مدارا در سیره نبوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسلام دینی جهانشمول است و مخاطبان «
قرآن کریم» نه تنها
مسلمانان، بلکه تمامی انسانهایی هستند که رسیدن
به اوج کمالات انسانی و رستگاری، مقصود نهایی آنان است. در قرآن و
سیره نبوی، «اصل رفق و مدارا»
به عنوان مهمترین اصل در ارشاد و
هدایت انسانها مورد تاکید بسیار قرار گرفته است که در این مجال صرفاً
به بررسی رفق و مدارا در سیره نبوی پرداخته خواهد شد.
واژه مدارا مشتق از ماده «دری»
به معنای نرمی و ملاطفت کردن،
به حسن خلق رفتار کردن،
مجادله و مؤدبانه و یا چاپلوسانه برخورد داشتن، تملق گفتن، ریشخند و گمراه کردن،
پنهان کردن و معادل واژه taleration از ریشه لاتینی talero
به معنای تحمل کردن و اجازه دادن
به کار میرود.
مفهوم مدارا در زمینههای دینی، سیاسی و اجتماعی از مباحث جدید در فرهنگ
اسلامی است و
به معنای خویشتنداری نسبت
به عقاید مخالف یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی
به اعمال یا عقایدی است که مورد پذیرش شخص نباشد؛ اما علیرغم توان مقاومت و یا اعتراض
به آن،
به دلیل
احترام به افکار و عقاید دیگر انسانها از انجام آن سرباز زند.
در
سیره نبوی مدارا دارای مبنایی است.
از آنجا که تحولات عقیدتی با درونیترین لایههای شخصیتی مرتبط است، افراد را
به مقاومت در برابر پذیرش آنها وا میدارد؛
به ویژه اعتقاداتی که منافع و اختیارات افراد را محدود میسازد.
از اینرو
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که جلوه تام
رحمت الهی است، با رحمت و شفقت انسانها را
به سوی دریافت حقایق میخواندند و پیش از آن که اندیشهها را هدف قرار دهند، در قلبها رسوخ میکردند.
در جریان
فتح مکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نسبت
به کسانی که حدود بیست سال از هیچ
شکنجه و
آزار و قتلی علیه او و پیروانش کوتاهی نکردند، عمق رحمت و شفقت خویش را بر آنان فرو ریخت و خطاب
به آنان فرمود: من امروز
به شما همان را میگویم که
یوسف به برادرانش گفت: «بر شما ملامتی نیست، بروید که آزاد شدگانید.»
از دیگر دلایل مدارای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با غیر مسلمانان، پایبندی
به اصل آزادی
عقیده در
اسلام است.
اسلام دینی عدالتطلب و حقیقت جوست و ریشهایترین نیازهای انسان از جمله آزادی اراده در انتخاب کیش و
آیین را محترم شمرده و هر نوع عقیده اجباری را نفی میکند.
اسلام راه حق و حقیقت را بیان میدارد تا افراد بر اساس
عقل و ادراک خویش آیین کامل را برگزینند.
آیاتی از قبیل؛
غاشیه/۲۱ و ۲۲،
یونس/۹۹،
بقره/۲۵۶
نمونههای آشکار این اصل است.
مفاد معاهده پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با اقلیتهای مذهبی در
مدینه گواه این واقعیت است که
اسلام حضور اقلیتهای مذهبی را مادام که
به توطئه و اعلان
جنگ علیه
مسلمانان اقدام نکردهاند،
به رسمیت شناخته و مسلمانان را
به رعایت حقوق آنان و رفتاری بر اساس
عدالت و نیکی سفارش نموده است.
از دیگر مبانی مدارا در سیره نبوی وجود اصل
عزت و
کرامت انسان به عنوان برترین پدیده هستی است. زحمات طاقتفرسای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) برای هدایت انسانها و اندوه فراوان
از
جهل و
گمراهی آنان نمونه بارزی از اصالت این اصل در شخصیت و سیره عملی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در مناظراتش با
اهل کتاب برای
دعوت آنان
به اسلام، نهایت احترام را برای آنان قائل بودند.
همچنین در
جنگ بدر وقتی برخی از مسلمانان خواستند کفار را مثله کنند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) آنان را منع کرد
و همواره بزرگی و عظمت انسان را در پیشگاه
خداوند به پیروان خویش متذکر میشدند.
