میرزا حسن صفی علیشاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صفیعلیشاه،
لقب میرزا حسن اصفهانی، از صوفیان بزرگ
سلسله نعمتاللهی بود.
حاج میرزا حسن اصفهانی متخلص به صفی و ملقب به
صفی علی بی شک از بزرگترین عرفای اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری قمری است .
وی علاوه بر مقامات معنوی به معلومات ظاهری نیز آراسته و دارای طبعی شیوا و قلمی توانا بوده و از خود آثاری گرانبها به جای گذارده است که از آنها یکی
تفسیر منظوم قرآن کریم است که با تاویلات عارفانه به رشته نظم کشیده شده و از شاهکارهای عظیم دوره اخیر به شمار میرود.
وی شرح زندگی خود را در مقدمه
تفسیر منظوم قرآن چاپ سنگی چنین مینگارد:
«مسقط الراس (و محل تولد) فقیر
اصفهان است، در سوم شعبان ۱۲۵۱ (هجری قمری) تولد یافتم. پدرم تاجر بود، از اصفهان به
یزد رفت و در آنجا مسکن گزید. فقیر در آن وقت خردسال بودم، مدت بیست سال در یزد توقف نمودم و بعد از طرف
هندوستان به
حجاز رفتم. اغلب از
مشایخ ایران، هند و روم را ملاقات کردم، از بعضی قلیل مستفیض شدم و قواعد فقر و
سلوک را که اخذش منحصر به خدمت و قبول ارادت است به اتصال سلسله که شرح آنهم مبسوط است و در این مختصر نگنجد، بدست آوردم و در هندوستان به تالیف «
زبدة الاسرار » نظما که در اسرار شهادت (سید الشهداء علیهالسّلام ) و تطبیق با سلوک الله است موفق شدم. به عزم ارض اقدس رضوی از راه
عتبات عالیات به
شیراز و یزد مراجعت کردم و به تهران آمدم... و بیش از بیست سال است که در دار الخلافه ساکن و آسودهام... بیشتر اوقاتم مصروف به تحریر است.
رساله عرفان الحق و بحر الحقایق و میزان المعرفة را در این چند سال نوشتم. قریب دو سال است مشغول نظم
تفسیر قرآن هستم که هم اشتغال است، هم طاعت، هم تشویق مردم فارسی زبان به خواندن و فهمیدن کلام الله مجید، شاید اجر فقیر عند الله ضایع نگردد و مردم را سالها و قرنها سبب
هدایت شود. توفیق نیت خالص و رفع اغراض طبیعت از خدای میطلبم. در ضمن
تفسیر هر چه لازم بود نگاشتهام.»
شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلی نعمتاللهی، در رسالهای به نام تعرفةالاولیا، از قول خود صفی علیشاه، به نظم درآورده است.
گزارشی از این رساله را مسعود همایونی در کتاب تاریخ سلسلههای طریقه نعمة اللهیه در
ایران به
نثر نوشته است.
او درباره ورود به طریقت و ارادت به استاد عرفان خویش گوید:
«این فقیر از پانزده سالگی به خدمت ارباب حال مشتاق بودم، مربیان ظاهریم
تجارت پیشه و قشری منش بودند. از مجالست با اهل فقرم ممانعت مینمودند. در اصفهان اغلب ایام به
زیارت گوشه گیران کامل مقام میرفتم تا جذبه به شدت رخ نمود پیاده و بی زاد به عزم زیارت حضرت قطب العارفین حاج شیخ میرزا کوچک شیرازی ملقب به رحمت علی رفتم به قبول ارادتش مفتخر گشتم در خدمتش به کرمان رفتم. در تمامی اوقات شبانه روز مراقب و مصاحب بودم. بعد از رحلت آنجناب در سنه ۱۲۸۰ از راه هندوستان به زیارت بیت الله مصمم شدم.»
صفی همراه با رحمت علیشاه به
کرمان رفت و به اشارۀ وی سرودن کتاب زبدة الاسرار را آغاز کرد.
پس از
وفات رحمت علیشاه، وی دست ارادت به منورعلیشاه داد که عموی رحمت علیشاه و مدعی جانشینی او بود.صفی در حمایت از او و نفی مخالفانش کوشید.از جمله گویا مقالاتی نوشت در برتری وی بر سعادت علیشاه، که ارادتمندانش وی را جانشین بر حق رحمت علیشاه میدانستند.
همچنین در زبدة الاسرار اشعاری دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادت علیشاه و دفاع از منورعلیشاه است.
صفی تا ۱۲۸۰ در
یزد ماند و آنگاه، برای دومین بار، به
هندوستان رفت و علیشاه آقاخان دوم،
رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد.
گویا علت
سفر او به هندوستان، درخواست علیشاه از منورعلیشاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنی از طریقت نعمتاللهی.
صفی از هند به
زیارت خانۀ خدا رفت
وسپس به هندوستان بازگشت و تألیف زبدة الاسرار را به پایان برد و آن را در بمبئی، با حمایت علیشاه، به چاپ رساند.در این سفر وی با بسیاری از مرتاضان و جوکیان ملاقات و گفتگو کرد.
پس از چهار سال اقامت در هند، به زیارت
عتبات عالیات رفت و در
نجف به دیدار
شیخ مرتضی انصاری، از بزرگترین عالمان
شیعه و مهمترین مرجع شیعیان عصر، رفت.
قصد او از این دیدار، تحویل هدایای علیشاه، رهبر اسماعیلیان، و ابلاغ پیامی از سوی وی بود.گفتهاند که شیخ مرتضی انصاری از او به گرمی استقبال و تلویحاً از زبدة الاسرار تمجید کرد.
صفی سپس به
ایران آمد و به
یزد رفت.در این ایام بر سر جانشینی رحمت علیشاه، میان سعادت علیشاه و منورعلیشاه
نزاع بالا گرفته بود.صفی با اینکه قبلاً دست ارادت به منورعلیشاه داده بود، برای دوری از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقی عمر را در دکن بماند.اما پس از دو
سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم
مشهد رهسپار ایران شود.گویا این سال مصادف با وقوع قحطی بود و صفی موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در
تهران اقامت گزید.
در تهران عبدعلیشاه کاشانی، از مشایخ منورعلیشاه، با صفی بنای مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست.گویا اقبال اهالی تهران و صاحبمنصبان درباری به صفی علیشاه در بالاگرفتن این مخالفتها بیتأثیر نبوده است.
صفیعلیشاه نیز که از مدتها پیش خود را مستقل از
منورعلیشاه میدانست، پیوند روحانی خود را به
رحمت علیشاه پشتوانۀ معنوی و سلوکی خود دانست و بلاواسطه خود را به رحمت علیشاه متصل کرد.
یکی از دلایل استقلال صفی علیشاه از منورعلیشاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازهنامۀ سعادت علیشاه بیش از اجازهنامۀ مورد ادعای منورعلیشاه است. در عین حال، صفی به
سعادت علیشاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایستۀ جانشینی نمیدانست.
صفی با طرح این موضوع که «سند
فقر ترک هنگامه است نه کاغذ ارشادنامه»،
مناط اعتبار ادعای شیخی را به تهذیب اخلاق،
زهد از دنیا و انقطاع از ماسوی الله،
توکل بر
خدا و ذخیره نکردن
مال ، پوشیدن
عیب مردم، حفظ
زبان از لغو بخصوص
دروغ و
غیبت و
تهمت ، و پاک داشتن
دل از
کینه و
خصومت میدانست.
صفی به واسطۀ برخورداری از دانش وسیع عرفانی و کمالات معنوی و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دورۀ ناصری شماری از ارباب حرف و صاحبمنصبان درباری را مجذوب خود کرد، از آن جملهاند :سلطان محمدمیرزا نوۀ فتحعلیشاه، میرزانصراللّهخان دبیرالملک، و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و
داماد ناصرالدینشاه بود.
کیوان قزوینی نیز مدتی
مرید صفی علیشاه بود، ولی بعد به سلطان علیشاه گنابادی پیوست.
صفی در سالهای اقامتش در تهران، علاوه بر تربیت شاگردان، آثاری به
نظم و نثرنوشت.
یکی از فعالیتهای مهم وی، مبارزه با شیخیه و
بابیت و
بهائیت بود.
او حتی یکی از اهداف تألیف
تفسیر منظومش را از
قرآن ، علاوه بر ترغیب «مردم فارسیزبان به خواندن و فهمیدن معانی و نکات عرفانی قرآن»، مبارزه با بابیه ذکر کرده است و برآن بود که هر کس این
تفسیر را بخواند دیگر به بابیه اعتنایی نمیکند.
صفی درویشان نعمتاللهی را از رفتن به مجالس
وعظ شیخیه به شدت
نهی میکرد و میگفت سخنان آنان «شهدی است آلوده به زهر (که) همهکس ملتفت نیست.» او تا آنجا پیش میرفت که سفارش میکرد اگر درویشی شیخی شده باشد و بخواهد دوباره برگردد و درویش شود، او را از خود برانید.
صفیعلیشاه در ۱۳۱۱ رسالهای در رد کتاب ایقان بهاءاللّه نوشت،
که احتمالاً همان رسالۀ صفوت است که در آن صفی یکی از احادیثی را که بهاءاللّه در ایقان
تفسیر کرده بود، شرح داده و در ضمن آن، مندرجات ایقان را رد کرده است.
یکی از بهائیان بهنام
حاجیمیرزا حسن شیرازی ، معروف به خرطومی، نیز در جواب صفی رسالهای به نام نجم العرفان فی ردّ من اعترض علی الایقان را در بمبئی به چاپ رساند.
اما برخی، به اشتباه، این رساله را به صفی نسبت دادهاند.
گویا ردّیۀ صفی تشکیلات بهائی را به زحمت انداخت و آنان را وادار به پاسخگویی و چارهجویی کرد.
علاوه بر رسالۀ خرطومی، چند نامه هم عبدالبهاء در پاسخ به صفی نوشت که در آنها، به جای پاسخ گویی، از در دوستی درآمد و مقام صفی را در عرفان ستود.
صفی در ۲۴
ذیقعده ۱۳۱۶ درگذشت.
مزار وی در خانقاهی است که
زمین آن را شاهزاده سلطان محمدمیرزا در ۱۲۹۴ اهدا کرده بود. امروزه این
خانقاه در نزدیکی میدان بهارستان، جنب خیابان صفی علی شاه، است.
گویا صفی در
زمان حیات خود، ظهیرالدوله ملقب به صفاعلیشاه را به جانشینی خود تعیین کرده بود، اما چند تن دیگر از مشایخ صفی، پس از فوت او، ادعای جانشینی کردند: میرزاعبدالکریم معروف به معروفعلیشاه، میرمعصومخان کرمانی، وسیدمحمودخان نائینی ملقب به حیرتعلیشاه
صفی در اواخر عمر
ازدواج کرد و صاحب دو
دختر و یک
پسر شد. یکی از دخترانش در زمان حیات صفی و پسرش بعد از صفی و در دوران جوانی درگذشت وتنها دختر وی، به نام شمسالضحی نشاط، که در ۱۲۷۹ به دنیا آمده بود، نزد ظهیرالدوله درویش شد.
شمسالضحی در شعر و نقاشی و ابریشمبافی مهارت داشت و در
شعر ، شمس تخلص میکرد.
وی در ۱۳۰۵، از صنایع مستظرفۀ
امریکا مدال طلا گرفت.
آثار منظوم او عبارتاند از :
۱) زبده الاسرار، مشتمل بر بیان اسرار
شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش و تطبیق آن با منازل سیروسلوک.
صفی علاوه بر اینکه این اثر را بر وزن مثنوی مولوی سروده، از آن بسیار بهره برده است.
۲) بحرالحقایق، در شرح و توضیح اصطلاحات
صوفیه بهترتیب حروف تهجی و بر وزن گلشن راز شبستری.
وی در تألیف اثر به شرح اصطلاحات صوفیه نظر داشته و اصطلاحات تصوف را براساس ترتیب و توضیحات عبدالرزاق به فارسی درآورده است.
۳) تفسیرمنظوم قرآن، مشهور به
تفسیر صفی، اثری ادبی و عرفانی، مشتمل بر حدود ۳۲۰۰۰ بیت.
این
تفسیر بر وزن مثنوی مولوی است و مؤلف کوشیده است تنزیل و تأویل را به هم بیامیزد و شریعت و طریقت را جمع کند.
