مفهوم ترجمه قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به دلایل مختلف، درباره امکان یا عدم امکان ترجمه
قرآن کریم، و
به عبارتی «جواز»یا «عدم جواز»آن، میان فقها و علما بحث های پردامنهای صورت گرفته است و هر یک عقیدهای خاص ابراز داشته اند و بر اثبات آن
به دلایل مختلف تمسک جسته اند.
علی رغم این اختلاف نظرها،
قرآن در قرون اولیه
به زبان های دیگر
ترجمه می شد؛ و همان گونه که «محمدصادق الرافعی»در کتاب «اعجاز
القرآن»بیان داشته است:در دنیا، هیچ کتابی یافت نمی شود که
به اندازه
قرآن بر آن شرح و تفسیر نوشته شده باشد و یا تصنیفات و تالیفات متعدد در مورد تک تک موضوعات آن
به رشته تحریر درآمده باشد. ترجمه های بیشماری در زبان های مختلف نگاشته شد که یا ترجمه تمامی
قرآن است و یا بخشی از آن.
برخی از سلاطین عثمانی، از جمله «سلطان عبدالحمید دوم»ابتدا هر نوع ترجمهای از
قرآن مجید را بالاخص
به زبان ترکی ، مطلقاً ممنوع کردند. لیکن این ممنوعیت با سقوط خلافت عثمانی رنگ باخت و پس از اعلام قانون اساسی
ترکیه در سال ۱۹۰۸م. بعضی از نویسندگان ترک، کار ترجمه
قرآن را آغاز کردند و اولین ترجمه توسط «ابراهیم حلمی»
به نگارش رسید
حتی با روی کار آمدن «
مصطفی کمال آتاتورک »
اذان نیز در مرکز ترکیه،
به زبان ترکی گفته می شد.
برخی از علمایی که ترجمه
قرآن را جایز می شمردند، دامنه این جواز را تا آنجا گسترش دادند که
به جواز
قرائت سوره یا آیهای در
نماز به زبان غیر عربی نیز
فتوا دادند.
گرچه این فتوا با مخالفت قاطع علمای دیگر روبرو شد. آنچه
به یقین مورد توافق مخالفان و موافقان ترجمه قرآناست. این است که:اولاً:
قرآن کلام خداوند است و انتخاب هر واژه یا کلمه آن براساس حکمتی صورت گرفته و بسیاری از آن حکمتها، برای انسان ها در همه اعصار قابل شناخت نیست. ثانیاً:رسالت
قرآن به گستردگی هدایت همه نسل ها در همه عصرهاست «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.»(فرقان) بنابراین
قرآن کتابی است جاودانه و دستورالعملی است جهانی و ابدی. ثالثاً:هدف
قرآن، شریف ترین هدف ها، یعنی رهایی انسان از ظلمت
به سمت روشنایی است. «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور». (ابراهیم). این سه، خصایصی است که
قرآن را بر هر نوشتار بشری امتیاز داده و ترجمه آن را در مقایسه با هر متن دیگر،اعم از مذهبی یا غیر مذهبی، علمی یا ادبی، حساس و دشوار ساخته است. زیرا ترجمه
قرآن باید جز معنی کلمات و جملات، سایر پیام ها و ویژگی های
قرآن را نیز با خود همراه داشته باشد تا اتقان، جذابیت، لطافت،زیبایی، تأثیر گذاری و تحل آفرینی و نیز
جاودانگی قرآن را
به نمایش گذارد.
البته این حساسیت ویژه و دقت خاص در ترجمه متون مذهبی دیگر غیر از
قرآن نیز سابقه داشته است.
اساساً کار ترجمه متون ادبی بسیار دشوارتر از متون علمی است، چرا که متون ادبی تنها دارای یک بعدخاص نبوده بلکه حامل بار عاطفی، خیال، استعاره، مجاز، تشبیه و غیره می باشد و مترجم آن ناگزیر است دربند عقاید، احساسات و خیال مؤلف اثر، گرفتار و مقید بوده و همه هم خویش را مصروف دارد تا معانی را (با بارهای همراه) در زبان دوم
به صورتی زیبا و مورد قبول
به تصویر کشد.
توجه داریم که
زبان عربی از جمله زبان هایی است که
به موسیقی الفاظ و عبارات بسیار نظر دارد و صنایع بدیعی بیشمار و نیز مترادفات فراوان، از ویژگی های منحصر
به فرد این زبان است.
به عنوان نمونه، در زبان عربی برای مدلول کلمه «سال»، ۲۲واژه؛ برای کلمه «نور»، ۲۱واژه؛ برای «تاریکی»،۵۲واژه؛ برای «آفتاب»، ۲۹واژه؛ برای «
ابر »۵واژه؛ برای «
باران »، ۶۴واژه؛ وجود دارد
که برخی اسم و برخی صفات اسم می باشند و مترجم باید کاملاً دقت کند تا صفت را جایگزین اسم و یا بالعکس نکند که این امرموجب نقص در معنا می گردد.
«
طبری »در تشریع اسلوب بلاغی
قرآن می گوید:
در
قرآن به تبع عربی بودنش، اسلوب سخن ممکن است
به گونه های زیر باشد،
ایجاز ، اختصار، اخفاء،تکرار،
اطاله ، اظهار معانی
به وسیله اسم و بدون کنایه، از خاصی خبر گفتن و عام را مد نظر داشتن و بالعکس،کنایهای آوردن و تصریح را منظور داشتن، موصوفی را ذکر کردن و صفت را لحاظ کردن و بالعکس، مقدم داشتن آنچه در معنا مؤخر است و
به تاخیر آوردن آنچه در معنا مقدم است و...
