• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

موانع خودسازی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خودسازی و پیمودن راه کمال کار سهل و ساده‌ای نیست. بلکه بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود دارد که انسان مرید، باید در برطرف ساختن آنها جهاد کند وگرنه به مقصد نخواهد رسید.



بزرگ‌ترین مانع خودسازی و نیل به مقام قرب الهی، عدم قابلیت نفس مرید است. دلی که در اثر ارتکاب گناه آلوده و تاریک شده نمی‌تواند مرکز تابش انوار الهی باشد. وقتی قلب انسان در اثر گناه جایگاه و مرکز فرماندهی شیطان شد، فرشتگان مقرب الهی چگونه می‌توانند در آن فرود آیند؟!.
حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «اذا اذنب الرجل خرج فی قلبه نکته سوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتی تعلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً؛ وقتی انسان مرتکب گناه شد یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می‌شود، پس اگر از گناه توبه کرد نقطه سیاه محو می‌گردد، و اگر همچنان به معصیت ادامه داد، نقطه سیاه نیز تدریجاً بزرگ می‌شود تا اینکه بر مجموع قلب غلبه نماید. در این صورت هرگز به فلاح و رستگاری نخواهد رسید.»
قلب گناهکار واژگون است و برخلاف مسیر حرکت می‌کند چگونه می‌تواند به‌سوی مقام قرب حرکت کند و افاضات و اشراقات الهی را بپذیرد؟! بنابراین، بر انسان مرید فرض و واجب است که در آغاز در تزکیه و تهذیب نفس خویش از گناهان بکوش، آنگاه وارد ریاضت و ذکر شود. وگرنه سعی در تلاش او در ذکر و عبادت، مقرب او نخواهد شد.


یکی از موانع بزرگ این خودسازی، تعلقات مادی است، مانند علاقه به مال و ثروت، علاقه به همسر و فرزند، علاقه به خانه و اسباب زندگی، علاقه به جاه و مقام و ریاست، علاقه به پدر و مادر و برادر و خواهر و حتی علاقه به علم و دانش. این قبیل تعلقات، انسان را از حرکت و هجرت و سلوک بازمی‌دارند.
قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آن‌هاست چگونه می‌تواند از آنها دست بردارد و به عالم بالا سیر و صعود نماید؟ دلی که جایگاه امور دنیوی است کجا می‌تواند مرکز تابش انوار الهی باشد؟ به‌علاوه بر طبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان است و انسان گناهکار نمی‌تواند به مقام قرب الهی صعود نماید.
جابر می‌گوید: «دخلت علی ابن جعفر (علیه‌السّلام) فقال: یا جابر! والله انی لمحزون و انی لمشغول القلب، قلت: جعلت فداک، و ما شغلک وما حزن قلبک؟ فقال یا جابر! انّه من دخل قلبه صافی خالص دین الله شغل قلبه عمّاسواه. یا جابر! ما الدنیا و ما عسی ان تکون الدنیا؟ هل هی الّا طعام اکلته اوثوب لبسته او امراه اصبتها؟ یا جابر! انّ المؤمنین لم یطمئنّوا الی الدنیا ببقائهم فی‌ها و لم یامنوا قدومهم الّاخره یا جابر! الّاخره دار قرار و الدنیا دار فناء و زوال، و لکن اهل دنیا اهل غفله، وکانّ المؤمنین هم الفقهاء، اهل فکرة و عبرة لم یصمّهم عن ذکر الله ما سمعوا بآذانهم و لم یعمهم عن ذکر الله ما رؤا من الزینه ففازوا به ثواب الآخرة کما فازوا بذلک العلم؛ خدمت امام محمدباقر (علیه‌السّلام) رسیدم پس به من فرمود: ای جابر! محزون و مشغول القلب هستم.
عرض کردم: فدایت شوم، اشتغال و حزن شما در اثر چیست؟.