۴) دیوان اشعار، شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، مسمطات و رباعیات، که غزلیات و مسمطاتش
شهرت بیشتری دارد. در بین مسمطات، مخمسی مشهور و مفصّل دارد در بیان سیر انسان در مراتب وجود. غزلیاتش نیز با لحنی قلندرانه و با شور و
هیجان سروده شده است. برخی محققان دربارۀ لطافت و ظرافت اشعار او سخن گفتهاند.
شاید بتوان او را آخرین شاعر بزرگ صوفی مشرب دانست.
آثار منثور صفی علیشاه عبارتاند:
۱) عرفان الحق، که رسالهای است دربارۀ اسرار سلوک و آداب طریقت به زبان ساده که گویا صفی آن را برای ناصرالدین شاه تألیف کرده بوده است.
۲) اسرارالمعارف، وی در این رساله اشاره کرده که نیل به عرفان موقوف به موهبت وتأیید الهی است، هر چند باید درراه آن تلاش کرد و از
جان و
مال خود گذشت.
در این اثر، صفی اوصاف صوفیان حقیقی و راههای تمیز آنان را از مدعیان بیان کرده است.
۳) میزان المعرفه، رسالهای است موجز در شرح معنای انسانیت، که در آن خاطر نشان نموده که انسانیت موقوف به رعایت آداب ظاهر و سلوک باطن است.
این اثر همراه با اسرارالمعارف در ۱۳۶۰ش چاپ شده است.
۱- عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، موسسه ملی مطبوعات امری، تهران۱۳۲۷ش؛
(۲) عطا کریم برق، جستجو دراحوال وآثار صفی علیشاه، تهران۱۳۵۲ش.
(۳) محمد باقر برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، تهران۱۳۷۳ش.
(۴) محمد علی جمالزاده، "شرح احوال مولانا حاج میرزا حسن صفی علیشاه "، مجله وحید، دوره سیزدهم، ش ۱۱ و۱۲، مسلسل ۱۸۸، بهمن ۱۳۵۴ش/ ۱۳۹۶صفر/ فوریه ۱۹۷۶م.
(۵) حسن حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، قم۱۳۷۲ش.
(۶) عبدالله رازی، تاریخ کامل ایران از تاسیس سلسله ماد تا انقراض قاجاریه، تهران ۱۳۶۷ش.
(۷) وحید رافتی، مآخذ اشعار درآثار بهایی، از انتشارات موسسه معارف بهائی، کانادا، ۲۰۰۰م.
(۸) فضل الله رضا، مهجوری ومشتاقی مقالات فرهنگی و ادبی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۹) عبدالحسین زرین کوب، دنبالۀ جستجو درتصوف، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۰)
کیوان سمیعی، رساله ترجمۀ حال
کیوان قزوینی، در دو رساله در تاریخ جدید تصوف (تاریخ انشعابات متاخره سلسله نعمت اللهیه، منوچهر صدوقی،
کیوان سمیعی،، تهران۱۳۷۰ش؛
(۱۱) صفی علیشاه، زبده الاسرار، تهران ۱۳۷۲ش.
(۱۲) صفی علیشاه، اسرار المعارف ومیزان المعرفه، تهران ۱۳۶۰ش.
(۱۳) صفی علیشاه، دیوان صفیعلی شاه، با مقدمه تقی تفضلی وبه کوشش منصور مشفق، تهران۱۳۷۰ش.
(۱۴) صفی علیشاه،
تفسیر صفی، تصحیح وتحقیق حامد ناجی اصفهانی، اصفهان۱۳۸۳ش.
(۱۵) عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ترجمه محمد خواجوی، تهران۱۳۷۲ش.
(۱۶) عباسعلی
کیوان قزوینی، راز گشا، بهین سخن.
(۱۷) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۸) نورالدین مدرسی چهاردهی، سلسلههای صوفیه ایران، تهران ۱۳۶۰ش.
(۱۹) محمد بن معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
(۲۰) مسعود همایونی، تاریخ سلسلههای طریقه نعمه اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجری قمری تا سال۱۳۹۶هجری قمری، تهران۱۳۵۸ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حاج میرزا حسن صفیعلیشاه»، شماره۶۴۳۰. نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).