میرزا حبیبالله رشتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میرزا حَبیبُ اللّٰهِ رَشْتی (۱۲۳۴-۱۳۱۲ق/ ۱۸۱۹-۱۸۹۴م)، فرزند محمدعلی خان گیلانی، از بزرگترین فقهای اصولی
شیعه و از شاگردان و ادامهدهندگان
فقه شیخ انصاری بود.
وی در
رشت،
قزوین و
نجف علوم اسلامی را از استایدی چون شیخ
عبدالکریم ایروانی،
صاحب جواهر، شیخ انصاری فرا گرفته و به
درجه اجتهاد رسید. پس از درگذشت شیخ انصاری به ریاست علمی نجف رسید و به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. اصلیترین شاخصۀ شخصیت علمی حبیب
الله رشتی، جایگاه او بهعنوان فقیهی اصولی که بهویژه با تألیف برخی آثار عملاً به مثابۀ ادامهدهندۀ روش علمی استاد خود، شیخ انصاری بود.
بدائع الافکار مهمترین کتاب اصولی حبیب
الله رشتی است و تالیفات بسیار دیگری از او برجای مانده است.
خاستگاه خاندان حبیب
الله رشتی، ایل صوفی سیاه منصوری است که در زمان
شاه عباس صفوی به املش در سرزمین
گیلان کوچانده شدند.
در اصل اهل قوچان بودند که در سالهای آغازین
قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند.
پدر حبیب
الله از بزرگان گیلان بود و به صفات نیک شناخته میشد.
میرزا حبیب
الله سال
۱۲۳۴ق. در املش
چشم به جهان گشود.
میرزا محمدعلی خان در سالهای نخستین زندگی حبیب
الله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود.
چنین بود که حبیب
الله در خانه، نخستین کلمات را از
قرآن آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود.
هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیب
الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.
شیخ حبیب
الله راه هجرت پیش گرفت و عازم
حوزه علمیه قزوین شد. پدرش برای تهیه لوازم زندگی، او را تا
قزوین همراهی نمود.
او در قزوین استادی عالیمقام یافت که «شیخ
عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در
فقه و
اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب
الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ارباب وصلت نمود.
مشی زاهدانه استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند.
در ۲۵ سالگی، به مقام عالی
اجتهاد نائل آمد
و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
سال
۱۲۵۹ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی
نماز جماعت، هدایت و
ارشاد مردم، پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به دیار اهل بیت (علیهمالسّلام) نماید و از اساتید آن سامان بهره جوید. او تصمیم گرفت به
نجف اشرف رفته و از حوزه علمیه آن بهرهمند شود.
شیخ حبیب
الله مجتهد املشی در سال
۱۲۶۳ق. وارد نجف شد و در حلقه شاگردان شیخ محمدحسن نجفی (
صاحب جواهر) (د ۱۲۶۶ق/ ۱۸۵۰م) نشست. او تا سال
۱۲۶۶ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور
اجازه اجتهاد دریافت داشت.
پس از آن به درس
شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب
الله فرموده بود: «با آنکه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه شیخ تا موقع تشییع جنازهاش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد.»
برخی نوشتهاند میرزا حبیب
الله پس از چندی تحصیل در نجف، به دیار خود رفت و زمانی که دوباره به نجف بازگشت، صاحب جواهر از دنیا رفته بود
در این زمان ریاست علمی حوزههای شیعیان را شیخ مرتضی انصاری در اختیار داشت، در پی یافتن پاسخ پرسشی فقهی که به مبحث «حکومت و ورود» مربوط میشد، از سوی برخی کسان بـه حلقـۀ درس شیخ مرتضـی انصاری رهنمون گشته بود،
و بدینترتیب، با درس او از پیش آشنا بوده، اگرچه این روایت با رها نکردن درس او تا آخر عمر ناهمخوان است.
در منابع به ۳ نفر از شاخصترین دانشآموختگان و خاصان درس شیخ انصاری اشاره شده است:
میرزا حسن شیرازی، میرزا حبیب
الله رشتی و
آقا حسن طهرانی. پس از درگذشت شیخ انصاری، شاگردان استاد در منزل میرزا حبیب
الله گرد میآمدند و بر سر اینکه کدام یک از خاصان استاد، ریاست
حوزه نجف را بر عهده گیرد، به بحث میپرداختند. حاصل این گردهماییها، اجماع ایشان بر ریاست عام میرزای شیرازی و ریاست علمی و تدریس میرزا حبیب
الله رشتی بود. یکی از عللی که وی به حفظ مجالس درس خویش رغبت یافت و از ریاست حوزه دوری گزید،
خلق و خوی زاهدانه
و پرهیز وی از جمع بود که شاید آن را از شیخ خود، ایروانی کسب نموده بود.