فرمود: هر کس که دین صاف و خالص خدا در قلبش داخل شود از غیر خدا دلش فارغ خواهد بود. ای جابر! دنیا چیست و چه ارزشی دارد؟ آیا جز لقمه‌ای که می‌خوری و لباسی که می‌پوشی یا زنی که با او ازدواج می‌کنی، چیز دیگری است؟ ای جابر! مؤمنین به دنیا و زندگی در آن، اعتماد نمی‌کنند و از ورود به جهان آخرت خود را در امان نمی‌بینند. ای جابر! آخرت سرای جاویدان و دنیا محل مردن و گذشتن می‌باشد، لیکن اهل دنیا از این امر غافل هستند، گویا مؤمنین هستند که اهل فقاهت و تفکر و عبرت می‌باشند. آنچه به گوششان می‌رسد آنها را از ذکر خدا بازنمی‌دارد و رؤیت زروزیور دنیا آنها را از ذکر خدا غافل نمی‌سازد. پس به ثواب آخرت می‌رسند چنانکه بدین آگاهی دست‌یافته‌اند.»
رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «لا یجد المؤمن حلاوه الایمان فی قلبه حتی لایبالی من اکل الدنیا؛ انسان شیرینی ایمان را نمی‌چشد جز وقتی‌که به آنچه می‌خورد بی‌اعتنا باشد.»
بنابراین، بر سالک لازم است که این علاقه‌ها را از دل خویش خارج سازد تا هجرت و حرکت به‌سوی مقامات عالی برایش امکان‌پذیر باشد. فکر و ذکر امور دنیا را از قلب خویش بیرون براند تا یاد خدا جایگزین آنها گردد.
لازم به یادآوری است که آنچه مذموم است، دلبستگی و علاقه به امور دنیوی است، نه خود آنها. انسان سالک مانند سایر انسان‌ها برای ادامه زندگی نیاز به غذا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تأمین آنها ناچار است کار کند.
برای بقاء نسل باید ازدواج کند. برای اداره زندگی اجتماعی ناچار است مسئولیت اجتماعی بپذیرد، و به همین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچ‌کدام اینها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه اینها می‌توانند عبادت محسوب شوند و مقرِب بنده باشند. خود اینها مانع حرکت و سیر و سلوک و یاد خدا نیستند، آنچه مانع حرکت و ذکر است دلبستگی و علاقه به این امور می‌باشد. اگر این امور هدف زندگی شدند و فکر و ذکر انسان را مشغول داشتند، لازمه‌اش غفلت از خدا خواهد بود. پول‌پرستی و زن‌پرستی و مقام‌پرستی، مذموم است و انسان را از سلوک بازمی‌دارد نه خود پول و زن و مقام و علم.
مگر پیامبر گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و امام سجاد و سایر ائمه (علیهم‌السّلام) کار و کوشش نمی‌کردند و از نعمت‌های الهی برخورد نمی‌شدند؟ این‌یکی از مزایای بزرگ اسلام است که برای دنیا و آخرت و کارهای دنیوی و اخروی حدومرزی قائل نشده است.


سوّمین مانع، پیروی از هوی و هوس و تمایلات نفسانی است. تمایلات نفسانی همانند دودهای غلیظ، خانه دل را تیره‌وتار می‌سازند، و چنین دلی لیاقت تابش انوار الهی را ندارد. هوی و هوس‌ها دائماً قلب را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشند و به او فراغت نمی‌دهند با خدا خلوت کند و انس بگیرد. شبانه روز در تلاش است خواسته‌های نفسانی را ارضا کند، کی می‌تواند از دنیا هجرت کند و به بارگاه قدس الهی پرواز نماید؟.
خدای سبحان در قرآن می‌فرماید: «و لا تتّبع الهوی فیظلک عن سبیل الله؛ از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا بازمی‌دارد.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: «اشجع الناس من غلب هواه؛ شجاع‌ترین مردم کسی است که بر هوای نفس غلبه کند.»
یکی از موانع پرخوری و شکم‌پرستی است. شخصی که شبانه‌روز تلاش می‌کند غذاهای خوب و لذیذ تهیه کند و شکم را از انواع غذاها انباشته سازد، چگونه می‌تواند باخدای خویش خلوت کند، با او انس بگیرد و راز و نیاز کند. انسان با شکم انباشته از غذا چگونه می‌تواند حال عبادت و دعا داشته باشد؟ کسی که لذتش را در خوردن و آشامیدن می‌داند، کی می‌تواند طعم لذت مناجات را بچشد؟ و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است.
