
انکار
معاد از سوی بیش تر مردم، نتیجه نادانی آنان بود.
واقسموا بالله جهدایمـنهم لایبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
وما ارسلنـک الا کافة للناس بشیرا ونذیرا ولـکن اکثر الناس لایعلمون
ویقولون متی هـذا الوعد ان کنتم صـدقین.(میگویند: «اگر راست میگویید، این
وعده (
رستاخیز) کی خواهد بود؟!»)
وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون(آنها گفتند: «چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست؛ گروهی از ما میمیرند و گروهی جای آنها را میگیرند؛ و جز
طبیعت و روزگار ما را
هلاک نمیکند!» آنان به این
سخن که میگویند علمی ندارند، بلکه تنها
حدس میزنند (و گمانی بیپایه دارند)!)
قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیـمة لا ریب فیه ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
بیش تر انسانها از اختصاص
علم به
زمان وقوع
قیامت به
خداوند ناآگاه هستند.
یسـلونک عن الساعة ایان مرســها قل انما علمها عند ربی... ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرامیرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد
پروردگار من است؛ و هیچکس جز او (نمیتواند)
وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در
آسمانها و
زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید!» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از
زمان وقوع آن باخبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.»)
بیش تر انسانها از بی اطلاعی
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از زمان وقوع قیامت ناآگاهند. یسـلونک عن الساعة ایان مرســها... قل انما علمها عند الله ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
(مردم میپنداشتند که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از وقت وقوع قیامت آگاه است؛ اما آن را
کتمان میکند؛
خداوند در رد این
گمان باطل میفرماید: او هم از وقت وقوع قیامت آگاهی ندارد.)
اکثریت انسانهای عصر
بعثت از تحقق
وعده خداوند مبنی بر پیروزی رومیان بر ایرانیان ناآگاه بودند.
غلبت الروم
فی ادنی الارض وهم من بعد غلبهم سیغلبون
وعد الله لایخلف الله وعده ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
ناآگاهی بیش تر انسانها از
حقانیت و تحقق وعدههای خداوند از
آیات زیر قابل برداشت است.
... الا ان وعد الله حق ولـکن اکثرهم لایعلمون.
فرددنـه الی امه کی تقر عینها ولاتحزن ولتعلم ان وعد الله حق ولـکن اکثرهم لایعلمون.
بیش تر انسانها از نقش
مشیت الهی در توسعه و
تضییق روزی ناآگاه و بی خبر بودند.
قل ان ربی یبسط
الرزق لمن یشاء ویقدر ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(بگو: «
پروردگار من روزى را براى هر كس بخواهد وسيع يا تنگ مىكند، (اين ربطى به
قرب در درگاه او ندارد)؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند!)
ناآگاهی اکثریت انسانها، عامل مغرور شدن آنان به نعمتهای
الهی بود.
وقالوا نحن اکثر امولا واولـدا...(و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه
خدا به ماست!)؛ و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»)
قل ان ربی یبسط
الرزق لمن یشاء ویقدر ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
فاذا مس الانسـن ضر دعانا ثم اذا خولنـه نعمة منا قال انما اوتیته علی علم بل هی فتنة ولـکن اکثرهم لایعلمون.(هنگامى كه
انسان را زيانى رسد، ما را (براى حلّ مشكلش) مىخواند؛ سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم، مىگويد: «اين
نعمت را بخاطر كاردانى خودم به من دادهاند»؛ ولى اين وسيله
آزمایش (آنها) است، امّا بيشترشان نمىدانند.)
اکثریت انسانها از
حقیقت مثلهای گوناگون
قرآن ناآگاه بودند.
ولقد ضربنا للناس فی هـذا القرءان من کل مثل...(ما برای مردم در این
قرآن از هر نوع مثلی زدیم، شاید متذکر شوند. )
ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشـکسون ورجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون.(
خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها
تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟!
حمد، مخصوص خداست، ولی بیشتر آنان نمیدانند. )
بیش تر انسانها از شایستگی انحصاری خداوند برای
ستایش و
عبودیت ناآگاه بودند.
ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشـکسون ورجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون.
(برداشت یاد شده، بر این اساس است که متعلق
جهل، حمد و انحصار آن به خدا باشد.)
اکثریت انسانها از مختل شدن نظام هستی در صورت وجود خدایان متعدد ناآگاه بودند.
ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشـکسون ورجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون.
اکثریت انسانها از توانا بودن خداوند بر تمام امور ناآگاه بودند.
... والله غالب علی امره ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(و آن کس که او را از سرزمین
مصر خرید (عزیز مصر)، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از
علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند!)
بیش تر انسانها از استواری و سعادت بخش بودن آیین توحیدی و سستی و نادرستی
شرک ناآگاه بودند.