«جاحظ»نیز پس از اثبات این مطلب که
قرآن به سبب نظم و اسلوب و تالیف شیوا و ترکیب بدیعش
معجزه است چنین بیان داشته که:در کتاب نازل شده آسمانی چیزی که ما را
به صدق آن دلالت کند، نظم بدیع آن است که بندگان توان گفتن مثل آن را ندارند.
صعوبت در ترجمه بحث های متعددی را باعث شده است بگونهای که عدهای از علما را
به «فتوای
به حرمت»واداشته است.
شواهد تاریخی حاکی از این است که ترجمه
قرآن مجید در زمان حیات رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله آغاز شد. هنگامی که بعضی از ایرانیان از «
سلمان فارسی »خواستند تا سوره «
فاتحة الکتاب »را
به زبان فارسی ترجمه کند و پیامبربا این امر موافقت فرمود.
همچنین نامه های پیامبر
به پادشاهان کشورهای دیگر از جمله «
نجاشی »پادشاه
حبشه ، و «مقوقس»حاکم مصر و «هرقل»امپراطور روم و «کسری»شاه ایران که شامل آیاتی از
قرآن مجید نیز بوده است، توسط سفیران پیامبر
به زبان های آن بلاد ترجمه می شده است.
شاید قدیمی ترین اثر فارسی ترجمه
قرآن، ترجمه تفسیری است منسوب
به طبری که
به فرمان «
منصور بن نوح سامانی »پس از
استفتا از علما درباره مشروعیت ترجمه
قرآن نگاشته شده است.
و نیز احتمالاً نخستین ترجمه
قرآن به زبان لاتین،
به استناد اظهارات شیخ
ابو عبدالله زنجانی در کتاب «تاریخ
القرآن»در سال ۱۱۴۳م، توسط «رابرت»کتونی دانشمند انگلیسی انجام شد. این امر
به دستور و هزینه یک
کشیش عالی رتبه فرانسوی مشهور
به «پطروس جلیل»مسؤول دیر و یک
راهب مانی مذهب
به نام عملی شد. این مطلب مورد تأیید مؤلف «
الذریعة »نیز می باشد. وی چنین بیان می دارد:«اولین بار
قرآن در سال ۱۱۴۳م
به لاتین ترجمه شد. این مطلب را «فرهاد میرزا»در «زنبیل»و نیز «ابوالقاسم سحاب»در «ترجمه تاریخ
القرآن»
ذکر کرده اند. و مترجم لاتینی این
قرآن، «رابت کنت»بوده که ترجمه را
به منظور ایراد اعتراض برقرآن نگاشته است و بار دیگر در سال ۱۵۰۹م، توسط «بیب لیاندر»
به لاتین ترجمه شده.»
مؤلف کتاب «المستشرقون و ترجمه
القرآن»معتقد است؛ ترجمه «رابرت»سال ها جزو محفوظات دیر باقی مانده و سرانجام در سال ۱۵۴۳، در شهر بئک (دچا) توسط «تئودور بیبلیاندر»
به چاپ رسید و پس از چاپ مدت ها اساس دیگر ترجمه های
قرآن به زبان اروپایی بود.
می توان
به طور قطع مدعی شد که این گونه مترجمان قصد نداشتند، سهمی در نشر معارف
قرآنی در ملل اروپایی دارا باشند بلکه غالب این ترجمه ها با نظارت مستقیم و دستور پاپ ها و کشیش ها صورت می گرفت وعمدتاً برای مقابله و مبارزه با
قرآن و اندیشه توحیدی آن بوده است
به عنوان نمونه می توان ترجمه کشیش ایتالیایی را نام برد که همراه با ردیه محتوای آن (اعتراض و
انتقاد نسبت
به متن
قرآن) انجام پذیرفت.
در حقیقت
قرآن از راه
اندلس وارد
اروپا شد و هدف از این ترجمه ها، عرضه آن
به پدران روحانی برای رد آن بود. شاید سلطه ترک های عثمانی بر
مجارستان و ترس سیاستمداران از توسعه سلطه ترک ها بر تمامی اروپا،پدران روحانی را واداشت تا با چاپ و نشر کتاب هایی در رد
قرآن و معارضه با
پیامبر اسلام ، مسیحیان را برای مبارزه با دشمن نیرو بخشند. حتی در سال ۱۵۴۲م دو فرد آلمانی و سوییسی که مجموعهای از کتب و رسایل ترجمه شده از زبان های عربی
به لاتین را مخفیانه و بدون ردیه چاپ کرده بودند و دادگاه شورای شهر بئل (یا بازل) محکوم شدند و نیزدر سال ۱۵۳۶م، ناشر دیگری که ترجمه
قرآن مجید
به زبان لاتین را در این شهر چاپ کرد در دادگاه محکوم وکتاب های وی ممنوع اعلام شد.
اما زمانی که دولت ترک عثمانی،
زبان ترکی را
به جای
زبان عربی به عنوان زبان رسمی دولتی اعلام کرد،تعارض و تضاد میان
مسلمان بودن و
به زبان ترکی سخن گفتن آغاز شد. علی رغم،
اسلام به عنوان مذهب حکومتی و رسمی اعلام شد، لیکن بسیاری از محرمات شرعی آرام آرام، رنگ حلیت
به خود گرفت. و بدین ترتیب تلاشی پیگیر برای قطع درخت تنومند اسلام و
قرآن از این سرزمین آغاز شد. برای اولین بار
قرآن به زبان ترکی ترجمه شد نه
به منظور اینکه مردم ترک زبان با مفاهیم
قرآن آشنا شوند چرا که تفاسیر
قرآن به زبان ترکی کم نبود، بلکه؛ هدف محو عبارات و الفاظ عربی از زبان ترکی بود. کلیه مدارس دینی تعطیل شد حتی از آموزش کتب فقه،
حدیث و غیره اجتناب می شد. برخی از مدعیان برتری نژادی و ملحدان ترک، این تفکر را که با ترجمه
قرآن به زبان عربی می توان از
قرآن عربی بی نیاز بود، چندین سال پیش از دوران آزادی عقیده رواج دادند.
اولین ندا از شخصی شنیده شد
به نام «محمد عبیدالله افندی»که در شهر آستانه روزنامهای را
به زبان عربی و
به منظور فریب مردم عرب زبان و گمراه ساختن آنان، تاسیس کرد.
از جمله دعاوی «افندی»و آرای بی سابقه وی این بود که:۱. اسلام بالاجبار تنها باشمشیر پیش رفته است. ۲. رسالت و نبوت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله
به اتمام نرسیده و
به اتمام نیز نخواهد رسیدمگر با ترجمه
قرآن به همه زبان ها. ۳. مسلمانان غیر عرب می توانند در عین دینداری از زبان عربی بی نیاز باشندو نیز می توانند با داشتن ترجمه
قرآن به زبان های ترکی، فارسی و دیگر زبان ها از
قرآن عربی بی نیاز باشند.
محمد رشید
رضا طی مقاله نسبتاً طولانی تحت عنوان «مفاسد المتفرنجین فی امر الاجتماع والدین»نخستین انگیزه ترجمه
قرآن به زبان های غیر عربی را این چنین تبیین کرده است:بیگانگان و کارگزاران ایشان در راه رسیدن
به اهداف خویش تنها با یک مانع بزرگ برخورد کردند که سرعت عمل ایشان را زایل می ساخت و آن نیاز مردم ترک
به زبان عربی بود.
به این دلیل که عربی، زبان دین ایشان بود. و دریافتند که این دین و این زبان مانع ایجاد یک امت صرفاً ترک با قالب فرنگی و فرانسوی می باشد. لذا برای ازمیان بردن این مانع کوشش فراوان داشته و از دو روش بهره جستند. روش اول،
ترجمه قرآن به زبان ترکی و سردادن این ندا که
قرآن ترکی، ما را از
قرآن عربی، بی نیاز می سازد. روش دوم: انتشار کتب و مقالاتی
به منظور شایع ساختن این تفکر که حفظ نژاد ترکی بر حفظ رابطه دینی رجحان دارد. از جمله این کتاب ها، کتابی است با عنوان، قوم جدید،
به معنی:مردم ترک زبان غیر مسلمان.
با جمع بندی مطالب یاد شده می توان نخستین انگیزه های غالب ترجمه
قرآن را
به شرح زیر بیان داشت:
۱. رد مفاهیم
قرآنی و نشر و رواج جوابیه ها و ردیه های گوناگون بر
قرآن کریم و
به عبارت خلاصه تر، معارضه با
قرآن.
۲. محو زبان عربی و الفاظ عربی و جلوگیری از رسمیت یافتن جهانی این زبان.
۳.حذف
قرآن معجز
به زبان عربی از میان مسلمانان
به عنوان عامل قدرتمند وحدت بخش.
در زبان عربی، واژه «ترجمه»در یکی از معانی هفتگانه زیر
به کار رفته است:
۱.
تبلیغ و رساندن سخن
به کسی که آن را نشنیده است.
۲. شرح کلام و سخن
به همان زبان.
۳. شرح کلام
به زبانی دیگر.
به عبارت دیگر انتقال معانی یک کلام از یک زبان
به زبانی دیگر و شرح آنها.
۴. انتقال کلام از یک زبان
به زبان دیگر و یا
به عبارتی انتقال واژه ها و عبارات یک کلام از زبان مبدا
به زبان مقصد.
۵. عنوان گذاری برای یک باب از یک کتاب و یا دیباچه کتاب. گاه عبارت «ترجم لهذا الباب»
به کار می رود که
به معنی تعیین عنوان برای باب می باشد و گاه عبارت «ترجمة الکتاب»
به معنی مقدمه و دیباچه کتاب
به کاررفته است.
۶. شرح حال و زندگینامه اشخاص.
.
۷. بیان مقصود و محتوای کلام از یک موضوع یا یک کتاب.
به عنوان مثال عبارت «ترجمه هذا الباب»که درپایان یک باب از کتاب ذکر می شود
به معنی بیان مقصود و تلخیص محتوای بحث در باب مورد نظر می باشد. از معانی فوق، برخی مطلق معنای «شرح و تبیین»را برای واژه «ترجمه»پذیرفته تر و مورد توافق دانسته اند.چنانچه در تفسیر «
ابن کثیر »و «
بغوی »نیز آمده است که:«ترجمه»در زبان عربی
به معنی مطلق تبیین و شرح است، چه این شرح
به همان زبان کلام باشد و چه
به زبانی غیر آن.
