مَعْز (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَعْز (به فتح میم و سکون عین یا فتح عین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای بز است. همچنين است
مِعْزَى (به کسر میم و سکون عین) به قول فرّاء معزى مؤنث
معز است.
ماعِز (به کسر عین) مفرد
مَعْز مىباشد. این کلمه چهار بار در
نهج البلاغه آمده است.
مَعْز (مثل عقل و شرف) به معنای بز است. همچنين است
مِعْزَى، به قول فرّاء معزى مؤنث
معز است.
ماعِز مفرد
مَعْز مىباشد.
حضرت علی (علیهالسّلام) به عموزادهاش كه اموال را دزديده و فرار كرده بود مىنويسد:
«وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ... اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الاَْزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ» داميه به معنای خونين و خون آلود است.
كسيره به معنای شكسته و مجروح میباشد. يعنى: «اموال مردم را ربودى مانند ربودن گرگ چالاک بز شكسته و مجروح را.»
(شرحهای نامه:
)
حضرت به
برج بن مسهر طائی كه از
خوارج بود و «لا حكم الّا للّه» گفت فرمود:
«لا حكم إلاَّ لله، وكان من الخوارج: اسْكُتْ قَبَحَكَ اللهُ يَا أَثْرَمُ، فَوَ اللهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحقُّ فَكُنْتَ فِيهِ ضَئِيلاً شَخْصُكَ... حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْ نِ الْمَاعِزِ» (خاموش باش!
خدا رويت را سياه كند اى دندان شكسته! به خدا سوگند حق آشكار گرديد و تو شخصى ناتوان بودى؛ صدايت در سينه حبس شده بود تا آنگاه كه صداى باطل از حلقوم بيرون آمد همچون شاخ بزى آشكار شدى!)
(شرحهای خطبه:
) «نُجُومَ قَرْنِ
الْمَاعِزِ» «ظاهر شدن و رویيدن شاخ بز.» معنى آن در «ثرم» گذشت.
در جای دیگر حضرت میفرماید:
«كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى» «گویى پيشانى آنها زانوهاى بزها است كه پينه بسته.»
(شرحهای خطبه:
)
حضرت میفرماید:
«تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الاَْسَدِ» «از حق فرار مىكنيد مانند فرار بز از نعره شير.»
(شرحهای خطبه:
)
این لفظ چهار بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «معز»، ج۲، ص۹۸۳.