پس از به دست آوردن ریاست علمی حوزۀ نجف، اصلیترین دغدغۀ میرزا حبیب
الله تدریس بود. در این زمان طلاب علم از
ایران و
عراق به محضر او میشتافتند. در منابع به انبوهی شاگردان در جلسات درس وی تصریح شده است.
در شمار شاگردان میرزا نام علمای بزرگ
شیعه به چشم میخورد که برخی از آنها ایناناند:
آیت
الله سید محمدکاظم یزدی؛
آیت
الله آقا ضیاءالدین عراقی؛
آیت
الله حاج
میرزا حسین نائینی؛
آیت
الله شیخ
شعبان دیوشلی (لنگرودی)؛
آیت
الله شیخ
عبدالله مازندرانی (لنگرودی)؛
آیت
الله شیخ فضلالله نوری؛
آیت
الله حاج آقا میر
بحرالعلوم رشتی؛
آیت
الله شیخ
علی رشتی؛
آیت
الله شیخ
عبدالغنی بادکوبهای؛
آیت
الله سید ابوالحسن اصفهانی؛
آیت
الله سید ابوالقاسم اشکوری؛
سید محمد ساروی ثقة الاسلام؛
شیخ الشریعه اصفهانی.
از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید:
سید حاج میرزا
حسن همدانی،
سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ
حسن تویسرکانی، شیخ
محمدباقر فرزند
محمدجعفر بهاری همدانی،
سید ابوالقاسم فرزند
معصوم حسینی اشکوری...
محقق رشتی از صدور
اجازه اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازه اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به اجازه نقل روایت و اجتهادند ذکر میشود.
حاج آقا مجتهد رشت (اجازه اجتهاد)
سید عبدالکریم فرزند
سید حسن اعرجی (اجازه روایت)
حاج میرزا
احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجازه اجتهاد)
سید علی آقا میری دزفولی (اجازه اجتهاد)
ویژگیهای اخلاقی میرزا حبیب
الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که زهدش زبانزد خاص و عام بود. در این مختصر تنها به اشارهای اکتفا شده است.
در منابع از
زهد حبیب
الله بسیار سخن رفته، و تصریح شده کـه وی از قبول هدایای اصحاب قدرت پرهیز داشته است.
بهجز جایگاه علمی، طریق او در زندگی، سبب دیگری برای شهرت فراوان او در عراق و ایران بود، چنانکه وقتی در
۱۳۰۲ق در سفری زیارتی به
خراسان وارد شد، مورد احترام مردم و دربار
ناصرالدین شاه قرار گرفت. در همین زمان از سوی مردم از شیعه و حتی
اهل سنت اموال فراوانی به وی پیشکش شد.
میرزا حبیب
الله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اینکه زندگی بسیار فقیرانهای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، بتدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونهای که درگرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
یاد خدا در جان میرزا حبیب
الله چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای ذکر و
تسبیح و
قرائت قرآن کریم بهره میجست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر میرفت
وضو میگرفت و
سوره یس را در راه از حفظ میخواند تا به در قبله
صحن امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میرسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود شیخ انصاری (ره) به پایان میرسانید.
میرزا حبیب
الله در دقت و احتیاط
ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق باز میداشت.
از دیگر سو مردم را تشویق مینمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشتهاند پس از پایان
ماه رمضان برای اثبات اولین روز
شوال بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از اینکه هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.
میرزا حبیب
الله در ادب نیز ممتاز بود. آنگاه که جان به
حضرت عزرائیل میسپرد، هرچه پایش را رو به
قبله دراز میکردند او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیکنم».
میرزا حبیب
الله هرگز
وجوه شرعی را نمیپذیرفت، با آنکه امری مرسوم و رایج بود. نقل میکنند: مردی ثروتمند از
هند برای پرداخت وجوه شرعی به زیارت میرزای رشتی شتافت، اما او چندان عصبانی شد که اطرافیان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانیتش پرسیدند فرمود: «چارهای جز عصبانیت نبود». نیز نوشتهاند علاءالدوله
برای پرداخت پولی به عنوان وجوه شرعی به نجف اشرف مسافرت کرده بود ولی با بیاعتنایی میرزای رشتی مواجه شد
و محقق رشتی با این رفتار به آیندگان نشان داد که مردان بزرگ خدا برای مال دنیا ارزشی قائل نیستند.
