• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مدارا و مکاشفه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انسان‌ها دارای طبیعت‌ها و افکار و ادراکات گوناگون هستند و مخالفت با افکار آنان دشمنی را در دل آنان ایجاد می‌کند و برای رسیدن به محبت آنان چاره‌ای جز موافقت با آنان در مواردی که گناه نیست نمی‌باشد.
[۱] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۸، ص۳۳۵۸، دار الوسیلة، جده، چاپ چهارم، ۱۴۲۶ ق.

این نوشتار به مطالعه مدارا به عنوان یک فضیلت والای اخلاقی که دارای اثری به‌سزا در حوزه‌ اخلاق فردی و اجتماعی است می‌پردازد و در این راستا به بیان مفهوم‌شناسی، فضیلت و تعیین حدود و آثار مدارا در عین نگرش به رذیله‌ ضد آن و بالاخره آسیب‌شناسی آن می‌پردازد و در عین حفظ ارزش‌ها و اصول از سهل‌انگاری و تساهل و تسامح مذموم بر حذر می‌دارد.



مدارا در لغت به معنی پرهیز از درگیری با کسی به خاطر شر او و نرمش به خرج دادن با او برای این هدف است.
در اصطلاح اخلاق اسلامی، از فروع اعتدال انسان در قوه‌ غضبیه بوده و عبارت است از ترک مناقشه و دعوا با مردم از دوست و دشمن بر سر حقوق شخصی خود. (نه حقوق الهی که نیاز به امر به معروف و اصلاح مردم دارد) به این معنی که فرد در برابر ناگواری‌هایی که از دیگران به او می‌رسد تحمل و صبر به خرج دهد و عیوب آنان را بپوشاند و جفا کردن با آنان را ترک کرده و بر آزار آنان صبر کند و با آنان به نرمی و ملایمت و حسن معاشرت رفتار کند.
[۷] نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۲، ترجمه‌ سیدجلال‌الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.



مکاشفه در لغت یعنی از ماده کشف به معنی پرده‌برداری از چیزی و در اینجا به معنی اظهار نمودن دشمنی با دیگران و نیز آشکار نمودن معایب آنان است. این صفت از رذایل افراط در قوه غضبیه است که فرد را به خشونت و مناقشه و اظهار عداوت و اعلان مجادله و مخاصمه با فرد اذیت‌کننده می‌کشاند.


عارفان راه‌های متعددی برای حصول کشف و شهود به دست داده‌اند. امام‌ خمینی در بیان چگونگی رسیدن به مکاشفه، معتقد است اگر انسان ریشه‌های تعلق‌ها را با ریاضت دور کند، صفحه‌ قلب به حقایق ماورای عالم طبیعت متصل می‌شود و با شهود قلبی آن حقایق را درک می‌کند، ازاین‌رو بنده سالک با قدم عبودیت، هنگامی‌که از نفس ظلمانی و عالم خارج شد، عالم مثال را مشاهده می‌کند، اما اگر به‌ همین مرتبه از مکاشفه قناعت کند و دلشاد باشد، در همین عالم می‌ماند و اگر قوای نفس را قوی کند از خدعه‌های ابلیس رهایی یابد، می‌تواند به عالم بالاتر، یعنی عالم عقل برسد و عقول کلی و نفوس کلی را مشاهده کند و اگر از این عالم هم گذشت و آن را نشانه و ظل دانست، به عالم اسماء و تجلیات اسمی می‌رسد و اگر در این مرتبه کثرت اسمی باقی بماند، به توحید ذات و صفات و اسماء نمی‌رسد و از مشاهده جمال معشوق، محجوب می‌ماند و به تماشای انوار تجلیات اسمایی مشغول می‌شود، اما اگر از این مرتبه کثرت نیز عبور کند، دیگر از اسم‌ورسم عبور کرده و ظل غافل شده‌ است و به صاحب ظل می‌رسد و در این مرحله موحد و اهل توحید می‌شود و در این صورت اعیان محجوب را مشاهده می‌کند.
امام خمینی برای رسیدن به مکاشفه صحیح شرایطی را ذکر کرده‌ است. به اعتقاد ایشان راه رسیدن به کشف صحیح پیروی از شرع است، زیرا این راه جز با عبودیت و بندگی حق حاصل نمی‌شود. ازاین‌رو لازم است سالک تحت ولایت ولی خدا قرار گیرد و با داشتن استاد، راهنما و مربی که خود این راه را پیموده است، در مراحل مختلف سالک را راهنمایی‌ و متوجه موانع کند. به اعتقاد امام‌ خمینی مشاهده حضوری در موطن وحدت و فنا در جایی‌ که رسوم و تعینات از سالک برچیده شود، رخ می‌دهد و قوت سلوک نیز در شفافیت مکاشفه‌ها و رسیدن به آنها دخالت دارد؛ لذا سالک باید از هر یک از موانع و تعینات خلقی عبور کند و هیچ مقامی و مرتبه‌ای برای او مانع دیدن مرتبه‌ دیگر نشود.
[۱۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۴۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



