مناظره حره با حجاج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناظره حره با
حجاج، مناظرهای میان این دو، درباره اثبات
فضائل علی (علیهالسّلام) از
قرآن بر سایر
انبیاء که با
تسلیم شدن حجاج به پایان رسیده است.
«حرّه»
دختر «
حلیمه سعدیّه» بر حجّاج وارد شد.«
حجاج بن یوسف الثقفی، در
جنایت و خونریزی
ظلم به
شیعیان و
سادات شهره خاص و عام است در این رابطه به
کتاب «شیعه و چهره خونریز تاریخ، حجاج بن یوسف الثقفی»
اثر دیگر مؤلف مراجعه نمایید.»
حجاج از طرز ورود و بیاعتنایی او به دستگاه حکومتش دانست که این
زن یک بانوی عادی نیست بلکه از
متانت و عظمت روحی فوقالعادهای برخوردار است پس از اندکی تامّل پرسید: «حرّه دختر حلیمه توئی؟»
در پاسخ گفت: «فراسةُ مِنْ غیرِ مؤمنٍ» یعنی ای غیر مؤمن درست فهمیدی.
حجاج گفت: «من مدّتهاست در
انتظار دیدار توام به من گفتهاند که
عقیده تو این است که علی افضل
اصحاب پیغمبر است و تو علی را بر
ابوبکر و
عمر و
عثمان ترجیح دادهای».
حرّه گفت: «به شما
دروغ گفتهاند چرا که عقیده من درباره امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بیش از آنست که تنها او را بر اصحاب ترجیح دهم، بلکه علی (علیهالسّلام) را بر کسانی که افضل از ابوبکر و عمر و عثمان نیز هستند ترجیح میدهم.»
حجّاج گفت: «مقصود خود را واضحتر بگو.»
گفت: «افضل از اصحاب پیغمبر چه کسانی هستند و چه کسانی از ابوبکر و عمرو عثمان برترند؟»
گفت: «کسان بسیاری مانند:
آدم و
نوح و
ابراهیم و
داوود و
سلیمان و
موسی و
عیسی.»
حجاج گفت: «وای بر تو که
اکتفا نکردی که علی را افضل اصحاب بدانی بلکه او را در ردیف
انبیاء نام بردی زود باش و
دلیل خود را بر این مدّعی بگو و اگر دلیل واضحی و برهان قاطعی بر این دعوی نیاوری ترا خواهم کشت.»
حرّه گفت: «این
فضیلت را
خداوند در
قرآن به امیرالمؤمنین علی داده است و آن به این شرح است:
خداوند در قرآن مجید درباره آدم گوید: «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»
ولی درباره علی (علیهالسّلام) گوید: «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».
آدم از همه نعمتهای بهشتی مستفید بود و در بهرهبرداری از تمام نعمات آزاد بود و تنها از
درخت گندم ممنوع بود که «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ».
فرمود ولی آدم (علیهالسّلام) یکسر به سراغ
گندم رفت و از
گندم خورد و علی (علیهالسّلام) منعی از
گندم نداشت و همه نعمتها بر او
حلال و
مباح بود ولی با این وجود
نان گندم نخورد.
حجّاج بیاختیار گفت: «احسنت یا حرّه» اما دلیل تو بر افضل بودن علی از
نوح و
لوط چیست؟» حرّه گفت: خداوند در مورد
همسر نوح و لوط میگوید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَاَتَ نُوحٍ وَ امْرَاَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ».
ولی علی بن ابیطالب را همسری است که خوشنودی او خشنودی خدا و
خشم او خشم خداست اگر
فاطمه از کسی
راضی نباشد خداوند از او راضی نشود.
حجّاج گفت: «احسنت یا حرّه! اما بگو بدانم دلیل برتر بودن علی از
ابراهیم چه خواهد بود؟»
حرّه گفت: «خداوند در قرآن مجید از قول ابراهیم (علیهالسّلام)
حکایت کرد: «وَ اِذْ قالَ اِبْراهِیمُ رَبِّ اَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ اَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی».
و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) در این باره جملهای فرموده است که
دوست و
دشمن و خویش و بیگانه این سخن را از او نقل کردهاند و همگی
شهادت به
صحت آن دادهاند چه عمل او مصدق گفتارش بود که میفرمود: «لو کُشِفَ الغِطا مَا ازْدَدْتُ یَقیناً». اگر پردهها از جلوی چشمانم کنار رود ذرهای بر یقینم افزوده نشود.
حجاج گفت: «احسنت یا حرّه! اما دلیل تو بر افضل بودن علی از
موسی چیست؟»
حرّه گفت: «خداوند در مورد موسی میفرماید: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ»پس موسی از شهر خارج شد هراسان.
اما علی در «
لیلة المبیت» در بستر پیغمبر خوابید و
جان خود را بیتشویش فدای رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرد بطوریکه خداوند بر علی نزد فرشتگان
مباهات کرد و در شان او فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
حجاج گفت: «احسنت یا حرّه! اما دلیل تفضیل علی بر حضرت
سلیمان چیست؟»
گفت: «سخن سلیمان در
قرآن این است که: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِاَحَدٍ مِنْ بَعْدِی»
خدایا مرا بیامرز و حکومتی ده مرا که مانند آن کسی را بعد از من نباشد.
ولی علی مرتضی گوید: «لاحَانَ حِینُکِ! هَیهَاتِ! غُرّی غَیْرِی لا حَاجَةَ لی فیکِ طَلَّقْتُکَ ثَلاثاً رَجْعَةَ فیهَا»
یعنی ای
دنیا از من دور شو و سراغ من میا چرا که من ترا سه طلاقه کردهام و لذا رجوعی از من بر تو نیست.
حجاج گفت: «احسنت یا حرّه! اما به کدام دلیل علی را بر عیسی مسیح ترجیح دهی؟»
حرّه گفت: «خداوند متعال در قرآن شریف گوید: «اِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اَ اَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ اُمِّی اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا اَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ اِنَّکَ اَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ اِلاَّ ما اَمَرْتَنِی بِهِ»
یعنی «چون خدا، عیسی را گفت که ای عیسی آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را خدا برگیرید عیسی در جواب گفت: خدایا تو منزّهی و من کلام ناحق هرگز نگفتهام و اگر گفته بودم تو میدانستی چرا که تو از درون من آگاهی ولی من از درون و افکار تو بیخبرم و فقط تو آگاهی بر
غیب داری و من جز آنچه که تو به دستور دادی نگفتهام.» و عیسی
قضاوت و
حکومت در این مورد را به
روز قیامت انداخت ولی چون به علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) نیز قومی در حدّ پرستش گرویدند و قائل به خدائی او شدند در دنیا آنها را
مجازات و
کیفر فرمود لحظهای تاخیر و ضعف نشان نداد.»
حجاج که انگشت تعجّب به
دندان گزیده بود گفت: «احسنت یا حرّه! بخدا
قسم که در دفاعیّات تو کوچکترین خدشهای وارد نیست.»
و آنگاه او را
اکرام کرد و
جایزه داد.
اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره حره با حجاج»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۱۹.