حضرت صادق (علیه‌السّلام) به ابو بصیر فرمود: «یا ابا محمد! ان البطن لیطفی من آکله، و رب ما یکون العبد من الله اذا خفّ بطنه و ابغض ما یکون العبد الی الله اذا امتلا بطنه؛ شکم در اثر پرخوری طغیان می‌کند. نزدیک‌ترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد، و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: «اذا اراد الله صلاح عبده الهمه قلّة الکلام و قلّة الطعام و قلّة المنام؛ هنگامی‌که خدا صلاح بنده‌اش را بخواهد قلت کلام و قلت طعام و قلت خواب را به او الهام می‌کند.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: «نعم العون علی اسر النفس و کسر عادتها التجوع؛ گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادت‌های او می‌باشد.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) روایت کرده: «قال الله تبارک و تعالی لیلة المعراج: یا احمد! لو ذقت حلاوة الجوع و الصمت و الخلوة و ما ورثوا منها. قال یا ربّ! ما میراث الجوع؟ قال: الحکمة و حفظ القلب و التقرب الیّ و الحزن الدائم و خفّة بین الناس و قول الحق، و لا یبالی عاش به یسر او بعسر؛ که خدای متعال در شب معراج به رسول خدا فرمود: یا احمد! کاش شیرینی گرسنگی و سکوت و خلوت و آثار آنها را می‌چشیدی. رسول خدا عرض کرد: پروردگارا! فایده گرسنگی چیست؟ فرمود: حکمت و حفظ قلب و تقرب به من و حزن دائم و کم‌خرجی و گفتار حق و بی‌باکی از اینکه در گشایش باشد یا در سختی.»
باری سالک نیز مانند سایر مردم برای زنده ماندن و نیروی عبادت نیاز به غذا دارد اما باید به مقدار تأمین نیازهای بدن غدا بخورد و از پرخوری جداً اجتناب نماید. زیرا پرخوری اسباب کسالت و بی‌رغبتی به عبادت و قساوت قلب و غفلت از یاد خدا می‌شود. برعکس کم خوری و گرسنگی موجب سبکی و آمادگی برای عبادت و توجه به خدا می‌باشد و این موضوع کاملاً مشهود است. انسان در حال گرسنگی از صفای روح و نورانیت و حال خوشی برخوردار است که با شکم پر، این‌چنین نخواهد بود. بنابراین بر سالک لازم است به مقدار نیاز بدن غذا میل کند مخصوصاً به هنگام ذکر و دعا و عبادت، گرسنه باشد.


امام‌ خمینی برای هوای نفس و حب نفس آثاری ذکر می‌کند از جمله:
۱- اسارت نفس: ازآنجاکه ریشه تمام وابستگی‌ها، وابستگی انسان به خود است و به ‌سبب همین وابستگی همه چیز را تحمل و قبول می‌کند، بنده نفس می‌شود و وقتی بنده نفس شد، هر جا لذت نفس در آن باشد، در پی آن می‌رود و نزد صاحبان دنیا و مال، خاضع و ذلیل می‌شود.
۲- حجاب بودن: حبّ نفس از حجاب‌های غلیظی است که سبب غفلت می‌شود اگر انسان از خود غفلت کند و نفس را اصلاح و تزکیه نکند، هر روز حجابی بر او افزوده می‌شود تا جایی که نور فطرت به‌کلی خاموش می‌شود، همچنین حبّ نفس برای اهل معرفت بزرگ‌ترین حجاب‌های رؤیت محبوب قلمداد می‌شود.
۳- حسن‌ظن به نفس و سوءظن به دیگران: حبّ نفس سبب می‌شود انسان معایب خود را نبیند بلکه اعمال زشتش در نظر او نیکو جلوه کند و خود را به واسطه اعمال ناچیز، شایسته مدح و ثنا ببیند ولی اگر عمل نیکی از دیگران صادر شود، آنها را نبیند و عمل زشت آنان را بزرگ بنماید.
۴- داوری مخالف با واقع: کسی که از روی حبّ نفس به مسائل می‌نگرد، نمی‌تواند حکم و رای صحیحی داشته باشد و به واقعیت دست یابد، بلکه اگر کار بزرگی از مخالف او سر بزند، در مناقشه در آن و از ارزش‌انداختن آن می‌کوشد؛ ولی اگر همین کار از دوست او صادر شود، تعریف بزرگ‌نمایی آن را آغاز می‌کند.
۵- حصول عجب: ازآنجاکه حب نفس فطری انسان است، سبب می‌شود اعمال کوچک خود را بزرگ بشمارد و با پیراسته دانستن خود از همه عیب‌ها و انتساب همه خوبی‌ها به خویش، خود را در زمره خوبان و مقربان درگاه الهی قلمداد کند و شایسته ثنا و مدح بداند تا جایی که خود را طلبکار خدا و سزاوار رحمت الهی ببیند.
به باور امام‌ خمینی، صفت نفسانی عجب، ممکن است در عبادت‌ها نیز رخنه کند؛ همانند عبادت ابلیس که نه‌تنها او را به سعادت نرساند؛ بلکه سبب انحراف او از حق و موجب خودپرستی، تکبر و عصیان او شد.
[۱۸] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد بازمی‌دارد و مانع خودسازی می‌شود سخنان بی‌فایده و غیرضروری می‌باشد. خدای متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای خویش را برطرف سازد، اگر به مقدار نیاز سخن گفت، از این نعمت بزرگ درست استفاده کرده است. اما اگر به سخنان بیهوده و غیرضروری پرداخت، این نعمت بزرگ الهی را تضییع نموده است. علاوه بر آن، در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده‌گویی، فکرش پراکنده و پریشان می‌شود و نمی‌تواند نسبت به خدای متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند. به همین جهت در احادیث از پرحرفی و سخنان بی‌فایده مذمت شده است. از باب نمونه:
پیامبر اکرم فرمود: «لا تکثروا الکلام به غیر ذکر الله فانّ کثرة الکلام به غیر ذکر تقسوا لقلب. انّ ابعد الناس من الله القلب القاسی؛ از کثرت کلام بپرهیزید مگر در ذکر خدا. زیرا زیاد حرف زدن، ـ جز ذکر خداـ موجب قساوت قلب می‌شود، و دورترین مردم به خدا، قلب تاریک است.»
پیامبر اکرم فرمود: «امسک لسانک فانّها صدقة تصدّق بها علی نفسک، ثم قال و لا یعرف حقیقه الایمان حتی یخزن من لسانه؛ زبانت را نگهدار که این بهترین هدیه است برای نفس آنگاه فرمود، انسان به حقیقت ایمان نائل نمی‌شود مگر اینکه زبانش را نگهدارد.»
امام رضا (علیه‌السّلام) فرمود: «من علامات الفقه: الحلم و العلم و الصمت. انّ الصمت باب من ابواب الحکمة انّ الصمت یکسب المحبة، انه دلیل علی کل خیر؛ سه چیز از علائم فهم و فقاهت می‌باشد بردباری، و علم، و سکوت، و سکوت دری است از درهای حکمت. سکوت موجب محبت می‌شود و دلیل هر خیری است.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: «اذا تمّ العقل نقص الکلام؛ وقتی عقل کامل شد سخن گفتن کامل می‌شود.»
بهر حال، بر سالک لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید. از ولنگاری و پرحرفی جداً اجتناب کند. در امور دنیا به مقداری سخن بگوید که برای زندگی او ضرورت دارد، و در عوض زبانش را به گفتن ذکر و ورد و مطالب علمی و مطالب سودمند و مفید اجتماعی مشغول بدارد.
استاد بزرگ و عارف ربانی عّلامه طباطبائی رضوان‌الله علیه می‌فرمود: من از سکوت آثار گران‌بهایی را مشاهده کرده‌ام. چهل شبانه‌روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود.


وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همه مراحل گذشت تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه می‌شود و در آن حُب ذات است. تازه متوجه می‌شود که همه اعمال و حرکات و حتی عبادت‌هایش از حب ذاتش نشأت می‌گیرد. عبادت و ریاضت و ذکر و دعا و نماز و روزه‌اش، به‌منظور استکمال نفس و پاداش اخروی است که نتیجه‌اش عاید نفس می‌شود، چنین عبادت‌هایی گرچه انسان را به بهشت و ثواب اخروی نائل می‌گردانند لیکن به مقام شامخ ذکر و شهود و لقاء ارتقاء نخواهند کرد، تا از مقام ذات و حب نفس هجرت نکند جمال بی مثال خدای سبحان را مشاهده نخواهد نمود و تا همه حجاب‌ها حتی حجاب نفس را پاره نکند، لیاقت تابش انوار الهی را پیدا نخواهد کرد.
بنابراین، بر انسان سالک لازم و ضروری است که با ریاضت و جهاد، خویشتن را از محدوده حب ذات خارج سازد، حبّ ذات را به حبّ خدا تبدیل نماید و همه کا رهایش را صرفاً برای رضای خدا انجام دهد. اگر غذا می‌خورد بدان منظور باشد که محبوب ازلی زنده ماندش را خواسته است، و اگر عبادت می‌کند بدان جهت باشد که خدای را سزاوار پرستش می‌داند. چنین فردی نه طالب دنیاست نه طالب عقبی، بلکه طالب خداست. حتی کشف و کرامت را نمی‌خواهد. جز معبود حقیقی مطلوب و منظوری ندارد. اگر از این مرحله دشوار نیز گذشت و حتی شخصیت و هویت خویش را از دست داد می‌تواند در بساط توحید قدم بگذارد و به مقام شامخ لقاء و شهود ارتقاء یابد و در بارگاه «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» نازل گردد.


یکی از موانع بزرگ این راه که شاید مهم‌ترین آنها باشد ضعف اراده و عدم قدرت تصمیم‌گیری است. این مانع انسان را از شروع در عمل بازمی‌دارد. شیطان و نفس امّاره ابتدا سعی می‌کنند موضوع ریاضت و سیر و سلوک را کوچک و غیرضروری جلوه دهند. تلاش می‌کنند انسان را به انجام وظائف صوری، بدون توّجه و حضور قلب، قانع سازند. می‌گویند: تو وظیفه‌ای جز انجام این عبادت‌ها نداری، چکار داری با حضور قلب و توجه و ذکر؟! و اگر احیاناً به فکر افتاد، با صدها حیله و نیرنگ او را از اراده بازمی‌دارند، و گاهی موضوع را آن‌قدر برایش دشوار جلوه می‌دهند که مأیوس و ناامید گردد. لیکن انسان مرید باید جلو وسوسه‌های شیطان و نفس امّاره را بگیرد. با مراجعه به آیات و احادیث و کتب معرفت و اخلاق به ارزش و ضرورت سیر و سلوک و تحصیل حضور قلب و ذکر و شهود واقف گردد. وقتی به ارزش آن پی برد و سعادت ابدی خویش را در آن دید به‌طور جدّی وارد عمل شود، یاس و ناامیدی را به خود راه ندهد و به نفس خویش بگوید گرچه دشوار است لیکن چون سعادت آینده من بدان بستگی دارد باید وارد عمل شوم، که خدای سبحان می‌فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهد ینهم سبلنا..


۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۲۷.    
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۶.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۴۹.    
۴. ص/سوره ۳۸، آیه ۲۶.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۷۶.    
۶. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۰۵.    
۷. محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۲۱۳.    
۸. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الو سائل، ج ۱۶، ص ۲۱۴.    
۹. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۲۱۹.    
۱۰. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۱۲. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۵۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۶. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۷۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۷. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۲-۳۳۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۸. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۸۰.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۷۵.    
۲۱. جلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۹۳.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۸۹.    
۲۳. عنکبوت/سوره ۲۹،آیه ۶۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «موانع خود سازی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۱۱.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار