ملکه بلقیس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
سرزمین یمن، بانویی به نام «بُلْقَیس» بر
ملت خود
حکومت میكرد و دارای تشكیلات عظیم سلطنتی بود. ولی او و ملتش به جای
خدا، خورشیدپرست و بتپرست بودند و از برنامههای الهی به دور بوده و راه انحراف و فساد را میپیمودند.
در
قرآن و نیز در
عهد عتیق از دیدار و گفتگوی ملکه سبا با سلیمان سخن رفته اما نام او نیامده است، احتمالاً در فرهنگ اسلامی مفسران به دلایلی که روشن نیست نام بلقیس را به این داستان افزودهاند.
سپس این نام در داستانهای گوناگون و متعدد در ادبیات رایج شده است.
پیشینه و ریشه نام بلقیس بدرستی دانسته نیست. برخی آن را برگرفته از واژه احتمالاً یونانی Pallaxis، به معنای دختر
باکره یا همخوابه دانستهاند و برای آن معادلهایی در زبانهای آرامی و عبری برشمرده و بعضی ریشه یونانی آن را به معنای نوعی آلت موسیقی دانستهاند و معادلهایی در
زبان سومری، اَکَدیِ بابلی و لاتین برای آن برشمردهاند. همچنین برخی بر این عقیدهاند که نام بلقیس برگرفته از واژه اوستایی Pairika در دوره
هخامنشیان است که بعدها در فارسی به صورت پری درآمده است. در هر صورت اینان متفقاند که این واژه وارد
زبان عبری شده و در عربی به صورت بلقیس درآمده است.
گفتنی است که
نشوان بن سعید حمیری بلقیس را مانند «حضرموت» و «بعل بک» نامی
مرکب از دو اسم و در اصل «بلقیاس» دانسته و وجه تسمیه آن را تبعیت وی در شیوه حکمرانی از پدرش ذکر کرده است.
نام ملکه سبأ را "بلقیس بنت شراحيل"
ذکر کرده اند.
بلقیس دارایی عظیمی داشته است و به نقل
قرآن او و قومش آفتابپرست بودهاند:« وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّن لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُون »
«او و قومش را ديدم كه براى غير خدا(
خورشید)
سجده میكنند و
شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده و آنها را از راه بازداشته و از اين رو هدايت نمىشوند!»
داستان ملکه سبا در
روایات اسلامی شرح و بسط بسیار یافته و برخی نکات آن برگرفته از داستانهای
تورات و کتابهای یهود (رجوع کنید به اسرائیلیات) است، اما مشخص نیست از چه دورهای نام بلقیس را به ملکه سبا دادهاند.
در
نسب بلقیس گفتهاند که وی دختر هَدهاد بن شَرْحَبیل (یا شراحیل) بن مالک، از بنی یَعْفر بن سَکسک و از حمیریان است. برخی یکی از والدین وی را از
جنیان دانستهاند.
درباره چگونگی به حکومت رسیدن بلقیس، وصف
ثروت و عرش وی گزارشهای بسیاری در دست است.
داستان حضرت سلیمان(ع) و ملکه سبأدر
سوره نمل بیان شده است ،در این سوره از زبان
هدهد این
ملکه و قومش توصیف میشوند. او چنین میگوید :« إِنىّ وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِن كُلّ شَىءٍ وَ لهَ عَرْشٌ عَظِيم »
«من زنى را ديدم كه بر آنان
حکومت مى كند، و همه چيز در
اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد ».
