• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منّت (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





منّت: (اَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِم)
«منّت» در اصل از « مَنّ» به معنای سنگی و وزنه مخصوصی است که با آن وزن می‌شود، سپس به بخشیدن نعمت‌های بزرگ و سنگین اطلاق شده است که اگر جنبه عملی داشته، زیبا و پسندیده است و اگر با لفظ و سخن باشد زشت و بدنما است؛ گر چه منت، در استعمالات روزمره بیشتر به معنای دوم گفته می‌شود و همین موضوع سبب تداعی نامطلوبی به هنگام مطالعه آیاتی همچون آیات مورد بحث می‌گردد، ولی باید توجّه داشت‌ «منّت» در لغت و استعمالات قرآن معنای گسترده‌ای دارد که مفهوم اول (بخشیدن نعمت‌های سنگین) را نیز شامل می‌شود.



ترجمه و تفاسیر مرتبط با منّت:

۱.۱ - آیه۵۳ سوره انعام

(وَ کَذَلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّیَقولواْ اَ هَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِم مِّن بَیْنِنا اَ لَیْسَ اللّهُ بِاَعْلَمَ بِالشَّاکِرینَ) (و این‌گونه بعضی از آن‌ها را با بعض دیگر آزمودیم تا توانگران بگویند: «آیا این گروه فقیران هستند که خداوند از میان ما برگزیده و بر آن‌ها منّت گذارده و نعمت ایمان بخشیده است؟! » بگو: آیا خداوند، شاکران را بهتر نمی‌شناسد؟! )
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: آنان که اهل کفران نعمت و اهل استکبارند درباره فقرای با ایمان می‌گویند: آیا خداوند از میان همه ما مردم بر این تهیدستان بی‌نوا نعمت داد؟ آری سنن اجتماعی که در بین مردم معمول و مجری می‌شود ارزشش به قدر ارزش صاحبان آن سنت است و بر حسب اختلافی که صاحبان این سنن از جهت شرافت و پستی با هم دارند، مختلف می‌شود، هم چنان که میزان ارزش یک عمل در نظر مردم مادی به مقدار وزن اجتماعی صاحب عمل است، بنابراین طریقه و سنتی که در بین مردم فقیر و ذلیل و بردگان اجرا می‌شود چنین طریقه‌ای به نظر اعیان و اشراف و صاحبان عزت خوار و بی مقدار می‌رسد و همچنین عملی را که یک نفر بیچاره انجام دهد و یا سخنی را که یک برده و خدمتکار و یا اسیر بگوید، هر چه هم صحیح باشد خوار و بی‌ارزش خواهد بود و از همین جهت بود که وقتی اغنیا و گردنکشان دیدند که اطراف رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را یک مشت مردم فقیر و کارگر و برده گرفته و به دینش گرویده و رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم چنین کسانی را مورد عنایات خود قرار داده و به خود نزدیک ساخته است همین معنا را دلیل قطعی بر بی‌مقداری دین وی دانستند و به همین معنا استدلال کردند بر اینکه این دین آن‌ اندازه قابل اعتنا نیست که اشراف و اعیان به آن اعتنا و التفاتی کنند. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: )

۱.۲ - آیه۵ سوره قصص

وَ نُریدُ اَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثینَ (ما اراده کرده‌ایم تا بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: کلمه من -به طوری که از کلام راغب استفاده می‌شود- در اصل به معنای ثقل و سنگینی بوده و از همین جهت واحد وزن را هم در سابق من می‌گفتند و منت به معنای نعمت سنگین است و فلانی بر فلانی منت نهاد معنایش این است که: او را از نعمت، گرانبار کرد و نیز همو گفته: و این کلمه به دو نحو استعمال می‌شود، یکی منت عملی مانند آیه‌ (وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفوا) یعنی می‌خواهیم به آنان که در زندگی ضعیف شمرده شدند نعمتی بدهیم که از سنگینی آن گرانبار شوند و دوم منت زبانی، مانند آیه (یَمُنُّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَمُوا) بر تو منت می‌نهند که مسلمان شده‌اند و این از جمله کارهای زشت است، مگر در صورت کفران نعمت، این بود خلاصه کلام راغب‌. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: )

۱.۳ - آیه۱۱۴ سوره صافات

(وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلَی مُوسَی وَ‌هارونَ) (ما به موسی و‌هارون نعمت بخشیدیم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: کلمه منت به معنای انعام است، که احتمال دارد مراد از آن، همان نعمت‌هایی باشد که بعدا در باره موسی و‌ هارون (علیه‌السّلام) و قوم آن دو می‌شمارد که چگونه از شر فرعونیان نجاتشان داده و یاریشان کرد و کتاب به سویشان نازل نمود و به سوی خود هدایتشان فرمود و امثال این‌ها و در نتیجه، جمله‌ (وَ نَجَّیْناهُما... ) عطف تفسیری همان جمله مننا خواهد بود و تفسیر می‌کند که آن منت چه بود. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: )

۱.۴ - آیه۱۷ سوره حجرات

(یَمُنّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَموا قُل لَّا تَمُنّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ اَنْ هَداکُمْ لِلْاِیمانِ اِن کُنتُمْ صادِقینَ) (آن‌ها بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت می‌نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر در ادعای ایمان راستگو هستید.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: این آیه یعنی‌ ای پیامبر بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند و چه خطایی در این منت گذاری خود مرتکب شده‌اند، زیرا اولا حقیقت آن چیزی که بر آن منت می‌گذارند ایمان است که کلید سعادت دنیا و آخرت است، نه اسلامی که جز فوائد صوری، از قبیل تامین جانی و شرکت با مسلمانان واقعی در جواز نکاح وارث خاصیتی ندارد و ثانیا همین اسلام را هم نباید بر پیامبر منت بگذارند، برای اینکه آن جناب شخصی است که از طرف خدای تعالی مامور شده اسلام را به شما برساند (نه از اسلام آوردن آن‌هایی که اسلام آوردند چیزی عاید شخص او می‌شود و نه از اسلام نیاوردن آن‌ها که نیاوردند چیزی از دست می‌دهد)، پس احدی از مسلمانان بر او منتی ندارد و اگر منتی باشد برای خدای سبحان است که ایشان را هدایت فرموده، چون دین، دین او است و خود او هم از دینش بهره‌مند نمی‌شود تا هر کس دین او را پذیرفت بر او منت بگذارد، بلکه بهره‌مند از دین او در دنیا و آخرت مؤمنین هستند، زیرا خدای تعالی غنی علی الاطلاق است، پس منت را خدا بر آنان دارد که هدایتشان کرده، نه آنان بر خدا. به طوری که ملاحظه می‌فرمایید کلمه اسلام را از دهان منتگذاران گرفته و در سخن خود آن را مبدل به ایمان کرد تا بفهماند منت همه و هر چه هست به ایمان است، نه به اسلام که تنها در ظواهر زندگی آثاری دارد. پس جمله‌ (قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ... ) متضمن این اشاره است که خطای این منتگذاران از هر دو جهت است: اول اینکه منتگذاری خود را متوجه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کردند، با اینکه او یک رسول است و بس و غیر از رسالت چیزی ندارد و در این باره فرموده: (لا تَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ‌) اسلام خود را بر من منت نگذارید و جهت دوم اینکه منت را -البته اگر منتی باشد- به اسلام خود نهادند با اینکه باید به ایمان خود گذاشته باشند و در ذیل آیه گفتیم که کلمه اسلام را بدین سبب مبدل به ایمان کرد تا اشاره به جهت دوم کند. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: )


۱. انعام/سوره۶، آیه۵۳.    
۲. قصص/سوره۲۸، آیه۵.    
۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۴.    
۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۶. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۱۹.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۲۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۸.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۵۰.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۲۴.    
۱۱. انعام/سوره۶، آیه۵۳.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۴۷.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۰۴.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۰۴.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۴.    
۱۷. قصص/سوره۲۸، آیه۵.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۵.    
۱۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۲۰. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۸.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۸-۹.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۵۷.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۷۵.    
۲۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۰.    
۲۷. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۵.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۳۸.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۷.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۳۷.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۱.    
۳۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴-۴۹۵.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰-۳۳۱.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۹.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «منّت»، ص۵۵۶.    






جعبه ابزار