• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مهین صنیع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هرچند در دوران پهلوی حضور زنان به عنوان سناتور و نماینده مجلس بیشتر نقش سمبلیک داشت، امّا زنانی بودند که نقش ایفا کردند. از جمله دکتر مهین صنیع نماینده بابل در ادوار ۲۳ و ۲۴ مجلس شورای ملی. خانم صنیع از چهره‌های شاخص و مبارز در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به شمار می‌آمد.
[۱] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۶۷۱، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.




مهین‌دخت صنیع در ۱۲۹۸ (ه. ش) در بابل متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بابل به اتمام رسانید و وارد دانشکده ادبیات تهران شد و درجه لیسانس در ادبیات فارسی گرفت. پس از اخذ لیسانس در کنکور دکترای ادبیات فارسی شرکت کرد و به دوره دکترا راه یافت. دوره مزبور را نیز به اتمام رسانید و رساله دکترای خود را تحت عنوان «دستور زبان فارسی» که به راهنمایی دکتر محمد معین تهیه کرده بود به تصویب رسانید و دکتر در ادبیات فارسی شناخته شد. چندی در دانشکده ادبیات شهید بهشتی به تدریس مشغول شد. وی دارای تالیفاتی در رشته تخصصی خود می‌باشد که می‌توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد.
[۲] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۲، ص۹۴۳، تهران، نشر علم و گفتار، ۱۳۸۰، چاپ اول.

در کتاب ارج‌نامه دکتر معین در صفحه ۱۰۷ در بخش راهنمایی رساله‌های دکتری، شماره ۸ مربوط به مهین‌دخت صنیع و سال ۱۳۴۶ می‌باشد. وی دارای تالیفاتی در رشته‌ی تخصصی خود می‌باشد که می‌توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد. هم‌چنین «گلرخان سیه چشم» عنوان کتابی به قلم مهین‌بانو صنیع است که از سوی نشر نوشه چاپ و منتشر شده است. نویسنده در توضیح این اثر می‌نویسد: این دفتر ترجمانی از داستان زندگی چند بانوی والای ایرانی از سرودههای فردوسی است که به انگیزه آشنا ساختن جوانان این سرزمین فراهم آمده است.
[۳] روزنامه ایران شماره ۳۹۴۲ ۹/۳/۸۷ صفحه ۱۷ فرهنگ و هنر.



پدر مهین صنیع، دکتر حسین صنیع (صنیع همایون) اهل شیراز و خواهرزاده فرصت‌الدوله شیرازی بود. فرصت از دانشمندان عصر خود به شمار می‌آمد و تالیفات متعددی من‌جمله «آثارالعجم» و «دیوان فرصت» را از خود به جای گذاشته است. پدربزرگ فرصت طبیب مخصوص کریم‌خان زند بود. فرصت هیچ وقت ازدواج نکرد و فرزندی نداشت و علاقه زیادی به خواهرزاده خود (پدر مهین صنیع) داشت. شخصاً تعلیم و تربیت او را به عهده گرفت و برای تکمیل تحصیلات او را به روسیه تزاری فرستاد. دکتر حسین صنیع با آن‌که تحت تاثیر تعلیمات دایی خود علاقه زیادی به ادبیات و موسیقی داشت و تار خوب می‌نواخت، معذلک رشته دندانپزشکی را انتخاب کرد. پس از پایان تحصیلاتش شرکت تومانیانس که در شمال ایران فعالیت‌های مختلف بازرگانی داشت، او را به عنوان دندانپزشک استخدام و به بابلسر فرستاد. او بلافاصله مطبی در بابلسر دایر و مشغول به کار شد. در همان اوان در بابل با فامیل مادر مهین که مازندرانی بودند و با روسیه داد و ستد تجاری داشتند، آشنا شد و با گوهر بدیع، مادر مهین ازدواج کرد. چون در آن زمان دندانپزشک دیگری در مازندران وجود نداشت، دکتر صنیع موفق شد در شهرهای دیگر مازندران از قبیل آمل، ساری و بابل مطبهایی دایر و جوانان با استعداد را به عنوان دستیار خود انتخاب و به تعلیم آن‌ها در این رشته بپردازد. آن‌ها نیز بعداً مطب‌هایی در تهران و مازندران دایر کردند و پس از تاسیس دانشکده دندانپزشکی تهران، با گذراندن دوره کوتاهی به اخذ درجه دکتری نایل شدند. دکتر صنیع به تدریج در مازندران املاکی خرید و هنگامی‌که رضاشاه املاک مردم را ضبط می‌کرد، چون حاضر نشد املاک خود را واگذار کند به زندان افتاد. وی پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ موقعی که رضاشاه از ایران رفت از زندان آزاد شد و چند سال بعد در بابل درگذشت.
[۴] عروضی، علیرضا، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ص۴۵۴، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۱، چاپ اول.

