منافقان و حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله
آیات قرآن مرتبط با رفتار و عکسالعمل
منافقان در برابر
حق معرفی میشوند.
ناتوانی منافقان از
حقشنوى،
حقبينى،
حقگويى:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ • صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا و
روز بازپسین ايمان آوردهايم. درحالى كه
ایمان نياوردهاند. آنها كر و لال و كورند؛ لذا از راه خطا باز نمىگردند!»
تن دادن منافقان صدر اسلام به داورى
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در صورت تأمين منافع آنان از طريق
حق:
«وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ • وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ • وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ • أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
آنها مىگويند: به خدا و پيامبر ايمان آوردهايم و
اطاعت كردهايم. ولى بعد (از اين ادعا)، گروهى از آنان رويگردان مىشوند؛ آنها در حقيقت مؤمن نيستند. و هنگامى كه به سوى خدا وپيامبرش دعوت شوند تا در ميانشان
داوری كند، ناگهان گروهى از آنان رويگردان مىشوند. ولى اگر آنها حقى داشته باشند و داورى به نفع آنها باشد با سرعت و تسليم به سوى او مىآيند. آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مىترسند خدا و پيامبرش بر آنان ستم كنند؟! چنين نيست)، بلكه آنها خودشان ستمكارند.»
حق
گريزى، از خصلتهاى منافقان:
۱. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ • صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم. درحالى كه ايمان نياوردهاند. آنها كر و لال و كورند؛ لذا از راه خطا باز نمىگردند!»
۲. «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ؛
و اگر خداوند خيرى در آنها مىدانست، حرف
حق را به گوش آنها مىرساند؛ ولى با اين حالى كه دارند؛ اگر
حق را به گوش آنها برساند، سرپيچى كرده و رويگردان مىشوند.»
۳. «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ؛
و هنگامى كه سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها (منافقان) به يكديگر نگاه مىكنند و مىگويند: آيا كسى شما را مىبيند؟ سپس منصرف مىشوند (و از حضور پيامبر بيرون مىروند)؛ خداوند دلهايشان را از
حق منصرف ساخته؛ چرا كه آنها، گروهى هستند كه نمىفهمند (و بىدانشند).»
انعطافناپذيرى منافقان در برابر
حق، هم چون
چوب خشك تكيه داده شده بر
دیوار:
«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ • وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ؛
هنگامىكه منافقان نزد تو آيند مىگويند: ما
شهادت مىدهيم كه به يقين تو پيامبر خدا هستى! خداوند مىداند كه تو پيامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (زيرا به گفته خود ايمان ندارند). هنگامىكه آنها را مىبينى، ظاهر آراسته آنان تو را درشگفتى فرو مىبرد؛ و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مىدهى؛ امّا گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شده است! هر فريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مىپندارند؛ آنها دشمنان واقعى تو هستند، از آنان برحذرباش! خدا آنها را بكشد، چگونه از
حق منحرف مىشوند؟!»
بهجز اقلیتی از منافقان، اکثریت
حق را درک نمیکنند.
اقلّیتی از منافقان، درك كننده
حق:
«سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا؛
هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلّفان
حدیبیّه مىگويند: بگذاريد ما هم در پى شما بياييم، آنها مىخواهند كلام خدا را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز به دنبال ما نياييد؛ اينگونه خداوند از قبل گفته است. آنها بزودى مىگويند: شما نسبت به ما
حسد مىورزيد. ولى آنها جز اندكى نمىفهمند.»
عدم درک
حق از سوى
اکثر منافقان:
«سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا؛
هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلّفان حديبيّه مىگويند: بگذاريد ما هم در پى شما بياييم، آنها مىخواهند كلام خدا را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز به دنبال ما نياييد؛ اينگونه خداوند از قبل گفته است. آنها بزودى مىگويند: شما نسبت به ما حسد مىورزيد. ولى آنها جز اندكى نمىفهمند.»
خصلت
تکبر و خودبرتربينى منافقان، مانع
حقپذيرى آنان:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ • وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ؛
بعضى از مردم، گفتارشان در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مىشود؛ در ظاهر، اظهار محبّت شديد مىكنند و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگيرند. در حالى كه آنان، سرسختترين دشمنانند. و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد!
لجاجت و
تعصب، آنها را به گناه مىكشاند. آتش
دوزخ براى آنان كافى است؛ و چه بدجايگاهى است!»
استمرار
حقستيزى منافقان، تا هنگام
پیروزی و غلبه
حق:
«إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ • لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ؛
تنها كسانى از تو اجازه مىگيرند كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند، و دلهايشان با
شک و ترديد آميخته است از اين رو؛ آنها در ترديد خود سرگردانند. آنها پيش از اين نيز در پى فتنهانگيزى بودند، و كارها را بر تو دگرگون و آشفته ساختند؛ تا آنكه
حق فرا رسيد، وفرمان خدا آشكار گشت (و پيروز شديد)، در حالى كه آنها ناخشنود بودند.»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۲۲۶، برگرفته از مقاله «منافقان و حق».