• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مناظره درباره سب صحابه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مناظره درباره سب صحابه و خلفا، در شهر حلب بین یکی از علمای هوشمند سنّی با پدر بزرگوار شیخ بهائی، حسین بن عبدالصّمد صورت گرفت.



این مناظره در شهر حلب بین یکی از علمای هوشمند سنّی با پدر بزرگوار شیخ بهائی صورت گرفت که پس از گفتگو، ‌دانشمند سنّی حنفی گفت: من یک سؤال دارم و آن این که نظر شما درباره سب (ناسزاگوئی) به اصحاب بزرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیست؟، آنان که آن حضرت را با اموال و جان‌های خود، یاری کردند‌، ‌و با شمشیرها و مجاهدات خود، شهرها و بلاد را تحت حکومت اسلام آوردند، مثلاً فتوحاتی که در عصر عمربن‌خطّاب، تحت رهبری او رخ داد، در عصر هیچ‌یک از خلفاء‌، رخ نداده است که انکارناپذیر است، چنان‌که قدرت و شکوه و قاطعیّت او را نیز نمی‌توان انکار نمود، و من وقتی که به دلائل شما توجّه می‌کنم، ‌می‌بینم صحّت عقیده تشیّع، ‌بسیار روشن و نیرومند است، ولی وقتی که مذهب شما را می‌نگرم که به ناسزاگوئی اصحاب بزرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)،‌ و پیشی‌گیرندگان به اسلام و مقرّبان در حضور آن حضرت، ‌صحّه گذاشته... می‌یابم که این کار، نادرست است، و از همین راه می‌فهمم که مذهب شما (تشیع) مذهب نادرست می‌باشد.


حسین: در مذهب ما چنین دستوری نیست که ناسزا گوئی به اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واجب باشد، ‌بلکه عوام‌النّاس، به آن‌ها ناسزا می‌گویند، ‌ ولی در میان علمای ما هیچ‌کس فتوای به وجوب سبّ آن‌ها را نداده‌است، کتابهای فقهی آن‌ها در دسترس است، ‌هرگز چنین دستوری در آن‌ها دیده نمی‌شود.
آن‌گاه سوگند‌های مؤکّد و شدید برای او (دانشمند حنفی) یاد کردم، ‌که اگر کسی هزار سال در مذهب اهلبیت (علیهم‌السّلام‌) (مذهب تشیّع) زندگی کند و ولایت اهلبیت (علیهم‌السّلام‌) را بپذیرد، ‌و از دشمنان آن‌ها بیزاری جوید، ‌و هرگز به صحابه‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ناسزا نگوید، ‌خطاکار نیست، و در ایمان او قصوری نخواهد بود. دانشمند حنفی وقتی که این سخن را از من شنید، چهره‌اش گشوده شد و اظهار شادی کرد، چرا که سخن مرا تصدیق نمود.


در این هنگام به او گفتم: وقتی که در نزد تو، فزونی و برتری علم اهلبیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مقام اجتهاد و عدالت و برتری آن‌ها بر سایرین، ثابت شد، پس آن‌ها سزاوارتر به پیروی هستند، ‌بنابراین از آن‌ها پیروی کن.
دانشمند حنفی: گواهی می‌دهم که من پیرو آن‌ها هستم، ولی به صحابه‌ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ناسزا نمی‌گویم.
حسین: تو به هیچ‌یک از صحابه، ناسزا نگو، ولی وقتی که به عظمت مقام اهلبیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نزد خدا و رسولش معتقد شدی، آن‌گاه در مورد دشمنان آن‌ها چه خواهی گفت؟
دانشمند حنفی (راه یافته): من از دشمنان اهلبیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیزار هستم.
حسین: همین مقدار در صحّت تشیّع تو، برای من کافی است.
در این هنگام، دانشمند حنفی، به یکتائی خدا و رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به فرشتگان خدا، گواهی داد، و گفت: من دوستدار و پیرو آن‌ها هستم و از دشمنانشان بیزاری می‌جویم. آن‌گاه کتابی در مورد فقه اهلبیت (علیهم‌السّلام‌) را از من طلبید، و من کتاب المختصر النافع (شرح شرایع) محقق حلی (متوفّی ۶۷۶ هـ ق) را به او دادم.


شیخ حسین‌بن عبد‌الصّمد می‌گوید: بعد از مدّتی، دانشمند حنفی را که شیعه شده‌بود دیدم، ولی بسیار آشفته به نظر می‌رسید، به خاطر این‌که در قلبش این معنی رسوخ کرده‌ بود که اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای مقام بسیار ارجمند هستند، ولی به عقیده او شیعیان به آن‌ها ناسزا می‌گویند. به او گفتم: اگر متّعهد شوی که از روی انصاف، قضاوت کنی، و گفتگوی مرا پنهان داری، جریان سبّ (ناسزاگوئی‌ به صحابه) را برای تو روشن خواهم ساخت. و با سوگندهای مؤکد و شدید و تعهّد محکم، با خدا عهد کرد که تا زنده است، ‌از روی انصاف قضاوت کند، و گفتگو با مرا (به خاطر تقیه) مخفی کند.
در این هنگام به او گفتم: «نظر شما درباره آن اصحابی که عثمان (خلیفه سوّم) را کشتند، چیست؟»
دانشمند حنفی (راه یافته): آن افراد صحابه، این کار (قتل عثمان) را بر اساس اجتهاد خود انجام دادند، از این رو آن‌ها گناهکار نیستند، چنان‌که علمای ما بر این مطلب تصریح نموده‌اند.
حسین: نظر شما درباره عایشه و طلحه و زبیر و پیروان آن‌ها که با پدید آوردن جنگ جمل با حضرت علی (علیه‌السّلام‌) جنگیدند و بر اثر این جنگ حدود شانزده هزار نفر از دو طرف کشته شدند چیست؟
و همچنین نظر شما درباره معاویه و اصحاب او که جنگ صفین را به وجود آوردند و با حضرت علی ‌(علیه‌السّلام‌) جنگیدند و در نتیجه حدود شصت هزار نفر از دو طرف، ‌کشته شدند، چیست؟
دانشمند حنفی (راه یافته): این جنگ‌ها نیز مانند قتل عثمان، از روی اجتهاد بود.
حسین: آیا اجتهاد نمودن، مخصوص یک گروه از مسلمانان است، و گروه دیگر حقّ اجتهاد ندارند؟
دانشمند حنفی (راه یافته): نه، ‌بلکه هر گروهی از مسلمین، صلاحیّت اجتهاد را دارند.
حسین: وقتی که اجتهاد درباره قتل اصحاب بزرگ و قتل خلفای مؤمنان، و جنگ با برادر و پسر عمو و همسر دختر رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حضرت علی (علیه‌السّلام‌)، روا باشد، یعنی درباره او که در علم و زهد و تقرب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از همگان مقدّمتر بود، و اسلام به شمشیر او استوار گشت، و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از او تمجید بسیار کرد که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند، تا آنجا که خداوند او را ولیّ (سرپرست و رهبر) همه مردم قرار داد و فرمود: «انّما ولیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا...؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید‌، همانا ولیّ و رهبر شما، خدا و رسولش و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند»، یعنی علی ‌(علیه‌السّلام‌) است، زیرا به اتّفاق علمای اسلام منظور از «والّذین آمنوا»، حضرت علی ‌(علیه‌السّلام‌) است، (به اتّفاق مفسّران، آیه فوق در شان امام علی ‌(علیه‌السّلام‌) نازل شده، در آن هنگام که در رکوع نماز، ‌انگشترش را به فقیر داد، کتاب‌هائی که از اهل تسنن، این مطلب را نقل کرده‌اند، متجاوز از سی کتاب است.‌) و روایات بسیار دیگر، ‌ اینک از تو می‌پرسم، اگر اجتهاد در سبّ بعضی از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (به اعتراف شما) جایز است، چرا اجتهاد در مورد سبّ بعضی از اصحاب دیگر جایز نباشد؟!
ما به کسی ناسزا نمی‌گوئیم مگر به کسی که می‌دانیم او دشمنی خود را با اهلبیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آشکار ساخت، ولی آنانی که اهلبیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خالصانه دوست دارند، ‌ما آنها را، دوست داریم، مانند سلمان، مقداد، عمار، ابوذر و...و ما با دوستی به این افراد به پیشگاه خدا، تقرّب می‌جوئیم، این است اعتقاد ما در شان اصحاب! سبّ کردن، یک‌نوع نفرین است که خداوند متعال اگر بخواهد می‌پذیرد و گرنه نمی‌پذیرد، و همچون ریختن خون صحابه نیست و این معاویه است که سبّ و ناسزاگوئی به حضرت علی (علیه‌السّلام‌) و خاندانش را، ‌سنّت کرد و رواج داد، به طوری که هشتاد سال در عصر حکومت بنی‌امیه، ‌ همین سنت زشت ادامه یافت، ‌ ولی هیچ‌گونه از قدر و مقام علی ‌(علیه‌السّلام‌) در نزد شما کم نکرد.
هم‌چنین شیعه سبّ کردن دشمنان خاندان رسالت، را، ‌بر اساس اجتهاد خود روا دانستند، آن‌ها فرضاً اگر در اجتهاد خود خطا نموده باشند، ولی گناه نکرده‌اند. توضیح بیش‌تر این که: اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چند گونه بودند، بعضی ستوده بودند، و بعضی منافق بودند، و تمجید خداوند از بعضی از آن‌ها دلیل عدم فسق و کفر بعضی دیگر نخواهد شد، اجتهاد ما در جواز سبّ اصحاب منافق پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، نه این که همه را سبّ کنیم.

۴.۱ - دلیل اجتهاد

دانشمند حنفی از روی تعجّب: آیا اجتهاد بدون دلیل رواست؟
حسین: دلائل مجتهدین ما، بسیار و روشن است.
دانشمند حنفی: یکی از آن‌ها را برای من بیان کن.
حسین بن عبدالصّمد، دلائلی را بیان کرد، از جمله ماجرای آزاررسانی به فاطمه‌زهرا‌ (‌سلام‌اللّه‌علیها‌) را مطرح نمود و آیه ۵۷ سوره احزاب را خواند که خداوند می‌فرماید: «انّ الّذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدّنیا والآخرة؛ همانا آنان که خدا و رسولش را آزار می‌رسانند، خداوند آن‌ها را در دنیا و آخرت، لعنت کند».


۱. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۲. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۸۸.    
۳. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۲، ‌ص ۶۱.    
۴. واحدی، علی بن احمد، اسباب النّزول، ص۲۰۰.    
۵. متقی هندی، علاء‌الدین، کنزالعمّال، ج۱۳، ص۱۶۵.    
۶. شوشتری، قاضی نورالله، احقاق‌الحقّ، ج۲، ص۳۹۹- ۴۰۰.    
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۸. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۶، ص۶۶.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره درباره سب صحابه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۸/۸.    






جعبه ابزار