خواهر مهین صنیع آذر صنیع بود. آذر بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشکده دندانپزشکی به واسطه فعالیت در دانشکده پزشکی بر سر راه دکتر «سعید حکمت» رییس پزشکی قانونی کشور قرار گرفته بود. دکتر حکمت نماینده مجلس شورای ملی و رییس پزشکی قانونی به پست‌ترین رذایل اخلاقی آلوده بود و هنر عمده‌اش فریب دادن زنان و دختران و سوء استفاده جنسی از آنان بود. وی از زنان فریب خورده برای به دست آوردن امتیازات سیاسی و اقتصادی بهره‌برداری می‌کرد و آنان را در اختیار رجال بلند پایه و سرمایه داران بزرگ قرار می‌داد. حکمت، آذر صنیع را که بواسطه موقعیت شغلی با او آشنا شده بود و برای شوهرش دنبال کار می‌گشت، به لطایف‌الحیل می‌فریبد و پس از سوءاستفاده جنسی از او به ابوالحسن ابتهاج معرفی می‌کند. ابتهاج هم برای قدردانی از این زن شغل مناسبی به شوهر او ارجاع می‌کند. رفت و آمدهای آذر صنیع با ابوالحسن ابتهاج آن‌قدر ادامه یافت تا شوهر که کارمند خود ابتهاج در سازمان برنامه بود فهمید چه بهای سنگینی برای پیداکردن کار پرداخته است. به همین دلیل همسرش را طلاق داد و آذر که از مدت‌ها قبل با ابتهاج روابط نامشروع داشت به عقد و ازدواج او درآمد. ابتهاج دارای همسر بود و از قبل با دختر معززالدوله نبوی ازدواج کرده بود.
[۵] دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۱۴۴، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.
ابوالحسن ابتهاج رییس سابق سازمان برنامه بود که در زمان حکومت امینی بازداشت و زندانی شد.
[۶] طلوعی، محمود، صدسال، صدچهره، ص۴۶۵، تهران، نشر علم، ۱۳۷۸، چاپ اول.
ابتهاج پس از برکناری از سازمان برنامه مقدمات تاسیس یک بانک خصوصی را فراهم ساخت و پس از کسب اجازه نام آن را بانک ایرانبان نهاد. در اوایل تاسیس بانک موفقیتی نصیب او نشد تا این‌که ۲۵% از سهام بانک مزبور را به سیتی بانک واگذار کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۶ (ه. ش) سهام خود و همسرش آذر صنیع را به هژبر یزدانی فروخت و از ایران خارج شد.
[۷] زنان دربار به روایت اسناد ساواک اشرف پهلوی، ج۱، ص۱۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۱، چاپ اول.

دکتر مهین‌دخت صنیع ابتدا به همسری سرگرد امیر سرداری درآمد که از رؤسای املاک پهلوی بود و به شقاوت و تندخویی ضرب‌المثل بود. بعد از مدتی نام خانوادگی خود را از امیر سرداری به کشورپاد تغییر داد و در میانسالی درگذشت. همسر دوم مهین از پزشکان معروف تهران بود بنام دکتر دانشوری که چندی معاونت وزارت بهداری را عهده‌دار شد. وی طبیبی حاذق و مردمدار بود.
[۸] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۲، ص۹۴۳، تهران، نشر علم و گفتار، ۱۳۸۰، چاپ اول.
امٌا محمدعلی سفری این مرد را دچار عقده‌های متعدد می‌داند.
[۹] سفری، محمدعلی، قلم و سیاست ازهویدا تا شریف امامی، ص۳۸۱، تهران، نامک، ۱۳۷۷، چاپ اول.