به روایت عهد
عتیق بلقیس پس از شنیدن آوازه فراست بینظیر و دانش بیمنتهای سلیمان و به قصد آزمودن وی، با همراهان و تحفههای بسیار به اورشلیم آمد تا حکمتِ سلیمان را از نزدیک دریابد. او پس از گفتگو با سلیمان و آگاهی از دانشِ وی به بزرگی او اقرار کرد و به
سرزمین خویش بازگشت. در قرآن
داستان با سراغ گرفتن سلیمان از هدهد شروع میشود، پس از مدتی غیبت، هدهد حاضر شده و خبر از ملکه سبا و
خورشیدپرستی وی میدهد. سلیمان نامهای با سرآغاز «بسم الله الرحمن الرحیم» برای ملکه میفرستد و او را برای تسلیم شدن (ایمان آوردن) به نزد خود میخواند.
ملکه پس از
مشورت با بزرگانِ بارگاه خود،
پیشنهاد مبارزه و رویارویی با سلیمان را نمیپذیرد و این کار را موجب نابودی سرزمینش میداند؛ در عوض هدایایی برای سلیمان می فرستد. با این حال سلیمان پیام پیشین را همراه با
تهدید باز پس می فرستد.
بلقیس با هدایایی نزد سلیمان می آید اما آنها را در برابر ثروت سلیمان ناچیز می یابد. پیش از آمدن وی ، سلیمان از راه
حکمت و به یاری فردی صاحب «علم کتاب »، که او را وزیرش
آصف بن برخیا یا
خضر یا
جبرئیل دانستهاند، عرش بلقیس را به کوشک «صرح » خود می آورد. بلقیس با دیدن آن و نیز شفافیت و تابندگی آبگینه کفِ قصر که وی به خطا آب پنداشته بود، به
ظلم و
شرک خود اقرار کرده
ایمان میآورد.
هنگامی كه
سلیمان(ع) از آمدن بُلْقَیس و همراهانش به طرف
شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «كدام یك از شما توانایی دارید، پیش از آن كه آنها به این جا آیند، تخت ملكه سبأ را برای من بیاورید.»
عفریتی از
جنّ (یعنی یكی از گردنكشان جنیان) گفت: من آن را نزد تو میآورم، پیش از آن كه از مجلست برخیزی. اما «
آصف بن برخیا» كه از
علم کتاب آسمانی بهرهمند بود گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.»
لحظهای نگذشت كه سلیمان، تخت بُلْقَیس را در كنار خود دید و بیدرنگ به
ستایش و شكر خدا پرداخت و گفت:
«هذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ؛ این موهبت، از فضل
پروردگار من است تا مرا آزمایش كند كه آیا شكر او را به جا میآورم، یا كفران میكنم.»
سپس سلیمان(ع) دستور داد تا تخت را اندكی جابجا كرده و تغییر دهند تا وقتی كه بُلْقَیس آمد، ببینند در مقابل این پرسش كه آیا این تخت تو است یا نه، چه جواب میدهد. و نیز قبل از ورود بُلْقَیس به
قصر، سلیمان(ع)،دستور داده بود صحن یكی از قصرها را از بلور بسازند، و از زیر بلورها
آب جاری عبور دهند. (و این دستور به خاطر جذب دل بُلْقَیس، و یك نوع
اعجاز بود)
طولی نكشید كه بُلْقَیس و همراهان به حضور سلیمان آمدند. شخصی به تخت او اشاره كرد و به بُلْقَیس گفت: «آیا
تخت تو این گونه است؟!».
بُلْقَیس دریافت كه
تخت خود اوست و از طریق اعجاز، پیش از ورودش به آن جا آورده شده است.
هنگامی كه ملكه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یكی از مأموران قصر به او گفت: «داخل صحن قصر شو!»
ملكه هنگام ورود به صحن قصر گمان كرد كه سراسر صحن را
نهر آب فراگرفته است، از این رو تا
ساق، پاهایش را برهنه كرد تا از آن آب بگذرد، در حالی كه حیران و شگفتزده شده بود كه آب در این جا چه میكند؟ اما به زودی سلیمان(ع) او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است كه از بلور صاف ساخته شده است، این آب نیست كه موجب برهنگی پای تو شود.»
درباره محل ملاقات سلیمان با بلقیس اختلاف نظر وجود دارد. در داستانهای یهودی آمده که بلقیس از مملکت سبا، واقع در جنوب غربی
عربستان، عازم دیدار سلیمان (حک: ۹۷۲ـ۹۳۲ق م) در
اورشلیم شده است و احتمال دادهاند که این سفر دریایی بوده و حدود سه تا هفت سال به طول انجامیده باشد.اما در مقابل، برخی از مفسران اسلامی بر این نظرند که سلیمان پس از اتمام بنای معبد در
بیت المقدس، بنا به قولی سوار بر باد، عازم سفر حج شد و در راهِ رفت یا برگشت از
مکه ـ که مورد اتفاق نیست ـ به سوی سرزمین سبا رفت و در وادی خشکی فرود آمد.وی درصدد یافتنِ آب برآمد و سراغ از هدهد گرفت که شروع داستان از اینجاست.حتی «وادی النمل» را، که در
آیات پیش از این داستان نقل شده، در سرزمین
طایف دانستهاند.
گذشته از این، در تفاسیر آمده که دیوان و جنیان از سر مذمت و کاستن ارج و قرب بلقیس در نزد سلیمان تا مبادا با وی
ازدواج کند و فرزند ایشان به سبب نسبت بلقیس با جنیان اسرار آنان را آشکار سازد، به سلیمان خبر دادند که بلقیس پاهای پر مو و سُم دارد. پس سلیمان وی را بر کوشک آبگینه گذراند تا هنگامی که وی دامن از پاها برمیگیرد به صحت این سخن پی ببرد. به روایتی دیگر به دستور سلیمان برای بلقیس،
نوره و زرنیخ و حمام ساختند.
در خصوص ازدواج سلیمان با بلقیس نیز روایتهایی ذکر شده و برخی منابع یهودی
بُختُنَّصر را ثمره این ازدواج دانستهاند. بنابر برخی روایات، سلیمان بلقیس را به همسری تُبَّع (تبابعه)، از حاکمان
همدان، درآورده است. منابع حبشی مِنِلیک اول، پادشاه
حبشه را فرزند سلیمان و مَکِدا
دانسته و پادشاهان حبشه را از نسل سلیمان برشمردهاند. اینان قائلاند که منلیک اول، مملکت اَکسوم، را در شمال حبشه، تشکیل داده است و به همین سبب ملکه سبا را حبشی دانستهاند؛ در حالی که سبا در جنوب غربی عربستان، و به احتمال زیاد ملکه سبا
یمانی و از اهل مارب بوده است.
شواهد تاریخی چندانی برای تعیین
زمان و مکان دقیق این داستان در دست نیست. و با وجود اینکه باستانشناسان نام بلقیس را در مجموعه کتیبههای تا کنون کشف شده در
یمن نیافتهاند، برخی تشکیک در واقعیت تاریخیِ ملکه سبا را بی دلیل دانستهاند.
داستان ملکه سبا از فرهنگها و ادیان گوناگون این منطقه در دورههای مختلف تاریخی و سیاسی تاثیر پذیرفته است. در یمن برخی آثار باستانی را به بلقیس نسبت دادهاند. از قصری به نام «حرم» یا «محرم» بلقیس و از قبرِ وی که در عهد
ولید بن عبدالملک حمیریان در تَدمر کشف کردهاند گزارشهایی در دست است
همچنین از آثار برجای مانده عرش بلقیس در یمن گزارشی ذکر شده است.
ملکه سبا تنها زنِ حاکم با تواناییهای ویژه است که در
قرآن از وی یاد شده است. در عهد
عتیق نیز تنها از یک ملکه دیگر به نام عَتَلْیا یاد شده که غاصبانه بر تخت
سلطنت جلوس کرده است.
