منشأ تکلیف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منشأ اصلی
تکالیف خداوند است:
«اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ».
از آیات پرشماری میتوان استفاده کرد که منشأ
خداوند میباشد؛ مانند آیاتی که خداوند را
تکلیف کننده شمرده است: «لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها»
نیز آیاتی که از بیان حکم از سوی خداوند سخن به میان آورده: «قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فِی الکَلالَةِ»
و آیاتی که
حلال و
حرام قرار دادن اشیا را تنها با
اجازه خداوند روا شمرده است: «فَجَعَلتُم مِنهُ حَرامـًا وحَلالاً قُل ءاللّهُ اَذِنَ لَکُم اَم عَلَی اللّهِ تَفتَرون»
«اَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم».
وظیفه
رسولان الهی ابلاغ این تکالیف به
بشر و تبیین آنهاست: «ما عَلَی الرَّسولِ اِلاَّالبَلـغ»
«و اَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم»،
بنابراین، تکالیفی نیز که در
احادیث اسلامی ـ اعم از روایات نبوی و
اهل بیت (علیهمالسلام) ـ برای
مسلمانان بیان شده، از جانب خداوند و سخن
وحی است، چنان که اهل بیت (علیهمالسلام) خود یادآور شدهاند.
افزون بر تکالیفی که در
قرآن و احادیث مقرر شده و تکالیف شرعی یا سمعی خوانده میشوند، درباره اینکه آیا
عقل نیز میتواند منبع تکلیف باشد یا خیر، دیدگاههای متفاوتی در میان علمای اسلامی مطرح است. برخی برآناند که عقل نیز قادر به ادراک برخی تکالیف است و انسانها باید از تکالیف عقلی هم پیروی کنند.
از جمله شواهد این دیدگاه، آیاتیاند که در آنها انسانها به تعقل فرمان داده شدهاند؛ مانند «قَد بَیَّنّا لَکُمُ الأیاتِ اِن کُنتُم تَعقِلون»
همچنین آیاتی که برخی انسانها را به سبب ترک
تعقل نکوهش میکنند؛ مانند «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ... الَّذینَ لایَعقِلون»،
از این رو اینان معتقدند کسانی که دعوت
پیامبران الهی به آنان نرسیده است، مکلف به تکالیف عقلیاند و در برابر انجام دادن یا ترک آن مستحق پاداش یا مجازات میشوند.
از میان فرق کلامی، معتزلیان و امامیان نیز به
حسن و قبح عقلی قائلاند و برآناند که عقل قادر است حسن و قبح برخی امور، مانند راستگویی و دروغگویی را ادراک کند، هرچند نسبت به ادراک حسن و قبح برخی امور دیگر، همچون
عبادات ، ناتوان است.
برخی از
علمای امامی بر آناند که تکالیفی مانند وجوب
اطاعت از خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) احکامی عقلی به شمار میروند و آیات قرآنی مربوط به آن، مانند: «اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُوا الرَّسول»
در واقع تکلیفی ارشادی و تأکیدی بر
حکم عقل است؛ نه اینکه متضمن تکلیفی جدید و حکمی تأسیسی باشد.
برخی از آنان تکالیف عقلی را نیز به گونهای حکمی شرعی دانستهاند؛ با این
استدلال که شارع خود یکی از عقلا، بلکه رئیس آنهاست، از این رو هر آنچه عقل بدان حکم کند حکم شرع نیز خواهد بود.
در برابر، برخی با استناد به برخی آیات که عذاب بدکاران را منوط به فرستادن پیامبران الهی دانسته: «و ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبعَثَ رَسولا»
آیات ۱۳۴
و نیز آیاتی که مسلمانان را به پیروی کردن از دستورهای قرآن فرمان داده (مانند آیات ۱۵۵ ـ ۱۵۷
انعام ) گفتهاند: انسانها تنها به تکالیفی که از سوی پیامبران الهی
ابلاغ شده مکلفاند و در برابر عصیان آنها مسئولاند نه به تکالیف عقلی.
برخی از فرق اسلامی، از جمله
اشاعره ، نیز حسن و قبح امور را تنها از ناحیه شارع دانسته و معتقدند که عقل قادر به ادراک حسن و قبح امور و تشخیص تکالیف نیست.
در نقد این دیدگاه میتوان گفت که اولا واژه «رسول» در آیاتی همچون آیه ۱۵
اسراء عام است و افزون بر پیامبران الهی، شامل رسول باطنی، یعنی عقل، نیز میشود.
در
احادیث نیز از عقل به عنوان رسول حق
و حجت باطنی خداوند یاد شده است.
ثانیاً مراد از «رسول» می تواند تکلیف
یا
حجت الهی
باشد، در نتیجه شامل تکلیف عقلی نیز میشود. ثالثاً اگر مراد از «رسول» صرفاً پیامبران الهی باشد، مقصود آیه امور یا تکالیفی است که عقل راهی برای ادراک و شناخت آنها ندارد نه همه تکالیف.
(۱) قرآن کریم.
(۲) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۳) سید ضیائی فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ ش.
(۴) الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۵) الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
(۶) المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۷) محمد باقر
المحمودی، نهج السعاده، بیروت، التضامن الفکری، ۱۳۸۵ ق.
(۸) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق.
(۱۰) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، العدة فی اصول الفقه، به کوشش انصاری قمی، قم، ستاره، ۱۴۱۷ ق.
(۱۱) سید محمد صادق روحانی، زبدة الاصول، قم، مدرسة الامام الصادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۲ ق.
(۱۲) محمد رضا مظفر (م ۱۳۸۸ ق)، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۰ ش.
(۱۳) توحیدی، مصباح الفقاهه، تقریر بحث الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، مکتبة الداوری.
(۱۴) علی مشکینی، اصطلاحات الاصول، قم، الهادی، ۱۳۸۱ ش.
(۱۵) سید محمد کاظم المصطفوی، مائة قاعدة فقهیه، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۱۶) رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، تفسیر المنار، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۱۷) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ ق)،
فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۸) احمد القدسی، انوار الاصول، تقریر ابحاث استاد مکارم شیرازی، قم، نسل جوان، ۱۴۱۶ ق.
(۱۹) علی بن محمد اللیثی (م قرن ۶)، عیون الحکم والمواعظ، به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش.
(۲۰) ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.
(۲۱)التفتازانى (م. ۷۹۳ ق.)، شرح المقاصد، پاکستان، دارالمعارف النعمانیة، ۱۴۰۱ ق.
(۲۲) الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، فرائد الاصول (رسائل)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۲۳) محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریر بحث آقا ضیاء العراقی (م ۱۳۶۱ ق)، قم، مؤسسة امام مهدی (عج)، ۱۴۱۰ ق.
(۲۴) الروحانی، منتقی الاصول، سید عبدالصاحب الحکیم، الهادی، ۱۴۱۶ ق.
(۲۵) سید محمد تقی الحکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، المجمع العالمی لاهل البیت (علیهمالسلام)، ۱۴۱۸ ق.
(۲۶) القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۲۷) ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق.
(۲۸) محمد صالح مازندرانی (م ۱۰۸۱ ق)، شرح اصول کافی.
(۲۹)الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۳۰)الفخر الرازى (م. ۶۰۶ ق.)، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیة.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تکلیف».