منابع تفسیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منابع جمع منبع است، و سرچشمه و منشأ هر چیزی را منبع آن گویند،
چنان که محل جوشش و خارج شدن
آب از
زمین را منبع آن مینامند.
مقصود از منابع تفسیر، معلوماتی عقلی یا نقلی یا تجربی است که با
آیات قرآن کریم مرتبط بوده و دلیل فهم مراد
خداوند از آیات قرآن قرار میگیرند.
مقصود از ابزارها نیز در این بحث،
دانشها و فنونی است که برای بهره گیری از منابع و به کارگیری قواعد تفسیر ضروریاند، زیرا مفسر در فهم و تبیین مراد خداوند با الفاظ و عبارات قرآن سر و کار دارد و کالبدشکافی و فهم و تبیین آنها بدون بهره گیری از ابزار لازم میسر نمیگردد.
در باب ابزارهای تفسیر و تمایز آن با منابع این نکته شایان توجه است که آنچه مفسر را با زبان عربی به عنوان زبان قرآن آشنا میکند منبع تفسیر نیست، بلکه ابزار است، چون أولا دانستن زبان متن، پیش نیاز خود مفسر است تا بتواند با متن ارتباط برقرار کند.
ثانیاً دانستن لغت و ادبیات عرب پیش نیاز مشترک همه متونی است که به زبان عربیاند، با این حال در منابع تفسیر پژوهی این دو اصطلاح به جای یکدیگر به کار میروند.
مؤلفان
علوم قرآنی از دیرباز درباره منابع تفسیر به اختصار نکاتی را باز گفتهاند؛ زرکشی با عنوان «مآخذ تفسیر»
مهم ترین منابع تفسیر را به اختصار معرفی کرده و
سیوطی مطالب وی را در نوع ۷۸
الاتقان گزارش کرده است.
بسیاری از مفسران نیز در مقدمه
یا در خاتمه تفسیر خود به این بحث اشاره کردهاند.
راغب اصفهانی در مقدمه جامع التفاسیر با عنوان «فی بیان الآلات التی یحتاج إلیها المفسر» به بیان شرایط تفسیر و معرفی علوم و ابزارهای مورد نیاز مفسر پرداخته است.
ابن کثیر نیز در مقدمه تفسیر خود به بیان مصادر تفسیر در دوران صحابه اشاره کرده، آن را شامل قرآن، سنت نبوی و گفتههای صحابه و تابعان میداند.
قرآن پژوهان معاصر نیز با عنوان مصادر تفسیر
و اصول تفسیر
به این بحث پرداختهاند.
منابع تفسیر در یک نگاه به سه دسته نقلی، عقلی و علمی قسمت میشوند.
منابع نقلی عبارتاند از: قرآن کریم، روایات معصومان (علیهمالسلام)،
لغت و
تاریخ .
منابع عقلی هم شامل بدیهیات و مقدمات عقلی قطعی است.
منابع علمی نیز شامل
علوم تجربی و انسانی است.
اصلی ترین و فراگیرترین منبع تفسیر، آیات
قرآن کریماند، چنان که عقلا در محاوراتشان، بخشی از سخنان خود را با بخش های دیگر آن تخصیص، تقیید یا تبیین میکنند.
برخی از آیات قرآن بر مرجع و منبع بودن قرآن در تفسیر دلالت دارند؛ مانند تصریح به «اُمّ الکتاب» بودن آیات محکم در آیه ۷ آل عمران
که لازمه آن لزوم بازگرداندن
آیات متشابه به
محکمات قرآنی است تا تشابه آنها زدوده شود.
این آیه دست کم بر منبع بودن آیات محکم در تفسیر آیات متشابه دلالت دارد،
گرچه برخی مفسران با استناد به این آیه، منبع بودن آیات در تفسیر را ویژه متشابهات ندانسته، در همه جا روا میدانند.
روایات معصومان (علیهمالسلام) نیز بر منبع بودن قرآن در تفسیر دلالت دارند؛ مانند سخن
حضرت علی (علیهالسلام) : «ینْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْض و یشْهَدُ بَعْضُهُ عَلی بَعْض
برخی از آیات قرآن با بعضی دیگر از آن گویا میشود و برخی از آن گواه بعضی دیگر از آن میشود».
برخی از روایات هم مشتمل بر شیوه
تفسیر قرآن به قرآن است.
مفسران از آیات قرآن در تفسیر بهره بردهاند؛
ابن عباس ،
عکرمه ،
ابن زید ،
مقاتل ،
حسن بصری و مفسران پیشین مانند
طبری ،
شریف رضی ،
شیخ طوسی ،
شیخ طبرسی زمخشری قرطبی
ابن تیمیه و مفسران معاصر مانند عبده و
رشیدرضا در المنار، شنقیطی در اضواء البیان، صادقی در الفرقان و از همه بیشتر
علامه طباطبایی در
المیزان از آیات دیگر در تفسیر بهره برده و قرآن را از منابع مهم تفسیر به شمار آوردهاند.
بعد از قرآن، روایات معصومان (علیهمالسلام) مهم ترین منبع تفسیر قرآناند.
مقصود از «روایت» در این مبحث گزارش سخن، رفتار یا تقریر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دیگر معصومان (علیهمالسلام) است.
ادله منبع بودن روایات معصومان (علیهمالسلام) در تفسیر عبارتاند از:
خدای متعالی در آیاتی از قرآن کریم مانند ۴۴
نحل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را مبین و معلم قرآن (الذکر) معرفی میکند: «واَنزَلنا اِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ولَعَلَّهُم یتَفَکرون».
با توجه به سیاق آیه و نیز روایات متعدد، مقصود از «الذِّکرَ» قرآن است،
بنابراین مرجعیت رسمی در تفسیر از آن رسول خداست و دیگران باید بیان ایشان را معیار فهم مقصود خداوند از آیات قرار دهند.
در برخی آیات مانند آیه ۲
جمعه نیز رسول خدا
معلم قرآن معرفی شده است: «وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتَبَ وَالحِْکمَة».
در برخی از روایات صحیح، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
امامان معصوم (علیهمالسلام) داناترین افراد به ظاهر و باطن قرآن به شمار آمدهاند
همچنین بر اساس روایت متواتر
ثقلین : «أَیهَا النّاس! إِنّی تارِک فیکمُ الثَّقَلَینِ، ما إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا: کتابَ اللّهِ، وعِتْرَتی أَهْلَ بَیتی، فَإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الحَوضَ»
اهل بیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همواره با قرآن همراه و همگاماند و لازم این معیت و همراهی، علم جامع و اشراف کامل آنان به قرآن کریم است.
به این ترتیب آنان به معانی و مقاصد عالی قرآن آگاهاند و هرگز خطا نمیکنند، زیرا لازم مصونیت مطلق و همیشگی انسانها در صورت تمسک به
قرآن و
عترت (علیهمالسلام) این است که عترت (علیهمالسلام) هرگز خطا نکرده، همواره در قول و عمل راه صواب میپویند.
نتیجه آنکه اگر سخنی در تفسیر قرآن بگویند یا کاری به عنوان عمل به قرآن انجام دهند برای مردم حجت خواهد بود، چنان که سخن و عمل رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حجت بوده است.
شایان ذکر است که روایات تفسیری معصومان (علیهمالسلام) پس از عرضه بر قرآن و احراز عدم مخالفت آنها با قرآن، به عنوان منبع و مستند تفسیر پذیرفته میشوند.
از دیگر منابع یا ابزارهای تفسیر، متون بیانگر معانی واژگان قرآن در عصر نزولاند.
مهم ترین منابع این بخش افزون بر روایات معصومان (علیهمالسلام)، سخنان
صحابه و فرهنگ های واژه شناسی و متون دربردارنده سخنان معاصران دوران نزولاند.
قرآن به زبان مردم عربی زبان معاصر نزول فرود آمده و افزون بر
تعلیم معارف الهی، عناصر نادرست فرهنگشان را مردود شمرده است، از همین رو یکی از راههای فهم معانی واژگان قرآن بررسی کاربرد این واژهها در سخنان عربی
زبانان عصر نزول است.
این سخنان در دو قالب نثر و نظم یافت میشوند.
در زمینه نثر جز گزارش رخدادهای تاریخی یا ضرب المثلها و گفتوگوهایی که صحابیان شاهد آن بودهاند چیز دیگری وجود ندارد؛ ولی در برابر، شعرهای فراوانی از شاعران آن دوران نقل شده که شواهد روشنی برای معانی واژگان یاد شده در
زبان عربی آن روزگاراند.
ابن عباس در این باره میگوید که هرگاه درباره واژگان دشوار قرآن از من بپرسید، در شعر عرب وارسی کنید، زیرا شعر، دیوان عرب است.
گفتنی است که کاربرد واژگان در نثر یا نظم آن دوران گرچه مفسر را در راه رسیدن به معنای مقصود کمک میکند و از منابع تفسیر به شمار میآید؛ لیکن به تنهایی بیانگر مقصود قرآن از آن واژه نیست، بلکه به قراین کلام نيز باید توجه کرد.
گفتههای صحابه درباره معانی واژگان قرآن نیز با توجه به آگاهی آنان به زبان قرآن از منابع لغوی و راهنمای مفسر در دستیابی به معنای رایج این واژهها در زمان نزول قرآناند.
روشن است که گفتار صحابی از جهت صحابی بودن در تفسیر
حجیت ندارد، مگر آنکه کشف شود آنان سخن رسول خدا را نقل میکنند یا از این جهت که متخصص در زباناند و سخن آنان راهگشای در تفسیر است مورد استناد قرار گیرد.
از دیگر راههای دستیابی به معانی واژگان قرآنی مراجعه به فرهنگ های واژه شناسی است.
فرهنگ های واژه شناسی عربی، پس از دوران
نزول قرآن تدوین شده و بهطور طبیعی از فرهنگ قرآن متأثرند، تا آنجا که برخی از لغت شناسان همچون خلیل برای تبیین معنای کلمات به آیههای قرآن نیز اشاره یا استناد و استشهاد کرده یا کاربرد قرآنی برخی واژهها را یادآور شدهاند.
افزون بر اینکه برخی از این فرهنگها ویژه قرآن، و به
تفسیر غریب القرآن ، مجاز القرآن و معانی القرآن نامبردارند.
گفتنی است که به سبب
اجتهادی و
استنباطی بودن کار فرهنگ نویسان به ویژه نگارندگان غریب القرآنها نمیتوان سخنانشان را بدون بررسی کافی پذیرفت و بدانها اعتماد کرد، بنابراین نه کتاب های واژه شناسی و نه غریب القرآنها هیچیک سخن نهایی را نگفتهاند و همه جا گزارشگر نیستند و در بیان معانی کلمات، گاه معانی حقیقی و مجازی را به هم آمیختهاند.
راز کارآمدی منابع تاریخی در
فهم قرآن این است که بسیاری از آیات، رخدادهای گذشته و به ویژه تحولات عصر نزول را بیان میکنند یا به گونهای با آن ارتباط دارند.
با نگاهی گذرا به مطالب تاریخی قرآن در مییابیم که بسیاری از آیات به بیان دعوت، مبارزه، زمامداری،
قضاوت ،
عبادت ، صنعت و
معجزات انبیای پیشین و عکس العمل مردم در برابر آنان و فرجام کارشان پرداختهاند.
قرآن افزون بر پیامبرانی که نامشان را مطرح کرده، از برجستگان دیگری نیز یاد میکند؛ چه خوبان با ایمان و چه بدان سرکش؛ خوبانی چون
لقمان ،
ذوالقرنین ،
اصحاب کهف ،
مؤمن آل فرعون ،
ملکه سبا و
آسیه همسر
فرعون و بدانی همانند فرعون، همسر
نوح (علیهالسلام)،
اصحاب فیل و
قارون .
برخی از داستان های این شخصیتها نیاز به شرح و توضیح دارند و گاه با بهره گیری از منابع تاریخی، مقصود قرآن روشنی بیشتری یابد.
اگرچه نقل های تاریخی در فهم آیات تاریخی قرآن تکیه گاه اصلی نیستند، ولی این نقلها افق جدیدی در برابر مفسر میگشایند و از این رهگذر فهم بهتری از این آیات به دست میآید.
گفتنی است که برای بهره گیری از منابع تاریخی، معیارهایی است، زیرا همه منابع تاریخی معتبر نیستند و در متون معتبر تاریخی نیز مطالب نادرستی وجود دارد.
مهم ترین معیارها عبارتاند از:
ناسازگاری با آموزههای
قرآن ، نشانه نادرستی نقل تاریخی است.
باید توجه داشت که برخی گزارشها به مرور زمان دچار تحریفهایی خواسته و ناخواسته شده که رهزن فهم صحیحاند، چنان که گزارشهای تاریخی
ازدواج حضرت داود (علیهالسلام) با همسر اوریا و ازدواج حضرت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با
زینب بنت جَحْش با دیدگاه قرآن در باب
عصمت انبیای الهی به کلی ناسازگارند و مفسرانی که به این گونه نقلها اعتماد کردهاند از تفسیر درست آیات مربوط به آنها بازماندهاند.
نقل ناسازگار با دادههای بدیهی عقلی و لوازم بیواسطه عقلی نباید منبع تفسیر قرار گیرد، زیرا خدای متعالی هرگز بر خلاف اصول مسلم عقلی سخن نمیگوید، بنابراین، نقل مخالف عقل چنانچه توجیه پذیر نباشد، معتبر نیست؛ مانند روایات اسرائیلی مربوط به
عمالقه و رفتار آنان با نخبگان
بنی اسرائیل که در کتب تفسیر راه یافته و با
عصمت انبیا (علیهمالسلام) ناسازگار و به کلی نامعقول و ازاینرو مردودند.
معیارهای دیگری که برای ارزیابی مطلق روایات وجود دارند مانند سازگاری درونی، سازگاری با گزارشهای قطعی و معتبر، درستی سند و توجه به تأثیر گرایشهای سیاسی راویان، درباره روایات تاریخی نیز جاریاند، بنابراین گزارشهای تاریخی مخالف با روایات قطعی یا متأثر از گرایش سیاسی راوی قابل اعتنا نیستند؛
مثلاً برخی از روایات مربوط به داستان افک در آیات ۱۱ - ۲۳
نور هیچ یک از معیارهای یادشده را ندارند؛ یعنی افزون بر ضعف سند، تناقض درونی، ناسازگاری با روایات دیگر و ناسازگاری با قرآن، از افرادی نقل شدهاند که دارای گرایش سیاسی خاصی بودهاند و گزارش آنان پیراسته از اغراض سیاسی نیست.
یادکرد این نکته بجاست که منابع تاریخی تنها در تفسیر آیات قرآنی بیانگر تاریخ، راهگشایند و در فهم و تفسیر آیات بیانگر
توحید و مانند آن سودمند نیستند.
عقل ، نقشها و تعریف های مختلفی در تفسیر دارد.
گاه نقش ابزاری داشته و معنای آیهای را از جمع بندی آیات و روایات در مییابد.
در این صورت عقل نقش مصباح و روشنگری دارد.
گاه نیز دارای نقش منبعی است، یعنی همان ادراکات بدیهی یا نزدیک به بدیهی که خداوند در همه انسانها قرار داده و علوم متعارفه منبع تفسیر و کشف مرادات الهی است.
منبع بودن عقل در تفسیر قرآن در موارد زیر قابل توجه است:
ظاهر برخی از آیات قرآن بر خلاف
بدیهیات عقلی است و صرف نظر از منابع دیگر که مفسر را در فهم صحیح آنها کمک میکند، عقل به تنهایی میتواند معنای ظاهر را نفی کند، چنان که ظاهر آیه «اِلی رَبِّها ناظِرَة»
نگاه با چشم مادی را میرساند؛ لیکن با توجه به برهان های قطعی و روشن عقل که چنین نگاهی را غیر ممکن میداند، مراد از نگریستن، نگاه حسی با چشم مادی نیست.
گاهی صرف نظر از ادله و منابع دیگر، عقل به تنهایی ظاهر آیه را تأیید کرده، توجیه و مخالفت با آن را ناروا میشمارد، چنان که ظاهر آیه «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا...»
دلالت دارد که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فاصله طولانی مسجد الحرام در مکه را تا مسجد الاقصی در بیت المقدس در شبی پیموده است.
برخی بدون توجه به قدرت بیکران
خداوند داستان
معراج را که بخشی از آن در این آیه آمده است، به
خواب دیدن توجیه کردهاند و به این ترتیب
اعجاز خداوند در این رخداد را نادیده گرفتهاند
، در حالی که عقل، چنین رخدادی را ممکن و رؤیا دانستن آن را ناروا میداند، زیرا خواب دیدن سفر به
مسجد اقصی یا مکانی دورتر از آن برای رسول خدا حادثه شگفت آوری نیست که در قرآن از آن با چنین عظمتی یاد شود، افزون بر اینکه چنین خوابهایی برای دیگران نیز فراوان رخ میدهد و امتیازی برای آنان نیست.
با توجه به محدود بودن دریافتهای قطعی عقل، عمده ترین نقش عقل در تفسیر را باید در
تحلیل و بررسی معلومات به دست آمده از منابع دیگر دانست.
به تعبیر برخی، عقل در این نقش، متمم منابع دیگر و مصباح است
یعنی با استفاده از مقدماتی که از منابع دیگر میگیرد، به کشف مجهولات در تفسیر قرآن دست مییابد و در این سیر فقط مقدمات بدیهی یا مستند به تجربه قطعی را معیار قرار میدهد.
بر اساس مبانی پذیرفته شده در حد دلالت آیات، افزون بر مفاد ظاهری و مدلول مطابقی، لوازم عقلی آیات نیز مقصود خدای متعالیاند و میتوان به او نسبت داد.
در استخراج و تبیین این لوازم، عقل نقش اساسی دارد.
نمونه این استفاده در آیه ۴۲
زمر : «اَللّهُ یتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها» و آیه ۱۱ سجده
قابل مشاهده است که عقل لوازم زیر را از آن استفاده میکند:
یک: همه حقیقت آدمی
روح و
جان اوست.