با صرف نظر از تسامحی که گاهی برخی بزرگان در اطلاق لفظ مدارا و رفق به جای همدیگر اعمال نموده‌اند، مثلاً رفق با نفس را هم مدارا نامیده‌اند یا کلاً رفق و مدارا را دنبال هم در معنی یکسان به کار برده‌اند،
[۱۸] بحرالعلوم، سیدمحمدمهدی، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ص۱۴۸، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق. ‌
اما در تحلیل دقیق‌تر برخی دیگر بزرگان گفته شده است مدارا و رفق از مفاهیم متشابه و نزدیک هم هستند
[۱۹] نراقی ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۱، ص۳۷۲.
که در روایات و نیز در منابع اخلاقی معمولاً در کنار هم و در موارد زیادی نیز جدا از هم ذکر شده‌اند و می‌توان گفت در عین اشتراکی که با یکدیگر در روح نرمش و تحمل دارند، دارای افتراقاتی نیز هستند، همانطور که رفق و مدارا در برخی روایات در یک گفتار واحد به عنوان دو مفهوم متباین ذکر شده است.

۴.۱ - فرق مدارا و رفق

در بیان افتراق این دو مفهوم می‌توان گفت در مدارا تحمّل آزار مردم وجود دارد اما در رفق چنین چیزی نیست.
[۲۱] نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۱، ص۳۷۲.
در روایات مدارا نیز این تحمل مخالف وجود دارد. بنابراین می‌توان گفت مدارا در برابر مخالفین (چه هم‌کیش چه غیر هم‌کیش، چنان‌چه در روایات، به ندرت مدارا با مومن به کار رفته است که به نظر می‌رسد به علت نوعی مخالفت بین دو مومن به جهت سلایق مختلف یا تفاوت مرتبه ایمانی بین آن دو است) مطرح می‌شود و بسا صرفاً در دفع آزار مخالفان باشد و البته گاهی هم در مدارا نوعی رفق ورزیدن که به جذب آنان انجامد نیز وجود دارد. همانطور که امام عسکری (علیه‌السلام) فرمودند: مدارا با دشمنان خدا یا آنان را جذب دین می‌کند و یا لااقل شر آنان را دور می‌کند.

۴.۲ - تفاوت و اشتراک مدارا با تقیه

مدارا با تقیه نیز هم اشتراک و هم تفاوت دارد: زیرا مدارا -در عین این که مثل تقیه در مورد دشمنان نیز اجرا می‌شود و مخصوص به دوستان هم‌ْمذهبِ مخالف نیست، اما- نوعی اعلان موضع ملایم و لااقل با انجام وظیفه‌ خود و نهی از منکر با عدم اظهار خوشایندی از رفتار مخالف در آن وجود دارد که مخالف هم اجمالاً به مخالفت ما پی برده است اما با او درگیری نداریم. بنابراین مرتبه‌ خفیفی از تقیه است و به ترک وظیفه‌ واجبی نمی‌انجامد زیرا رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: با مردم مدارا کنید بدون این‌که حقی را ترک کنید. اما تقیه همواره با دشمنان است و معمولاً هم به ترک برخی واجبات و همراهی در احکام و مناسک با دشمنان می‌انجامد و احکام فقهی خاص خود را دارد.

۴.۳ - ارتباط رفق و مدارا و تقیه

بنابر آن‌چه گفته شد، این مفاهیم با هم ارتباط عموم من وجه دارند، زیرا در مواردی رفق و مدارا و تقیه باید با هم مراعات شوند چون ارتباط با دشمنان خدا جهت اصلاح آنان همانطور که امام عسکری فرمودند: مدارا با دشمنان خدا یا آنان را جذب دین می‌کند و یا لااقل شر آنان را دور می‌کند و در مواردی رفق و مدارا با هم باید مورد نظر قرار گیرند که بسیاری از مصادیق رفق با دیگران از این دست است: چون تربیت دیگران در صورتی که مخالف ما باشند اما دشمن خدا نباشند، همانطور که علمای اخلاق گفته‌اند با کوچکتر از خود مهربان باش. آنچه می‌دانی به او بیاموز، اشتباهاتش را ببخش و عیوبش را پرده بپوش، با او مدارا کن و او را کمک نما.
[۲۷] شبر، سیدعبدالله، الاخلاق، (ترجمه‌ جباران محمدرضا)، ص۱۴۲، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۸، چ چهارم.

گاهی هست که مدارا و تقیه باید با هم مورد توجه قرار گیرند، زیرا برخی مراتب خفیف تقیه‌ وجود دارند که با مدارا جمع می‌شوند. و در روایات ما نیز مواردی وجود دارد که دستور به این دو در کنار هم صادر شده است.
[۲۸] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چ چهارم، ۱۴۰۷ق.
اما تقیه و مدارا با هم تفاوت نیز دارند زیرا برخی موارد هم وجود دارد که مخالف اصلاً موضع مخالفت ما را بر نمی‌تابد و به جان فرد هم بسا تجاوز کند گرچه با او هیچ‌گونه درگیری هم نداشته باشیم که در این‌جا مصداق تقیه است. اما اگر تا این حد را برتابد منتهی آزار و اذیتی به ما برساند و ما او را تحمل کنیم، اینجا مصداق مدارا است.


خدای متعال در قرآن کریم، اهل مدارا که بدی‌ها را به نیکی پاسخ می‌دهند و افراد جفاکار را با رویی باز و گشاده تلافی می‌کنند می‌ستاید. جبرئیل به سوی رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وحی آورد که خدای متعال می‌فرماید با خلق مدارا کن.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمودند: خداوند مرا به مدارای با مردم فرمان داده است همانطور که به ادای فرایض دستور داده است. همچنین آن حضرت فرمودند: عاقل‌ترین مردم کسی است که بیشترین مدارا را با مردم داشته باشد و مدارا با مردم نیمی از ایمان و صدقه‌ است و هر کس با مدارا کردن عمر را به سر آورد، به شهادت از دنیا رفته است. زیرا همانطور که گفته شده است، انسان در اثر مدارا باید بر بسیاری از امور که برایش ناگوار است و نمی‌تواند تغییری در آن‌ها ایجاد کند صبر کند
[۳۸] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.
و این رنجی بزرگ و مجاهدتی عظیم است. چنان‌چه امام علی (علیه‌السلام) فرمود: از بزرگترین مصیبت‌های نیکان این است که نیازمند مدارا با افراد شرور شوند.
همچنین امام علی (علیه‌السلام) فرمود: مدارا با مردم از برترین اعمال است. امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: مومن باید سنتی از خدا و سنتی از رسول خدا و سنتی از ولی خدا را داشته باشد و... سنتی که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) باید داشته باشد، مدارا با مردم است و بالاخره این‌که امام عسکری (علیه‌السلام) فرمودند: مدارا با دشمنان خدا را برترین صدقه انسان بر خود و برادران دینی خود است.
[۴۲] امام عسکری (علیه‌السلام)، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (علیه‌السلام)، ص۳۵۴، مدرسة الامام المهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، قم، چ اول، ۱۴۰۹ق.

امام صادق (علیه‌السلام) در حدیث شریف جنود عقل و جهل، مدارا را از لشگریان عقل و ضد مکاشفه معرفی فرمودند.
از طرف دیگر در روایات ما هیچ مجوزی برای مکاشفه یافت نشده بلکه رهبران دینی ما همواره دستور به مدارا با افراد شرور و آزاررسان داده‌اند تا رهایی از معاشرت آن فرد حاصل آید. همانطور که وقتی فردی که از معاشرت انسان خبیثی، رنج بسیار می‌دید از امام باقر (علیه‌السلام) اذن مکاشفه خواست و آن حضرت به ایشان اذن نداد و فرمودند: مدارا بهتر است و همراه هر سختی راحتی‌ای هست و عاقبت خوش برای اهل تقوا است.


علمای اخلاق با الهام از روایات مذکور و تحلیل آثار تربیتی مدارا معتقدند مدارا از درجات ارزشمند و مقامات والای معرفتی برای اهل ایمان و فضایل انسانی است. زیرا انسان در این رفتار به اخلاق الهی و رفتار رسول او که با همسر و فرزند و خادم و اصحاب و دشمنان همه مدارا می‌نمود تشبّه می‌یابد.
[۴۵] صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۴۷۵، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.

این صفت از جمله صفاتی است که آدمی را در دنیا و آخرت به مراتب بلند و درجات ارجمند می‌رساند و اغلب کسانی که در دنیا به مرتبه عظیم رسیدند از این صفت جلیله است و در مقابل، معتقدند این جاهلان هستند که به خاطر تمایل به برتری‌جویی بر خلق و تفاخر و... همواره عیوب دیگران و هرچه از آنان ببینند را فاش کرده و بر آزار آنان صبر ندارند.
[۴۷] صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج‌۱، ص۴۷۶.



برای انجام مدارا به برخی شاخص‌ها نیاز است که به نوعی ارتباط مدارا محور را به طور ملموس تبیین کند. این شاخص‌ها را می‌توان تعریف عملیاتی مدارا نامید:
۱. سخن گفتن زیبا: که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: با موافق و مخالف خوش زبانی کنید.

۲. سازگاری زبانی: امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: با زبان خود با منافقان سازگاری کنید اما محبت بی‌شائبه‌ خود را به مومنان ارزانی دارید.

۳. همراهی ظاهری: که در مواردی که چاره‌ای نباشد -بدون این‌که به مداهنه و یا ترک نهی از منکر انجامد- باید انجام گیرد. همانطور که در روایت آمده است در ظاهر با بدان باشید اما در نهان با نیکان باشید و بر بدان اعتراضی نکنید که به شما ظلم می‌کنند. زیرا زمانی خواهد آمد که کسی نجات نخواهد یافت جز شخصی که مردم او را ابله بدانند و او بر این برچسب صبر کند.

۴. خوش‌رفتاری: رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: کسی که با افرادی که ناچار باید با آنان معاشرت کند خوش‌رفتاری نکند تا خدا برای او از آن فرد خلاصی قرار دهد خیری در وجود خود ندارد.
[۵۱] صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.
نیز ایشان دو ثلث از رفتار اجتماعی درست و مدارامحور را، نیکی کردن معرفی فرمودند.
[۵۲] صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.


۵. تغافل: رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، یک ثلث از رفتار اجتماعی درست و مدارامحور را تغافل یعنی ندیده گرفتن بدی‌های دیگران و فردی که مخالف ما است و باید با او مدارا کنیم معرفی فرمودند.
[۵۳] صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.


۶. بشاشت در چهره: همانطور که رسول گرامی خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کسی را که انسان بدی می‌دانستند وقتی اذن ملاقات به او دادند در چهره‌اش خندیدند و وقتی اشکال شد اگر بد است چرا به رویش خندیدید فرمودند: بدترین مردم کسی است که مردم از ترس بدزبانی و شرارت او رهایش کنند و نیز فرمودند: من در چهره‌ افرادی می‌خندم و حال آن که قلبم آن‌ها را لعنت می‌کند.
[۵۵] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۳.


۷. پرهیز از درگیری: که در اصطلاح روایات مکاشفه نام نهاده شده است.

۸. کتمان سِرّ: همانطور که خدای متعال در حدیثی به حضرت موسی (علیه‌السلام) می‌فرماید با دشمنان خودت دشمنان من مدارا کن و سر مرا نزد آنان فاش مکن که به من بدگویی کنند.


با چه کسانی باید مدارا کنیم؟ برخی معاشران هستند که به علت درجه‌ بالای احتمال درگیری، مدارا با آنان دارای تصریح خاص نصوص دینی است:
۱. مدارا با حسودان: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: کسی که مدارا با حسودانش را رها کند عذری (در لطمه خوردن) ندارد.
۲. مدارا با همسر (زن یا شوهر): بابی در وسائل الشیعه به نام باب مدارا با همسر است. که در آن از صبر بر بد اخلاقی همسر و اجر عظیم آن روایاتی نقل نموده است و البته مدارای زن با شوهر نیز همین ارزش‌ها را دارد.
۳. مدارا با کوچکتر از خود: به این معنی که در صورت مخالفت او با ما همانطور که در روایت است با او مدارا کنیم و به لجاجت و خشم بر رفتار او بر نخیزیم.
۴. مدارا با مخالفان و دشمنان؛ مخصوصاً کسی که دشمنی انسان را در دل گرفته که راه چاره، در دوری نمودن از او یا مدارای با او (در صورت ناچاری در معاشرت با او) است.
[۶۱] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۵۹.

این قسم همانطور که در آغاز این نوشتار گفته شد با تقیه نیز در مواردی هم‌پوشانی دارد و در این مورد امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: با مخالفان‌تان هرگز درگیر نشوید و تندی را از آنان تحمل کنید و بر اساس تقیه با آنان عمل کنید که این مدارا در مورد والدینی که مخالف فکری با فرزند خود هستند بیشتر مورد تاکید است.


مدارا دارای آثار گوناگونی در سطوح حداقلی و حداکثری در روابط بین فردی و اجتماعی وجود دارد. این آثار را می‌توان چنین شماره نمود:
۱. رسیدن به اهداف خود: همانطور که امام علی (علیه‌السلام) کمان دانش را مدارا معرفی نمودند به این معنی که تیری که انسان برای دست‌یابی به هدف پرتاب می‌کند اگر با نیروی کمان مدارا تقویت نشود، هرگز به هدف نخواهد رسید.
۲. جذب افراد قابل: همانطور که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند خوش‌زبانی با مخالفان سبب جذب آنان است.
۳. اصلاح رفتاری دیگران: امام علی (علیه‌السلام) فرمود: با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید شاید رفتارشان درست شود. امام سجاد (علیه‌السلام) مدارا با کوچکتر از خود را سبب رشد بهتر او معرفی فرمودند.
۴. دفع شر و ضرر دشمنان: همانطور که در بیان فضیلت این صفت والا گذشت، مدارا حداقل سودی که برای مومن دارد دفع شر دشمنان است و این ضرر شامل ضررهای دنیوی و دینی (حساسیت و ممانعت آنان در مسیر رشد معنوی فرد یا انجام وظایفش) هر دو است، زیرا امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: مدارا با مردم سبب سلامت در دین و دنیا است.
[۶۸] آمدی تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۴۵.

جناب فیض کاشانی می‌گوید:
صولت دشمن به مدارا شکن‌ •••• خصمی و استیزه بدایت مکن
[۶۹] فیض کاشانی، ملامحسن، کلیات علامه ملا محمد محسن فیض کاشانی (دیوان فیض کاشانی)، ج۱، ص۳۷۹، اسوه، قم، چ دوم، ۱۳۸۱ش.

۵. محبوبیت نزد اولیای خدا: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: ما حقیقتاً انسان مداراکننده را دوست داریم.
۶. رسیدن به ثواب شهیدان معرکه جنگ: به خاطر تحمل آزار مخالفان و کتمان اسراری که باید در اثر این مدارا از مخالفان کتمان شود.
۷. رسیدن به درجات والای صبر و رضا: که بر تحمل خلق مترتب است.
۸. عاقبت خوش و خلاصی از رنج مدارا: زیرا قرآن کریم فرموده است: بعد از هر سختی‌ای راحتی و گشایش است.
یکی از شیعیان امام جواد (علیه‌السلام) طی نامه‌ای به ایشان می‌نویسد: من پدری ناصبی دارم و آزارم می‌دهد، با او مدارا کنم یا خیر؟ حضرت فرمودند: مدارا بهتر از عدم مدارا است و خداوند با هر سختی‌ای راحتی‌ای قرار داده است و ما و شما در پناه ولایتی الهی هستیم که چیزی در پناه او ضایع نمی‌شود، پس از‌ اندکی پدر آن فرد دلش بر فرزندش نرم شده و دیگر مخالفتی با او در مساله ولایت اهل‌بیت ‌(علیهم‌السّلام) نمی‌کند.
۹. بهره‌مندی از موقعیت اجتماعی مناسب و بی‌مشکل: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: گروهی از غیر قریش (که دارای موقعیت اجتماعی سطح پایینی بودند) با مردم مدارا و خوش‌رفتاری نمودند و به دودمان عالی و بلند پیوستند. البته منظور آن بزرگوار که همواره در راه خدا از هر چیز گذشتند و به این پاکبازی دستور دادند نه به دست آوردن جاه و مقام دنیوی با سازشکاری با مردم است: زیرا اولاً، از آسیب‌های مدارا که در پایان این نوشتار به آن خواهیم پرداخت، این سازشکاری است و ثانیاً، منظور ایشان استفاده از این موقعیت اجتماعی در راه خدا و نیز داشتن آرامش متعارف که نیاز فطری انسان در راه رسیدن به کمال و نیز رفع مزاحمت‌ها است نه افزون‌خواهی جاه‌طلبانه، همانطور که آن بزرگوار می‌فرمودند با مردم خصومت و جدل نکنید که دل را مشغول می‌کند و نفاق و کینه به وجود می‌آورد.
۱۰. گوارایی زندگی و رهایی از زحمت مقابله با دشمنان. به همین علت است که عارف بزرگوار شیرازی می‌گوید:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است •••• با دوسـتان مروت، با دشــمنان مدارا
[۷۷] حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد، دیوان، ص۶، انتشارات غزالی، چاپ اول، ۱۳۷۰.



بخشی از آن‌چه به عنوان روش انجام مدارا گفته شد را می‌توان روش تحصیل این صفت نیز دانست اما به‌طور خاص این صفت دارای زیرساخت‌های ویژه‌ای است که می‌توانند شخصیت و روحیات انسان را برای کسب خوی و رفتار مداراجویانه فراهم کنند:
۱. حسن خلقی: در روایت است که انسان به کمک آن می‌تواند با مردم مدارا کند.
۲. کنترل غضب و تامل در عاقبت و منع عجله و حسن خلق.
۳. صبر و حلم: امام صادق (علیه‌السلام) چند صفت را از اسباب کمال انسانی معرفی فرمودند: عقل، حلم، صبر، رفق، صمت، حسن خلق، مدارا. و در این حدیث، مدارا را در آخر ذکر فرمودند و بقیه نیز دارای ترتیبی زیبا هستند که بر اساس قواعد ادبی در عنایت در ترتیب، می‌توان گفت آن صفات همگی در مدارا موجود هستند به نحو موجودیت علت در معلول یعنی موثر در کسب مدارا هستند. با این نکته می‌توان دریافت که آن‌همه تاکید بر فضیلت فراوان مدارا در روایات بی‌جهت نبوده است.
۴. ترک مخاصمه و جدل: همانطور که برخی علما گفته‌اند اصل مدارا، ترک جدل است.
[۸۰] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.



امروزه یک قسم از مدارا (tolerance) دارای بار معنایی مذمومی است که تساهل فرهنگی و تسامح فرهنگی گفته می‌شود و به این معنا می‌توان آن‌را همان مداهنه در عرف اخلاق اسلامی نامید.
برخی گفته‌اند مدارا در امور دنیا است و هرچه در امور دین باشد، مداهنه است.
[۸۱] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.
برخی گفته‌اند مدارا نوعی لطافت به خرج دادن است تا فرد به سوی حق آید یا از باطل باز داشته شود اما مداهنه همراهی با فرد در باطل او است
[۸۲] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۱.
که به نظر می‌رسد این دو نگرش هر دو مکمل هم هستند در بیان تفاوت مدارا و مداهنه. زیرا شاخص، انگیزه‌ انسان است همانطور که جناب فیض کاشانی می‌گوید: اگر چشم‌پوشی از رفتار کسی و مدارا با او به خاطر حفظ دین خودت و یا اصلاح برادران دینی‌ات باشد، مدارا است و اگر برای بهره نفس و جلب شهوات و جاه و مقامت باشد مداهنه است.
در هر حال، مدارا بین دو صفت ناستوده‌ مداهنه و مکاشفه قرار دارد. طبق روایات، مدارایی ستودنی است که از حقی خارج و به باطلی وارد نشود. و مداهنه به عنوان آسیب مدارا همان سهل‌انگاری و تساهلی است که در فرهنگ اجتماعی کنونی غرب مطرح است. مدارا غیر از مداهنه است، زیرا مدارا به عنوان یکی از قوی‌ترین اسباب الفت، عبارت است از رفق ورزیدن با نادانان در تعلیم و رفق با فاسقان در نهی از منکر ایشان و سخت نگرفتن بر آنان تا فسق خود را آشکار نکنند و نهی آنان با ظرافت گفتاری و کرداری خصوصاً در صورتی که نیازمند الفت باشند. اما معاشرت با فاسقان و اظهار رضایت از رفتار آنان بدون انکار آن، حرام است و مداهنه نام دارد. و مدارا مستحب است اما مداهنه حرام است.
[۸۷] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۵.



می‌توان گفت مداهنه دارای سه ضلع است.
۱. ترک نهی از منکر: و حال آن که مدارا از سنخ تقیه است و غیر از ترک نهی از منکر است. پس تایید کردن آن فرد جایز نیست مگر در ضرورتی باشد که کذب در آن مجاز باشد و تایید و تصدیق آنان گرچه با تکان دادن سر به علامت رضایت، درست نیست و اگر انکار زبانی برای فرد ممکن نیست باید با قلب خود منکر رفتار آنان باشد.
[۸۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۷۲، ص۲۰۶.

امام رضا (علیه‌السلام) دستور خدای متعال در قرآن کریم به پیامبرش در عفو و گذشت و اعراض از جاهلان در عین دستور دادن افراد به امور نیک را مدارا نام نهاده است.
۲. تاثر از افراد شرور: رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: با افراد شرور در ظاهر سازگاری کنید تا از شر آن‌ها در امان بمانید اما در رفتارتان از آنان جدایی گزینید تا از آنان نباشید.
۳. غفلت از دشمنان: افرادی که با آنان مدارا می‌کنیم را نباید مورد غفلت قرار دهیم بلکه از آنان بر حذر بوده و مواظب مکر آنان باشیم.
[۹۲] صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۵.



۱. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج۸، ص۳۳۵۸، دار الوسیلة، جده، چاپ چهارم، ۱۴۲۶ ق.
۲. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۷۱، دار صادر، بیروت، نوبت چاپ‌سوم، ۱۴۱۴ ق.    
۳. حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱، ص۱۵۲، دارالفکر، بیروت، چ اول، ۱۴۱۴ق.    
۴. مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، ج۱، ص۳۳۵، المکتبة الاسلامیة، تهران، اول، ۱۳۸۲ ه‌ ق.    
۵. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص۲۵۱، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷.    
۶. فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، ج۱، ص۷۱، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.    
۷. نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۲، ترجمه‌ سیدجلال‌الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.
۸. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۳۰۰.    
۹. مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، ج‌۱، ص۳۳۶.    
۱۰. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۴۸-۳۴۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۱. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۸۱-۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۲. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۵۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۴۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۶. خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۵، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هفتم، ۱۳۷۸.    
۱۷. خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۱۸، مؤسسه‌ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۷۸.    
۱۸. بحرالعلوم، سیدمحمدمهدی، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ص۱۴۸، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق. ‌
۱۹. نراقی ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۱، ص۳۷۲.
۲۰. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، ص۴۲، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۳‌ش.    
۲۱. نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۱، ص۳۷۲.
۲۲. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۹، ‌ص ۳۶، مؤسسه آل‌البیت (علیهم‌السلام)، بیروت، چاپ‌اول، ۱۴۰۸ ه‌ق.    
۲۳. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌ ۹، ص۳۹.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.    
۲۵. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، ص۴۲.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.    
۲۷. شبر، سیدعبدالله، الاخلاق، (ترجمه‌ جباران محمدرضا)، ص۱۴۲، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۸، چ چهارم.
۲۸. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چ چهارم، ۱۴۰۷ق.
۲۹. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷۱، ترجمه‌ موسوی همدانی سیدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم.    
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۷، دار الکتب الاسلامیه.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۷، دار الکتب الاسلامیه.    
۳۳. صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.    
۳۴. حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۴، ص۲۰۱، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام).    
۳۵. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۱۱، ص۲۲.    
۳۶. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۱، ص۳۸۰.    
۳۷. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۱، ص۳۸۰.    
۳۸. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.
۳۹. آمدی تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۶۸۱.    
۴۰. آمدی تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۷۰۶.    
۴۱. صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج۱، ص۸۲، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.    
۴۲. امام عسکری (علیه‌السلام)، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (علیه‌السلام)، ص۳۵۴، مدرسة الامام المهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، قم، چ اول، ۱۴۰۹ق.
۴۳. برقی، احمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۱۹۷، دارالکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم.    
۴۴. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌ ۹، ص۳۵.    
۴۵. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۴۷۵، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
۴۶. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص۲۵۱.    
۴۷. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج‌۱، ص۴۷۶.
۴۸. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۹، ص۳۶.    
۴۹. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۲۲، المطبعة العلمیة، قم، چ دوم، ۱۴۰۲ق.    
۵۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۱۷.    
۵۱. صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.
۵۲. صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.
۵۳. صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۳۸۷.
۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌ ۷۲، ص۲۰۶.    
۵۵. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۳.
۵۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۱۷.    
۵۷. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، ص۳۱۸.    
۵۸. حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج‌۱۳، ص۱۷۲ - ۱۷۴.    
۵۹. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۱۴.    
۶۰. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، ص۲۷۰.    
۶۱. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۵۹.
۶۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص۲.    
۶۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۵۹.    
۶۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۸.    
۶۵. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۹، ص۳۶.    
۶۶. صدوق، محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۵۵۴.    
۶۷. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، ص۲۷۰.    
۶۸. آمدی تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۴۵.
۶۹. فیض کاشانی، ملامحسن، کلیات علامه ملا محمد محسن فیض کاشانی (دیوان فیض کاشانی)، ج۱، ص۳۷۹، اسوه، قم، چ دوم، ۱۳۸۱ش.
۷۰. دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۱۱۸، مؤسسة آل‌البیت (علیهم‌السلام)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.    
۷۱. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۹، ص۳۶.    
۷۲. انشراح/سوره۹۴، آیه۴ و۵.    
۷۳. مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۱۹۱.    
۷۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۱۷ - ۱۱۸.    
۷۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۰۱.    
۷۶. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۹، ص۳۹.    
۷۷. حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد، دیوان، ص۶، انتشارات غزالی، چاپ اول، ۱۳۷۰.
۷۸. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌ ۱۴، ص۱۷۱.    
۷۹. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌ ۹، ص۳۸.    
۸۰. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.
۸۱. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۶.
۸۲. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۱.
۸۳. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج۳، ص۳۳۴، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجری.    
۸۴. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌ ۹، ص۳۶.    
۸۵. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱۰، ص۲۱۵، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰.    
۸۶. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱۰، ص۲۱۵، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰.    
۸۷. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۵.
۸۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۷۲، ص۲۰۶.
۸۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۹.    
۹۰. صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج‌۱، ص۸۲.    
۹۱. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۱۰ و ۱۱، مدرسة الامام المهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق.    
۹۲. صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ج‌۸، ص۳۳۶۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مدارا و مکاشفه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۲۶.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار