• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مَنُّ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مَنّ (به فتح میم) از واژگان قرآن کریم به معنای «قطع» است. از مشقات این کلمه منّة به معنای «منّت نهادن و به رخ كشيدن نعمت، نعمت سنگین» و منون به معنای «مرگ» و ممنون به معنای «مقطوع و ابدی» می‌باشد. لفظ منون، فقط یک بار در قرآن مجید به کار رفته است. لفظ غیر ممنون چهار بار در کلام الله مجید به کار رفته است.



مَنّ‌ طبرسی ذيل آيه ۲۶۲ بقره و ۱۶۴ آل عمران می‌گويد: من در اصل به معنى قطع است. و از آن است‌ (لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ‌) «براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى». منّت نهادن و به رخ كشيدن نعمت را از آن جهت منّة گويند كه وظيفه نعمت شده را قطع می‌كند (ديگر بر او لازم نيست در مقابل نعمت تشكر كند يا چيز ديگرى انجام دهد) ايضا منّة به معنى نعمت است كه شخص بواسطه آن از گرفتارى قطع و خارج می‌شود.
اين مطلب مورد تأييد فیومی در مصباح است و ممنون را به معنى مقطوع گفته و گويد مرگ را از آن منون گويند كه قاطع زندگى است. در صحاح گفته: «المنّ: القطع» و در قاموس آمده: «منّ الحبل: قطعه» يعنى ريسمان را بريد.
راغب نسبت اين معنى را به «قيل» داده و گويد: منّ چيزى است كه با آن وزن كنند، وزن شده را موزون و ممنون گويند. منّة به معنى نعمت سنگين است.
منّت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى. منّت خدا فعلى است و آن سنگين كردن بندگان با نعمت و عطیّه است‌ (لَقَدْ مَنَ‌ اللَّهُ عَلَى‌الْمُؤْمِنِينَ) يعنى خداوند بر مؤمنان نعمت بخشيد. و منّت قولى كه شمردن و به رخ كشيدن نعمت است قبيح می‌باشد مگر وقتی كه طرف كفران نعمت كند. آنان كه منّ را قطع معنى كرده‌اند گويند آلت وزن را از آن من گويند كه جنس وزن شده با آن در مقدارى قطع و تعيين می‌گردد.


در اين‌ جا سه مطلب هست؛ ۱- منّت در قرآن آن جا كه به خدا نسبت داده شده همه به معنى انعام و نعمت دادن است. مثل‌:
(لَقَدْ مَنَ‌ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا) «خدا بر مؤمنان نعمت بخشيد آنگاه كه در ميان آنها پيامبرى مبعوث كرد وجود پیغمبر نعمت است كه خدا به مردم عطا فرموده است.»
(كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ‌ فَمَنَ‌ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‌) (شما قبلًا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد)
(يَمُنُّونَ‌ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ‌ يَمُنُ‌ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌) (آنها بر تو منّت مى‌نهند كه اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت مى‌نهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر در ادعاى ايمان راستگو هستيد.) ظاهرا مراد از «يَمُنُّ عَلَيْكُمْ» منّت قولى است كه در مقابل آنان كه اسلام خويش را به رخ آن حضرت می‌كشيدند و منّت مى‌نهادند می‌فرمايد: بلكه خدا بر شما منّت دارد كه هدايتتان كرد.
۲- منّت در انسان مثل منّت خدا به معنى انعام و عطیه آمده مثل‌؛
(هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ‌ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‌) «اين عطاى با حساب ماست بتو، تو هم عطا كن يا باز دار».
(فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً) «ريسمان را محكم كنيد سپس يا احسان و آزاد می‌ كنيد و يا عوض می‌گيريد.» ظاهرا منظور احسان و آزاد كردن است نه آزاد كردن و به رخشان كشيدن.
۳- منّت قولى و به رخ كشيدن كه ناپسند و مبطل عمل است. مثل‌؛
(وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ‌) موسی(علیه السّلام) به فرعون گفت: آن نعمتى است كه چون بنى اسرائيل را برده خويش كرده‌اى بر من منّت مى‌نهى‌ منّت فرعون همان بود كه به رخ موسى كشيد و گفت»:(أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ‌)
(يَمُنُّونَ‌ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا) «بر تو منّت می‌دهند كه اسلام آورده‌اند.»
(لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ‌ بِالْمَنِ‌ وَ الْأَذى‌) «صدقات خويش با منّت و اذيّت باطل نكنيد»
(وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ. وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ. وَ لا تَمْنُنْ‌ تَسْتَكْثِرُ. وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ) «لباست را پاک كن، از تزلزل و اضطراب بپرهيز، كار خوب و احسانت را زياد مشمار، براى خدايت در كارها استقامت ورز.» «تَسْتَكْثِرُ» حال است از فاعل‌ «تَمْنُنْ» اگر مراد منّت فعلى باشد منظور آنست كه احسان نكن در حالی كه آن را زياد می‌دانى.
در الميزان مناسب سياق می‌داند كه مراد منّت قولى باشد يعنى عمل به اين دستورها را منّت نگذار و زياد نبين و متعجّب مباش كه تو عبدى بيش نيستى و اين قدرت از جانب خداست (ترجمه آزاد).
(مَنّ بنى اسرائيل‌ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ‌ الْمَنَ‌ وَ السَّلْوى‌) (و ابر را بر شما سايبان قرار داديم؛ و «مَنّ» نوعى صمغ شيرين گياهان‌ و «سلوى» پرنده‌اى مانند بلدرچين‌ را براى شما فرستاديم) منّ و سلوى در و نيز آمده است. راجع به سلوى در «سلو» سخن گفته‌ايم كه پرنده بخصوصى بود و راجع به منّ هاكس در قاموس می‌گويد: منّ چيزى است كه خدای تعالى بر بنی اسرائیل آن‌گاه كه در دشت بودند در عوض نان برايشان نازل فرمود كه نان آسمانی خوانده شده است.
نگارنده گويد: سفر خروج در تورات چنين است: «آن گاه خداوند به موسى گفت همانا من نان از آسمان براى شما بارانم و قوم رفته كفايت هر روز را در روزش گيرند تا آنها را امتحان كنم كه بر شریعت من رفتار می‌كنند يا نه».
در المنار می‌گويد: منّ مادّه چسبنده و شيرينى است مانند عسل كه از هوا بر سنگ و برگ درختان مى‌نشيند، آن در اوّل مايع است سپس سفت و خشک می‌شود و مردم آن‌ را جمع می‌كنند و ترنجبین آن است.
در مجمع در باره آن چهار وجه نقل كرده ماده معروفى كه بر درختان مى‌نشيند. چيزى است مانند صمغ كه بر درختان مى‌نشست و مثل عسل شيرين بود. نان نازک. همه نعمت‌هایی كه خدا بى‌زحمت به بنى اسرائيل داد.
در اقرب الموارد گويد: منّ هر شبنمى است كه بر درخت و سنگ مى‌نشيند و شيرين باشد و مانند عسل است و همچون صمغ می‌خشكد مانند سيرخشت (شيرخشت) و ترنجبين. ناگفته نماند: آمدن منّ بر بنى اسرائيل به صورت اعجاز بود لذا به‌ اندازه‌اى نازل می‌شد كه احتياج آنها را رفع می‌كرد و ظاهرا شيره‌اى مانند شيرخشت بوده است و اللّه العالم.

۲.۱ - ممنون

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ‌) «براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى» «غَيْرُ مَمْنُونٍ» كه به معنى غير مقطوع و دائمى است چهار بار در قرآن آمده است و همه در باره اجر آخرت است كه اجر دنيوى در هر حال مقطوع است.

۲.۲ - منون

(أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ‌ الْمَنُونِ‌) (بلكه آنها مى‌گويند: «او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى‌كشيم!») منون چنان كه در پيش گفته شد بمعنى مرگ است يعنى: يا می‌گويند شاعر است براى او به پيشامد مرگ منتظر باشيم كه از دنيا برود، مكتبش نيز فراموش گردد.


لفظ منون، فقط یک بار در قرآن مجید به کار رفته است. لفظ غیر ممنون چهار بار در کلام الله مجید به کار رفته است.


۱. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۲۹۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۳. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۶، ص۳۱۹.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۶۲.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۱.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۳۹.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۵.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۲۷.    
۱۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۱۱. فیومی، ابوعباس، مصباح المنیر، ج۲، ص۵۸۱.    
۱۲. جوهری، أبونصر، صحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۶، ص۲۲۰۷.    
۱۳. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۷۲.    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۷.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۸.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۵.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۲۷.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۹۴.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۹۳.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۱.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان،ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۳.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۶۵.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۳۰۸.    
۲۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۱۷.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۲.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۳۳. ص/سوره۳۸، آیه۳۹.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۰۵.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۱۲.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۶۳.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۰۸.    
۳۸. محمد/سوره۴۷، آیه۴.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۲۵.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۴۱.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۲.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۳.    
۴۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۶۵.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۶۹.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۴۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۳.    
۴۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸.    
۴۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۲.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۸۹.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۹۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۴.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۴۴.    
۵۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۶.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۲.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۲۸.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۷۲.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۵۴.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۲.    
۶۵. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۸.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۹۱.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۸۹.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۴.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۸۴.    
۷۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۷۲. طه/سوره۲۰، آیه۸۰.    
۷۳. سفر خروج باب ۱۶ بند ۴    
۷۴. چهارم باب ۱۶    
۷۵. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۶۸.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۴.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۸۴.    
۷۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص ۳۱۴.    
۷۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۰.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۰۸.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۰۸.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۰۳.    
۸۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۸۵. قلم/سوره۶۸، آیه۳.    
۸۶. انشقاق/سوره۸۴، آیه۲۵.    
۸۷. تین/سوره۹۵، آیه۶.    
۸۸. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۲۴.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۸.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۷.    
۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۹.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۵۷.    



قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «منّ»، ج۶، ص۲۹۲.    






جعبه ابزار