مهین صنیع در سال ۱۳۵۰ از طرف حزب ایران نوین کاندیدای نمایندگی مجلس از بابل شد و پس از اتمام انتخابات به مجلس بیست و سوم راه یافت. در آن دوره مدتی هم عضو هیئت‌ رییسه بود. در دوره بیست و چهارم نیز نماینده مجلس از بابل گردید و با سمت منشی به هیئت‌رییسه در اجلاسیه اول و دوم راه یافت.
[۱۰] فرهنگ ‌قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی و نمایندگان مجلس سنا، ص۳۲۹ و ۳۳۰، تهران، چاپخانه مجلس شورای ملی، ۲۵۳۶خردادماه شاهنشاهی.
گزارش جلسه مجلس بدین شرح است:
گزارش از شعبه سوم به مجلس شورای ملی سجادی مخبر شعبه سوم: پرونده انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل حاکیست که به موجب دستور شماره ۴۹۸/۴۲-۱۳۵۰/۳/۲۲ وزارت کشور در اجرای ماده ۱۴ قانون انتخابات فرمانداری در تاریخ ۶/۴/۱۳۵۰ از ۳۶ نفر طبقات ششگانه و معتمدین محل دعوت بعمل آورده پس از انتخاب اعضاء اصلی و علی البدل و هیات رئیسه و تعیین انجمن‌های فرعی و سایر تشریفات قانونی در روز ۱۸/۴/۱۳۵۰ اخذ رای بعمل آمده و بلافاصله شروع بقرائت آراء ماخوذه شده است در نتیجه از ۷۱۵۰۶ رای بانو دکتر مهین صنیع با اکثریت ۶۹۱۴۹ رای و آقای دکتر حسن متین با اکثریت ۶۹۰۸۷ رای و آقای دکتر عبدالله بهزادی با اکثریت ۶۹۰۳۵ به نمایندگی بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل انتخاب شدند در مدت یک هفته مقرر برای قبول شکایات ۲ فقره شکایت به دفتر انجمن رسیده که پس از رسیدگی انجمن آن‌ها را وارد تشخیص نداده لذا در تاریخ ۲۶/۴/۱۳۵۰ اعتبار نامه بنام نامبردگان صادر و انجمن انحلال خود را اعلام میدارد. شعبه سوم پس از رسیدگی به پرونده با توجه به این که در مهلت مقرر قانونی برای قبول شکایات هیچ‌گونه اعتراضی به انتخابات شهرستان بابل مجلس شورای ملی نرسیده صحت جریان انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل و نمایندگی بانو دکتر مهین صنیع را که در درجه اول انتخاب شده‌اند تایید نمود.
[۱۱] سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مشروح مذاکرات مجلس، ۲۳/۱۰/۸۹.

وی از جمله نمایندگانی بود که بعد از انتخاب بختیار به نخست‌وزیری به مخالفت با او برخواست و از طرف گروه مخالف بختیار با شاه ملاقات کرد. شاه که مهین صنیع را به خوبی می‌شناخت، در حالی‌که او را با نام کوچکش خطاب می‌کرد با حال گریه گفت که هیچ راه‌حل دیگری برایش باقی نمانده و بختیار آخرین شانس بقای رژیم است. چهره درهم‌شکسته و چشمان اشک‌آلود و لحن تضرع‌امیز شاهی که مهین صنیع صلابت و قدرتش را به یاد داشت او را به حدی منقلب کرد که دیگر یارای سخن گفتن برایش باقی نماند و وقتی که با چشمان گریان شرح ماوقع را با همکارانش درمیان گذاشت همه دریافتند که دیگر در جبین این کشتی شکسته نور رستگاری نیست..
[۱۲] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۶۷۱، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.



۳.۱ - نماینده دوره بیست و سوم

‌مجلس بیست و سوم، روز سه‌شنبه ٩ شهریور ماه ١٣٥٠ خورشیدی برابر با ٩ رجب ١٣٩١ هجری قمری افتتاح شد و در ١٦ شهریور ماه ١٣٥٤ (٣٠ شعبان ١٣٩٥) خاتمه یافت.

۳.۲ - نماینده دوره بیست و چهارم

‌انتخابات دوره ٢٤ مجلس شورای ملی، یا انتخابات رستاخیزی، آخرین انتخابات دوران حکومت پهلوی بود که در تاریخ ١٧ شهریور ١٣٥٤ برابر با ٢ رمضان ١٣٩٥ افتتاح شد. در این دوره مجلس بخاطر فضای انقلابی که در کشور بوجود آمده بود پنج نخست وزیر در طی چهار سال روی کار آمدند که هیچ یک از آن‌ها موفق به ادامه کار نشدند. سرانجام بدنبال مبارزات قهرمانانه ملت ایران و استعفای بسیاری از نمایندگان و سقوط رژیم سلطنتی، عمر مجلس بیست و چهارم نیز در ٢١ بهمن ١٣٥٧ به پایان رسید.



مهین و آذر صنیع دو خواهر اهل بابل بودند. این دو در مجالس و محافل آن زمان تهران بسیار آراسته و با لباسهای آخرین مد و گران قیمت ظاهر می‌شدند و پای ثابت میهمانی‌های دربار بخصوص شب‌نشینیهای کافه دربند که گاهی اوقات توسط اشرف برپا می‌شد بودند.
[۱۳] دلدم، اسکندر، من و فرح پهلوی، ص۱۲۷۱، تهران، به‌آفرین، ۱۳۷۷، ج۳، چاپ دوم.

طبق گفته فردوست مهین صنیع خواهر آذر مانند خواهرش فاسد بود و از طریق روابط جنسی توانست به وکالت برسد و نماینده مجلس شود. مهین در محافل درباری به شیک‌پوشی شهرت داشت.
[۱۴] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۲۳۸ و ۲۶۰، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.

گاهی این دو خواهر را نه به اسم خانوادگی‌شان بلکه به نام زادگاهشان بابلی می‌نامیدند. مهین و آذر شکارچی مردان پولدار بودند و با این‌که شوهر داشتند دست از هرزگی برنمی‌داشتند. طبق گفته فریده دیبا مادر فرح اشرف از این دو خواهر خوشش می‌آمد و به همه زن‌های خانواده می‌گفت باید از این دو خواهر یاد بگیرید. اشرف می‌گفت همانطور که مردان گاهی چند زن می‌گیرند و با داشتن همسر رسمی‌دارای چند دوست دختر هستند باید زنها این حق را داشته باشند که علاوه بر همسر رسمی‌دوست پسر و رفیق و فاسق داشته باشند.
[۱۵] دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۳۶۳، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.
مهین و خواهرش از جمله دوستان فریده مادر فرح پهلوی بودند.
[۱۶] دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۱۱۴، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.

مورد دیگر که می‌توان برای فساد مهین صنیع بیان کرد این‌که هژبر یزدانی سهام ابتهاج و همسرش آذر صنیع را می‌خرد. یعنی وی در کل با پرداخت ۲۲ میلیون تومان بانک ایرانیان را تصاحب کرد و سلیمان‌پور مدیرعامل سابق بانک ایران و ژاپن را که واسطه این معامله بود به مدیریت عامل آن گماشت. از نکات جالب توجه در این تغییر و تحول این‌که هژبر به جای آذر صنیع که از اعضای هیئت مدیره بانک ایرانیان بود، خواهرش مهین صنیع را که در آن زمان نماینده مجلس بود به بانک آورد که بالطبع شایعاتی را هم درباره مناسبات آن‌ها به دنبال داشت.
[۱۷] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۱۰۲۶، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
در ماه‌های آخر رژیم پهلوی شاه برای خاموش کردن شور و اعتراض مردم دست به یک سری رفرم‌ها زد. منجمله برخی افراد و مقامات را بازداشت کرد تا مردم باور کنند که او می‌خواهد جلوی مفاسد و تخلفات گسترده سیستم را بگیرد. هژبر یزدانی نیز یکی از همین دستگیرشدگان بود. اما او روز ۲۲ بهمن از زندان قصر به همراه زندانبانش گریخت و پس از مدتی از کشور خارج شد. هم اینک او در امریکای جنوبی یکی از ثروتمندان کلان آنجاست. وی یکی از کسانی است که در اواخر سلطنت پهلوی دوم درباره فعالیت مالی و بانکی و اقتصادی او شایعات زیادی وجود داشت.
در مورد سرنوشت آذر صنیع به نقل از «سیاست روز:» این روزنامه خبر داد آذر صنیع از بازماندگان رژیم پهلوی و تنها زنی که در فهرست ۵۲ نفره دادگاه انقلاب حکم مصادره اموالش صادر شده بود، همزمان با مذاکرات افراطیون جبهه مشارکت با جرج سوروس، صاحب بنیاد اوپن سوسایتی در حال بازگشت به ایران می‌باشد.
[۱۸] http://www.qudsdaily.com/archive/۱۳۸۳/html/۱۲/۱۳۸۳-۱۲-۲۵/page۲۵.html، تاریخ بازدید ۲۳/۱۰/۱۳۸۹.