در یک توضیح شامل می توان «ترجمه»را
به این صورت تعریف کرد:«
ترجمه »، عبارت است از تعبیر از معنی یک کلام در یک زبان،
به زبانی دیگر با حفظ همه معانی ومقاصدش.
با توجه
به معانی فوق الذکر این واژه، «ترجمه»
به دو نوع قابل تفکیک و انقسام است:
۱. ترجمه حرفی (یا واژهای یا تحت اللفظی یا ترجمه برابر).
در این نوع ترجمه، ساختار زبان مبدا از نظر نظم و ترتیب کلمات محفوظ می ماند و گویی تنها هر واژه دربرابر واژه مترادف و نظیر خود قرار می گیرد.
مترجمی که
به این شیوه مبادرت
به ترجمه می کند
به تک تک کلمات زبان اصلی توجه کرده و می کوشدواژهای برابر در زبان مقصد را جایگزین آنها سازد. گرچه این امر موجب می شود معنی مورد نظر در زبان اصل
به دلیل موارد اختلاف دو زبان در استعمال واژه ها و معانی اصلی و فرعی آنها، پوشیده ماند.
۲. ترجمه بیانی یا معنایی.
در این نوع ترجمه، چندان توجهی
به حفظ ساختار زبان مبدا نمی شود بلکه آنچه مورد توجه وافر قرار دارد،ارایه تصویری زیبا از همه معانی و مقاصد کلام در زبانی دیگر است. این نوع ترجمه را «ترجمه تفسیری»نیزخوانده اند، زیرا ارایه تصویری زیبا از معانی کلام گرچه
تفسیر نیست لیکن بی شباهت بدان نیز نمی باشد.
اما مترجمی که ترجمه اش از نوع دوم است، همه هم خویش را مصروف فهم معنایی می سازد که ترکیب زبان اصل بر آن دلالت دارد. آنگاه آن معنا را در قالب زبان مقصد می ریزد،
به گونهای که مقصود گوینده یا نویسنده ءاول حفظ شود، بدون اینکه خود را برای ارایه واژه های مترادف در برابر واژه های زبان مبدا،
به زحمت و تکلف اندازد.
ترجمه
به صورت مطلق (اعم از ترجمه واژهای یا بیانی) نیازمند چهار امر است:
۱. شناخت و آگاهی کامل مترجم نسبت
به هر دو زبان (زبان مترجِم و زبان مترجَم)
۲. شناخت و آگاهی مترجم نسبت
به ساختار و ویژگی های خاص هر دو زبان.
۳. ترجمه باید
به گونهای مطمئن از همه معانی و مقاصد اصل، حکایت کند.
۴. شکل و ساختار ترجمه مستقل از زبان اصل باشد
به گونهای که بتواند جانشین آن گردد.
اما یک ترجمه واژهای علاوه بر چهار مورد فوق،
به امر مهم دیگر نیز نیازمند است:
اول. در زبان مقصد، مفرداتی وجود داشته باشد که مساوی و هم معنی مفردات زبان اصل باشد. تا بتوان هرواژه از زبان اصل را با واژهای مترادف و هم معنی آن در زبان مقصد جایگزین ساخت.
دوم. در زبان از نظر کاربرد ضمایر ظاهر و مستتر و نیز حروف و ادوات ربطی که مفردات را
به یکدیگر مربوط ساخته و تشکیل عبارت می دهند،
تشابه داشته باشد. روشن است که این دو شرط بسیار دشوار بوده و شرط دوم دشوارتر. زیرا اولاً بسیار بعید و دور از ذهن است که دو زبان مفرداتی کاملاً هم معنی و برابر داشته باشند و بعیدتر اینکه دو زبان ساختار ترکیبی مشابه نیز داشته باشند.
به همین لحاظ برخی را عقیده بر این است که ترجمه حرفی ممکن نیست و حتی در صورت امکان نیزنمی توان از خلل وارد
به معنا در این ترجمه صرف نظر کرد. لذا این گونه ترجمه، فاقد ارزش علمی است. اما ترجمه بیانی یا معنوی یا تفسیری،
به هر نام که خوانده شود، غیر ممکن نبوده و بشر این توانایی واستعداد را دارد که معنایی را از زبانی
به زبان دیگر
به صورت واضح و روشن منتقل سازد.
با توجه
به مطلب فوق این سؤال جدی مطرح می گردد که آیا اساساً ترجمه
قرآن ممکن است ؟
به منظوربررسی دقیق تر این موضوع و پاسخ گویی صحیح، لازم است ابتدا
به دو موضوع دیگر پرداخته شود:۱
قرآن چیست ؟ مقاصد و معانی آن کدام اند؟ ۲ ترجمه
قرآن با کدامیک از معانی و روش های یاد شده امکان پذیر است ؟ در پاسخ این سؤال که مدلول
قرآن چیست ؟ معنای کلی پذیرش شده برای
قرآن چنین است:
«
قرآن»عبارت است از لفظی اعجازگر و ربوبی. در ترکیب «ترجمه
قرآن»کلمه «ترجمه»
به «
قرآن»اضافه شده است، بدیهی است که ترجمه تنها عبارت است از الفاظ حقیقی که
به شکل حروف و اصوات
به تصویر درآمده اند. آیا این الفاظ حقیقی می تواند همان لفظ اعجازگر و ربوبی باشند؟! معنای و مقاصد
قرآن چگونه اند؟
قرآن کریم و اساساً هر کلام بلیغی مشتمل بر دو نوع معنی است:یکی، معانی اولیه و دوم، معنای ثانویه و یابه عبارت دیگر معانی اصلی و معانی تبعی. اولین معنا برای هر کدام بلیغی، همان معنایی است که از این کلام یا هر کلام دیگر
به هر زبانی که باشد، بداهةًاستفاده می شود و از همین رو آن را «معنای اولیه»می خوانند و از جهت ثباتی که داراست آن را «اصلی»می دانند.
به جهت اینکه این معنا با تفاوت حال گوینده یا مخاطب یا زبان گفت وگو، تفاوت نمی یابد. در دنیا هیچ کلامی شناخته نشده که
به حد اعلای بلاغت و نهایت فصاحت، بیان شده باشد جز
قرآن کریم،که سران اهل بلاغت را مقهور و جان های اهل فصاحت را مفتون خویش ساخت تا آنجا که
به ناتوانی خود دربرابر این ساخته عظیم الهی اقرار داشتند.
درباره اهداف نزول
قرآن می توان
به ۳هدف عمده زیر اشاره کرد:
۱. نشانه تایید
رسالت و
نبوت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله باشد.
۲. وسیله
هدایت متقین باشد.
۳. بندگان خدا با تلاوت این کلام مقدس، پروردگار خویش را
عبادت کنند.
آنچه مهم است این است که بخشی از هدایت های
قرآنی از ظاهر
قرآن و معانی اصلی آن حاصل می شود وبخشی نیز از معانی تابعه و ثانویه
قرآن. اما
قرآنیت قرآن و امتیاز و ویژگی خاص آن بیش از معانی اصلی، بر معانی ثانوی مترتب است.
قرآن دریایی است پرگوهر و پر تلاطم و بیانگر علم و عظمت الهی. جان های پاک و تطهیر یافته
به میزان خلوص خویش دراین دریای عظیم، غوص کرده و
به گوهرهای ناب آن دست می یازند. همه بیانات فوق و استدلال های مزبور است که امثال «
زرقانی »را
به نتایج زیر رسانده اند که:
اولاً: ترجمه واژهای
قرآن ممکن نیست.
ثانیاً: ترجمه بیانی (معنوی)
قرآن نیز از آنجا که نمی تواند همه معانی
قرآن و اهداف و مقاصد آن را تامین کندو
به زبانی دیگر منتقل سازد، امکان پذیر نمی باشد.
ثالثاً: هر نوع ترجمهای که از
قرآن صورت گرفته یا صورت پذیرد، نمی تواند مستقل و بی نیاز از متن
قرآن باشد؛ و هرگز ویژگی ها و خصایصی که بر
قرآن مترتب است بر ترجمه
قرآن مترتب نیست.
بدین ترتیب کلیه کسانی که «ترجمه
قرآن را جایز نمیدانند»و بعضاً آن را «محال»نیز شمرده اند،
به چهاردلیل عمده تمسک کرده اند:
۱.
قرآن کریم
معجزه است و امکان ترجمه معجزه وجود ندارد.
۲. ترجمه واژهای
قرآن به دلیل ویژگیهای خاص زبان عربی و زبان
قرآن، غیر ممکن است.
۳. ترجمه
قرآن فاقد شیوایی نظم عربی، جذابیت و تاثیر در دل هاست.
۴. در ترجمه، بعضی از الفاظ از معنی اصلی خود فاصله میگیرند.
شاید مفصل ترین بیان، در رد جواز ترجمه
قرآن، بیانات «رشید
رضا»باشد. وی در اثبات عدم جواز ترجمه
قرآن،
به پانزده دلیل اشاره کرده است که
به تفصیل در ذیل ذکر میشود:
دلیل اول: ویژگی خاص زبان عربی و اسلوب معجزه
قرآن.
دلیل دوم: جایگزین ساختن ترجمه
قرآن به جای
قرآن موجب انحراف در دین است.
دلیل سوم:
تقلید در
اصول دین جایز نیست.
قرآن، تقلید در اصول دین و مقلدین آن را
سرزنش میکند. برگرفتن دین از ترجمه
قرآن در حقیقت پیروی و تقلید از مترجم است و سبب خروج از هدایت
قرآن خواهد بود.
دلیل چهارم: ترجمه
قرآن موجب حرمان از ویژگیهایی است که خداوند متعال مؤمنین را بدان توصیف کرده است چرا که عدم پیروی از کلام الهی،
عصیان از اوامر اوست. «اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء قلیلاً ما تذکرون».
دلیل پنجم: نهی از
استنباط احکام از عبارات ترجمه شده
قرآنی است. آیه فوق و نیز آیات دیگری همچون:«قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی»
همگی حاکی از ممنوعیت
اجتهاد و استنباط از عبارات ترجمه شده میباشد و هیچ مسلمانی نیز نظر
به صحت چنین استنباطی ندارد.
دلیل ششم: عمل هر فرد
به میزان سعی و فهم خود او ماجور است. گرچه در فهمش
به خطا نیز رفته باشدزیرا نهایت سعی خویش را در کسب هدایت از
قرآن منزل مبذول داشته است ولی آیا تقلید از خطاهای غیرعمدی دیگران نیز دارای اجر خواهد بود؟
دلیل هفتم: حقایق و رموز پنهان
قرآن قابل انتقال با ترجمه
قرآن نمیباشد.
دلیل هشتم: خطا در درک اوصاف الهی موجب کفر است. «غزالی»در کتاب «الجام العوام عن علم الکلام»می گوید:ترجمه آیات صفات الهی جایز نیست و خطا دردرک و فهم این اوصاف آدمی را
به ورطه کفر میافکند.
دلیل نهم: مطابق نداشتن برخی از الفاظ عربی در زبانهای غیر عربی. یکی از استدلالهای غزالی
به دعوی فوق این است که:بسیاری از الفاظ عربی، مطابق فارسی (یا ترکی ویا...) ندارند. مترجمه درباره این الفاظ چه میتواند بکند؟ جز اینکه آنها را
به حسب فهم خود شرح دهد و چه بسا خواننده این ترجمه، مفهومی را دریابد که اصلاً مدنظر
قرآن نبوده است.
دلیل دهم: احتمال خطای مترجم در درک و فهم معانی مجازی یا حقیقی الفاظ.
دلیل یازدهم: احتمال پوشیده ماندن معانی الفاظ مشترک بر مترجم.
دلیل دوازدهم: آنجا که
تاویل آیه لازم است، تاویل ترجمه آن غیر ممکن سات.
دلیل سیزدهم: ترجمه
قرآن نمیتواند همانند
قرآن تاثیر گذار باشد.
دلیل چهاردهم: ایجاد
قرآنهای مختلف همچون
اناجیل اربعه .
دلیل پانزدهم:
قرآن معجزه جاوید
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله است و ترجمه
قرآن معجزه نیست.
عدهای از علما که
به «حرمت ترجمه
قرآن»قایل هستند.
۱. «محمد رشید
رضا»: وی طی مقالهای تحت عنوان «ترجمة
القرآن»و ما فیها و من المفاسد و المنافاةللاسلام»در جلد ۹
تفسیر المنار به حرمت ترجمه
قرآن و عدم امکان آن قایل شده است. علاوه بر اینکه
به اغراض سوء بعضی از مترجمین
قرآن اعم از ترک و غیر ترک نیز اشاره کرده و
به کلیه شبهاتی که در این موردمطرح شده و همه استدلالهای موافقان ترجمه
قرآن، پاسخ گفته است.
۲. «محمد سعید البانی»: وی پژوهشی را تحت عنوان «الفرقدان النیران فی بعض المباحث المتعلقه
بالقرآن»صورت داده و در ضمن آن دلایل چندی را بر لزوم پرهیز از ترجمه
قرآن بر میشمارد.
۳. «شیخ محمد سلیمان»:
قاضی دادگاه عالی
مصر ، نوشتار را تحت عنوان «حادث الاحداث فی الاقدام علی ترجمة
القرآن»در سال ۱۳۵۵ه منتشر میسازد.
۴. «شیخ محمد مصطفی شاطر»قاضی دادگاه «شبین کوم»نیز متنی را پیرامون موضوع ترجمه
قرآن کریم، باعنوان «القول السدید فی حکم ترجمة
القرآن المجید»در سال ۱۳۵۵و در شهر مصر،
به رشته تحریر در میآورد.
۵. «شیخ محمود شلتوت»: نیز تحقیقی تحت عنوان «ترجمة
القرآن و نصوص العلماء فیها»صورت داده است که طی یک مقاله نسبتاً طولانی در مجله الازهر، سال هفتم
به چاپ رسیده است.
۶. «استاد شفیق جبری»: وی که عضو مجمع علمی عربی در
دمشق میباشد در پاسخ مقاله منتشره تحت عنوان «ترجمة
القرآن الی الفرنسیة»
به قلم وکیل «احمد لامیش»و «ابن داوود»می گوید:
«من نمیدانم فایده ترجمه
قرآن چیست ؟ مگرنه این است که زبان
قرآن مشتمل بر اسرار و رموزی است که جز راسخان در این زبان
به آنها پی نمیبرند و لذا بسیاری از اسلوبهای
قرآن را نمیتوان بر سبیل حقیقت شمرد، بلکه تنها مجاز است که مورد نظر میباشد و مجاز در میان امت ها، اشکال گوناگون دارد. بدین روی مترجمان تنها ظواهر سخن را ترجمه میکنند و از باطن و عمق آن بی خبرند.... علاوه بر این که هر زبانی، نوعی ویژگی خاص دارد در دلها تاثیر میگذارد،
به تاثیر تک تک واژههای
سوره زلزال توجه کنید:«اذا زلزلت الارض زلزالها. و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها...»کلمه «زلزال»بیانگر رویدادی مهم و عظیم است. طبیعی است ذکر یک رویداد عظیم نیاز
به کاربرد واژهای مناسب دارد که این عظمت را
به مخاطب منتقل کند و تنها کلمه «زلزال»است که این ویژگی خاص را داراست که الهام بخش عظمت و بزرگی باشد. این گونه ویژگیها که خاصیت درونی زبان است چگونه قابل انتقال
به زبانی دیگراست ؟!»
۷. «زرکشی»:وی در «
بحرالمحیط »چنین اظهار رای کرده است:«ترجمه
قرآن به فارسی یا غیر فارسی جایز نیست. بلکه قرائت
قرآن به شکلی که متعلق اعجاز است واجب میباشد. زیرا ترجمه
قادر به رساندن اعجاز نمیباشد.»
۸. «زرقانی»:وی در «
مناهل العرفان »
به تفصیل
به برخی از ادله عدم امکان ترجمه
قرآن اشاره کرده است. که پیش از این مجمل آن را بیان داشتیم.
پیشتر آوردیم که «محمد رشید
رضا»از قایلین
به عدم امکان ترجمه
قرآن است، وی علاوه بر بیان دلایل عدم امکان ترجمه
قرآن به استدلالهای قایلین
به جواز ترجمه
قرآن نیز پاسخ گفته است:
اولین استدلال قایلین
به جواز ترجمه
قرآن، بیان و فتوای «
ابوحنیفه »مبنی بر جواز قرائت
نماز به زبان فارسی است، برای کسی که
قادر به ادای الفاظ عربی نمیباشد.
«رشید
رضا»در پاسخ این استدلال میگوید:
اولاً:«ابو حنیفه»از این
فتوا برگشته و فتوای دیگر وی، عدم جواز بوده است.
ثانیاً: جواز قرائت نماز
به فارسی، حتی در فتوای مذکور، مقید و مشروط است و نمیتوان از این فتوا، جواز
قرائت و
کتابت قرآن به زبان فارسی یا غیر فارسی را استنباط کرد. ثالثاً:این ادعا که «
زمخشری »در «کشاف»ذیل تفسیر آیه «انه لفی زبر الاولین»
این معنارا استنباط کرده که ترجمه
قرآن به زبان غیر عربی جایز است،
به چند دلیل ادعای صحیحی نیست:اول اینکه:«زمخشری»این جواز را
به صورت «قیل»عنوان کرده است و «قیل»واژهای است حاکی از این که:۱. این اعتقادخود او نیست. ۲. قولی ضعیف بوده و غیر قابل اعتماد است. بلکه تنها
به این دلیل این رای را ذکر کرده است که عادت/span مجتهدین بر ذکر مجتهدین بر ذکر اقوال ضعیف با صیغه «قیل»بوده است. دوم اینکه:اگر استنباط شود که معنی آیه «انه لفی زبر الاولین»این است که معانی
قرآن، قبلاً
به زبان عبری در
تورات آمده است و از همین رو، قرائت
قرآن و ترجمه
قرآن به غیر
قرآن به غیر زبان عربی نیز جایز باشد. پاسخ این است که در این صورت ما نیز مانند یهودیان باید بر این باور باشیم که
قرآن کتاب جدیدی نیست بلکه همان ترجمه «تورات»است. سوم اینکه:اگر بخشی از
قرآن مانند قصه
موسی در
سوره شعراء ، با آنچه در تورات آمده است، تطابقی داشته باشد، لیکن نمیتوان چنین حکمی را در مورد کل
قرآن صادر کرد. چهارم اینکه:علمای خلف و سلف بر این امر هم نظراند که در آیه دو مضاف در
تقدیر است یک قبل ازضمیر «ه»و یک مضاف قبل از «زبرالاولین». همان طور که «
ابن جریر »می گوید:معنی آیه چنین است، ان ذکره (خبره) لثابت فی بعض زبرالاولین. همچنین درباره مرجع ضمیر «ه»نیز دو نظر وجود دارد:برخی مرجع آن را پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میدانند و معنی آیه را چنین تشریح میکنند:ان (ذکر) محمد لفی زبرالاولین. همچنان که میفرماید:«یجدونه مکتوباً عندهم فی التوارة والانجیل»(اعراف). پنجم اینکه:برخی معانی
قرآن که در کتب پیامبران پیشین ذکر شده، خود بر دو گونه اند:نوع اول، معانی عام است که در همه آن کتب موجود میباشد و از اصول دین مطلق الهی است از قبیل:ایمان
به خدای تعالی وانحصار پرستش و
عبادت نسبت
به او؛ ایمان
به روز
آخرت ؛
عمل صالح و پژهیز از آنچه نقطه مقابل این ارزشهاست از قبیل:
شرک ، معاصی و رذایل. و این معانی است که میتواند مفهوم آیه «شرع لکم من الدین ماوصی
به نوحاً و...»(شوری) باشد. نوع دوم، معنی خاصاند یعنی آنچه در سوره شعراء و امثال آن درباره داستان موسی و قومش ذکر شده است.
به همین دلیل بعد از ذکر قصه موسی می گوید:«أولم یکن لهم آیة أن یعلمه علماء بنی اسرائیل»
. آیا کسی که مفهوم آیه «انه لفی زبر الاولین»را می فهمد می تواند بگوید:آیه بر جواز ترجمه
قرآن به فارسی یاغیر فارسی دلالت دارد؟! و یا بگوید:ترجمه
قرآن نیز
قرآن نام دارد و کلام الله است و خواندن آن عبادت ؟!
دومین دلیلی که قایلین
به جواز ترجمه
قرآن به آن استناد کرده اند این است که: آیات بیشماری از
قرآن کریم که همگی در شمار
آیات محکم می باشند، بر وجوب فهم
قرآن در
نماز و
تدبر در آن «در نماز و غیر نماز»صراحت دارد. از این رو این واجب محقق نخواهد شد، مگر با ترجمه
قرآن به زبان های همه مردم غیر عربی که
به اسلام گرویدند. از آنجا که مقدمه و شرط لازم یک امر واجب، واجب است، لذا ترجمه
قرآن کریم نیز نه تنها
مباح ، که
واجب است. وی استدلال فوق را چنین پاسخ گفته است: اولاً؛ فهم و تدبر در
قرآن و نیز
خشوع در برابر آیات
قرآن وعبرت آموزی از آن با آموزش زبان عربی یعنی زبان
قرآن به مسلمانان ممکن می باشد و نیازی
به تغییر زبان
قرآن نیست.
