مُسْتَکْبِرینَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُسْتَکْبِرینَ:(لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ) «مُسْتَکْبِرینَ» از «
استکبار» (بزرگىجستن) و در
اصل از ريشۀ «
کبر» به معنى خود را بزرگتر از ديگران دانستن است.
به موردی از کاربرد «مُسْتَکْبِرینَ» در
قرآن، اشاره میشود:
(لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرّونَ وَ ما يُعْلِنونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ) «بىترديد
خداوند از آنچه پنهان مىدارند و آنچه آشكار مىسازند باخبر است؛ او مستكبران را دوست نمىدارد.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
(لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرّونَ وَ ما يُعْلِنونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ) کلمه لا جرم كلمهاى است مركب از لا و جرم كه در همه احوال به يک صورت استعمال مىشود، و بطورى كه
خلیل و
سیبویه گفتهاند، معناى تحقيق را افاده مىكند، تعريفهايى هم كه ديگران براى اين كلمه كردهاند، برگشتش به همين تعريف خليل و سيبويه است، هر چند كه در اصل مركب بودنش اختلاف كردهاند خليل گفته:
اين كلمه، كلمه تحقيقى است كه جز در مورد
جواب، استعمال نمىشود، مثلا شنونده در برابر سخن گويندهاى كه گفته: چنين و چنان كردهاند مىگويند: لا جرم پشيمان خواهند شد.
و معناى آيه اين است كه محققا و يا حقا خداى تعالى آنچه را كه ايشان پنهان مىدارند و يا آشكار مىسازند مىداند، و اين تعبير
کنایه از تهديد به كيفرى سخت است، يعنى خدا مىداند كارهايى كه در نهان و آشكار مىكنند، و بزودى آنان را به سزاى اعمالشان مىرساند و در برابر انكار و استكبارشان مؤاخذه مىفرمايد، زيرا او مستكبرين را دوست نمىدارد.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
واژۀ «استكبار» در چندين آيه از آيات قرآن به عنوان يک صفت ويژه كفار به كار رفته و از همۀ آنها استفاده مىشود كه منظور، تكبّر از قبول حق است.
در
سوره نوح آيۀ ۷ مىخوانيم:
(وَ إِني كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ وَ اِسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرّوا وَ اِسْتَكْبَروا اِسْتِكْباراً) «هنگامى كه من اين گروه بىايمان را دعوت مىكنم تا مشمول عفو تو شوند انگشتها را در گوش مىگذارند و در زير لباس، خود را پنهان مىكنند و در گمراهى اصرار مىورزند و در برابر حق استكبار دارند.»
و در
سوره منافقین، آيه ۵ مىخوانيم:
(وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسولُ اَللّٰهِ لَوَّوْا رُؤسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرونَ) «و هنگامى كه به آنها بگويى بياييد تا رسول خدا براى شما آمرزش بطلبد، سرپيچى مىكنند و آنها را مىبينى كه مردم را از راه حق بازمىدارند و استكبار مىورزند.»
و در
سوره جاثیه، آيۀ ۸ دربارۀ همين گروه مىخوانيم:
(يَسْمَعُ آياتِ اَللّٰهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها) «آيات خدا را كه بر او خوانده مىشود مىشنود، امّا چنان با حالت استكبار اصرار بر كفر دارد كه گويى آن آيات را هرگز نشنيده است.»
در حقيقت بدترين استكبار همان تكبّر از قبول حق است، چرا كه تمام راههاى
هدایت را به روى انسان مىبندد و تمام عمر در بدبختى و گناه و بىايمانى مىماند.
امام علی (علیهالسلام) در
نهج البلاغه در خطبۀ قاصعه صريحا
شیطان را به عنوان سلف المستكبرين «پيشكسوت و سرسلسلۀ مستكبران» معرفى مىكند، چرا كه او نخستين گام را در مخالفت با حق و
عدم تسليم در مقابل اين واقعيت كه آدم از او كاملتر است برداشت.
به اين ترتيب تمام كسانى كه از پذيرش حق سرباز مىزنند، خواه از نظر مالى تهيدست باشند يا متمكن، مستكبرند، ولى نمىتوان انكار كرد كه در بسيارى از اوقات تمكن زياد مالى سبب مىشود كه انسان از پذيرش حق خوددارى كند.
در روضۀ كافى از
امام صادق (علیهالسلام) مىخوانيم: «كسى كه براى خود بر ديگرى امتياز قايل است، از مستكبران است. راوى حديث مىگويد: از امام پرسيدم كه آيا مانعى دارد اگر انسان كسى را مشغول گناه ببيند، براى خود كه مرتكب گناه نيست امتيازى بر او قايل باشد؟ امام فرمود اشتباه كردى، چهبسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولى تو را در پاى حساب حاضر سازد، آيا قصّۀ ساحران زمان موسى را در قرآن نخواندى؟» (كه يك روز به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند در برابر پيامبر اولوا العزم پروردگار قيام كنند، ولى با ديدن چهرۀ حق ناگهان تغيير مسير دادند تا آنجا كه در برابر تهديد فرعون به كشتن، مقاومت كردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد؟).
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مستکبرین»، ج۴، ص ۱۶.