مشروعیت اشهد ان علیا ولی الله در اذان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهادت ثالثه (شهادت سوم) عنوانی است که در
کتب فقهی درباره شهادت به
ولایت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در اذان به کار برده میشود. بسیاری از شیعیان، شهادت ثالثه (اشهد ان علیا ولی الله) را به هنگام
اذان بر زبان میآورند، در حالی که اهل سنت، چنین شهادتی را در اذان بر زبان نمی آورند. پرسش این است که آیا آوردن چنین تعبیری در اذان
مشروع است؟ و اگر چنین است، مستندات آن کدام است؟
در این نوشتار، ابتدا به ذکر مستندات مشروعیت و استحباب شهادت ثالثه از دیدگاه شیعه می پردازیم و سپس به صورت مختصر، به تاریخچه ذکر شهادت ثالثه در اذان اشارهای خواهیم داشت. در نهایت نیز به بدعتهایی که در اذان صورت گرفته خواهیم پرداخت.
در ابتدا باید دانست که
اجماع شیعیان بر
استحباب این شهادت است؛ نه وجوب و ضرورت آن. عالمان شیعی برای اثبات استحباب شهادت ثالثه در اذان، به
روایات متعددی استناد کردهاند، اما در میان آنان، دو نظر درباره دلیل استحباب آن وجود دارد:
۱. برخی آن را جزء مستحب میدانند. این بدان معناست که شهادت ثالثه مانند
قنوت که جزئی مستحبی از
نماز است (در عین جزئیت، نمازگزار می تواند آن را به جای نیاورد)، مستحب بوده و از اجزای اذان به شمار میآید.
۲. عدهای دیگر، آن را جزء اذان نمی دانند؛ هر چند همچنان به استحباب آن قائلاند. این یعنی
نمازگزار می تواند آن را در اذان بر زبان آورد، اما نباید با قصد جزئیت (با این قصد که شهادت ثالثه جزئی از اجزای اذان است) این کار را انجام دهد. مانند
صلوات در هنگام بردن یا شنیدن نام گرامی
رسول اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که استحباب صلوات پس از شنیدن نام ایشان، مخصوص به غیر اذان نیست؛ یعنی حتی در اذان هم اگر کسی نام ایشان را بر زبان آورد، مستحب است بعد از آن، صلوات بفرستد. و این حکم برای صلوات از جانب هیچ عالمی مورد اشکال قرار نگرفته است. بنابر دیدگاه این دسته از عالمان شیعی،دقیقا همین مطلب در مورد شهادت ثالثه نیز جاری است؛ زیرا در روایات شیعه چنین آمده است که هر زمان شخصی شهادت به
وحدانیت خدا و
نبوت پیغمبر گرامی اسلام داد، بلافاصله پس از آن شهادت به ولایت امیرمومنان
علی (علیهالسلام) نیز شهادت دهد.
به عنوان نمونه،
محمدحسن نجفی که به
صاحب جواهر شهرت دارد، میگوید: «الا انه لا باس بذکر ذلک لا علی سبیل الجزئیة عملاً بالخبر المزبور ولا یقدح مثله فی الموالاة و الترتیب، بل هی کالصلاة علی محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الاصحاب لامکن دعوی الجزئیة بناء علی صلاحیّه العموم لمشروعیة الخصوصیة. و الامر سهل؛
ولی اشکالی ندارد ذکر شهادت سوم نه به عنوان جزئیت، بلحاظ عمل کردن به روایت احتجاج و این معنی شهادت سوم ضرری به موالات و ترتیب اذان و اقامه نمیزند، بلکه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنیدن اسم ایشان در اذان و بلکه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئیت نبود جا داشت ادعای جزئیت آنرا میکردیم، بنابراین که عمومات صلاحیت دارند خصوصیت برای عبادت تشریع کنند.»
ممکن است این سوال به ذهن آید که چگونه ادعای اجماع بر این مطلب می شود، در حالی که در فتاوای برخی عالمان شیعی، حکم به حرمت شهادت ثالثه در اذان شده است. پاسخ به این پرسش، این است که اگر برخی عالمان شیعه در فتوای خود، حکم به تحریم آن کردهاند، متعلق این تحریم، شهادت به نحو جزئیت بوده است؛ یعنی نباید شهادت ثالثه را به قصد جزء اذان گفت. اما اصل گفتن آن بدون این قصد، اشکالی ندارد.
در این بخش به ذکر برخی روایات می پردازیم که بر جواز شهادت ثالثه در اذان دلالت دارند. برای این منظور، ابتدا روایتی از منابع شیعی را آورده و در ادامه به ذکر روایت یا روایاتی که موید مضمون روایت شیعی هستند، می پردازیم:
روی القاسم بن معاویة قال: قلت لابی عبدالله (علیهالسّلام): هؤلاء -(ای اهل السنة) یروون حدیثا فی انه لما اسری برسول الله رای علی العرش مکتوبا: لا اله الا الله محمد رسول الله ابو بکر الصدیق. فقال (علیهالسّلام): سبحان الله، غیّروا کل شئ حتی هذا؟ قلت: نعم، قال (علیهالسّلام): ان الله (عزّوجلّ) لما خلق العرش کتب علیه: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المؤمنین، ولما خلق الله (عزّوجلّ) الماء کتب فی مجراه: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المؤمنین، ولما خلق الله (عزّوجلّ) الکرسی کتب علی قوائمه: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المؤمنین، وهکذا لما خلق الله (عزّوجلّ) اللوح، ولما خلق الله (عزّوجلّ) جبرئیل، ولما خلق الله (عزّوجلّ) الارضین - الی قضایا اخری، فقال فی الاخیر: قال (علیهالسّلام): ولما خلق الله (عزّوجلّ) القمر کتب علیه: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المؤمنین، وهو السواد الذی ترونه فی القمر، فاذا قال احدکم: لا اله الا الله محمد رسول الله، فلیقل: علی امیر المؤمنین.
از امام جعفر صادق (علیهالسّلام) چنین روایت شده است که: به حضرت عرض نمودم: ایشان (اهل سنت) روایتی نقل میکنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد، بر روی
عرش نوشتهای دید که: لا اله الا الله محمد رسول الله، ابوبکر صدیق. پس حضرت فرمودند: سبحان الله؛ همه چیز را تغییر دادند؛ حتی این را؟ گفتم: آری؛ پس فرمودند: خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین؛ و وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسو الله علی امیرالمومنین؛ و وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایههای آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین؛ و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد؛ و وقتی جبریل را آفرید؛ و وقتی زمینها را آفرید؛ و... پس در انتها فرمودند: ووقیت خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین؛ و این همان سیاهی است که در ماه میبینید؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله، پس باید بگوید: علی ولی الله.
همانطور که در بحث بالا گذشت، بنابر دیدگاه شیعی، این روایت مربوط به زمان یا مکان خاصی نیست و شامل اذان نیز میگردد.
در منابع اهل سنت، روایاتی را وجود دارد که مضمون روایت بالا را تایید مینماید:
عن ابی الحمراء عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: «لمّا اسری بی الی السماء اذا علی العرش مکتوب لا اله الاّ الله، محمد رسول الله ایّدته بعلی؛
از ابی حمراء از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمودند: وقتی که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدایی جز خدای یگانه نیست؛ محمد فرستاده اوست؛ او را با علی پشتیبانی نمودم.»
«عن ابن مسعود عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: اتانی ملک فقال: یا محمّد واسال من ارسلنا من قبلک من رسلنا علی ما بعثوا. قلت: علی ما بعثوا؟ قال: علی ولایتک وولایة علی بن ابی طالب؛
از
ابن مسعود (در ذیل آیه ۴۵
سوره زخرف) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمود: ای محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطی فرستاده شدهاند؟ پرسیدم به چه شرطی فرستاده شدهاند؟ پاسخ داد: بر
ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب.»
«عن حذیفة عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: لو علم الناس متی سمّی علی امیرالمؤمنین ما انکروا فضله، سمّی امیرالمؤمنین وآدم بین الروح والجسد، قال الله تعالی: واذ اخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریّتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربّکمقالت الملائکةبلی فقال: انا ربّکم محمد نبیّکم علی امیرکم؛
از
حذیفه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمودند: اگر مردم میدانستند چه زمانی علی را به امیری مومنان انتخاب شد، برتری او را انکار نمیکردند؛ او زمانی امیر مومنان شد که آدم بین روح و جسد بود (هنوز روح در بدن او وارد نشده بود) خداوند میفرماید: «و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم از پشتهای ایشان نسل ایشان را بیرون آورد و ایشان را شاهد بر خویش گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا؛ پس فرمود: من پروردگار شمایم؛ محمد پیامبر شما و علی امیر شما.»
روایت دوم، روایتی مرفوعهای است که آن را
سیدنعمتالله جزایری از استاد خویش
محمدباقر مجلسی از رسول خدا نقل میکند که فرمودند:
«عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: یا علی انی طلبت من الله ان یذکرک فی کل مورد یذکرنی فاجابنی واستجاب لی؛ از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم روایت شده است که فرمودند: من از خدا خواستهام که در هر جایی که من را ذکر میکند تو را نیز ذکر نماید؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد.»
طبق این روایت در هر جایی که رسول خدا ذکر میشود (که اذان نیز از جمله آنهاست) امیر مومنان نیز ذکر خواهد شد.
در منابع اهل سنت، روایاتی را وجود دارد که مضمون روایت بالا را تایید مینماید:
از جمله شواهد این روایت، روایتی است که اهل سنت در مورد علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نقل میکنند که رسول خدا به او فرمودند:
«ما سئلت ربّی شیئا فی صلاتی الاّ اعطانی و ما سالت لنفسی شیئا الاّ سالت لک؛
از پروردگار خویش در نمازم هیچ چیز نخواستم، مگر آنکه آن را به من داد؛ و برای خویش چیزی نخواستم مگر آنکه آن را برای تو نیز خواستم.»
در اینجا به همین مقدار اکتفا می نماییم، اما یقینا در این زمینه روایات دیگری نیز موجود بوده که به دست ما نرسیده است. از این رو، محمدباقر مجلسی در بحارالانوار میگوید: «واقول: لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للاذان، لشهادة الشیخ و العلامة و الشهید و غیرهم بورود الاخبار بها؛
و میگویم: بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزای مستحب اذان باشد؛ زیرا شیخ (طوسی) و علامه (حلی) و شهید و غیر ایشان، شهادت دادهاند که روایاتی در این زمینه آمده است.»
بنابراین، شهادت ثالثه نزد بیشتر علمای ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامی اسلام و ذکر ـن، مستحب است؛ اگر چه جزو اجزای اذان به شمار نمیرود.
آیتالله سیستانی نیز در کتاب منهاج الصالحین به این مطلب اشاره کردهاست:«...والشهادة لعلي (عليه السلام) بالولاية وإمرة المؤمنين مكملة للشهادة بالرسالة ومستحبة في نفسها وإن لم تكن جزء من الأذان ولا الإقامة، وكذا الصلاة على محمد وآل محمد عند ذكر اسمه الشريف؛
پرسشی که در این بخش بدان می پردازیم، این است که شهادت ثالثه از چه زمانی در اذان آمده و آیا افزون بر روایات عامه، روایت خاصی نیز دارد؟
در منابع روایی و تاریخی آمده است که
ابوذر غفاری و
سلمان فارسی در اذان شهادت به ولایت
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میدادند. در این زمینه
مراغی مصری از علمای
اهل سنت در کتاب خویش
السلافة فی امر الخلافة دو روایت از جناب صحابی عظیم الشان
ابوذر غفاری و نیز صحابی گرانمرتبه
سلمان فارسی نقل میکند:
«اخرج ان رجلا دخل علی رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) وقال: یا رسول الله انّ ابا ذر یذکر فی الاذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولایة لعلی علیه السلام. قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کذلک، او نسیتم قولی فی غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؟؛
شخصی به نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده و گفت: ای رسول خدا! ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی میدهد. رسول خدا فرمودند: همین است. آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که «هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست؟»
«دخل رجل علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم، فقال: یا رسول الله! انی سمعت امرا لم اسمع قبل ذلک، فقال صلی الله علیه واله وسلم: ما هو؟ قال: سلمان قد یشهد فی اذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولایة لعلی (علیهالسّلام)، قال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): سمعت خیرا؛
شخصی به نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم آمده و گفت: ای رسول خدا، چیزی را شنیدم که تا کنون نشنیده بودم، رسول خدا فرمودند: آن چه چیزی است؟ پاسخ داد: سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی (علیهالسّلام) میدهد؛ پس حضرت فرمودند: چیز نیکویی را شنیده ای!»
بنابر این روایات، نه تنها نمیتوان شهادت ثالثه را جزو بدعتهای در اذان دانست، بلکه باید گفت که شهادت ثالثه، امری است که مورد تایید و تشویق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز قرار گرفته است.
برای تکمیل بحث، در این بخش به ذکر بدعتهایی می پردازیم که در طول
تاریخ اسلام در اذان ایجاد شده است:
«الصلاة خیر من النوم» از بدعتهای حضرت خلیفه ثانی
عمر بن خطاب بوده و در زمان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) این عبارت در اذان وجود نداشته است. چنانچه
ابن حزم ظاهری، و
امام مالک و
قرطبی به این مساله تصریح دارند:
امام مالک میگوید: «اِن المؤذن جاء الی عمربن الخطاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خیر من النوم فامره ان یجعلها فی نداء الصبح؛
هنگامی که مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسیدن وقت نماز صبح را به او اعلام کند
عمر را دید که به خواب فرو رفته است. پس گفت: الصلاة خیر من النوم. پس عمر به او دستور داد تا از این پس این عبارت را در اذان صبح قرار دهند.»
ابنحزم میگوید: «الصلاة خیر من النوم؛ ولا نقول بهذا ایضا لانه لم یات عن رسول اللّه (صلی اللَّه علیه و سلّم.)؛
الصلاة خیر من النوم؛ ما آن را قبول نداریم؛ زیرا از رسول خدا نیامده است.»
احناف به پیروی از
امام ابو یوسف در فصول اذان و قبل از حی علی الصلاة جایز میدانند که عبارتی را اضافه کرده و خطاب به خلیفه وقت بگویند: «السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته». در ادامه به نظرات برخی عالمان اهل سنت در اینباره می پردازیم:
۱.
سرخسی میگوید: «قد روی عن ابی یوسف رحمة الله انه قال: لاباس بان یخصّ الامیر بالتثویب فیاتی بابه فیقول: السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته، حی علی الصلاة مرتین، حی علی الفلاح مرتین، الصلاة یرحمک اللّه؛
از ابو یوسف روایت شده است که گفت: اشکالی ندارد که تنها مخصوص حاکم
تثویب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگوید: "السلام علیک ایها الامیر ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حی علی الصلاة و دو بار حی علی الفلاح و سپس " الصلاة یرحمک الله".»
۲.
حلبی نیز میگوید: «عن ابی یوسف: لا اری باساً ان یقول المؤذن السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، الصلاة برحمک الله.» لاشتغال الامراء بمصالح المسلمین، ای و لهذا کان مؤذن عمر بن عبدالعزیز - رضی الله عنه - یفعله.
از
ابو یوسف نقل شده است که گفت: اشکالی نمیبینم در اینکه موذن بگوید: السلام علیک ایها الامیر ورحمة الله وبرکاته حی علی الصلاة حی علی الفلاح الصلاة یرحمک الله. زیرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همین دلیل موذن عمر بن عبد العزیز چنین میکرده است.»
