• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مصائب اسرای کربلا تا دمشق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




یکی از مصائب جانسوز اهل بیت امام حسین (علیه‌السلام) و اسرای کربلا سختی‌های سفر در مسیر شام و برخورد ظالمانه با اسرا در طول مسیر تا دمشق بوده است. در ادامه به گوشه‌هایی از مصائب و سختى هاى اسرای کاروان کربلا در مسیر شام اشاره می‌گردد.



در خبری که سندش به امام صادق (علیه‌السلام) می‌رسد؛ چنین آمده است: از پدرم علی بن الحسین (علیه‌السلام) در باره بردن او به سوى یزید پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين (عليه‌السلام) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مى بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى‌چكيد، با نيزه به سرش مى‌كوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند».
در نقل تاریخی دیگری آمده است: ابن زیاد، سرِ حسين (عليه‌السلام) و يارانش را با زَحر بن قيس، به همراه گروهى (و گفته شده: با شمر و گروهى همراه او) به سوى شام و يزيد فرستاد و همراه او زنان و كودكان را نيز روانه كرد. على بن الحسين (عليه‌السلام) كه ابن زياد، دستان و گردنش را در بند كرده بود نيز در ميان آنان بود. ابن زياد، آنان را بر شتران بدون جهاز، سوار كرد و على بن الحسين (عليه‌السلام) در راه، با آنان سخن نگفت تا به شام رسيدند.
ابن اعثم کوفی در الفتوح درباره وضعیت اسرای کاروان کربلا چنین گزارش می‌دهد: ابن زياد، زَجْر (زَحْر) بن قيس جُعفى را فرا خواند و سر حسين بن على (عليه‌السلام) و سرهاى برادرانش و سر علی اکبر (علیه‌السلام) و سرهاى خاندان و پيروان او را ـ كه خدا از همه ايشان راضى باد ـ به او سپرد. على بن الحسين (عليه‌السلام) را نيز فرا خواند و او را با خواهران و عمّه‌هايش و همگى زنان، سوار كرد و به سوى يزيد بن معاويه روانه داشت. آنان، حرم پيامبر خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) را از كوفه تا شام بر مَركب‌هاى بدون جهاز، از اين شهر به آن شهر و از اين جا به آن جا مى بردند، آن سان كه اسيران تُرك و ديلم را مى بردند. زَحْر بن قيس جُعفى، سر حسين (عليه‌السلام) را زودتر به دمشق رساند و نزد يزيد رفت و بر او سلام داد و نامه عبيد اللّه بن زياد را به او داد.
در زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده است: «رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ.»؛ «سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورت هاشان را مى سوزانْد. آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند.»


سبط ابن جوزی به نقل از عبد الملک بن هشام می‌نویسد: ابن زياد، سر حسين (عليه‌السلام) را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده، به سوى يزيد بن معاويه روانه كرد. ميان اسيران، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود. هر گاه در جايى فرود مى‌آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن، بيرون مى‌آوردند و بر سر نيزه مى‌كردند و از آن در طول شب تا وقت حركت، حراست مى‌كردند. آن گاه آن را به صندوق، باز مى‌گرداندند و حركت مى‌كردند.
سید بن طاووس در این باره می‌نویسد: عبيد اللّه بن زياد، به يزيد بن معاويه نوشت و او را از كشته شدن حسين (عليه‌السلام) و اخبار خانواده اش باخبر كرد... و هنگامى كه نوشته ابن زياد به يزيد بن معاويه رسيد و از واقعه آگاه شد، پاسخ نامه را داد و او را مأمور روانه كردن سر حسين (عليه‌السلام) و سرهاى كشتگانِ همراه او، و نيز اثاث و زنان و خانواده حسين (عليه‌السلام) كرد. ابن زياد هم مِحفَر (مُحَفِّز) بن ثَعلَبه عائذى را خواست و سرها و اسيران و زنان را به او سپرد. مِحفَر، آنان را تا شام به سانِ اسيران كفّار برد و اهالىِ همه جا، صورت هاى آنان را مى ديدند.

سید ابن طاووس نوشته است: سر مطهر امام حسین را همراه زنان و اسیران حرکت دادند. نزدیک دمشق که رسیدند، ‌ام کلثوم که جزو اسیران بود، نزد شمر رفت و گفت: خواسته‌ای دارم. گفت: چیست؟ گفت: وقتی ما را وارد شهر می‌کنی، از دروازه‌ای وارد کن که تماشاگران کمتری باشند و بگو این سرها را هم، از بین محمل‌ها کنار برند. بس که ما را در این حال تماشا کردند، شرمنده شدیم. شمر در پاسخ خواسته‌اش، از روی دشمنی و سرکشی، دستور داد سرها را بر نیزه‌ها وسط کجاوه‌ها قرار دهند و آنان را همان‌طور از میان تماشاچیان ببرند تا به دروازه دمشق رسیدند و آنان را در آستانه در مسجد جامع نگه داشتند؛ جایی که اسیران را نگه می‌داشتند.


با رسیدن کاروان اسرا به شام، دمشق غرق در شادی و سرور شد. ساکنان شهر به مانند اعیاد بر در و دیوار شهر پرده‌های دیبا آویخته بودند و به یکدیگر تبریک می‌گفتند و زنانشان دف می‌زدند و بر طبل می‌کوبیدند.
در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) به شام از یکی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت: «در راه بیت المقدس به شام رسیدم. در آن‌جا شهری دیدم پر از درخت با جویبارهای فراوان؛ در و دیوارش با پرده‌های دیبا آذین بسته شده بود و مردم گرم شادی و سرور بودند و زنان نوازنده را دیدم که دف و طبل به دست، می‌نوازند. با خود گفتم گویا اهل شام عیدی دارند که ما نمی‌دانیم. (در همین فکرها بودم که) به گروهی از مردم دمشق برخوردم که مشغول صحبت بودند، پس به آنان گفتم: «آیا شما عیدی دارید که ما نمی‌دانیم؟» گفتند: «پیرمرد، به نظر غریب می‌نمایی.» گفتم: «آری؛ من سهل ساعدی هستم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیده و احادیث او را می‌دانم.» گفتند: «ای سهل آیا در شگفت نیستی که چرا از آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهلش را فرو نمی‌برد؟» گفتم: «مگر چه شده است؟» گفتند: «ای سهل، سر حسین (علیه‌السّلام) را از عراق به هدیه می‌آورند.» گفتم: «عجبا سر حسین (علیه‌السّلام) را می‌آورند و این مردم چنین شادمانی می‌کنند؟ از کدام دروازه وارد می‌شوند؟» گفتند: «از دروازه ساعات.» برخی از منابع ورود اسراء به شام را از دروازه توماء دانسته‌اند.
هنوز گفتگوهایمان به پایان نرسیده بود که دیدم بیرق‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند. پس مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (علیه‌السّلام)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده سخن او را شنیده‌ام» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نگاه کنند.»
سهل ساعدی می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این پول‌ها را بگیر و این سر را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۶.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۷.    
۳. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۸۹.    
۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۸.    
۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۹.    
۶. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۳.    
۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۰.    
۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۱.    
۹. ابن اعثم، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۷.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۲.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۳.    
۱۲. مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۰۵.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۰.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۱.    
۱۵. سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۳۷.    
۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۶.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۷.    
۱۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، ص۲۰۸.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۵۰.    
۲۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۵۱.    
۲۱. سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۰.    
۲۲. ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۷.    
۲۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۶۷.    
۲۴. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۲۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۶.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۷.    
۲۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۶۰-۶۱.    
۲۸. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۵، ص۱۲۷-۱۲۸.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۹۳.






جعبه ابزار