دو: این حقیقت جسمانیة الحدوث اما مجرد است، زیرا درست به هنگامی که جسم با
مرگ متلاشی میشود، روح را
فرشتگان دریافت میکنند.
سه: این حقیقت، پس از مرگ باقی است و زوالی برای آن نخواهد بود.
قرآن در بخشی از آیات خود از آفرینش آفریدگان طبیعی چون ماه و
خورشید و ستارگان،
ابر و
باد و
باران ،
زمین و
دریا و
گیاه و
حیوان سخن گفته است.
انسان نیز به عنوان موجودی که از
کرامت و
خلافت الهی برخوردار است، به لحاظ ابعاد جسمی مورد توجه قرار گرفته و معارف فراوانی درباره او در قرآن آمده است.
دانشهای معتبر تجربی اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی از منابع تفسیر به شمار میآیند.
گفتنی است که اعتبار و قطعیت علوم اجتماعی از دیگر علوم تجربی کمتر است و در بهره گیری از آنها باید رفتاری احتیاط آمیز داشت.
با این همه باید توجه داشت که دایره مطالب قطعی در علوم تجربی گسترده نیست و ابطال برخی از نظریات علمی، محتمل است، بنابراین بهره گیری از این منبع به معنای قبول مطلق آن نیست و بیشتر به عنوان مؤید میتوان از آن استفاده کرد.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
(۳) البلاغی (م ۱۳۵۲ ق)، آلاءالرحمن، تهران، المعجم الوسیط، بعثت، ۱۴۲۰ ق.
(۴) الزرکشی (م ۷۹۴ ق)، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل، قاهرة، احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۶ ق.
(۵) السیوطی (م ۹۱۱ ق)، الاتقان، به کوشش سعید، لبنان، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
(۶) المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۷) الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، البیان فی تفسیر القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق.
(۸) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) خلیل (م ۱۷۵ ق)، ترتیب العین، به کوشش المخزومی و دیگران، قم، اسوه، ۱۴۱۴ ق.
(۱۰) عبدالرحمن بن ناصر السعدی (م ۱۳۷۶ ق)، تیسیر الکریم الرحمن، به کوشش محمد زهری، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۸ ق.
(۱۱) ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۱۲) سید حیدر آملی (م ۷۸۲ ق)، تفسیر المحیط الاعظم، به کوشش موسوی تبریزی، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق.
(۱۳) رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، تفسیر المنار، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۱۴) مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۱۵) الطبری (م ۳۱۰ ق)، جامع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق.
(۱۶) القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۱۷) ابن درید (م ۳۲۱ ق)، جمهرة اللغه، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۷ م.
(۱۸) الشریف الرضی (م ۴۰۶ ق)، حقایق التأویل، با شرح کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.
(۱۹) السیوطی (م ۹۱۱ ق)، الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق.
(۲۰) النسایی (م ۳۰۳ ق)، سنن النسائی، به کوشش عبدالغفار سلیمان، سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ ق.
(۲۱) آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش.
(۲۲) الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۲۳) میبدی (م ۵۲۰ ق)، کشف الاسرار، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶.
(۲۴) الزمخشری (م ۵۳۸ ق)، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
(۲۵) محمد حسین علی الصغیر، المبادئ العامه لتفسیر القرآن، بیروت، دارالمورخ العربی، ۱۴۲۰ ق.
(۲۶) احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
(۲۷) ابن فارس (م ۳۹۵ ق)، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۲۸) الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
(۲۹) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۳۰) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ ق.
(۳۱) الفیومی (م ۷۷۰ ق)، المصباح المنیر، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۳۲) محمود رجبی، روش شناسی تفسیر قرآن، تهران، الهادی، ۱۳۷۹ ش.
(۳۳)محمد فاضل لنکرانی،مدخل التفسیر، تهران، مطبعة الحيدری، ۱۳۹۶ ق.
(۳۴)علوم القرآن عند المفسرین، فرهنگ و معارف قرآن، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۳۵)الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، مقدمة جامع التفاسیر، به کوشش احمد حسن، کویت، دارالدعوة، ۱۴۰۵ ق.
(۳۶)الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)،تفسیر الصافی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۳۷)ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق.)، التفسیر الکبیر، به کوشش عبدالرحمن عمیرة، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۸ ق.
(۳۸)ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق.)، مقدمة فى اصول التفسیر، به کوشش محمود نصار، قاهرة، مکتبة التراث الاسلامى.
(۳۹)الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «منابع تفسیر».