امام شافعی نیز در رساله اصول خود
به تفصیل
به این مطلب پرداخته است که:ترجمهای
قرآن صحیح است که همه معانی
قرآن را ادا کند و آن چنان که اراده حق تعالی بوده است بر شنوندگان تاثیر گذارد. چنین ترجمهای غیر ممکن می باشد و مستلزم تغییر کلام خدا. ثانیاً:هر مسلمانی می تواند تفسیر بخش هایی از
قرآن را که تلاوتش در نماز واجب است مانند سوره «
فاتحةالکتاب »و سور کوچک
قرآن،
به خاطر سپارد، تا در فهم معنا
به او مدد رساند، ولی این مهم در ترجمه این آیات و سور ممکن نیست و نمی توان ترجمه این آیات را حتی کلام خدا نامید.
سومین دلیل قایلین
به جواز ترجمه
قرآن این است که:لازمه
تبلیغ و
دعوت به اسلام ، ترجمه
قرآن و کتب حدیثی
به زبان های زنده دنیا می باشد.
به عبارت دیگر لازمه بقای
قرآن در میان ملل مختلف، ترجمه آن
به زبان های این ملل است.
«محمد رشید
رضا»استدلال فوق را چنین پاسخ گفته است:
ترجمه
قرآن نمی تواند همانند اصل
قرآن، بر امتناع عقول و هدایت قلوب تاثیری معجزه آسا داشته باشد.بلکه اگر اصول و مقاصد اسلام که در
قرآن نهفته است
به شیوهای دیگر
به زبان های زنده دنیا ترجمه شود و باشواهدی از
قرآن و
سنت همراه گردد می تواند در هدایت دل های مستعد ایمان بسیار مؤثرتر واقع شود. اینکه می گویند بقای
قرآن بدون ترجمه آن بی مفهوم است، سخنی
به گزافه و نادرست است. ما معتقدیم فهم
قرآن آسان است، لکن هیچ کس حق ندارد فهم خود را برای دیگری حجت بداند، چه رسید
به اینکه آن را دین گروهی از مردم قرار دهد. غیر عرب هایی که
به دست
صحابه بزرگوار
به اسلام گرویدند، دریافتند که اسلام زبانی ویژه خود را دارد که باید در میان عموم مسلمانان مطرح بوده و آموخته شود تا بدان زبان، کتاب
قرآن را بیاموزند، کتابی که دستورالعمل دین ایشان است و تلاوتش عبادت خدا، محسوب می شود. و این مهم برای تحقق وحدت بین مسلمانان همان گونه که خدا تعالی فرمود:«ان هذه امتکم امة واحدة»
ضروری است. با حفظ این زبان است که اعتصام
به «حبل الله المتین»یعنی
قرآن، ممکن و شایسته است. و برادری اسلام که خداوندآن را حتم و قطع می داند
به کمال می رسد.
چهارمین دلیل اقامه شده از طرف قایلین
به جواز ترجمه
قرآن چنین است:خداوند تعالی فرموده است:«ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله»
. برایاس این آیه امکان استماع کلام خدا حتی برای
مشرکان اعم از عرب و غیر عرب، منتفی نبوده و بلکه لازم است. پس باید ترجمه
قرآن به زبان غیر عرب نیز ممکن باشد. «رشید
رضا»
به استدلال فوق چنین پاسخ می گوید:همان طور که «آلوسی»و دیگران نقل کرده اند، منظور از آیه این است که اگر مشرک پس از انقضای مدت ضرب الاجل، امان خواست، امانش دهید تا خوب بیاندیشد و از اصل هدایتگری اسلام، پند پذیرد. اگر مشرک از اعراب است. آیات خدا را بر او تلاوت کنید که عرب
به خوبی دلالت الفاظ
قرآن به خاک می افتند و
به قرآن ایمان می آورند و
به اعجازش
اقرار می کنند. اما اگر از غیر عرب باشد و
به زبان عربی آشنایی نداشته باشد، برای او آنچه موجب ارشاد وی
به حق و هدایتش
به راه مستقیم الهی است را توضیح دهید و تبین کنید. نه اینکه فقط کلام الله مجید را بر او بخوانید. علاوه بر اینکه لفظ «سمع»حکایت از این دارد که آیه در صدد بیان حال مشرکان عرب است که ایشان اهل زبان و بلاغت می باشند و پرداختن
به حال مشرکان غیر عرب را مسکوت گذاشته است... از همه اینها که بگذریم، چگونه می توان ترجمه
قرآن را کلام الله نامید؟.».
در پایان جای این تذکر هست که «محمد رشید
رضا»در ضمن بیانات خویش تقسیماتی کاملاً ذوقی انجام داده است. گرچه آیه نیز
به صراحت دلالت بر وجوب یا لزوم ترجمه
قرآن ندارد. نه مفهوم آیه از این مطلب حکایت می کند و نه منطوق آن.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله ترجمه قرآن.