• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صَفْو (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





صَفْو (به فتح صاد و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای خلوص شی‌ء از آمیختگی است.
مشتقات صَفْو که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
مُصَفًّی‌ (به ضم میم و فتح صاد) به معنای صاف و خالص؛
فَاَصْفاکُمْ‌ (به فتح الف و سکون صاد) به معنای برگزیده است؛
اصْطَفی‌ (به کسر الف و سکون صاد) به معنای برتری داد؛
صَفْوانٍ‌ (به فتح صاد و سکون فاء) به معنای سنگ خالص و صاف؛
الصَّفا (به فتح صاد) به معنای سنگ صاف و خالص؛
اصْطَفَیْنا (به کسر الف و سکون صاد) به معنای برگزیده خود؛
اصْطَفاهُ‌ (به کسر الف و سکون صاد) به معنای برگزیده؛
اصْطَفَیْناه (به کسر الف و سکون صاد) به معنای برگزیدیم؛
اصْطَفَیْتُکَ‌ (به کسر الف و سکون صاد) به معنای برتری دادم و برگزیدم، است.


صَفْو به معنای خلوص شی‌ء از آمیختگی است.
راغب اصفهانی می‌گوید: اصل صفو خلوص شی‌ء از آمیختگی است و از آن جهت است که به سنگ صاف و خالص، صفا گویند.
شیخ طبرسی از مبرد نقل کرده است که صفا هر سنگی است که چیزی از گل و خاک به آن آلوده نیست.


به مواردی از صَفْو که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - مُصَفًّی‌ (آیه ۱۵ سوره محمد)

(وَ اَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ‌ مُصَفًّی‌)
«و نهرهایی از عسل صاف و خالص.»


۲.۲ - فَاَصْفاکُمْ‌ (آیه ۴۰ سوره اسراء)

(اَ فَاَصْفاکُمْ‌ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ اِناثاً)
(آيا پروردگارتان پسران را مخصوص شما ساخته و خودش دخترانى از فرشتگان برگزيده است.)
اَصْفاء به معنای خالص کردن و آن معنی اختیار و اختصاص می‌دهد. «اَصْفَیْتُ فُلَاناً بِالشَّیْ‌ءِ: آثَرْتُهُ بِهِ.»
اصطفاء، اختیار و اجتباء نظیر هم‌ هستند.
راغب اصفهانی می‌گوید: اصطفاء تناول خالص شی‌ء است، چنان‌که اختیار انتخاب خیر و خوب آن است.


۲.۳ - اصْطَفی‌ (آیه ۳۳ سوره آل عمران)

(اِنَّ اللَّهَ‌ اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ)
(خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد.)
این آیه روشن می‌کند که مذکورین فوق از فساد خالص بودند، لذا خدا اختیارشان کرد و نشان می‌دهد که خدا هر کس را اختیار نمی‌کند بلکه محل باید قابلیّت داشته باشد، مثل‌ (اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ)
(خداوند آگاه‌تر است كه رسالت خويش را در كجا و به عهده چه كسى قرار دهد.)


۲.۴ - صَفْوانٍ‌ (آیه ۲۶۴ سوره بقره)

صَفْوان به معنای سنگ خالص و صاف است، همچنین است صفا، واحد هر دو صفوانه است. مثل مرجان و مرجانة.
(فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ‌ صَفْوانٍ‌ عَلَیْهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً.)
«مثل او مثل سنگ صافی است که در آن خاک هست که بارانی تند بر آن بارید و آن‌را صاف و بی‌خاک کرد.»
صلد نیز سنگ صاف است. صلد به معنی زمین سخت که در اثر صلابت چیزی نمی‌رویاند نیز آمده است.


۲.۵ - الصَّفا (آیه ۱۵۸ سوره بقره)

صَفا در اصل چنان‌که گفته شد سنگ صاف و خالص است. مروه در اصل به معنی سنگ‌های نرم است و به قولی سنگ‌ریزه‌ها است.
مرو لغتی است در مروه و به قولی جمع مروه است، مثل تمر و تمره. سپس آن دو، نام دو کوه است در مکه، که حاجیان میان آن دو، عمل سعی انجام می‌دهند.
فاصله میان آن دو بنابر آن‌چه گفته‌ شد سیصد و پنجاه متر و نیم است. یعنی صفا و مروه از معابد خداست و از اماکنی است که برای عبادت خدا تعیین گردیده‌اند.
(اِنَ‌ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ)
(«صفا» و «مروه» از شعائر الهی است.)


۲.۶ - اصْطَفَیْنا (آیه ۳۲ سوره فاطر)

(ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ)
(سپس اين كتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم؛ ولى بعضى از آنان برخود ستم كردند، و بعضى از آنان ميانه‌رو بودند، و بعضى به اذن خدا در نيكی‌ها از همه پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است.)
ایراث آن است که مالی را به ارث بگذارند، همچنین است ایراث علم و مقام و غیره. می‌شود نسبت ایراث را به جمعی داد که فقط بعضی به امر آن قیام می‌کنند، مثل‌ (وَ اَوْرَثْنا بَنِی اِسْرائِیلَ الْکِتابَ هُدیً وَ ذِکْری‌)
بنی‌اسرائیل را وارثان کتاب تورات قرار داريم، كتابى كه مايه هدایت و تذكّراست.)
با آن‌که فقط بعضی از آن‌ها اهل عمل بودند. روشن‌تر از آن، آیه‌:
(وَ اِنَّ الَّذِینَ اُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ)
(و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شكى توأم با بدگمانى‌ هستند.)
مراد از «الکتاب» بنابر سیاق، آیات قرآن مجید است که ما قبل آیه چنین است‌: (وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ)
(و آن‌چه از كتاب به تو وحی كرديم حق است و تصديق كننده و هماهنگ با كتب پيش از آن.)
لذا الف و لام «الکتاب» در آیه «ما نحن فیه» باید برای عهد باشد اشاره به کتاب در آیه فوق. بنابراین اگر ضمیر «فَمِنْهُمْ» راجع به‌ «الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا» باشد، چنان‌که ظاهر همین است، هیچ مانعی ندارد قومی که از سه گروه ظالم لنفس، مقتصد و سابق بخیرات تشکیل شده، وارث کتاب و قرآن باشند، چنان‌که بنی‌اسرائیل وارث بودند، و می‌شود گفت: مراد از «الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» همه امت اسلام باشند که وارث قرآن‌ هستند، مثل بنی‌اسرائیل، ولی کلمه «اصطفی» در قرآن دلالت به برگزیدگی دارد، مثل‌:


۲.۷ - اصْطَفاهُ‌ (آیه ۲۴۷ سوره بقره)

(اِنَّ اللَّهَ‌ اصْطَفاهُ‌ عَلَیْکُمْ)
(خدا او را بر شما برگزيده)


۲.۸ - اصْطَفَیْناه (آیه ۱۳۰ سوره بقره)

(وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ‌ فِی الدُّنْیا)
(ما او را در دنیا برگزيديم.)


۲.۹ - اصْطَفَیْتُکَ‌ (آیه ۱۴۴ سوره اعراف)

(اِنِّی‌ اصْطَفَیْتُکَ‌ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی)
(من تو را با رسالت‌هاى خويش، و با سخن گفتنم با تو، بر مردم برترى دادم و برگزيدم.)


۲.۹.۱ - تفسیر اصْطَفی‌

در آیه‌ («وَ اَوْرَثْنا بَنِی اِسْرائِیلَ الْکِتابَ») لفظ اصطفاء نیامده است، از این می‌توان فهمید که‌ «الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا» گروه مخصوصی‌اند نه تمام امّت. آن‌ها داخل در آل ابراهیم (علیه‌السّلام‌) هستند که فرموده‌:
(اِنَّ اللَّهَ‌ اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ. ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
(خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد. • آن‌ها فرزندان و دودمانى بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت، همانند يكديگر بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست.)
در روایات بسیاری از اهل بیت (علیهم‌السّلام) نقل شده که مراد از ذرّیه، خانواده پیامبراند از اولاد فاطمه (علیهاالسّلام) و عده‌ای از آن‌ها ظالم بر نفس خویش‌اند، عده‌ای میانه‌رو و عده‌ای سابق به خیرات که ائمه (علیهم‌السّلام) باشند.
علی هذا آیه ۳۱سوره فاطر (وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ.) راجع به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، آن‌گاه در آیه بعدی با کلمه تراخی «ثمّ» فرموده‌ (ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا.) یعنی سپس کتاب را به ذریّه، توارث گذاشتیم که مانند تو قیام به امر کتاب کنند. احتمال داده‌اند که‌ «مِنْ عِبادِنا» به معنی بعضیّت و ضمیر «فَمِنْهُمْ» راجع به‌ عِبادِنا باشد.
آن وقت لفظ «فَمِنْهُمْ» و ما بعد آن در مقام تعلیل است. یعنی: کتاب را به بعضی از بندگان خود که برگزیده‌ایم ارث گذاشتیم، زیرا بندگان ظالم و مقتصد و سابق بخیرات‌اند و لیاقت ایراث را نداشتند.
در تفسیر المیزان از اصول کافی از حضرت رضا (علیه‌السّلام) نقل است که از (ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ‌ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا) سؤال شد، فرمودند: آن‌ها اولاد فاطمه (علیهاسلام‌) هستند. سابق بخیرات امام، مقتصد، عارف به امام، ظالم بر نفس آن است که امام را نمی‌شناسد.
از کتاب سعد السعود ابن طاوس از حضرت باقر (علیه‌السّلام) درباره آیه، نقل شده که فرمود: آن فقط در خصوص ما است ‌ای ابا اسحق، اما سابق بخیرات علی بن ابی‌طالب، حسن، حسین، و شهید از ماست. اما مقتصد، صائم در نهار و قائم در لیل است، اما ظالم لنفس در اوست آن‌چه در مردم است و او آمرزیده می‌باشد.
در تفسیر المیزان پس از نقل حدیث فرموده مراد از شهید، به قرینه روایات دیگر امام است و فرموده: روایات از طرق شیعه از ائمه (علیهم‌السّلام) در این‌که آیه مخصوص اولاد فاطمه (علیهاسلام) است بسیار است.
دو حدیث فوق و نظیر آن دو در تفسیر صافی نقل شده، مجمع البیان و جوامع الجامع به آنها اشاره کرده است.
از ابن عباس نقل شده: مراد از «الَّذِینَ اصْطَفَیْنا» علمای اسلام‌ هستند، اگر چنین هم باشد، مصداق حقیقی همان‌ ائمّه اهل بیت (علیهم‌السلام‌) هستند، سپس علماء مروّجین قرآن هستند.
ولی کلمه اصطفاء با این احتمال نمی‌سازد، با آن‌که علما نیز وارث رسول خدایند و درباره آن‌ها فرموده‌: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ؟ قَالَ: الَّذِینَ یَاْتُونَ مِنْ بَعْدِی، یَرْوُونَ حَدِیثِی وَ سُنَّتِی فیعلّمونها مِنْ بَعْدِی.» در بعضی از نسخ روایت، کلمه «فیعلّمونها» نیست.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۳۵-۱۳۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۷.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۱، ص۲۶۳.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۷.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۳.    
۶. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۳.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۵۹.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۲.    
۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۰.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۶.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۴۳.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۰۴.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۳۸.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۴۲.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر، مجمع البیان، ج۶، ص۲۵۲.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۵.    
۱۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۸.    
۲۰. آل عمران/سوره۳، آیه۳۳.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۵۷.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۶۴.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۴۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۳۴.    
۲۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۳.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۳.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۹۸.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۹۰.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۴۵.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۵۰.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۴.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۳.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۵۸.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۵۷۸.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۳۸۵.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۳۱.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۹.    
۴۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۱.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۳۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۸.    
۴۸. مؤمن/سوره۴۰، آیه۵۴.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۳.    
۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۴.    
۵۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۱.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۴۷.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۳۵.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۸۷.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۸۱.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۳.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۱۳۰.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۴۵۲.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۳۰۰.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۶۴.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۳۹۶.    
۶۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۴.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۸.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۱۳.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۴۳.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۵۰.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.    
۷۲. آل عمران/سوره۳، آیه۳۳ و ۳۴.    
۷۳. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۵.    
۷۴. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۵.    
۷۵. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۹.    
۷۶. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۹.    
۷۷. ابن طاوس، علی بن موسی‌، سعد السعود، ج۱، ص۱۰۷.    
۷۸. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۹.    
۷۹. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۹.    
۸۰. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۲۳۸.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۵.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۱۲۳.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۵.    
۸۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، حدیث ۵۳، ج۱۸، ص۶۶.    
۸۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، حدیث ۵۰، ج۲۷، ص۹۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صفو»، ج۴، ص۱۳۵-۱۳۹.    






جعبه ابزار