میر سید علی نجفآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میر سید علی آیت نجفآبادی (۱۲۸۷-۱۳۶۲ق/۱۲۴۷-۱۳۲۱ش)، از علمای
نجفآباد اصفهان در
قرن چهاردهم هجری قمری بود.
وی تحصیلات
علوم دینی را در اصفهان و
نجف فرا گرفت. در اصفهان ساکن شده و به تدریس و تربیت شاگردان علوم دینی تا آخر عمر اهتمام داشت. او از اساتیدی همچون
آخوند خراسانی،
سید محمد طباطبایی فشارکی،
سید محمدکاظم یزدی،
سید محمدمهدی درچهای، میرزا
محمدتقی حائری شیرازی، میرزا
زینالعابدین مازندرانی و دیگران بهره برده و شاگردان بسیاری تربیت کرده است.
پس از پایان یافتن
جنگ جهانی اول، همزمان با مهاجرت علما به
شهر قم برای تاسیس حوزه نیرومند و مقابله با حکومت
رضا شاه، به قم هجرت نمود.
از فعالیتهای این عالم، تدریس و تربیت شاگردان بسیار، منبر رفتن و
خطابه و
هدایت مردم تا آخر عمر، تشکیل انجمنهای خیریه، مبارزه با اشغالگران روسی، را میتوان نام برد.
سیّد على نجفآبادى در سال ۱۲۴۷ش. برابر با
۱۳۲۶ق. در نجف آباد اصفهان، در خانوادهای روحانی متولد شد. (در برخی از منابع، القاب دیگری از قبیل مجتهد، مدرس، آیت و حسینی برای وی ذکر کردهاند.)
پدرش سید حسن، فرزند سید محمود بود و نسب او به حکیم میرزا محمد مؤمن (میرزا محمد مؤمن، فرزند سلیمان بن محمد رفیع بن عبدالمطلب،
فقیه، رجالشناس، ادیب و پژوهشگر شیعی ایرانی، سیدی پرهیزگار و از نظر علمی پرکار و آگاه به
حدیث و
تفسیر و
شعر نیز نیکو میسرود. وی پس از فراغت از تحصیل به پژوهش و نویسندگی پرداخت و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت. استادان او از میان
دانشمندان بلندآوازه
ایران بودند و از بسیاری از آنان
اجازه روایت حدیث داشت. آثار تنکابنی فراوان است. او ـ به گفته خودش ـ ۱۶۶ اثر در رشتههای گوناگون علم و فرهنگ داشته است.)
از
دانشمندان عصر صفوی و صاحب کتاب تحفه حکیم مؤمن، میرسد.
این عالم جدّ مادری شهید دکتر حسن آیت، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره اول و عضو
حزب جمهوری اسلامی است که در چهاردهم مرداد ۱۳۶۰ ش توسط
منافقین به شهادت رسید.
از دوران کودکی میر سید علی، اطلاع چندانی در دست نیست اما آنچه مشخص است، این است که وی پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی و خواندن مقدمات، از حدود بیست سالگی در اثر حادثهای، به تحصیل
علم علاقهمند شد و مقدمات علوم را نزد پدر خود آموخته، سپس جهت ادامه تحصیل، رهسپار اصفهان شده است.
سیدعلی پس از طی مراحل مقدماتی تحصیل در اصفهان به نجف اشرف مهاجرت کرد و از عالمان آن سامان، مانند
میرزا محمدتقی شیرازی و دیگر بزرگان آنجا، بهرههای فراوان برد.
او در سال
۱۳۲۹ق. در جریان حوادث مشروطیت و پس از فوت استاد خود، آیتالله محمدکاظم خراسانی، به اصفهان بازگشت،
و حلقه درس خود را تشکیل داد. آیتاللّه نجفآبادی یکی از مشهورترین استادان حوزه اصفهان در دوره سرکوب این پایگاه دینی توسط رضاخان بوده است.
از استادان دوران مقدمات و سطح وی، به غیر از پدرش، اطلاعی در دست نیست اما استادان درسهای خارج وی عبارتند از:
۱. آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، معروف به صاحب کفایه که از مراجع بزرگ تقلید و مدرس کمنظیر
حوزه علمیه نجف اشرف و از سلسله حماسهسازان تاریخ معاصر ایران بود.
۲. آقا سید محمد طباطبایی اصفهانی (فشارکی) وی فرزند میرزا
ابوالقاسم زوارهای بود و در روستای فشارک (فشارک، به فتح فاء و کسر راء، روستایی در ناحیه کوهپایه اصفهان است.) اصفهان متولد شد. وی از چهرههای برجسته حوزههای
سامرا و نجف اشرف به شمار میرفت و از شاگردان برجسته
میرزا محمدحسن شیرازی بود و به جهت موقعیت ممتاز علمی، در زمان حیات استاد خود، در
حوزه علمیه سامراء، به تدریس مشغول بوده است.
۳.
ملا علی نهاوندی (مؤسس نهاوندی)، فرزند ملا
فتحالله نهاوندی نجفی، از مراجع بزرگ تقلید
شیعه بود. او به دلیل سلیقه خاصی که در
علم اصول داشت، به آیتالله مؤسس معروف بود. وی دارای تالیفات بسیاری، مانند
تشریح الاصول الصغیر و
تشریح الاصول الکبیر میباشد.
۴. سید محمدکاظم یزدی، فرزند
سید عبدالعظیم طباطبایی یزدی، از مراجع بزرگ و فقیهان معاصر است و بعد از آخوند خراسانی، مرجع و رهبر
شیعیان بوده است.
۵. سید محمدمهدی درچهای، فرزند سید مرتضی، متوفای
۱۲۸۸ق. از عالمان متاخر اصفهان به شمار میرفت. او فقیهی بزرگ و با تقوا بود. وی برادر
آیتالله سید محمدباقر درچهای است. وی حجرهای در مدرسه نیم آورد بازار اصفهان داشت و اکثر اوقات در آن حجره بود و هیچگاه در اصفهان برای خود خانه تهیه نکرد و با کمال قناعت و زهد به سر میبرد و در اواخر عمرش، مجتهد اعلم و جامع الشرائط اصفهان محسوب میشد.
۶. میرزا محمدتقی حائری شیرازی فرزند محب علی، از عالمان و مراجع تقلید بود. وی پس از فوت سید محمدکاظم یزدی، به مقام مرجعیت رسید و علاوه بر این مقام، به تدریس علوم دینی و تربیت شاگردانی بزرگ همت گماشت. او همچنین رهبر
انقلاب بزرگ عراق در سال ۱۹۲۰ م. بود.
۷. حاج میرزا زینالعابدین مازندرانی، متوفای
۱۳۰۹ق. فرزند کربلائی مسلم بارفروش، از عالمان و فقیهان قرن چهاردهم ق. و از شاگردان
شیخ انصاری بوده است. او دارای تالیفاتی چون
ذخیرة العباد،
زینة العباد و رساله عملیه میباشد و از مدرسین بزرگ در
کربلای معلی و مدفون در صحن
حرم امام حسین (علیهالسّلام) میباشد.
۸.
سید ابوالحسن جلوه.
۹.
سید مهدی نحوی.
۱۰.
سید اسماعیل صدر.
۱۱.
حاج آقا رضا همدانی.
در سالهای پایانی قرن سیزدهم ق.
حوزه علمیه اصفهان، از پررونقترین حوزههای علوم دینی بود و عالمان و اندیشمندان بنامی را در خود جای داده بود.
در این میان، آیتالله میر سید علی نجفآبادی، یکی از عالمان و مدرسان بزرگ اصفهان به حساب میآمد. مدرس نجفآبادی، سالها در مدرسه صدر بازار اصفهان در ردیف استادان بزرگ این حوزه بود. تعداد شاگردان تربیت شده توسط وی، را بالغ بر چهل نفر برشمردهاند که برخی عبارتند از:
۱. حاج شیخ
علی خوزانی اصفهانی معروف به مشکات (
۱۳۱۹-
۱۴۱۰ق.)، فرزند حاج زینالعابدین خوزانی.
۲.
جلالالدین همایی (
۱۳۱۷-
۱۴۰۰ق.) ، فرزند میرزا
ابوالقاسم طرب.
۳.
علیاصغر صالحی کرمانی، (متولد ۱۳۱۷ق.) فرزند آخوند ملا غلامحسین.
۴. حاج آقا
سید مصطفی مهدوی هرستانی (۱۳۲۹-
۱۴۰۹ق.) ، فرزند آقا سید مهدی معروف به
بحرالعطاء.
۵. حاج شیخ
محمدجواد اصولی فریدنی، (متوفای
۱۳۷۵ق.) فرزند شیخ علیاصغر.
۶. حاج
شیخ محمدتقی فشارکی (
۱۳۲۲-
۱۴۰۵ق.)، فرزند آخوند
ملا محمدحسین فشارکی.
۷. حاج
میر سید علی فانی اصفهانی (
۱۳۳۳-۱۴۰۹ق.)، فرزند حاج
سید محمدحسن فانی یزدی اصفهانی.
۸. حاج
شیخ احمد فیاض فروشانی (
۱۳۲۴-
۱۴۰۷ق.)، فرزند ملا مصطفی.
۹. حاج
شیخ محمد نجفآبادی، (متولد
۱۳۲۰ق.).
۱۰. حاج
سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی (
۱۳۱۹-
۱۴۱۳ق.)، فرزند سید علی.
۱۱. شیخ
ابراهیم ریاضی نجفآبادی، (متولد
۱۲۷۹ق.) فرزند محمد.
۱۲. حاج شیخ
محمود شریعت، (متولد ۱۳۳۲ق.) فرزند جلالالدین.
۱۳. شیخ
جلالالدین تفتی، (متولد
۱۳۰۹ق.) فرزند شیخ
محمدهادی نصرآبادی.
۱۴.
سید روحالله خاتمی (
۱۳۲۴-۱۴۰۹ق.) ، فرزند
سید محمدرضا اردکانی.
۱۵.
حاج آقا حسین خادمی (۱۳۱۹-
۱۴۰۵ق.) ، فرزند آقا
سید ابوالقاسم خادم الشریعه.
۱۶. حاج
سید ابوالحسن شمسآبادی (
۱۳۲۶-
۱۳۹۶ق.)، فرزند
سید محمدابراهیم موسوی شمسآبادی.
۱۷. حاج شیخ
مرتضی اردکانی (
۱۳۱۶- ۱۴۱۷ق.)، فرزند آقا
میرزا محمد مجتهد.
۱۸. بانو
نصرت امین سادات، مشهور به بانوی ایرانی (
۱۳۰۸-
۱۳۶۲ق.) فرزند
سید محمدعلی امینالتجار اصفهانی.
۱۹. حاج شیخ
محمدحسن کیانی فلاورجانی، معروف به حاج شیخ امیرآقا (
۱۲۶۷-
۱۳۶۳ش.)، فرزند کربلائی علی آقا فلاورجانی.
۲۰. حاج شیخ
محمدحسین فاضل کوهانی از عالمان اصفهان.
۲۱. حاج
سید محمدحسین مهدوی اردکانی، (متولد
۱۳۲۲ق.)
۲۲. حاج
حیدرعلیخان برومند گزی، فرزند حاج عبدالغفار.
۲۳. حاج شیخ
علی قدیری کفرانی، (متوفای ۱۴۰۷ق.) فرزند نصرالله.
۲۴. حاج شیخ
مجتبی میرمحمد صادقی، (متولد ۱۳۲۹ق.) فرزند حاج سید محمدباقر.
۲۵. حاج شیخ
مصطفی ارسطوئی نجفآبادی، (متوفای
۱۴۰۱ق.)
۲۶.
سید مصطفی زانیانی، (متوفای ۱۳۴۷ش.) فرزند سید عبدالله.
۲۷. شیخ
هبةالله هرندی، فرزند شیخ محمدعلی.
۲۸. حاج
سید محمد آلرسول شمسآبادی، فرزند سید محمدابراهیم آلرسول.
۲۹. حاج آقا
مرتضی ملاباشی، فرزند حاج میرزا.
۳۰. حاج آقا
نورالله امامی سدهی (۱۳۱۷ـ۱۳۹۷ق.)، فرزند حاج میر سیدعلی.
۳۱. حاج
شیخ حیدرعلی صلواتی (
۱۲۲۱-
۱۲۹۲ق.)، فرزند حاج قدیرعلی.
۳۲.
ملا محمد دهاقانی (
۱۲۰۰-
۱۲۸۹ق.)، فرزند محمد خلیل.
۳۳. حاج
سید ضیاءالدین تجویدی، (متولد ۱۳۲۰ق.) فرزند حاج سید علی نقی.
۳۴. حاج شیخ
نصرالله قضائی نجفآبادی، مشهور به حاج آقا امام، (متولد ۱۳۱۰)، فرزند حاج میرزا جعفر.
۳۵.
ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی.
حاج میر سید علی مدرس نجفآبادی، پس از سالها بهرهگیری از استادان بزرگ علم و دانش در نجف اشرف و پس از فوت آخوند خراسانی، در سال ۱۳۲۹ ق. به اصفهان بازگشت و مورد استقبال و تکریم مردم اصفهان به ویژه حوزه علمیه قرار گرفت.
او روزها در مدرسه صدر بازار و جده بزرگ، چند جلسه درس داشت و به تدریس علوم اسلامی، به ویژه
حکمت و
کلام،
فقه،
اصول و تفسیر پرداخت و جمع کثیری از دانشپژوهان مستعد آن زمان که اکنون از بزرگان معاصرند، از درسهای وی استفاده کرده، به مرتبه
اجتهاد نایل شدند.
میر سیدعلی در روزگار خود از عالمان و مدرسان بزرگ اصفهان به شمار میرفت و در این اواخر یادگاری از آن عالمان و فقیهان بزرگی بود که روزگاری مجمع علمی اصفهان را اداره میکردند.
آیتالله حاج شیخ علی خوزانی اصفهانی (مشکات) میگوید: درس خیلی عالی داشت و در عین مرجعیت علمی و احاطه فراوان به علوم اسلامی، فروتنی فوقالعادهای داشت.
علامه
شیخ آقا بزرگ تهرانی در
نقباء البشر ضمن، شرح حال سید علی نجفآبادی، از وی به عنوان عالمی بزرگ و فقیهی بلند مرتبه نام برده است.
آیتالله احمد فیاض فروشانی درباره وی میگوید:
«سید علی در علوم و فنون گوناگون جامعیت داشت خوش فهم و خوش درک بود سرعت انتقال خوبی داشت و هرچه از او میپرسیدند، بدون نیاز به مطالعه جواب میداد.»
آیتالله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی میگوید:
«آقا سید علی نابغه بود، یک وقتی موضوع بحث، مسئله رضاع بود، ایشان یک ماه درباره یک سطر صحبت کرده، مطلب ارائه داد. روزی به ایشان گفتم: آقا! شما علامهاید بحث را طوری مطرح میکنید که جای هیچگونه سئوال و پرسش نمیماند خوب است این مطالب را بنویسید. فرمود: همان مطالبی که دیگران نوشتهاند ما بفهمیم، کفایت میکند و نیازی به نوشتههای ما نیست. متاسفانه مطالب علمی و دقیقی را که ایشان میفرمود، کسی نبود که ثبت و ضبط کند اجتهادی درس میگفت و معتقد بود که
مجتهد باید در تمامی زمینههای فقه، اصول،
منطق،
رجال و... صاحبنظر باشد نه ناقل سخن دیگران. او در تمامی زمینههای علوم اسلامی صاحبنظر بود ولی عدهای نمیخواستند آن بزرگوار به این مقام برسد.»
سید مصلحالدین مهدوی که از زندگینامهنویسان زبردست و ماهر بود، درباره سید علی نجفآبادی، به نقل از آیتالله حاج آقا مصطفی مهدوی هرستانی، یکی از شاگردان وی، مینویسد:
«در قبل از ظهر روز چهارشنبه دوم
شعبان المعظم ۱۴۰۷ ق. جهت درک فیض از محضر مبارک حضرت
آیتالله مهدوی در منزل ایشان شرفیاب شدم. ایشان ضمن صحبت، اشاره به شاگردی و تحصیل کردن خود نزد مرحومین آیتین حجتین، آقا شیخ محمدرضا نجفی و حاج میر سید علی نجفآبادی، از این دو استاد و سایر اساتید خود به خوبی و بزرگی یاد نموده و همگان را ستودند.»
سپس مینویسد: «آیتالله مهدوی اشاره به بزرگداشت و تجلیل از مقام علمی مرحوم علامه نجفی نموده و گفتند: حاج میر سید علی مجتهد نجفآبادی، عالمی جامع و از بسیاری از معاصرین در جامعیت برتر و ممتاز بود.
یکی از ویژگیهای بارز آیتالله سید علی نجفآبادی، تلاش در جهت ارشاد و هدایت مردم بوده است. او سالها برای این منظور در اصفهان منبر میرفت.
صاحب کتاب
رجال اصفهان در علم،
عرفان، ادب و
هنر که خود معاصر ایشان بود، در اینباره مینویسد:
«برای هدایت و ارشاد مردم اصفهان منبر میرفت. با اینکه مجتهدی بزرگ و فقیهی عالیقدر بود، از منبر رفتن و نشست و برخاست با توده مردم ابا نداشت.»
مرحوم آخوند
ملا عبدالکریم گزی مینویسد: «برای ارشاد و هدایت مردم منبر تشریف میبرد و لهذا برخی از اهل ظاهر و آنان که علم را وسیله شهرت و کسب قرار دادهاند، وی را مورد غیبت قرار داده، نسبت به آن جناب جسارت مینمودند.»
آیتالله نجفآبادی، به منبر و
تبلیغ و ارشاد اهمیت میداد و بدینعلت مورد اعتراض عدهای قرار گرفته بود اما وی به اینگونه سخنان و حرفها گوش نمیداد تا آنجا که به سید علی روضهخوان معروف شده بود.
سید جعفر طباطبایی، امام جماعت مسجد صفای نجف آباد میگوید:
«حاج سید علی نجفآبادی در فنون گوناگون ید طولایی داشت با آن رتبه اجتماعی تا آخر عمر از منبر رفتن و موعظه کردن و ذکر مصائب خاندان طهارت ابا نداشت.»
صاحب کتاب رجال اصفهان که خود معاصر آیتالله سید علی نجفآبادی بود، در اینباره مینویسد:
«نگارنده به خاطر دارم که بیشتر منبر را به
ولایت ائمه اطهار (علیهمالسّلام) برگزار مینمود و این مطلب، ارادت و علاقه خاص او را به
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) میرسانید.»
فرزند یکی از معاصران آیتالله نجفآبادی میگوید: که در فلاورجان، مراسم
تعزیهخوانی (شبیهخوانی) برگزار میشد، با توجه به اینکه پدرم روحانی بود و با آیتالله نجفآبادی رفیق و دوست بود، او به منزل ما رفت و آمد داشت و چون با تعزیهخوانی به شکل معمول آن موافق نبود و به او گفته بودند که فلان دوست شما تعزیه میخواند و ظاهرا باعث رنجش او شده بود و چون پدرم عضو گروه شبیهخوانی بود، حاج سیدعلی درخواست کرد تا در این مراسم شرکت کند تا اگر این مراسم مورد تایید وی بود، به این کار ادامه داده شود و او هم پذیرفت و یک روز در مراسم تعزیه شرکت کرد. در آن روز، دو
تعزیه برگزار شد که یکی مربوط به تعزیه خرابه شام بود.
حاج سیدعلی در هر دو مراسم آن روز شرکت کرد و به شدت
گریه کرد و هنگامی که پس از پایان مراسم تعزیهخوانی، نظر او را جویا شدند، گفت: اگر اینطوری تعزیه میخوانید (با اخلاص و رعایت همه جوانب)، بخوانید اشکال ندارد.
