صَفْو (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَفْو (به فتح صاد و سکون فاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای خلوص شیء از آمیختگی است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه به کار رفته است مانند:
صَفا (به فتح صاد) به معنای هر سنگی که چیزی از گل و خاک با آن نباشد،
أصْفاء (به فتح الف و سکون صاد) به معنای خالص کردن و
صَفْوَه (به فتح صاد و واو) به معنای خالص و برگزیده است.
حضرت علی (علیهالسلام) در وصف
خداوند متعال و
پیامبر اکرم و ... از این واژه استفاده نموده است.
صَفو اصل صفو خلوص شیء از آمیختگی است، لذا به سنگ صاف و خالص صفا گویند.
صَفا مبرّد گوید: صفا هر سنگی است که چیزی از گل و خاک با آن نباشد.
أصْفَاء خالص کردن
و آن معنی اختیار و اختصاص میدهد. «اِصْطَفاء» و اختیار و اجتباء نظیر هستند.
صَفْوَه به معنای خالص و برگزیده است.
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف خداوند فرموده است:
«وَلاَ يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ، وَلاَ نُجُومِ السَّماءِ... وَلاَ دَبِيبُ الـنَّمْلِ عَلَى الصَّفَا، وَلاَ مَقِيلُ الذَّرِّ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ» «مخفی نمیماند از خدا عدد قطرههای آب و نه عدد ستارگان آسمان و نه حرکت
مورچه بر روی سنگ صاف (که اصلاً شنیده نمیشود) و نه استراحتگاه مورچه ریز در شب ظلمانی.»
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف پیامبر خدا فرموده است:
«وَصَفَتْ دِخْلَتُهُ» «باطنش صاف شد.»
• امام (صلواتاللهعلیه) در
ذم یارانش فرموده است:
«قَدْ تَصَافَيْتُمْ عَلَى رَفْضِ الاْجِلِ وَحُبِّ الْعَاجِلِ» (دست به دست يكديگر دادهايد كه
آخرت را ترک گوييد و نسبت به
دنیا عشق ورزيد.)
«تصافی» بین الاثنین است خالص کردن خود به هم دیگر.
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف رسول خدا فرموده است:
«بَعَثَهُ بِالحَقِّ، وَاصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ» (سوگند به خدايى كه محمّد (صلىاللهعليهوآله) را به
حق برانگيخت و او را از ميان مردم برگزيد.)
• امام (صلواتاللهعلیه) در
دفن فاطمه (علیهاسلام) خطاب به قبر حضرت رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله) فرموده است:
«قَلَّ يَا رَسُولَ اللهِ، عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»(اى پيامبر! از فراق دختر برگزيده و پاكت پيمانه صبرم لبريز شده.)
این ماده موارد زیادی در «نهج البلاغه» آمده است. مانند:
«وَامْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْن قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ» (ظرفهاى خويش را از آب زلال چشمه هايى كه از آلودگيها پاک است پر كنيد.)
«فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ كَدَرِهِ» (در نتيجه من قسمت زلال و مصفّاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريک باز شناختم)
«فَيُشَبِّهُونَ وَيَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ» (ولى باطل خود را شبيه حق جلوه مىدهند و توصيف مىكنند ولى با آراستن ظاهر راه فريب پيش مىگيرند.)
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «صفو»، ج۲، ص۶۴۱.