در مورد این مطلب، به مصادر ذیل نیز می توان مراجعه نمود:
یکی از بدعتهایی که در تاریخ اسلام رخ داده است، حذف عبارت «حی علی خیرالعمل» از اذان است که در ادامه به مستنداتی در این خصوص اشاره می نماییم:
الف)
شنقیطی، صاحب
اضواء البیان میگوید:
ابنعمر در اذان خود آن (حی علی خیر العمل) را میگفته و همچنین
علی بن الحسین میگفته است. این همان اذان اولیه (بدون تغییر) است.
بلال نیز گاهی اینچنین اذان میگفته است.
ب)
بیهقی نیز در
سنن کبری میگوید:
۱۸۴۲. «اخبرنا ابوعبدالله الحافظ و ابوسعید بن ابیعمرو قالا ثنا ابوالعباس محمد بن یعقوب ثنا
یحیی بن ابیطالب ثنا عبدالوهاب بن عطاء ثنا مالک بن انس عن نافع قال کان ابنعمر یکبر فی النداء ثلاثا ویشهد ثلاثا وکان احیانا اذا قال حی علی الفلاح قال علی اثرها حی علی خیر العمل و رواه عبدالله بن عمر عن نافع قال کان بن عمر ربما زاد فی اذانه حی علی خیر العمل و رواه اللیث بن سعد عن نافع؛ ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر میگفت و سه بارشهادت میداد، وگاهی اوقات نیز وقتی حی علی الفلاح را میگفت، در پشت سر آن میگفت: حی علی خیر العمل....ابن عمر گاهی در اذانش حی علی خیر العمل را زیاد میکرد.»
۱۸۴۳. «کما اخبرنا ابو عبدالله الحافظ انا ابوبکر بن اسحاق ثنا بشر بن موسی ثنا موسی بن داود ثنا اللیث بن سعد عن نافع قال کان ابنعمر لا یؤذن فی سفره و کان یقول حی علی الفلاح و احیانا یقول حی علی خیر العمل و رواه محمد بن سیرین عن ابنعمر انه کان یقول ذلک فی اذانه و کذلک رواه نسیر بن ذعلوق عن بن عمر و قال فی السفر و روی ذلک عن ابیامامة؛ ابنعمر در سفر اذان نمیگفت و در اذان خود میگفت: حی علی الفلاح و گاهی در پشت سر آن میگفت: حی علی خیر العمل.»
۱۸۴۴. «و اخبرنا محمد بن عبدالله الحافظ انا ابوبکر بن اسحاق ثنا بشر بن موسی ثنا موسی بن داود ثنا حاتم بن اسماعیل عن جعفر بن محمد عن ابیه ان علی بن الحسین کان یقول فی اذانه اذا قال حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل ویقول هو الاذان الاول؛ از علی بن الحسین (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتی به حی علی الفلاح میرسید میگفت: حی علی خیر العمل و میگفت این اذان اول است. (اذان قبل از تحریف)».
ج)
ابنابیشیبه در مصنف خود روایاتی را ذیل عنوان «من کان یقول فی اذانه حی علی خیر العمل؛ کسانی که در اذان خود حی علی خیر العمل میگفتهاند» آورده است:
۲۲۳۹. «حدثنا ابوبکر قال نا حاتم بن اسماعیل عن جعفر عن ابیه و مسلم بن ابی مریم ان علی بن حسین کان یؤذن فاذا بلغ حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل و یقول هو الاذان الاول؛ ... علی بن الحسین اذان میگفت، پس وقتی که به حی علی الفلاح رسید گفت: حی علی خیر العمل و فرمود که این اذان اول است.»
۲۲۴۰. «حدثنا ابو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر انه کان یقول فی اذانه الصلاة خیر من النوم و ربما قال حی علی خیر العمل؛ ... ابنعمر در اذان خود میگفت الصلاة خیر من النوم و گاهی میگفت حی علی خیر العمل.»
۲۲۴۱. «حدثنا ابواسامة قال نا عبیدالله عن نافع قال کان بن عمر زاد فی اذانه حی علی خیر العمل؛ ... ابنعمر در اذان خود حی علی خیر العمل را زیاد میکرد.»
د)
عبدالرزاق صنعانی میگوید:
۱۷۹۷. «عبدالرزاق عن ابنجریج عن نافع عن ابنعمر انه کان یقیم الصلاة فی السفر یقولها مرتین او ثلاثا یقول حی علی الصلاة حی علی الصلاة حی علی خیر العمل؛
ابنعمر هنگامی که در سفر نماز میخواند آن را دو یا سه بار میگفت؛ میگفت: حی علی الصلاة حی علی الصلاة حی علی خیر العمل.»
هـ)
متقی هندی در
کنز العمال میگوید:
۲۳۱۷۴. «عن بلال کان بلال یؤذن بالصبح فیقول حی علی خیر العمل؛ بلال اذان صبح را میگفت، پس در آن میگفت: حی علی خیر العمل.»
و)
ابنحجر در
لسان المیزان میگوید:
«زعم انه سمع بنهارون عن الحمانی عن ابیبکر بن عیاش عن عبدالعزیز بن رفیع عن ابیمحذورة رضی الله عنه قال کنت غلاما فقال لی النبیصلی الله علیه و سلما جعل فی آخر اذانک حی علی خیر العمل و هذا حدثنا به جماعة عن
الحضرمی عن
یحیی الحمانی؛ ابی محذوره گفته است: جوان بودم که رسول خدا صلی الله علیه
[۲۹] و سلم فرمودند در آخر اذانت حی علی خیر العمل بگو.»
و)
زیلعی میگوید:
«ما جاء فی حی علی خیر العمل اخرجه البیهقی عن عبدالله بن محمد بن عمار و عمار و عمر ابنی ابیسعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن اجدادهم عن بلال انه کان ینادی بالصبح فیقول حی علی خیر العمل فامره النبی صلی الله علیه و سلم ان یجعل مکانها الصلاة خیر من النوم و ترک حی علی خیر العمل انتهی قال البیهقی لم یثبت هذا اللفظ عن النبی صلی الله علیه وسلم فیما علم بلالا وابا محذورة ونحن نکره الزیادة فیه و الله اعلم قال فی الامام و رجاله یحتاج الی کشف احوالهم انتهی و اخرج البیهقی ایضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالک بن انس عن نافع قال کان بن عمر احیانا اذا قال حی علی الفلاح قال علی اثرها حی علی خیر العمل ثم اخرجه عن اللیث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال و رواه عبیدالله بن عمر عن نافع ان ابنعمر ربما زاد فی اذانه حی علی خیر العمل.»
«آنچه درباره «حی علی خیر العمل» آمده است: بیهقی از... نقل کرده است که بلال اذان صبح را میگفت پس میگفت: حی علی خیر العمل. پس رسول خدا به او دستور دادند که به جای آن الصلاة خیر من النوم را قرار دهد و آن را رها کند. بیهقی گفته است که این متن با این الفاظ (در مورد چیزهایی که به بلال و ابامحذوره یاد دادند (که حی علی خیر العمل را بردار و جای آن الصلاة خیر من النوم بگذار) از رسول خدا نرسیده است ولی ما زیاده را در اذان مکروه میدانیم (لذا حی علی خیر العمل نمیگوییم)...ابنعمر گاهی اوقات وقتی میگفت حی علی الفلاح به دنبال آن میگفت حی علی خیر العمل... ابنعمر گاهی در اذان خود حی علی خیر العمل میگفت.»
جالب توجه آن است که زیلعی در حالی که قائل به این است که روایت صحیحی نداریم که رسول خدا به بلال گفته باشند که «الصلاة خیر من النوم» را در اذان بگوید و تنها روایاتی هست که بلال در اذان خود حی علی خیر العمل میگفت، میگوید ما زیاد کردن (حی علی خیر العمل) را در اذان مکروه میدانیم.
موسسه ولیعصر (عج)، برگرفته از مقاله «چرا شیعیان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علیا ولی الله» را می گویند؟».