نوشتهاند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب
الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمیخواست، از روی عمد تجاهل میورزید و شاگردان خود را نمیشناخت برای اینکه از او اجازه اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند ... در خط مرجعیت هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاههای ریاست خود را نجات داد.
قناعت پیشه نمود...».
محقق رشتی
دیانت و
سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت میکرد و نیک میدانست که دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهرهای سرشناس و محبوب یافته بود.
محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئه دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود.
ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش میجوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود.»
نظم از دیگر ویژگیهای محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، به استراحت میپرداخت.
تواضع و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده احترام مینگریست و با بهرهگیری از نظر نیک، برترین روش را برمیگزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزه درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از وجودش محروم شدند. آنگاه که به سفری دیگر بار بست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وی به وساطت شیخ
حسن مامقانی برنامه سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه میدانم» این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود.» (نقل از حضرت آیه
الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ
عزالدین زنجانی از پدرش.)
اعزام شاگران برجسته برای
تبلیغ، از دیگر ویژگیهای محقق رشتی بود. از جملهی آنان آیت
الله سید علیاکبر فال اسیری از شاگردانی بود که در پرتو اندیشه والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در
نهضت توتون و تنباکو نیز عهدهدار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.
سپاسگزاری میرزا حبیب
الله در
حق پدر و مادر آموختنی و بینظیر است و نشانه بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشتهاند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب درباره هیچیک از علمای تاریخ ذکر نشده است.
میرزا حبیب
الله را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمیداشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده میشد.
محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونهای که مردم گمان بر تکفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را باز یابد.
باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه
نهی از منکر او موجب شد تا آنانکه در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
حبیب
الله رشتی شب پنج شنبه چهاردهم
جمادی الثانی ۱۳۱۲ق. در نجف اشرف دیده از جهان فرو بست. او که به مثابۀ مجتهدی عالیقدر و مرجعی طراز اول در ایران پرآوازه بود، هنگامی که در نجف از دنیا رفت، مراسم عزاداری بسیاری در شهرهای ایران برای درگذشت وی برگزار شد.
جنازه او را مشاعیت کردند و به بارگاه امام متقین انتقال داده
و در یکی از حجرههای صحن مطهر علوی دفن کردند.
اصلیترین شاخصۀ شخصیت علمی حبیب
الله رشتی، جایگاه او بهعنوان فقیهی اصولی است که بهویژه با تألیف برخی آثار عملاً به مثابۀ ادامهدهندۀ روش علمی استاد خود، شیخ انصاری است. تقریرات وی از بحثهای شیخ انصاری که
آقا بزرگ تهرانی در
الذریعه از آن یاد کرده و بخشهایی از آن را در برخی کتابخانههای شخصی معرفی نموده،
در واقع بیانی از تداوم اندیشۀ استاد در مباحث فقه و اصول و بازتاب آن در نوشتههای میرزا حبیب
الله است. شیوۀ استدلالی او در مباحث فقهی، مخصوصاً در بسیاری از آثار پسینیان قابل مشاهده است.
همچنین در زنجیرۀ اندیشۀ اصول امامی در سدههای ۱۲ و ۱۳ق، که با
وحید بهبهانی آغاز میشود و با شیخ انصاری تداوم مییابد، میتوان بهطور طبیعی برخی همگراییها و شباهتها در آراء حبیب
الله رشتی با وحید را نیز در منابع مشاهده نمود.
یادکردهایی در منابع و نیز برخی از تألیفات وی تا حد بسیاری بیانگر نگاه کلان وی به مبحث بحثانگیز اجتهاد است که از مباحث مطرح در سدههای ۱۲ و ۱۳ق بهشمار میرود. آنچه در موضوع سفر دوم میرزا حبیب
الله به ایران و پافشاری مامقانی برای منصرف نمودن وی در برخی نقلیات آمده، بسیار حائز اهمیت و قابل تأمل است؛ چه، رشتی در نهایت با استدلال واجب الاطاعه دانستن حکم مجتهد عادل، به سخن مامقامی به مثابۀ حکم لازمالاجرا نگریسته، و از سفر به ایران انصراف میجوید.
در کنار این شیوۀ رفتاری، برخی از آثار او نیز توجه برانگیز است. در راستای غلبۀ اندیشۀ ضرورت تقلید اعلم و حتی دعوی اجماع بر آن، حبیب
الله را باید همگرا با قاطبۀ عالمان عصر دانست که همچون
محمد بن سلیمان تنکابنی (د ۱۳۰۲ق/ ۱۸۸۵م)، در مسیر مخالفت گام ننهاده است.
از اینرو، به نظر میرسد تألیف کتاب تقلید الاعلم از
محمدرفیع بن عبدالکریم کزازی،
شاگرد حبیب
الله رشتی، افزون بر غلبۀ این اندیشه، متأثر از آراء استاد نیز بوده است. به هر روی، افزون بر انتشار تقریرات یادشده در انتهای کتاب الغصب وی، بخشهایی از آن مانند رسالة فی تقلید الاعلم (چ سنگی، ۱۳۲۲ق)، به صورت مجزا انتشار یافته است.
مهمترین اثر حبیب
الله رشتی کتاب اصولی وی،
بدائع الافکار (الاصول) است که در آن به بررسی موشکافانهای از مباحث اصولی پرداخته است. این کتاب یک سال پس از درگذشت مؤلف در
۱۳۱۳ق در
تهران منتشر شد. در پایان این اثر، رسالۀ وی در مبحث
تعادل و تراجیح نیز انتشار یافته است. افزون بر آن وی در اصول، تکنگاریهایی هم در مباحث اجتماع امر و نهی،
امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن
و تعادل و تراجیح نوشته است.
همچنین بخشهایی از الالتقاطات وی که شرحی بر
شرایع محقق حلی است، به صورت تکنگار و بهطور مجزا انتشار یافته است که از آن جملهاند: کتاب الغصب و کتاب القضاء و الشهادات. همچنین در میان آثار فقهی وی باید به حاشیهنویسی بر آثار مهمی چون شرایع الاسلام محقق حلی،
نجاة العباد صاحب جواهر،
مکاسب و
سراج العباد و
صراط النجاة از شیخ انصاری توجه کرد. از آثار فقهی او برخی مانند کتاب القضاء و الشهادات (چ قم، ۱۴۰۱ ق) که در موضوع خود اثری پر اهمیت است، الاجارة (چ تهران، ۱۲۹۸ و ۱۳۱۱ق) و الغصب (چ تهران، ۱۳۲۲ق) به چاپ رسیدهاند، ولی بیشتر آثار او به صورت خطی در کتابخانۀ ملی نگهداری میشوند.
افزون بر اینها، آثاری به زبان سادهتر و به
فارسی مانند کتاب الامامة و کتاب
کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام از تألیفات او بهشمار میرود. گفتنی است برخی از شاگردان وی تقریراتی از درس استاد تدوین نمودهاند کـه در منابع بدانها اشاره شده است.
برخی از آثار شاگردان او مانند
جواهر العقول ابوالقاسم اشکوری
و کتاب الخیارات از
محمد بن فضلالله کلاهی ساروی نیز منتخب دروس میرزا حبیب
اللهاند.
(۱) آقا بزرگ تهرانی محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه.
(۲) آقا بزرگ تهرانی محمدمحسن طبقات اعلام الشیعة (قرن ۱۴ق)، مشهد، ۱۴۰۴ق.
(۳) املشی بهاءالدین، گوشههایی از تاریخ گیلان، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۴) امین محسن، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۵) رشتی حبیب
الله، بدائع الافکار، چ سنگی، ۱۳۱۳ق.
(۶) حکیم عبدالصاحب، منتقی الاصول، قم، ۱۴۱۶ق.
(۷) خیابانی علی، علماء معاصرین، چ سنگی، تبریز، ۱۳۶۶ق.
(۸) صدر حسن، تکملة امل الآمل، به کوشش
احمد حسینی، قم، ۱۴۰۶ق.
(۹) قدیری محمدحسن، کتاب البیع، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) مدرسی طباطبایی حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، مشهد، ۱۳۶۸ش.
(۱۱) مظفری رضا، حدیث پارسایی، شرح احوال میرزا حبیب
الله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
(۱۲) نمازی علی، مستدرک سفینة البحار، به کوشش حسن
بن علی نمازی، قم، ۱۴۱۹ق؛
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حبیبالله رشتی». •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «میرزا حبیبالله رشتی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۰/۲۲.