مخالفت عبدالله بن جعفر با رفتن امام حسین به عراق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مخالفت عبدالله بن جعفر با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن
امام حسین (علیهالسلام) به سمت
عراق است.
عبدالله بن جعفر، از
اصحاب رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برادرزاده و از اصحاب
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و
امام حسن (علیهماالسلام) و همسر
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) دختر امیر مؤمنان (علیهالسّلام) بود.
عبدالله بن جعفر یکی از کسانی بود که سعی داشت مانع رفتن امام حسین (علیهالسلام) به عراق شود.
عبدالله بن جعفر پس از خروج امام حسین (علیهالسلام) از
مکه و حرکت به سمت عراق، دو پسرش
عون و
محمد را همراه نامهای نزد امام حسین (علیهالسلام) فرستاد و در نامه از احتمال به
قتل رسیدن امام و خاموش شدن نور هدایت ابراز نگرانی نمود.
ابو
جعفر عبد اللّه
بن جعفر بن ابی طالب، از
اصحاب رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برادرزاده و از اصحاب
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و
امام حسن (علیهماالسلام) است. پدرش مشهور به
ذو الجناحین (صاحب دو بال) و از نخستین مهاجران به
حبشه و مادرش
اسماء بنت عُمَیس بود.
وی در حبشه به دنیا آمد
و وقتی به مدینه هجرت کرد، هفت ساله بود. چون
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وی نظر افکند، لبخند زد و دستش را دراز کرد و او با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
بیعت نمود.
پس از شهادت پدرش در
جنگ موته، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تربیت وی را بر عهده گرفت.
عبداللَّه بن جعفر در زمان
امامت امام علی (علیهالسّلام) با ایشان
بیعت نمود و تقریبا در بیشتر حوادث، مانند
جنگ جمل و صفین
و
ماجرای حکمیت در سپاه امام حضور داشت. او با
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) دختر امیر مؤمنان (علیهالسّلام)
ازدواج کرد
و بنابر نقل منابع صاحب ۴
یا ۵
فرزند شد.
در نام و تعداد فرزندان حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و
عبدالله بن جعفر اختلاف نظرهایی وجود دارد. اما آنچه در آن اتفاق نظر وجود دارد این است که دو فرزند
عبدالله بن جعفر به نامهای «
عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند.
وی در
جنگ صفین، حضور داشت؛ ولی به وی اجازه جنگ نداده شد.
عبدالله بن جعفر تا
صلح امام حسن (علیهالسّلام) با
معاویه (در سال ۴۱)، همراه امام حسن (علیهالسّلام) بود.
اما با به خلافت رسیدن معاویه،
عبداللّه با دربار معاویه در
دمشق ارتباط یافت
و با جمعی از
قریش نزد معاویه رفت. معاویه نیز هزار هزار
درهم مقرری سالیانه برای وی تعیین کرد.
در دوره
خلافت یزید،
عبداللّه همچنان ارتباط خود را با دربار
شام حفظ کرد و یزید سالیانه ۴۰۰۰ هزار درهم به وی عطا نمود.
عبداللّه نیز این عطایا را در بین اهالی
مدینه توزیع میکرد.
شاید بتوان منشاء احترام معاویه به
عبداللّه بن جعفر را برخاسته از تلاش معاویه برای جذب بزرگان و سران قبایل و شاید برای کاستن از مقام فرزندان علی (علیهالسّلام)، دانست.
عبداللَّه بن جعفر علیرغم سوابق درخشان در کنار امام علی (علیهالسّلام) و امام حسن (علیهالسّلام) در
کربلا حضور نداشت. در جریان حرکت امام حسین از
مکه به سوی
کوفه، او برای امام حسین (علیهالسّلام) نامه نوشت و آن حضرت را پرچم هدایت و امید مؤمنان خواند و ایشان را از حرکت به سوی کوفیان بر حذر داشت و گفت که پس از این نامه، به امام خواهد پیوست اما هرگز به کربلا نرسید.
از طرفی هم براساس نقل منابع تاریخی برای امام حسین از حاکم مکه
عمرو بن سعید اماننامه گرفت.
وی از عدم حضورش در کربلا بسیار افسوس میخورد؛ ولی افتخار میکرد که فرزندانش به همراه حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسیدهاند.
عبدالله سرانجام در سال ۸۰ هجری (سال سیل) در هشتاد سالگی در مدینه در گذشت
و در
بقیع مدفون گردید.
یکی از کسانی که سعی داشت مانع رفتن
امام حسین (علیهالسلام) به
عراق شود،
عبدالله بن جعفر طیار بود.
امام علی بن الحسین اقدام
عبدالله بن جعفر برای منصرف کردن امام حسین (علیهالسلام) از رفتن به کوفه را چنین نقل میفرماید: وقتی ما از
مکه خارج شدیم،
عبدالله بن جعفر دو پسرش،
عون و
محمد را همراه نامهای نزد حسین
بن علی فرستاد که در آن نوشته بود: اما بعد؛ شما را به خدا
سوگند، از شما میخواهم وقتی که نامهام را ملاحظه کردی، باز گردی. من از راهی که برگزیدهای، برایت نگران هستم که مبادا به
قتل خود و ریشه کن شدن خاندانت منجر شود. امروز اگر شما از دست بروی، نور
زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا شما نشانه و ارشاد کننده رهیافتگان و امید
مؤمنان هستی، پس در رفتن
عجله نکن که من به دنبال این نامه خواهم آمد. والسلام.
امام در جواب نامه او نوشت: «اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و آن را خواندم و آنچه نوشته بودی فهمیدم؛ ولی به تو میگویم که من جدم
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در
خواب دیدم و او مرا از ماموریتم آگاه کرد و من آن را به انجام خواهم رساند؛ چه به
ضرر من باشد و چه به
نفع من به
خدا سوگند ای پسرعمو اگر به سوراخ حشرات نیز فرو روم، آنها مرا خارج کرده، خواهند کشت. ای پسرعمو به خدا سوگند آنان به حق من
تعدی و
ظلم میکنند، چنان که
یهود درباره روز
شنبه تجاوز کردند.
•
اِنتَقَلَ الخَبَرُ بِاَهلِ المَدینَةِ انَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) یُریدُ الخُروجَ الَی العِراقِ، فَکَتَبَ الَیهِ عَبدُ اللّه ِ بنُ جَعفَرٍ: بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) مِن عَبدِ اللّه ِ بنِ جَعفَرٍ، امّا بَعدُ، انشُدُکَ اللّه َ الّا تَخرُجَ عَن مَکَّةَ، فَاِنّی خائِفٌ عَلَیکَ مِن هذَا الاَمرِ الَّذی قَد ازمَعتَ عَلَیهِ ان یَکونَ فیه هَلاکُکَ واهلِ بَیتِکَ؛ فَاِنَّکَ ان قُتِلتَ اخافُ ان یُطفَاَ نورُ الاَرضِ، وانتَ روحُ الهُدی، وامیرُ المُؤمِنینَ، فَلا تَعجَل بِالمَسیرِ الَی العِراقِ، فَاِنّی آخُذُ لَکَ الاَمانَ مِن یَزیدَ وجَمیعِ بَنی اُمَیَّةَ، عَلی نَفسِکَ ومالِکَ ووَلَدِکَ واهلِ بَیتِکَ، وَالسَّلامُ. قالَ: فَکَتَبَ الَیهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام): امّا بَعدُ، فَاِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلَیَّ فَقَرَاتُهُ، وفَهِمتُ ما ذَکَرتَ، واُعلِمُکَ انّی رَاَیتُ جَدّی رَسولَ اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی مَنامی، فَخَبَّرَنی بِاَمرٍ وانَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ او عَلَیَّ، وَاللّه ِ یَابنَ عَمّی، لَو کُنتُ فی جُحرِهامَّةٍ مِن هَوامِّ الاَرضِ لَاستَخرَجونی وَیقتُلونّی، وَاللّه یَابنَ عَمّی، لَیُعدَیَنَّ عَلَیَّ کَما عَدَتِ الیَهودُ عَلَی السَّبتِ، وَالسَّلامُ.در کتاب
الفتوح آمده است: به مردم
مدینه خبر رسید که
حسین بن علی (علیهالسّلام) قصد رفتن به
عراق دارد. عبد اللّه
بن جعفر بن ابی طالب به ایشان نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. به حسین
بن علی، از عبد اللّه
بن جعفر. امّا بعد، تو را به خدا سوگند میدهم که از
مکه بیرون نرو؛ زیرا من از این کاری که تصمیم گرفتهای، بیمناکم که مبادا نابودیِ خود و خاندانت را در پی داشته باشد. چون اگر تو کشته شوی، بیم دارم که نور زمین، خاموش شود؛ چرا که تو روح هدایت و امیر مؤمنان هستی. پس، در رفتن به عراق، شتاب مکن تا من از
یزید و همه
بنی امیه برای تو، دارایی، فرزندان و دودمانت امان بگیرم. والسّلام!». حسین
بن علی (علیهالسّلام) به وی نوشت: «امّا بعد، نامه ات به من رسید و آن را خواندم و آنچه را یادآور شده بودی. دریافتم. به تو اعلام میکنم که جدّم
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در
خواب دیدم. مرا از فرمانی آگاه کرد که در پیِ آن میروم، به سودم باشد، یا به زیانم. ای پسرعمو! به خدا سوگند، اگر در سوراخ جانوری از جانوران زمین نیز باشم، مرا بیرون میآورند و میکُشند. عموزاده! به خدا سوگند، آنان بر من ستم روا خواهند داشت، چنان که
یهود در روز شنبه ستم کردند. والسّلام!».
•
کَتَبَ عَبدُ اللّه ِ بنُ جَعفَرِ بنِ ابی طالِبٍ الیهِ کِتابا، یُحَذِّرُهُ اهلَ الکوفَةِ، ویُناشِدُهُ اللّه َ ان یَشخَصَ الَیهِم. فَکَتَبَ الَیهِ الحُسَینُ (علیهالسّلام): انّی رَاَیتُ رُؤیا، ورَاَیتُ فیها رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله، وامَرَنی بِاَمرٍ انَا ماضٍ لَهُ، ولَستُ بِمُخبِرٍ بِها احَدا حَتّی اُلاقِیَ عَمَلی.در کتاب
الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) آمده است:
عبداللّه بن جعفر بن ابیطالب، برای حسین (علیهالسّلام) نامهای نگاشت و او را از مردم
کوفه بر حذر داشت و او را به خدا سوگند داد که به سویشان نرود. حسین (علیهالسّلام) به او چنین نوشت: «من خوابی دیدهام و در آن خواب، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمانی داد، که در پیِ آن میروم و کسی را از آن آگاه نمیسازم تا با آن، رو به رو شوم».
• محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۳۰-۴۳۳.
• پیشوایی، مهدی،
مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۲۶-۶۲۹.