اصل رفق و مدارا در سیره نبوی را حول چهار محور اصلی میتوان بررسی کرد.
قریش طی سیزده سال رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در
مکه، از هیچ تلاشی برای
تحقیر و
تهمت،
جنون و
عذاب و شکنجه او و پیروانش فروگذار نکردند تا آن حد که عدهای در اثر شکنجه از
دین برگشتند و عدهای جان سپردند.
با این وجود خداوند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را
به شکیبایی در برابر
مشرکان فرا میخواند.
با افزایش فشارها و
به بن بست رسیدن کار
دعوت در مکه و
هجرت مسلمانان
به حبشه و سپس مدینه،
بلافاصله اقدامات جدی نظامی از سوی قریش
به منظور کسب اطلاعات از مدینه، تحریک بدویان
به دلیل نفوذ سیاسی و نظامی قریش بر آنان و میل
به غارت در میان بدویان، اقدامات ایذایی و افزایش ناامنی و تهدید در مرزهای مدینه، آغاز شد. (علت غزوات در سال اول هجرت که
به منظور دفع تحرکات سیاسی ـ نظامی مکیان بوده است.)
تمامی سریهها و غزوات پیش از بدر بزرگ؛ نظیر (ابواء یا ودان، بواط، ذی العشیره و بدر اول) در مقابله با تحرکات قریش و دفاع از موجودیت مسلمانان و شناساندن قدرت نظامی مدینه صورت گرفت و طی آنها تنها
به تهدید کردن کاروانهای تجاری قریش بسنده شد.
در «غزوه بدر» مسلمانان آماده شدند تا
به کاروان تجاری قریش که سرمایه آن از فروش اموال مهاجرین در مکه تهیه شده بود، در راه بازگشت حمله کنند.
"
ابوسفیان" با آگاهی از این حمله
و هدایت کاروان از مسیری دیگر
به سوی مکه توسط "ضمضم بن عمرو غفاری" قریش را آگاه کرد.
"
ابوجهل" و دیگر
سران قریش نهصد تن از جنگاوران مسلح را برای خاتمه دادن
به حیات مدینه جمعآوری کردند. مسلمانان ناگزیر
به نبردی تن
به تن روی آوردند و
به یاری خداوند پیروز شدند.
آغازگر نبرد، قریش بودند که پس از یک سال تلاش با سود کالاهای تجاری، سپاهی سه هزار نفری را
به سوی مدینه حرکت دادند و با رها کردن اسبان و شتران کشتزارهای اطراف مدینه را از میان برد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و مسلمانان در
ماه شوال سال سوم هجری در نبردی نابرابر آماده دفاع شدند و علیرغم عدم موفقیت مسلمانان در این جنگ با مشرکان
به نیکی رفتار کرد و در سال چهارم هجری که مکیان تحت فشار خشکسالی و قحطی ناشی از آن بودند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با فرستادن
خرما در صدد کاهش تنشها و مخاصمات و نمایاندن روحیه صلحطلبی
اسلام برآمد.
علیرغم تلاشهای گسترده پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در سال چهارم هجری
برای کاهش
نزاع میان قریش و مسلمانان، بزرگان
یهود در مکه با وعده همکاری «یهود خیبر»
و «
بنیقریظه» و «
بنینظیرن و «وائل»،
«قریش» و قبایل بدوی همچون «
بنیغطفان» را در سال پنجم هجری
و با سپاهی ۱۰ هزار نفری
به هجومی یکپارچه بر مدینه متحد ساختند و مسلمانان چارهای جز دفاع نداشتند. با این وجود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پس از پیروزی در صدد نابود ساختن قبایل مشرک
به دلیل اختلاف عقیدتی بر نیامد و تنها یهودیان را
به دلیل
خیانت و نقض پیمان با مسلمانان،
مجازات کرد. (در مجازات این عده هم دلایل متناقض وجود دارد و تنها
به قتل "حُیی بن اخطب" تصریح شده است.)