حاج سیدعلی نجفآبادی در جریان حوادث مشروطیت، در
عراق به
ایران بازگشت و در زمان جنگ جهانی اول و استبداد صغیر، رنجها کشیده و به ناچار در مناطق بختیاری و اطراف آن میزیسته، سپس در اصفهان ساکن شد.
ایشان به فریضه
امر به معروف و نهی از منکر اهمیت خاصی میداد و با حاکمان مستبد محلی و خوانین زورگو مبارزه میکرد. همچنین در مقطعی که ایران توسط بیگانگان اشغال شد، آیتاللّه نجفآبادی با خودکامگی روسها مجاهده و مبارزه زیادی کرد، در نتیجه خانهاش توسط اوباشِ تحریک شده و مزدوران و مامورانشان غارت شد و خودش نیز در کنسولگری شوروی در اصفهان زندانی گردید. ظاهرا در همین اوضاع و شرائط بود که
نذر کرد در صورت رهایی از زندان و گرفتاری تا آخر عمر منبر برود و تا آخر حیات خود هم به این نذر وفادار ماند.
به دنبال پایان یافتن جنگ جهانی اول و روی کار آمد رضاخان توسط انگلیسها و سختگیریهای فراوانی که حکومت رضاخانی نسبت به شعائر دینی و مذهبی عالمان و حوزههای علمیه سراسر کشور اعمال میکرد، نفرت و انزجار عمومی و به دنبال آن مخالفتها و حرکتهای انقلابی پدید آمد.
در چنین شرایطی، آنگاه که عالمان
شیعه مصمم شدند تا حوزهای نیرومند و بزرگ در شهر مقدس قم تاسیس کنند تا در صورت ضربهپذیری دو حوزه نجف و اصفهان،
قم به عنوان پایگاه اصلی تشیع در آید، حاج آقا نورالله نجفی، قیام و هجرت تاریخی خود را علیه حکومت فاسد رضاخان برنامهریزی کرد و عالمان ایران را به هجرت فرا خواند. او پیکهایی نیز نزد عالمان نجف گسیل داشت. نظر حاج آقا نورالله این بود که با یک قیام سراسری به رهبری روحانیت ایران در شهر مقدس قم، حمایت همه جانبه مردم جلب شده، به دیکتاتوری
رضاخان مهر ابطال زده خواهد شد. بر این اساس، ۱۵
ربیع الاول ۱۳۴۶ ق. سرآغاز هجرت تعیین شد و مهاجرت از اصفهان آغاز شد و اکثر عالمان بزرگ به سوی قم رهسپار شدند.
از عالمان اصفهان، حدود سی صد نفر در این مهاجرت شرکت کردند که از میان آنها میتوان آیتالله فشارکی،
سیدالعراقین، سیدعلی نجفآبادی،
سید محمد نجفآبادی،
سید محمدصادق مدرس احمدآبادی،
صدر العلماء و آقای چهارسوقی را نام برد.
میر سید علی نجفآبادی عالمی پرهیزکار بود.
آیتالله سیدمرتضی موحد ابطحی اصفهانی که حدود یازده سال از این استاد فرزانه بهره برده است، درباره استاد خود میگوید:
«مرد شجاع و صریحی بود. یک وقتی
سید سرابی، از
مشهد به اصفهان آمده بود و در سرای گلشن (یکی از تیمچههای تجاری، واقع در بازار بزرگ اصفهان است که در طول سالهای متمادی، در برخی از ایام و مناسبتها توسط بازاریان در آنجا مراسم روضهخوانی برگزار میشد.) منبر میرفت. حرفهایی زده بود مخالف حکومت، از این روی وی را دستگیر کرده بودند. آقا سید علی، اقدام کرد. دستگاه ناگزیر سید سرابی را آزاد کرده بعد از این واقعه، آقا سید سرابی به مدرسه صدر آمد و در جمع گفت: ان عدتم عدنا.
یکی از ویژگیهای بارز و برجسته زندگی این عالم ربانی، بینیازی از دیگران و سادهزیستی وی بوده است. ملا عبدالکریم گزی از معاصرین وی مینویسد:
«در نهایت استغناء و
زهد زندگی میفرمود.»