... ان الحکم الا لله امر الاتعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بی مسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛
حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! )
(مشارالیه «ذلک»
توحید است که در این آیه و
آیات پیشین مطرح شده و مقصود از «قیم» بودن دین توحیدی، این است که فقط این آیین سبب
سعادت آدمی بوده و او را به سر منزل مقصود میرساند.)
فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها... ذلک الدین القیم و لـکن اکثر الناس لایعلمون.(پس روی خود را متوجه آیین خالص
پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در
آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند! )
بیش تر انسانها از هماهنگی
دین اسلام با
فطرت آدمی ناآگاه بودند.
فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لـکن اکثر الناس لایعلمون.
ناآگاهی اکثریت انسانها، زمینه پیدایش
شرک و
پرستش غیر خدا بود.
ما تعبدون من دونه الا اسمآء سمیتموهآ انتم وءابآؤکم... ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
چشم دوختن بیش تر انسانها به
علل و
اسباب ظاهری و بی خبری آنان از
حاکمیت اراده خدا بر آن از
آیات زیر استفاده می شود.
ولما دخلوا من حیث امرهم ابوهم ما کان یغنی عنهم من الله من شیء الا حاجة فی نفس یعقوب قضـلـها وانه لذو علم لما علمنـه ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(و هنگامی که از همان طریق که
پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی
الهی را نمیتوانست از آنها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت)؛ و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم،
علم فراوانی داشت؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! )
آگاهی به
باطن امور، موهبتی الهی می باشد ولی بیش تر انسانها به آن
راه ندارند.
ولما دخلوا من حیث امرهم ابوهم ما کان یغنی عنهم من الله من شیء الا حاجة فی نفس یعقوب قضـلـها وانه لذو علم لما علمنـه ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
بیش تر انسانها از
امتحان بودن بلاها و نعمتهای الهی ناآگاه هستند.
فاذا مس الانسـن ضر دعانا ثم اذا خولنـه نعمة منا قال انما اوتیته علی علم بل هی فتنة ولـکن اکثرهم لایعلمون.(هنگامی که
انسان را زیانی رسد، ما را (برای حلّ مشکلش) میخواند؛ سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، میگوید: «این
نعمت را بخاطر کاردانی خودم به من دادهاند»؛ ولی این وسیله
آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمیدانند.)
تحلیل نادرست از پدیدههای خوشایند و ناخوشایند از سوی اکثریت، بر اثر نادانی بود.
فاذا مس الانسـن ضر دعانا ثم اذا خولنـه نعمة منا قال انما اوتیته علی علم بل هی فتنة ولـکن اکثرهم لایعلمون.
اکثریت انسانها از ناچیز بودن
آفرینش خود در مقایسه با آفرینش مجموعه هستی ناآگاه هستند.
لخلق السمـوت والارض اکبر من خلق الناس ولـکن اکثر الناس لایعلمون.(آفرینش
آسمانها و
زمین از آفرینش انسانها مهمتر است، ولی بیشتر مردم نمیدانند.)
جدال اکثریت مردم در برابر آیات و براهین محکم الهی ناشی از
جهل و بی خردی آنان است.
ان الذین یجـدلون فی ءایـت الله بغیر سلطـناتــهم ان فی صدورهم الا کبر ما هم ببــلغیه...(کسانی که در آیات خداوند بدون دلیلی که برای آنها آمده باشد ستیزهجویی میکنند، در سینههایشان فقط
تکبر (و
غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر که او شنوا و بیناست!)
لخلق السمـوت والارض اکبر من خلق الناس ولـکن اکثر الناس لایعلمون.
بیش تر انسانها از تعداد
اصحاب کهف ناآگاهند.
سیقولون ثلـثة رابعهم کلبهم ویقولون خمسة سادسهم کلبهم رجما بالغیب ویقولون سبعة وثامنهم کلبهم قل ربی اعلم بعدتهم ما یعلمهم الا قلیل...(گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی میگویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانی بیدلیل است- و گروهی میگویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «
پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمیدانند. پس درباره آنان جز با
دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها
سؤال مکن!)
بی بهره بودن بیش تر انسانها از آگاهی درباره
روح از آیات زیر روشن می شود.
ویسـلونک عن الروح قل الروح من امر ربی ومآ اوتیتم من العلم الا قلیلا.(و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از
دانش، به شما داده نشده است!»)
(«قلیلا» در «ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» میتواند مستثنای ضمیر فاعلی «اوتیتم» و میتواند مستثنای «العلم» باشد. برداشت، بنا بر احتمال اول است و روایتی نیز از
امام باقر: علیهالسّلام : ... الا قلیلا منکم همین نکته را تایید میکند.)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۱۸۵، برگرفته از مقاله «ناآگاهی اکثریت».