مناظره درباره حدیث اصحابی کالنجوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناظره درباره
حدیث اصحاب کالنجوم، بین یک استاد شیعی و استاد سنی درباره صحت و سقم این
حدیث و اینکه صحابی به چه کسی اطلاق میشود، برگزار شده است.
استاد شیعی: ما معتقدیم،
امامت و
خلافت و جانشینی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) زعامت و ریاست عظیم
دنیا و
دین است، چرا که جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قائممقام و نماینده او در تحکیم و گسترش
احکام، و حفظ
شریعت، و از بین برنده هرگونه فتنه و
فساد، و برپا دارنده
حدود الهی و... است، و هر کسی برای چنین مقام عظیمی صلاحیّت ندارد، جز آن فردی که در ارزشهای والای اسلامی مانند:
تقوا،
جهاد،
علم،
هجرت،
زهد، سابقه نیک،
سیاست و کیاست،
عدالت،
شجاعت، سعهصدر و بلندنظری،
اخلاق نیک و... از همگان برتری داشته باشد، و چنین فردی به گواهی تاریخ و روایات
شیعه و
سنی، کسی جز
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) نخواهد بود.
استاد سنّی:
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرموده است: «اَصْحابِی کَالنُّجُومِ بِاَیِّهِمْ اِقْتَدَیْتُمْ اهْتَدیْتُمْ؛
اصحاب من همانند ستارگانند، از هر کدام از آنها پیروی کردید، راه
هدایت را یافتهاید و هدایت شدهاید».
بنابراین بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از هر کدام از صحابه آن حضرت پیروی کنیم، به
ساحل نجات رسیدهایم.
استاد شیعی: صرفنظر از سند این
حدیث، به چند دلیل قاطع، این حدیث، ساختگی و بیاعتبار است، و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین سخنی نفرموده است.
استاد سنّی: به چه دلیل؟
استاد شیعی: وجوه بیاساسیِ این حدیث دروغین، بسیار است، مانند:
مسافران
شب، در مسیر
راه، وقتی که جادّه اصلی را گم کردند، میلیونها
ستاره در
آسمان است، اگر هر کدام از آن ستارهها را به دلخواه خود تعیین کنند، هرگز به راه هدایت، قرار نمیگیرند، بلکه ستارههای نشان دهنده جادّه اصلی، ستارههای مشخّص و شناخته شدهای است، که مسافران میتوانند، در پرتو
نور و جهتگیری آنها، به جادّه اصلی، راه یابند.
حدیث مذکور، با دهها حدیث دیگر
تضاد دارد، مانند
حدیث ثقلین، حدیث خلفاء من دوازده نفر از
قریش هستند، حدیث «عَلَیْکُمْ بِالاَئمّه مِنْ اَهْلِ بَیْتِی؛ «بر شما باد به امامان از اهلبیت من» و حدیث: «اَهْلُ بَیْتِی کَالنُّجُومِ؛ «اهل بیت من مانند ستارگانند» و
حدیث سفینه «مَثَلُ اَهْلِبَیْتِی کَسَفِینَه نُوحٍ...» و حدیث: «اَلنُّجُومُ اَمانٌ لاَهْلِ الاَرْض ِمِنَ الْغَرْقِ وَ اَهْلُ بَیْتِی لاُمَّتِی اَمان مِنَ الاِخْتِلافِ...؛ ستارگان مایه حفظ اهل
زمین از غرق شدن هستند، و
اهل بیت من، برای
امت من، مایه حفظ از
اختلاف هستند.»
و احادیث دیگر.
با توجّه به اینکه: حدیث مورد بحث را طایفهی خاصّی از مسلمین، نقل کردهاند، ولی احادیث مخالف آن را، همه گروههای مسلمین، نقل نمودهاند.
حوادثی که بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مورد اختلاف و کشمکش اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با یکدیگر رخ داد، با حدیث مذکور، سازگار نیست، زیرا بعضی از اصحاب،
مرتد شدند (مانندآنها که
ابوبکر به جنگشان رفت، و به عنوان «
اهل رده» شناخته شدند) و بعضی از آنها به بعضی دیگر طعن زدند و اشکال گرفتند، مانند کشمکش اکثر صحابه یا
عثمان، در حدّی که او را کشتند. و نیز سازگار نیست با
لعن بعضی از صحابه بعضی دیگر را، چنانکه
معاویه فرمان سبّ و لعن حضرت علی (علیهالسّلام) را صادر کرد. و نیز سازگار نیست با جنگیدن اصحاب با یکدیگر، مانند جنگیدن
طلحه و
زبیر با علی (علیهالسّلام) در
جنگ جمل، و جنگیدن معاویه و... در
جنگ صفین با علی (علیهالسّلام)، و نیز سازگار نیست با ارتکاب گناه کبیرهی بعضی از اصحاب، و جاری شدن حدّ بر آنها به خاطر شرابخواری،
زنا، دزدی و... (چنانکه در مورد ولید بن عقبه و
مغیره بن شعبه و... اجرا شد).
به عنوان مثال: معاویه و علی (علیهالسّلام) هر دو از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند، و هر دو با هم میجنگیدند و همدیگر را لعن میکردند، چگونه ممکن است طبق حدیث فوق، از هر کدام از آنها، پیروی کنیم، نجات یافتهایم؟! آیا براستی اقتدا کننده به «
بُسربن اَرْطاه» که یکی از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و هزاران نفر از مسلمانان را کشت، موجب هدایت است؟ آیا اقتدا کردن به
منافقان که تعدادشان بسیار بوده موجب هدایت است؟ آیا اقتدا به
مروان بن حکم که طلحه را کشت، موجب هدایت است؟ آیا اقتدای به حَکَم (پدر مروان) که از اصحاب بود و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را مسخره میکرد، موجب هدایت است؟ و... بنابراین پیروی از معنای حدیث ساختگی فوق (اَصْحابِی کَانُّجُومِ...)، با توجّه به آنچه که در خارج رخ داده، خندهآور است؟
استاد سنّی: منظور از «اَصْحابِی؛ اصحاب من» آن اصحابی هستند که در حقیقت از اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند، نه اصحاب دروغین او.
استاد شیعی: چنین اصحاب، مانند
سلمان،
ابوذر،
مقداد و
عمار یاسر هستند، نه افراد دیگر، ولی شما به جای این افراد، افراد دیگر برمیشمرید، در نتیجه باز، بین ما و شما رفع اختلاف نخواهد شد، پس چه بهتر که برویم به سراغ آن احادیثی که بیاشکال، و روشن خواهند بود، مانند حدیث ثِقْلَیْن، حدیث سفینه و روایاتی که به امامت
امام علی (علیهالسّلام) تصریح نمودهاند. بر همین اساس در
روایات آمده: هنگامی که سلمان به
مدائن روانه شد، دو نفر به نام اشعث و جُریر، با سلمان ملاقات کرده و تردید داشتند که آیا او سلمان است، ولی بزودی سلمان خود را معرّفی کرد و گفت: «من همان سلمان، صحابی رسول خدا هستم». امّا بلافاصله فرمود: ولی بدانید «اِنَّما صاحِبُهُ مَنْ دَخَلَ مَعَهُ الْجَنَّه؛ صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کسی است که با او وارد
بهشت گردد».
به عبارت روشنتر، صحابی کسی است که تا پایان زندگی برطبق دستوارت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رفتار نماید و هرگز تغییر روش ندهد، و از مرز دستورهای الهی خارج نگردد. روی این اساس، حدیث مورد بحث، مفاد صحیحی دارد، و با یافتن چنین صحابی، میتوان راه هدایت را پیدا کرد، ولی از شما میپرسم چند نفر از اصحاب
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند که بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عوض نشدند و ثابت و استوار ماندند؟ کار به جائی رسید که طبق روایات ما، همه مرتد و عوض شدند، جز سه یا چهار نفر که عبارتند از: سلمان، ابوذر، مقداد و
عمّاریاسر که از مسلّمات تاریخ
اسلام است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره درباره حدیث اصحاب کالنجوم»، تاریخ بازیابی ۹۵/۷/۲۸.