صاحب کتاب رجال اصفهان مینویسد:
«در نهایت استغناء و بزرگ طبعی زندگی مینمود. منزل او یکی از حجرههای مدرسه صدر بود. سادگی و
قناعت و زهد در زندگی او بسیار مشاهده میشد و اعتنایی به قیود و تعنیات نداشت.»
سید مصلحالدین مهدوی در اینباره مینویسد:
«در زهد و
تقوی و اعراض از مردم دنیا و عدم توجه به اغنیا، بینظیر بود.»
شیخ آقا بزرگ تهرانی در اینباره مینویسد:
«زندگی سادهای داشت و با زهد و پارسایی میزیست.»
در آن ایام که در اثر حضور متفقین در ایران،
قحطی و گرانی بیداد میکرد، ایشان و عالم دیگر اصفهان،
میر سید حسن چهارسوقی، ابتکاری به خرج داده و مشترکا طی اعلامیهای از مردم مسلمان و بازاریان متمکن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمنهای خیریه تشکیل داده و از بینوایان، بیکاران و گرسنگان، حمایتِ برنامهریزی شده کنند. این برنامه در بین مردم بسیار مؤثر واقع شد به گونهای که اغلب انجمنهای خیریه فعلی اصفهان نیز از بقایای همان انجمنها هستند.
آیتالله نجفآبادی، تالیفات زیادی ندارد و کمتر به فکر تالیف و تصنیف بود و اغلب اوقات را به مطالعه میگذراند.
صاحب کتاب رجال اصفهان مینویسد: «پیوسته مطالعه میکرد و تحصیل علم و معرفت را بر هر چیز و حتی عبادت ترجیح میداد. در ایام
ماه مبارک رمضان، در مدرسه صدر بازار، اقامه جماعت مینمود. نگارنده خوب به خاطر دارم که بین الصلاتین، به جای تعقیب و دعا هم به مطالعه مشغول میشد که حتی این فرصت مختصر را نیز از مطالعه کتب علمی غافل نبود. از تالیفات او حواشی است بر حواشی
آقا ضیاءالدین عراقی بر
کفایه الاصول آخوند خراسانی که در نهایت استادی مرقوم فرموده است.»
میر سید علی نجفآبادی، ساعت ۵ صبح جمعه، ۱۳
ماه صفر ۱۳۶۲ق. برابر با ۳۰ بهمن ۱۳۲۱ش. در سن ۷۵ سالگی در اصفهان وفات یافت.
جنازه آن مرحوم، با مشایعت هزاران نفر از مردم اصفهان و روستاهای اطراف، به
قبرستان تخت فولاد حمل شد و در تکیه تویسرکانی به خاک سپرده شد و تا یک هفته به مناسبت رحلت او در
اصفهان مجالس عزاداری برقرار بود.
مؤلف کتاب
گنجینه دانشمندان مینویسد:
«حکایت کرد برای حقیر، حجةالاسلام حاج
سید اسماعیل هاشمی اصفهانی از یکی از فضلا و صلحاء اصفهانی که گفت: شب در عالم خواب دیدم که جنازهای را تشییع میکنند و هزارها نفر از علما و مردم اصفهان شرکت کردهاند من هم شرکت نموده و تعجب میکردم که جنازه کیست شنیدم صدایی از جنازه بلند است که میگوید: کم است کم است. ناگاه دیدم آقای سید علی مدرس نجفآبادی گفتم: آقا شما از دنیا رفتهاید گفتند: آری. گفتم: یعنی چه؟ فرمود: مقرر شد که جمعی از مشیعین جنازه مرا بیامرزند من گفتم: کم است کم است همه باید آمرزیده شوند. پس از خواب برخاسته و آمدم به طرف حجره سید دیدم عدهای ایستاده و گریه میکنند. گفتم: چه خبر است؟ گفتند: الساعه از دنیا رفت.
•
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید علی نجفآبادی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۲۲. •
حائری، علی، روزشمار شمسی، ص۸۱۷، مقاله «آیتاللّه میر سید علی آیت نجفآبادی».