نام مهین صنیع جزء نمایندگان اعدامی‌بعد از انقلاب نیامده است. (نام نوزده تن از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا که اعدام شدند ذکر شده است).
[۱۹] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۴، ص۳۷۱، لندن، پکا، ۱۳۷۶.

هم‌چنین وی جزء بازداشت‌شدگان در دولت شریف‌امامی
[۲۰] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۳، ص۲۲۳، لندن، پکا، ۱۳۷۵.
و نیز در دولت آخرین نخست‌وزیر شاه یعنی بختیار نبوده است.
[۲۱] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۳، ص۲۶۵، لندن، پکا، ۱۳۷۵.

علی‌رغم این‌که آذر خواهر مهین و همسرش ابتهاج جزء کسانی بودند که اموالشان بعد از انقلاب مصادره شد، مهین جزء آنان نیز نبود.
[۲۲] الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۲، لندن، پکا، ۱۳۷۳.
وی در شمار ترور شدگان
[۲۳] الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۶، لندن، پکا، ۱۳۷۳.
و نیز کسانی که خودکشی کرده‌اند نبوده است.
[۲۴] الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۷، لندن، پکا، ۱۳۷۳

به احتمال زیاد وی نیز چون بسیاری دیگر از سرسپردگان پهلوی که منافع خود را با انقلاب ایران در خطر می‌دیدند از کشور فرار کرد. شایان ذکر است که مرگ مهین صنیع در جایی ثبت و مشاهده نشده است.


۱. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۶۷۱، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
۲. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۲، ص۹۴۳، تهران، نشر علم و گفتار، ۱۳۸۰، چاپ اول.
۳. روزنامه ایران شماره ۳۹۴۲ ۹/۳/۸۷ صفحه ۱۷ فرهنگ و هنر.
۴. عروضی، علیرضا، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ص۴۵۴، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۱، چاپ اول.
۵. دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۱۴۴، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.
۶. طلوعی، محمود، صدسال، صدچهره، ص۴۶۵، تهران، نشر علم، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۷. زنان دربار به روایت اسناد ساواک اشرف پهلوی، ج۱، ص۱۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۱، چاپ اول.
۸. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۲، ص۹۴۳، تهران، نشر علم و گفتار، ۱۳۸۰، چاپ اول.
۹. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست ازهویدا تا شریف امامی، ص۳۸۱، تهران، نامک، ۱۳۷۷، چاپ اول.
۱۰. فرهنگ ‌قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی و نمایندگان مجلس سنا، ص۳۲۹ و ۳۳۰، تهران، چاپخانه مجلس شورای ملی، ۲۵۳۶خردادماه شاهنشاهی.
۱۱. سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مشروح مذاکرات مجلس، ۲۳/۱۰/۸۹.
۱۲. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۶۷۱، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
۱۳. دلدم، اسکندر، من و فرح پهلوی، ص۱۲۷۱، تهران، به‌آفرین، ۱۳۷۷، ج۳، چاپ دوم.
۱۴. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۲۳۸ و ۲۶۰، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.
۱۵. دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۳۶۳، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.
۱۶. دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه الهه رییس فیروز، ص۱۱۴، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۰، چاپ هفتم.
۱۷. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۱۰۲۶، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
۱۸. http://www.qudsdaily.com/archive/۱۳۸۳/html/۱۲/۱۳۸۳-۱۲-۲۵/page۲۵.html، تاریخ بازدید ۲۳/۱۰/۱۳۸۹.
۱۹. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۴، ص۳۷۱، لندن، پکا، ۱۳۷۶.
۲۰. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۳، ص۲۲۳، لندن، پکا، ۱۳۷۵.
۲۱. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۵۷، ج۳، ص۲۶۵، لندن، پکا، ۱۳۷۵.
۲۲. الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۲، لندن، پکا، ۱۳۷۳.
۲۳. الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۶، لندن، پکا، ۱۳۷۳.
۲۴. الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۶، ص۱۴۷، لندن، پکا، ۱۳۷۳




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « مهین صنیع» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲    






جعبه ابزار