با توجه به شرایط اجتماعی بین النهرین و جامعه مادرسالاری آن، همچنانکه در اساطیر نیز انعکاس یافته (به عنوان نمونه اسطوره عِشْتَر)،
حکومت زنان امری پذیرفتنی و قابل توجیه است.گفتنی است که
ابن عساکر نام ملکه سبا را لیلی دانسته و حمیری بودن بلقیس را دال بر این دانسته که وی ملکه سبا نبوده؛ چرا که سبا شهری در یمن بوده است.
این داستان و نام بلقیس در
ادبیات عرب، به صورت
نظم و
نثر، فراوان مورد استفاده قرار گرفته است.
در
ادبیات فارسی شاعرانی مانند فرخی سیستانی، منوچهری، نظامی،
سعدی و
مولوی این داستان را بهطور کامل یا به اختصار و اشاره آوردهاند.
همچنین در ادبیات ترکیبات وصفی از قبیل «عرش بلقیس» و «عروس سبا» ساخته شده و در تلمیحات ادبی کاربرد داشته است.
گذشته از این، نام بلقیس وارد ادبیات عامه نیز شده است. در متون عرفانی، آیات مربوط به این داستان تاویل شده و هریک از عناصر داستان به صورت رمزی در نظر گرفته شده، بویژه درباره دانش آصف بن برخیا بیشتر سخن رفته است.
در آثار هنری ایرانی غالباً بلقیس به صورت زنی تصویر شده که در برابر سلیمان ایستاده و پاهایش در
آب است. بر پردههای قلمکاری نیز این تصویر رایج بوده است.
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس، عهد
عتیق.
(۲) ابن حائک، الاکلیل من اخبار الیمن وانساب حمیر، ج۱۰، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۳) ابن عربی، تفسیرالقرآن الکریم، چاپ مصطفی غالب، (بی جا) ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا).
(۴) ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱۱، چاپ عثمان یحیی و ابراهیم مدکور، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵) ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج۲، چاپ احمد ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۶) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۷) ابن هشام، کتاب التیجان فی ملوک حمیر، صنعا ۱۳۴۷.
(۸) عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التاویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر۱۳۳۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۹) احمدبن محمد ثعلبی، قصص الانبیا، المسمی عرائس المجالس، بیروت (بی تا).
(۱۰) بلقیس ابراهیم حضرانی، الملکه بلقیس، التاریخ والاسطوره والرمز، قاهره ۱۹۹۴.
(۱۱) محمد خزائلی، اعلام قرآن، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۲) دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
(۱۳) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۱۴) حسین بن محمد دیاربکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، بیروت (بی تا).
(۱۵) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدّرالمنثور فی التفسیر المائور، بیروت (بی تا).
(۱۶) احمدبن عبدالمؤمن شریشی، شرح المقامات الحریری البصری، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت (بی تا).
(۱۷) محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۹، قاهره ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۱۸) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
(۱۹) محمدبن احمد قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، بیروت (بی تا).
(۲۰) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۵.
(۲۱) مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۲۲) نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، عمان ۱۴۰۳ـ۱۴۰۴.
(۲۳) جیمزهاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت ۱۹۲۸.
(۲۴) محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۵) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۲۶) غلامحسین یوسفی، یادداشتهایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۷) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۲۸) P Briant، Histoire del' empire Perse de Cyrus Alexandre، Paris ۱۹۹۶.
(۲۹) Pierre Chantraine، Dictionnaire اtymologique de la langue greeque، Paris ۱۹۸۳-۱۹۸۴.
(۳۰) EI ۲، sv "Bilk ¦ â ¤ s" (by E Ullendorff).
(۳۱) Encyclopaedia Judaica، Jerusalem ۱۹۷۸-۱۹۸۲، svv "Queen of Sheba" (by Haفm Z'ew Hirschberg) and "Solomon" (by Bathja Bayer)؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۲۹، برگرفته از مقاله «ملکه بلقیس». اندیشه قم دانشنامه موضوعی قرآن