• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منصوریه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از انگیزه‌های مهم تشکیل فرقه، حب ریاست است و در فرق منشعبه از مذهب شیعه این انگیزه شدت بیشتری پیدا کرده است.

فهرست مندرجات

۱ - انگیزه مهم تشکیل فرقه
۲ - مبدع فرقه منصوریه
۳ - مبانی معرفتی ابومنصور
       ۳.۱ - اول
       ۳.۲ - دوم
       ۳.۳ - سوم
       ۳.۴ - چهارم
       ۳.۵ - پنجم
       ۳.۶ - ششم
       ۳.۷ - هفتم
       ۳.۸ - هشتم
       ۳.۹ - نهم
       ۳.۱۰ - دهم
       ۳.۱۱ - یازدهم
       ۳.۱۲ - دوازدهم
       ۳.۱۳ - سیزدهم
       ۳.۱۴ - چهاردهم
       ۳.۱۵ - پانزدهم
       ۳.۱۶ - شانزدهم
       ۳.۱۷ - هفدهم
       ۳.۱۸ - هجدهم
       ۳.۱۹ - نوزدهم
       ۳.۲۰ - بیستم
       ۳.۲۱ - بیست و یکم
       ۳.۲۲ - بیست و دوم
       ۳.۲۳ - بیست و سوم
       ۳.۲۴ - بیست و چهارم
       ۳.۲۵ - بیست و پنجم
       ۳.۲۶ - بیست و ششم
۴ - مراد از بیان عقاید فوق
۵ - استدلال‌های ابومنصور
۶ - کاربرد تشبیه منصوریه در امامت
۷ - استدلال یا توجیه اسقاط تکلیف
۸ - مکتب تفسیر ابومنصور
       ۸.۱ - آیه ۴۴ سوره طور
۹ - مهدویت در اندیشه ابومنصور
۱۰ - برخورد اما صادق (ع) با ابی‌منصور
       ۱۰.۱ - ترجمه
۱۱ - قتل ابومنصور
۱۲ - ادامه دهنده راه ابی‌منصور
       ۱۲.۱ - حسینیه
       ۱۲.۲ - محمدیه
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


یکی از انگیزه‌های مهم تشکیل فرقه، حب ریاست است و در فرق منشعبه از مذهب شیعه این انگیزه شدت بیشتری پیدا کرده؛ زیرا در این مکتب امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ابر مرد تاریخ بشریت و جانشین حقیقی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و بدیهی است که هر کسی بخواهد در این مکتب نفوذ انحرافی داشته و ادعای رهبری کند. نمی‌تواند نسبت به علی (علیه‌السلام) و جانشینان حقیقی او بی‌تفاوت باشد تا بتواند خود را مقرب و یا جانشین ایشان جا بزند. در این میان عده‌ای به معرفی ناصحیح ائمه اطهار (علیهم‌السلام) پرداختند تا بتوانند در پرتوی این اندیشه مفرطانه به مقاصد خویش برسند و مطلب مهم‌تر این است که در این فرقه‌ها برای اعتقادات کفرآمیز خویش به تأویل‌هایی از قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم نیز تمسک جسته‌اند و از قرآن و روایات بر علیه شارع مقدس و تعلیماتش استفاده ‌کرده‌اند فرقه‌ای مانند خطابیه، مغیریه، منصوریه، بیانیه را می‌توان در این گروه و دسته از فرق قرار داد. با ذکر این مقدمه به عقاید فرقه (منصوریه) می‌پردازیم.



ابومنصور العجلی از قبیله بنیعجل بوده، از اهالی کوفه و در محله عبدالقیس زندگی می‌کرده. دوران کودکی او در بیابان و بادیه سپری شد و فردی بی‌سواد و بدون بهره از علم است
[۱] نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
و مدعی دعاوی باطله است؛ به همین دلیل جز گروه غلات می‌باشند، به اصحاب او کسفیه و منصوریه و عجلیه نیز گفته می‌شود.
در ابتدای کارش خود را به امام محمدباقر (علیه‌السلام) نزدیک می‌نمود؛ ولی امام او را به خاطر کذب و عقاید فاسدش از خود طرد نمود و در این موقعیت بود که مردم را به امامت خود دعوت کرد و بعد از وفات آن ایشان خود در انائب آن حضرت معرفی کرد و با این خدعه به جمع‌آوری طرف‌داران خویش کوشید.