پس از فتح مکه قبیله «بنیهوازن» با تمامی
اموال و
زنان هر عشیره بر ضد مسلمانان متحد شدند تا کار مدینه را یکسره کنند. سپاه ۱۲ هزار نفری مسلمانان در دهم شوال سال هشتم
به رویارویی با آنان پرداختند و ۶ هزار تن را
اسیر کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) تمام اسرا و حتی "مالک بن عوف" فرمانده و رئیس قبیله را بخشید و آزاد کرد
و
زن و
فرزند او را
به همراه صد
شتر به او بازگرداند.
در این غزوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با وجود اختلافات شدید عقیدتی با مشرکان، تنها
به دفع تهاجمات آنان اکتفا کرد و در کنار قاطعیت در مبانی عقیدتی
اسلام، در کمال نرمش و مدارا با دشمنان حربی رفتار کرد.
در سال نهم هجری بازرگانان نبطی، تحرکات سیاسی
قبایل مرزی
حجاز شامل «غسانیان»، «عامله» و «رومیان» را
به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) گزارش دادند.
سپاه
اسلام حدود ۲۰
روز در «تبوک» توقف کرد
و هنگامی که یقین کردند گزارش بیاساس بوده، بدون هیچ حرکت تهاجمی
به مدینه بازگشتند؛ زیرا در
اسلام هر تهاجمی
به دلیل اختلافات عقیدتی مطرود است.
همزیستی اقلیتهای مذهبی با مسلمانان مدینه و تعیین حقوق اجتماعی آنان هم طراز با مسلمانان، هنگام تدوین قانون اساسی، جلوه بارز مدارای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با آنان است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با جدیت پیروانش را
به رعایت حقوق اجتماعی اقلیتها ملزم ساخته بود. حقوقی همچون حق آزادی عقیده و بیان، حق تعلیم و تعلم، حق روابط اجتماعی با دیگران، محترم شمردن شخصیت اجتماعی آنان، برخورداری از حقوق هم پایه مسلمانان
به عنوان شهروند، با نیکی رفتار کردن با آنان بر اساس اصل کرامت انسانی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
به مسلمانان میفرمود: «هر کس در حق اهل کتاب ـ که میان او و
اسلام پیمان بسته شده ـ ستمی روا دارد،
روز قیامت من حامی کتابی و علیه
مسلمان ظالم خواهم بود.»
غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با یهودیان (غزوات «بنیقینقاع»، «بنینظیر»، «بنیقریظه» و «خیبر») نتیجه پیمان شکنیهای متعدد آنان و تحرکات جدی سیاسی علیه مسلمانان بود.
آنان نه تنها در داخل مدینه
به تحقیر و آزار و تبلیغات منفی روانی علیه مسلمانان ـ
به ویژه پس از شکست در
جنگ احد ـ میپرداختند، بلکه علیرغم پیمان وحدت سیاسی با مسلمانان، اخبار و گزارشهای سیاسی مدینه را
به مشرکان اطلاع میدادند و در جنگها با آنان همراه میشدند.
در حالی که «مسیحیان نجران» علیرغم نپذیرفتن
دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)، با انعقاد پیمان صلح در پناه خداوند و ذمه پیامبرش آزادانه
به فعالیت پرداختند.
پس از فراگیری
اسلام در
جزیرةالعرب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کوشید تا با برقراری روابط
مسالمتآمیز در قالب ارسال نامههایی
به سران قدرتهای مهم آن زمان، زمینههای گرایش آنان را
به اسلام فراهم کند و در محتوای نامهها بر مشترکات عقیدتی خویش با اهل کتاب اشاره نمود. از جمله در نامه
به "
نجاشی"، از "
عیسی بن مریم" و در نامه
به "مقوقس" حاکم مسیحی «
مصر» با
آیه شریفه «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم...» یاد کرد. او همواره با نگاه رحمت و عطوفت بر خلق، میکوشید حتی با مشرکان نیز در عرصه روابط خارجی، رفتاری دوستانه و صمیمانه داشته باشد و همواره یه تمامی عهد و پیمانهایش با آنان پایبند بود و تا زمانی که موجودیت مسلمانان مورد تهدید مسلحانه قرار نمیگرفت،
به نبرد با آنان نمیپرداخت حتی آن زمان که مسلمانان از موضع قدرت برخوردار بودند.
آثار مدارا و عفو؛
مدارا و عفو؛
ارزش مدارا.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رفق و مدارا در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۲۳.