• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکتب تاریخی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استفاده از تاریخ در بررسی‌ها و مطالعات اجتماعی و اقتصادی را مکتب تاریخی گویند. پیشگامان این مکتب بسیارند که از جمله ایشان در زمینه اقتصاد، می‌توان آدام مولر، سیسموندی، سن سیمون، آگوست کنت و فردریک لیست را نام برد. این مکتب در قرن ۱۹ به‌ویژه در آلمان ظهور پیدا کرد. بنیان‌گذار مکتب تاریخی در آلمان ویلهم روشر مؤلف دوره مختصر علم اقتصاد براساس روش تاریخی و اصول علم اقتصاد به‌شمار می‌رود.



مکتب تاریخی با نوشته‌هایی از ویلهم روشر (Wilhelm. Roscher) و فردریک لیست (Friedrich List) در دهه ۱۸۴۰ آغاز گردید و با مرگ اشمولر (Schmoller) در سال ۱۹۱۷ پایان یافت. مبنای عقاید اقتصادی این مکتب با مکتب رومانتیکگرایی مرتبط است؛ که به نقد فلسفه عصر روشنگری پرداخته است. نهضت رومانتیکگرایی به‌طور کلی، حرکتی عمومی علیه‌ اندیشه‌های عقل‌گرایی و روشنگری قرون ۱۷ و ۱۸ شمرده می‌شود. بر مبنای این دیدگاه، اقتصاد، درجاتی از ابعاد ملی‌گرایی را دربرمی‌گیرد. این دیدگاه، اهمیت ارزش‌های فرهنگی را در زندگی اقتصادی مورد توجه قرار می‌دهد، و تلاش می‌کند که رابطه بین یک سری فعالیت‌های فکری و رشد نیروهای مولّد را توضیح دهد.
[۱] دادگر، یدالله، تاریخ تحولات‌ اندیشه‌های اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۲۹۲.

برخی عقیده دارند که آراء و نظریات این مکتب، هماهنگ نیست. از نظر این‌ها اصولا اتلاف نام مکتب به این گروه از صاحب‌نظران و اقتصادانان مناسبت ندارد. تنها وجه مشترک این‌ها به‌کار بردن روش تاریخی و نیز انتقادی است که از شیوه کلاسیک‌ها و سبک انتزاعی ایشان نموده‌اند.
[۲] بدن، لویی، تاریخ عقاید اقتصادی، هوشنگ نهاوندی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴۰، ص۱۲۷.



اصولی را که مکتب تاریخی بر آن‌ها استوار بوده، به شرح زیر است:

۲.۱ - روش تکاملی

مکتب تاریخی در مطالعه جامعه "روش تکاملی" را به‌کار می‌برد. از نظر اقتصادانان پیرو این مکتب، تکامل جامعه همانند "فلسفه تکاملی داروین"است؛ بدین معنا که جامعه همیشه در حال تغییر و تحول بوده و نظریه‌های اقتصادی که در زمان معیّن برای یک کشور مورد استفاده است، لزوما نمی‌تواند در زمان معین دیگر، برای کشور دیگر مورد استفاده قرار گیرد. از این‌رو نظریه‌های مکتب کلاسیک که برای انگلستان در قرن ۱۸ مفید بود، نمی‌تواند در قرن ۱۹ برای آلمان معتبر باشد.

۲.۲ - اصلاح‌طلبی

اقتصادانان این مکتب، به‌خاطر روحیه محافظه‌کارانه اساسا "اصلاح‌طلب" هستند؛ با اینکه یکی از وظایف علم اقتصاد ایجاد انگیزه برای فعالیت اقتصادی است، ولی این فعالیت‌ها باید طوری تنظیم گردد، که براساس آن تولید ملّی عادلانه توزیع گردد.

۲.۳ - تناقض در جانبداری

اقتصادانان مکتب تاریخی از یک طرف به مطالعه اقتصاد از نظر تاریخی اهمیت می‌دادند و از طرف دیگر معتقد بودند که پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. مکتب تاریخی جنبه ایستا و غیرتاریخی روش استدلال قیاسی کلاسیک‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهد و از روش استقراء طرفداری می‌کند.

۲.۴ - الهام از تاریخ

اقتصادانان این مکتب، در مباحث خود، عمدتا از تاریخ الهام می‌گرفتند. به‌همین جهت علم اقتصاد را به طور توصیفی تعبیر کردند.

۲.۵ - تقسیم مراحل تاریخی

پیروان این مکتب، علاوه‌بر برخورد توصیفی با علم اقتصاد، توسعه تاریخی کشورها و رشد اقتصادی آن‌ها را به مراحل مختلفی تقسیم می‌کنند. آن‌ها معتقدند که علاوه‌بر مطالعه منطقی هر پدیده اجتماعی، باید تمامی عواملی که ماهیّت اقتصادی آن پدیده را تحت تاثیر قرار می‌دهد، مورد بررسی قرار گیرد. یکی از معروف‌ترین روش‌های تاریخی در خصوص تفکیک مراحل رشد، بررسی روستو است؛ که به‌عنوان اقتصادان تاریخ معاصر، وقایع تاریخی را به پنج مرحله تفکیک کرد.

۲.۶ - ملیت و فرهنگ

ملیت و فرهنگ، مبنای نظریه‌پردازی؛ آن‌ها معتقدند که برای رسیدن به هدف اساسی که همان "اقتصاد ملی" است، ابتدا باید ملیّت و فرهنگ هر کشوری مبنای نظریه‌پردازی و سیاست‌گذاری اقتصادی قرار داده شود. تنها از این طریق است که سیاست‌گذاری اقتصادی، می‌تواند در بالا بردن سطح رفاه اقتصادی جامعه مفید و مؤثر باشد.
[۳] تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۱۹۶-۱۹۷.


۲.۷ - اهمیت دادن به نقش دولت

اگر اجتماع، مرکز مطالعه باشد و اگر ارگانیزم اجتماع نیروی محرکه دینامیک به‌حساب آید، در آن حالت، دولت و جامعه به‌جای فرد، محور توجه قرار می‌گیرند. آن‌ها بر این عقیده نیستند که سیستم بازار تخصیص بهینه منابع را به‌وجود آورده و توزیع عادلانه را برقرار خواهد نمود؛ بلکه معتقدند که دولت، باید نقش بیشتری در زندگی اقتصادی و اجتماعی داشته باشد.
[۴] گرجی، ابرهیم، ارزیابی مهمترین مکاتب اقتصاد کلان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، چاپ اول ۱۳۷۶، ص۱۸.



این مکتب از سال ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ به‌مدت ۳۰ سال گسترش پیدا کرد، واکنشی در برابر مکتب کلاسیک بود و اصول عمده آن را مورد انتقاد قرار دادند. مهمترین بنیان‌گذاران این مکتب فریدریک لیست، ویلهلم روشر و هیلد براند هستند.

۳.۱ - انتقادات به مبانی کلاسیک‌ها

انتقادات عمده مکتب تاریخی قدیم به اصول و مبانی کلاسیک‌ها بدین شرح هست:

۳.۱.۱ - انتقاد به اصل همانگی

اصولا هیچ قانون اقتصادی وجود ندارد که اعتبار عمومی داشته و مطلق باشد. نظریه جهانگیر و لایتغیر اقتصادی، که در هر زمان و مکان صادق باشد، وجود ندارد. با این حال، نباید تصور کرد که نقش و اهمیت اقتصاددانان ناچیز و غیرقابل توجه است.

۳.۱.۲ - انتقاد به اصل خودخواهی

خودخواهی و منافع شخصی، تنها انگیزه رفتارهای انسان نیست و تصور اینکه انسان در فعالیت‌های خویش، همیشه و همه‌جا پای‌بند سود شخصی و خودکامی است، نادرست است. به‌همین دلیل مکتب تاریخی، بر عناصر اخلاقی مثل از خودگذشتگی، نوع‌دوستی و غیره، در اقتصاد، تاکید فراوان دارد و انسان اقتصادی کلاسیک‌ها را به‌عنوان کاریکاتوری ناقص از انسان می‌شناسند. به‌عبارت دیگر باید گفت که صاحب‌نظران این مکتب به‌طور محسوس تحت تاثیر عقاید مذهبی واقع شده‌اند.

۳.۱.۳ - نقش دولت در اقتصاد

مکتب تاریخی آلمان از نقش دولت در اقتصاد به عنوان "نگهبان"و وسیله‌ای برای تحقق منظورهای اقتصادی می‌داند؛ که افراد به‌صورت آزاد نمی‌خواهند یا نمی‌توانند آن را به‌عهده گیرند.

۳.۱.۴ - انتقاد به بینش مادّی

انتقاد به بینش مادّی در مورد نیروی مولّد؛ اینها معتقدند که کسی که ثروت را تولید می‌کند از خود ثروت مهمتر است و اشکال اساسی را مفهوم مولّد بودن از نظر کلاسیک‌ها می‌داند.

۳.۱.۵ - انتقاد به روش قیاس کلاسیک‌ها

کلاسیک‌ها به‌جای اینکه از بررسی‌های تجربی و عینی در موارد جزئی، به نتیجه کلی برسند (روش استقراء)، پدیده‌ها و وقایع اجتماعی و اقتصادی را با قواعد کلّی توضیح می‌دهند.
[۵] نمازی، حسین، نظامهای اقتصادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۷، چاپ پنجم، ص۶۸.
البته لویی بدن معتقد است که انتقاد مکتب تاریخی از مکتب کلاسیک‌ها همواره صحیح نیست؛ زیرا آن‌چه کلاسیک‌ها را در پاره‌ای موارد به راه خطا برده فرضیات اساسی استدلال ایشان است؛ که کاملا نظری و غیر منطبق با واقعیات بوده است نه توسل آن‌ها به شیوه قیاس.
[۶] بدن، لویی، تاریخ عقاید اقتصادی، هوشنگ نهاوندی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴۰، ص۱۲۹.



گوستاو اشمولر اقتصاددان برجسته مکتب تاریخی جوان است. به‌نظر اشمولر روش تاریخی، به‌منظور گردآوری واقعیات تاریخی به روش قیاس، که اقتصاد را با دیدگاه خرد و در شرایط برابر تحلیل می‌کند، برتری دارد. اشمولر و پیروان وی، معتقدند که اصالت تحوّلات اقتصادی، با اتّکاء به روش قیاس از بین می‌رود. از این‌رو کاربرد روش قیاس را در علم اقتصاد موجّه و مناسب نمی‌داند و با تدریس نظریات کلاسیک اقتصادی مخالف بود.
[۷] تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۲۰۶.


۴.۱ - انتقادات به مکتب تاریخی قدیم

انتقادات مکتب تاریخی جوان به مکتب تاریخی قدیم؛ اشمولر مکتب تاریخی قدیم را از دو دیدگاه مورد انتقاد قرار می‌دهند:
نخست این‌که از نظر مکتب تاریخی قدیم، روش تاریخی تنها روش تحلیل اقتصادی است؛ در حالی که در تحلیل‌های اقتصادی باید از نظریات دیگر نیز بهره‌گیری نمود.
دوم، اگر بخواهیم روش تاریخی را در عمل مورد استفاده قرار بدهیم و نتایج مطلوب به‌دست آوریم، به زمان نسبتا زیاد نیاز داریم. به‌نظر اشمولر آن‌ها در تحلیل‌های خود، عامل زمان را در نظر نگرفته‌اند؛ حال آن‌که برای رسیدن به تحلیل "اقتصاد ملی" اقتصاددان در درجه اول به‌مطالعه عمیق تاریخی و در درجه دوم به وقت کافی نیاز دارد.
سیاست‌های مکتب تاریخی جوان؛ اشمولر از نظر سیاست اقتصادی طرفدار اصلاحات اجتماعی و دخالت دولت برای رسیدن به این هدف است. مهمترین زمینه اصلاحات اجتماعی مسئله توزیع عادلانه درآمد است. برای نیل به این هدف، سیاست اقتصادی اشمولر یک "سیاست تدریجی"است. اشمولر به تغییرات اساسی و فوری عقیده ندارد، لذا معتقد است که دولت باید از دخالت شدید و مستقیم، صرف نظر کند و به‌جای آن، "سیاست اعتدال"را در پیش گیرد و با دوراندیشی، مردم را چنان هدایت کند که موجب بهبود اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی گردد.


پیروان این مکتب عبارتند از ماکس وبر، آر. اچ. تونی و ورنر سومبارت. اینان مانند لیست معتقدند که روش تاریخی تنها روش بررسی در علم اقتصاد است و هر یک در بررسی اقتصادی خود با تحلیلی خاص، پیشرفت اقتصادی نظام سرمایه‌داری را توجیه می‌کنند. وبر و تونی، نقش "اخلاق پروتستانی"را در توسعه اقتصادی نظام سرمایه‌داری مؤثر می‌دانند؛ در حالی‌که سومبارت توسعه اقتصادی را به‌علت "اخلاق یهود" و عوامل دیگر می‌داند.
به‌طور خلاصه اخلاق پروتستانی همان تعالیم کالوین؛ تعالیم کاوین می‌گوید: بشر ذاتا خوب است؛ چون به‌وسیله خدا آفریده شده و نتیجتا جزئی از خداست. بنابراین بشر هرکاری را که در آیین پروتستانی پسندیده، انجام می‌دهد. اگر بشر نفع‌طلب است، این خواست خداست؛ چون خدا عقل را به بشر داده که هرکاری را که انجام می‌دهد، از عقل خود پیروی ‌کند. در نتیجه، سودجویی عیب نیست. لذا می‌توان گفت که تعالیم کالوین، اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایه‌داری را ایجاد نموده و توانسته است بشر را در قرن هفدهم برای پیشرفت اقتصادی آماده سازد، است؛ به این معنی که انسان باید برای خشنودی خداوند کار و فعالیت نماید و تنبلی و تن‌پروری، گناه بزرگی محسوب می‌شود. کسب مال از طریق سرمایه‌گذاری عیب نیست و در این جریان بهتر است سرمایه‌دار بخشی از سود خود را به کسی که از او وام گرفته بدهد و این منافاتی با اصول ارزشی سرمایه‌داری ندارد. به همین خاطر، این اخلاق محرک اصلی توسعه اقتصادی سرمایه‌داری محسوب می‌شود.
سومبارت معتقد است که یهودیان از نظر تاریخی نقش اساسی در "روحیه سرمایه‌داری"از نظر تعقیب منافع مادی، تقویت رقابت اقتصادی و انتخاب با صرفه‌ترین روش تولید بازی کرده‌اند.
[۸] تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۲۰۹-۲۱۳.



الف) به‌طور کلی اهمیّت تحقیقات و مباحث نظری، کمتر و توجّه به تفحصات تاریخی بیشتر شد؛
ب) نظریه ارزش، چندان مورد توجه قرار نگرفت؛
ج) نفع شخصی مربوط به مقتضیات و شرایط اجتماعی و تاریخی و منوط به بنیادهای خاص اجتماعی تشخیص داده شد.
مهم‌ترین خدمت مکتب تاریخی این بود که افکار اقتصادشناسان را به لزوم تفحّصات و بررسی‌های تاریخی و خطرات دوری از حقایق و توسّل انحصاری به تحقیقات نظری و مکتبی متوجه کرد. با این‌حال باید گفت که صاحب‌نظران این مکتب، در کار خود دچار اشتباهاتی نیز شدند؛ چراکه برخی می‌خواستند توجیه و تبیین هر پدیده را فقط به‌مدد تاریخ انجام دهند. برخی دیگر نیز به بررسی‌های تاریخی خود و یا دیگران، اعتمادی بیش از حد داشتند و بدون اینکه در صدد نقد آن برآیند، خواستند برآن اساس، نظراتی نو بسازند؛ که کارشان به‌گمراهی کشید.
روی‌هم‌رفته می‌توان گفت که اقتصاددانان مکتب تاریخی، مصالح و وسایل به‌پا کردن بناهای نوینی را در علم اقتصاد فراهم آوردند، ولی خود در این کار کامیابی کامل نیافتند.
[۹] نهاوندی، هوشنگ، تاریخ مختصر عقاید اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۲، ص۲۶۷.



۱. دادگر، یدالله، تاریخ تحولات‌ اندیشه‌های اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۲۹۲.
۲. بدن، لویی، تاریخ عقاید اقتصادی، هوشنگ نهاوندی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴۰، ص۱۲۷.
۳. تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۱۹۶-۱۹۷.
۴. گرجی، ابرهیم، ارزیابی مهمترین مکاتب اقتصاد کلان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، چاپ اول ۱۳۷۶، ص۱۸.
۵. نمازی، حسین، نظامهای اقتصادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۷، چاپ پنجم، ص۶۸.
۶. بدن، لویی، تاریخ عقاید اقتصادی، هوشنگ نهاوندی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴۰، ص۱۲۹.
۷. تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۲۰۶.
۸. تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ص۲۰۹-۲۱۳.
۹. نهاوندی، هوشنگ، تاریخ مختصر عقاید اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۲، ص۲۶۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مکتب تاریخی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۱۵.    






جعبه ابزار