عقایدی که از کتب شیعه و سنی به او نسبت داده شده، مفرطانه‌ترین معتقدات را تشکیل می‌دهد که به‌طور اشاره به آنها می‌پردازیم:

۳.۱ - اول

آل محمد آسمان و شیعه ایشان زمین است.

۳.۲ - دوم

در دوره‌ای از عمر خود علی بن ابی‌طالب را (قطعه آسمانی) در آیه معرفی کرد.

۳.۳ - سوم

در دوره‌ای دیگری از عمر خویش خود را کسف (قطعه‌ای از آسمان) در آیه معرفی کرد.
[۵] الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج‌۳، ص‌۶۷۳.


۳.۴ - چهارم

خداوندش او را به آسمان‌ها عروج داده است.

۳.۵ - پنجم

با خدایش ملاقات نموده و خداوندگارش با دست بر سر او نوازش نموده است.

۳.۶ - ششم

خداوند با او به زبان پارسی و یا سریانی، او را خطاب به پسرکم نموده است.
[۶] الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
[۷] نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.


۳.۷ - هفتم

خداوند او را نبی و رسول و خلیل خویش نموده است.
[۹] نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.


۳.۸ - هشتم

اولین مخلوق خدا عیسی بن مریم است و بعد از او علی بن ابی طالب خلق شد.

۳.۹ - نهم

ارسال رسل و بعثت فرستادگان الهی همیشگی است و هرگز انقطاع نمی‌پذیرد.
[۱۲] الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.


۳.۱۰ - دهم

بهشت و دوزخ را نپذیرفته و به آن کفر ورزید.

۳.۱۱ - یازدهم

بهشت را کسانی می‌دانند که امر به اطاعت و ولایت ایشان شده باشند.
[۱۴] الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.


۳.۱۲ - دوازدهم

دوزخ را کسانی دانسته که امر به دشمنی ایشان شده باشند.

۳.۱۳ - سیزدهم

زنان و محارم را حلال می‌شمرد و در این مورد برای پیروانش فتوا به حلیت صادر کرده‌اند.

۳.۱۴ - چهاردهم

هر حرامی را حلال کرده است؛ مانند: خون، خمر، میته، گوشت خوک.

۳.۱۵ - پانزدهم

محرمات را اسماء کسانی می‌دانست که خداوند ولایت ایشان را حرام کرده.
[۱۶] الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.


۳.۱۶ - شانزدهم

واجبات و فرائض را اسقاط نمود.

۳.۱۷ - هفدهم

واجبات را اسامی کسانی می‌دانست که خداوند ولایت ایشان را واجب نموده.

۳.۱۸ - هجدهم

ترور دشمنان خویش را جایز کرد و جان و مال و ناموس ایشان را حلال کرد.

۳.۱۹ - نوزدهم

مدعی است امام باقر (علیه‌السلام) پس ازوفاتش امر امامت را به او تفویض نموده و وصی اوست.

۳.۲۰ - بیستم

معتقد است که علی بن ابی طالب و فرزندان طاهرین او، تا امام باقر (علیه‌السلام) همگی نبی و رسول هستند.

۳.۲۱ - بیست و یکم

خود و شش تن از نسل او همگی انبیا هستند.

۳.۲۲ - بیست و دوم

ششمین فرزند از نسل خویش را قائم این امت اعلام نمود.

۳.۲۳ - بیست و سوم

مخالفین خود را مشرک و کافر می‌دانست.

۳.۲۴ - بیست و چهارم

قتل مخالفینش را واجب می‌دانست و ترور را جهاد مخفی اعلام کرد.

۳.۲۵ - بیست و پنجم

مدعی نزول فرشته وحی (جبریل) بر خود بود.

۳.۲۶ - بیست و ششم

حضرت خاتم الانبیا را مبعوث به تنزیل می‌دانست.
[۱۷] نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.



این عقاید بیان‌کننده این است که ابومنصور به هیچ مکتبی جز لاابالی‌گری پای‌بند نیست. نه به اصول اعتقادات مسلمین و تشیع وابسته است و نه در بند و شریعت اسلام، از شریعت جز انکار شریعت تعریف و مصداقی ندارد. در فرقه او آزادی از دین و شریعت و پای‌بندی به شهوت هویداست. این فرقه التقاطی و فرهنگ منحط او چیزی جز دوری از مکتب تشیع و عقلانیت را نشان نمی‌دهد و انحطاط این فرقه تا جایی است که عده‌ای برای تعیین این فرقه آن را از فرقه خرمیه یعنی مزدکیه مجوسیان دانسته‌اند و این‌که برای پیشبرد اهداف خود موذیانه خود را در میام اصحاب امام باقر (علیه‌السلام) جا داد و به اشاعه افکار خود در دامن مکتب تشیع دست زده بود. همه این امور باعث نمی‌شود که این فرقه ضاله از فرق شیعه باشد؛ ولی چون پیروانش از گمراهان شیعه بودند، در فرق غلات از شیعه ذکر می‌شوند.



او برای اباحه محظورات به یک اعتبار ظنی و یکی از آیات تمسک جسته است. اعتبار ظنی: خداوند آنچه را که برای بدن مقوی و نافذ باشد، حرام نمی‌کند و این خمر و خون و گوشت خوک و... منافع برای بدن دارند. پس خدا اینها را حرام نکرده است.
او با یک اعتبار ظنی به جنگ نص قرآنی رفته و به جای این‌ه با عقل مدرک خود معنی آیه را بفهمد، با وهم ظنی خود به تشریع در احکام پرداخته است. استدلال به آیه «لیْسَ عَلی الَّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طمعوا... .
این آیه در مورد توضیح حکم حرمت تشریع شده در آیات قبل آمده که این حرمت از اکنون می‌باشد و کسی که قبل از بیان این آیه مرتکب این حرام شده، خدا از او می‌گذرد؛ در صورتی که ایمان آورد و تقوا برگزیند. ابومنصور طبق تفکری که دارد، برای عقاید خود به دنبال استشهاد می‌گردد و هرگز در آیات اجتهاد نکرده تا بر طبق آن فتوا دهد؛ به همین منظور به مقداری از این آیه شریفه تمسک جسته که ظاهرش را این‌گونه معنی کرده که بر مومنان گناهی در آنچه طمع می‌کنند نیست و با این برداشت و معنی ذهنی باطلش برای استباحه محرمات استفاده می‌کند.
[۲۰] الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، دارالاحسا التراث العربی، بیروت، ص۳.




آن‌طور که واضح است ابومنصور قبل از ابوحنیفه به تمثیلات منطقی یا قیاسات فقهی احتجاج و استدلال می‌کرده و پیروانش نیز آموخته‌ بودند؛ زیرا ایشان برای امامت ابومنصور جز ادعایی بلادلیل نداشتند و این‌که چرا امامت از امام باقر (علیه‌السلام) به او رسیده و به بنی‌هاشم نرسیده وجه شباهت موسی بن عمران و یوشع بن نون را متذکر می‌شدند که وصایت به فرزندان موسی نشد؛ بلکه به یوشع بن نون شد.



او برای اسقاط تکالیف و واجبات این چنین نظریه‌ای دارد: انسان با معرفت پیدا کردن به امامش کامل می‌شود و به کمال و جنت می‌رسد و دیگر نیازی به انجام تکالیف نیست؛ زیرا همان‌طور که می‌دانیم در جنت تکلیفی نیست.



ابومنصور با آن همه افکار التقاطی هرگز به فهم صحیح قرآن نرسیده و نمی‌رسد و نخواسته از مکتب اهل بیت استفاده کند و به همین دلیل به توجیهات سخیف و فهم نادرست کشیده شد و همان‌طور که اشاره شد، او برای عقاید خویش به دنبال قران می‌رود نه برای فهم دین، و اکنون به چند آیه دیگری که از او تأویل شده، اشاره می‌کنیم:

۸.۱ - آیه ۴۴ سوره طور

«وَ إنْ یَرَوْا کسِفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکومٌ».
از او در مورد این آیه، تفسیرات گوناگونی نقل شده و احتمالاً در هر مقطع از زمان که این آیه را با اعتقادش برابر می‌دیده، از آن استفاده می‌کرده، گاهی گفته است: کسف (قطعه‌ای از آسمان) خداست
گاهی گفته است: کسف (قطعه‌ای از آسمان) علی بن ابی‌طالب است
و هنگامی که عروج کرد و از طرف خدا امام شد، ادعا کرد که خودش کسف ساقط شده از آسمان است.



گویا ابومنصور جانشینی برای خود معین نکرد؛ زیرا خود را محل نگه داری امانت خدا (امامت) می‌دانست و به این دلیل برای خود حقی برای انتقال امامت به شخص بعدی قائل نبود و امامت را امانتی در صندوق صدر خویش می‌دانست و بس. تا وقتی که قائم مهدی ظهور کند و او را محمد بن عبدالله نفس زکیه اعلام کرد.



حَفْصِ بْنِ عَمْرو النَخَعی قالَ کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أبی عَبْدِاللهِ (علیه‌السلام) فَقالَ لَهُ رَجُلٌ جُعِلتُ فِداکَ إنَّ أبا مَنْصُورٍ حَدَّثَنی أنَّهُ رُفِعَ إلی رَبَّهِ وَ تَمَسَّحَ عَلی رَأسِهِ وَقالَ لَهُ بالفارسیَّةِ یَا پسر فقالَ لَهُ أبو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) حَدَّثَنی أبی عَنْ جَدِّی أنَّ رَسُولَ اللهِ (صلي‌الله‌عليه‌وآله) قالَ إنَّ إبلیسَ لتَّخَذ عَرشاً فِیما بَیْنَ السَّماءِ وَالأرضِ وَ اتَّخَذَ رَبانیّةَ بِعَددِ المَلائکَةِ فإذا دَعا رَجُلاً فَأجابَهُ وَطِیءَ عَقِبَةُ وتَخَطَتْ إلیهِ الأقدامُ تَراءی لَهُ إبلیسَ وَرُفِعَ إلیهِ وَإنَّ أبا منصورِ کَانَ رَسُول إبلیسَ لَعَنَ اللهُ أبا منصورٍ لَعَنَ اللهُ أبا منصورٍ ثلاثاً.

۱۰.۱ - ترجمه

حفص ابن عمرو نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بود که شخصی به ایشان فرمود فدایت شوم ابا منصور می‌گوید که به سوی خدای رفته و خدا بر سرش دست نوازش کشیده و به زبان فارسی گفته ای پسر.
امام صادق (علیه‌السلام) به آن مرد پاسخ داد: پدرم از جدم رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: ابلیس عرشی را برای خودش ما بین آسمان‌ها و زمین قرار داده و به عدد ملائکه نیروی شدید (از افراد جن) ارد و هنگامی که کسی او را بخواند، اجابت می‌کند و خود را به او می‌رساند و برای او ظاهر می‌شود و به سوی او برده می‌شود و به تحقیق ابومنصور از فرستادگان ابلیس است و سه مرتبه فرمود: خدا ابومنصور را لعنت کند. خدا ابومنصور را لعنت کند.



بعد از وفات امام باقر (علیه‌السلام) و ادعای امامت ابومنصور عده‌ای از بنی‌کنده در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی می‌کردند. امام والی عراق یوسف بن عمر ثقفی دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و در ایام حکومت هشام بن عبدالملک اعدام شد.



بعد از کشته شدن ابی‌منصور اطرفیانش به دو گروه تبدیل شدند:

۱۲.۱ - حسینیه

ابومنصور با این‌که امامت خود را به گور برده بود، ولی بعد از قتل او فرزندش حسین بن ابی‌منصور با همان دعاوی پدرش به جای پدر می‌نشیند و همان اعمال را تکرار می‌کند و افراد زیادی را بدور خود جمع می‌کند که قائل به نبوت او بودند و از این راه اموال زیادی نیز به‌دست می‌آورد؛ زیرا یارانش خمس اموالی را که از راه ترور به دست می‌آوردند به او می‌دادند؛ اما این مدعی نیز سرنگون می‌شود و مهدی عباسی در دوران خلافتش او را می‌کشد و اموال عظیم او را می‌برد و یارانش را تار و مار می‌کند.
[۲۸] نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.


۱۲.۲ - محمدیه

عده‌ای از یاران او بنا بر اشارتی که از ابی‌منصور رسیده بود مبنی بر این‌که مهدی محمد بن عبدالله نفس زکیه است، به او ملحق شدند.


۱. نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
۲. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.    
۳. الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.    
۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.    
۵. الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج‌۳، ص‌۶۷۳.
۶. الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
۷. نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
۸. مجلسی، محمدباقر، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.    
۹. نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
۱۰. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۲. الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
۱۳. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۴. الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
۱۵. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۶. الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
۱۷. نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
۱۸. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۹. مائده/سوره۵، آیه۹۳.    
۲۰. الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، دارالاحسا التراث العربی، بیروت، ص۳.
۲۱. الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۲. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۲۳. طور/سوره۵۲، آیه۴۴.    
۲۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۱۰.    
۲۵. الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.    
۲۷. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.    
۲۸. نوبختی، ابی‌محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
۲۹. الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «منصوریه».    




جعبه ابزار