محییالدین ابوالکلام آزاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزاد، ابوالکلام محییالدین احمد (۱۳۰۵-۱۳۷۹ق/۱۸۸-۱۹۵۹م)، دانشمند، محقق، سیاست پیشه، خطیب، روزنامهنگار، مفسر
قرآن، ادیبِ صاحبْ سبکِ صاحبْ سبکِ زبانِ اردو، همرزم گاندی و نهرو در مبارزات استقلالخواهانه ملی، نخستین وزیر آموزش و پرورش
هندوستان پس از
استقلال، و از کسانی که خواستهاند
اسلام دوباره به صورت عنصری فعال درآید.
گاندی او را از بزرگترین متفکران
جهان و دارای مطالعات گسترده و
ذهن ژرف و هوش بسیار دانسته است و دیگران همچون
شبلی نعمانی و جواهر لعل نهرو و پرفسور همایون کبیر او را ستودهاند.
اجداد آزاد اصلاً از مردم
هرات بودند که در روزگار
ظهیرالدین بابُر (۹۳۲-۹۳۷ق/۱۵۲۵-۱۵۳۰م)، پایهگذار دودمان شاهی
مغول در هند، به آن سرزمین آمدند و در آگره مسکن گزیدند
و در دستگاه آنان مقامات بلند حکومتی یافتند.
جد پدریِ او
مولانامحمد هادی بود و در یک زمان میان نیاکان او ۵ تن اهل
درس و طریقت و
افتاء ظهور کرده بودند.
مولانا منورالدین جد مادری پدرش از شاگردان ممتاز «
شاهعبدالعزیز محدث » و از روحانیون بنام هند و اهل
سلوک بود و در دستگاه آخرین امپراتور گورکانی (بهادرشاه، سراجالدین ابوالمظفر؛ ۱۲۵۳-۱۲۷۴ق/۱۸۳۷-۱۸۵۷م) مقام رکنالمدرسین را (که منصب فرهنگی ـ مالی بزرگی بود) دارا بود.
پدر آزاد،
مولاناخیرالدین ، پدرش را در کودکی از دست داد و جد مادرش، منوّرالدّین، سرپرستی او را عهدهدار گردید.
منوّرالدّین پیش از انقلاب بزرگ (نخستین
جنگ استقلال) به علت ناخشنودی از اوضاع هندوستان، برآن شد که به
مکه مهاجرت کند، ولی در ایالت بهوپال دستگیر شد و در ۱۲۷۳ق/۱۸۵۷م در
بمبئی درگذشت.
خیرالدین پدر آزاد که در این هنگام ۲۵ ساله بود، به مکّه رفت و در آنجا ماندگار شد و به دانشاندوزی و تألیف و خدمات اجتماعی پرداخت و پس از نشر کتابی ۱۰ جلدی به
زبان عربی ، در
مصر بلند آوازه شد.
وی در ت
صوف مقام پیری داشت و در بمبئی،
کلکته و رانگون دارای پیروان بسیار بود.
چندبار برای دیدار مریدان خود به بمبئی و کلکته و نیز
عراق ،
سوریه و
ترکیه سفر کرد.
وی نهر زبیده واقع در مکه را که ویران شده بود و مردم بر اثر آن از کمآبی در
رنج بودند، با گردآوری ۲ میلیون روپیه از مردم هند، مصر، سوریه و ترکیه ترمیم اساسی کرد.
سلطانعبدالحمید (۱۲۹۳-۱۳۲۷ق/۱۸۷۶-۱۹۰۹م) به پاس خدمات وی، بهویژه خدمت اخیر او، نشان درجه یک مجیدی به او داد.
خیرالدین با عالیه، دختر خواهر
شیخمحمدبن ظاهر وَتْری که اغلب علمای
حجاز نزد او
حدیث آموخته بودند و پس از
شیخعبداللهبن سرّاج محدث مکه و مفتی
مدینه بود،
ازدواج کرد.
در
ذیحجه ۱۳۰۵ق/اوت ۱۸۸۸م دومین پسر و آخرین فرزند آنان
محییالدین احمد (نام تاریخی او فیروزبخت = ۱۳۰۵) در محله قدره مکه، نزدیک به
بابالسلام حرم شریف، زاده شد.
خیرالدین سرانجام به اصرار دوستان و مریدان در ۱۳۱۶ق/۱۸۹۸م با همه افراد خانواده خود به
کلکته آمد (در ترجمه فارسی هن آزادی گرفت تاریخ این کوچ ۱۳۰۷ق/۱۸۹۰م آمده) و در ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م در همین شهر درگذشت.
خیرالدّین پدر آزاد دانشمندی پایبند اصول کهن زندگی، صوفی مشرب، محافظهکار و از جوانی
مخالف سلطه اروپاییان و
فرهنگ و آموزش و پرورش آنان بود و عقیده داشت که فرهنگ جدید
ایمان مذهبی را از میان میبَرَد.
افزون بر این، به دیگر مدارس، مانند «مدرسه کلکته» نیز نظر خوبی نداشت.
بنابراین،
تعلیم آزاد مطابق سنت آموزشی
مسلمانان هند در خانه انجام یافت: پدر خود در آغاز، تعلیم مقدماتی وی را به عهده گرفت.
در هر علمی متنی مختصر به او میداد تا حفظ کند.
سپس گروهی از معلّمانِ برگزیده هر رشته را به خانه فرا خواند تا فرزند آنچه در مدارس اسلامی
هند (درس نظامیه) در آن روزگار تعلیم داده میشد، فرا گیرد: فارسی، بعد عربی، سپس حساب، هندسه،
فلسفه و یک دوره
تعلیمات دینی .
وی در ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م آموزش فارسی را به پایان برد و دوره درسِ نظامیه را که معمولاً طلاب در ۲۰ تا ۲۵ سالگی به پایان میبرند، در آغاز ۱۶ سالگی به پایان رساند.
سپس برای تکمیل علوم، خود به مطالعه
قانون در
طب پرداخت و چندی نیز به منظور استوارتر ساختن پایه علمی خویش بنا بر سنت مدارس قدیم اسلامی مطوّل، حاشیه میرزاهد، هدایه و جز آن تدریس کرد.
پس عنوان «مولانا» (تقریباً معادل با اخوند و روحانی در ایران) یافت.
انتظار میرفت مانند همتایان خویش به تدریس، امامت یا خطابت در مدارس و
مساجد بپردازد، اما او چنین نکرد.
محییالدین اندکی بعد با نوشتهها و اندیشههای
سِرسیداحمدخان (۱۲۳۲-۱۳۱۶ق/۱۸۱۷-۱۸۹۸م) پایهگذار کالج
علیگره آشنا شد.
نوشتههای سیداحمدخان درباره فرهنگ نوین در او بسیار مؤثّر افتاد و او دریافت که باید فلسفه، علوم و ادبیات نوین بیاموزد.
بدین منظور، پیش خود و پنهان از پدر، به آموختن
زبان انگلیسی مقدماتی آموخت، ترجمههای انگلیسی، فارسی و اردوی انجیل را با هم خواند و مقابله کرد و به اری فرهنگ لغت به خواندن روزنامه ظهای انگلیسی پرداخت و بدینسان به زودی توانست کتابهای فلسفه، تاریخ، علوم و ادبیات را به این زبان بخواند و با فرهنگ نوین آشنا گردد.
وی خود گوید: دریافتم که هیچکس تا فلسفه، علوم و ادبیات جدید نیاموزد، در جهان امروز به معنی حقیقی دانشمند نیست.
بدینگونه، وی افزون بر اردو که زبان اصلی او بود و نویسنده و خطیبی برجسته و صاحب سبک در آن به شمار میآمد
و
زبان عربی که تا اندازهای آن را در کنار مادر آموخته بود،
زبان فارسی و انگلیسی نیز میدانست.
برخی از منابع در شرح حال آزاد نوشتهاند که او در الازهر تحصیل کرده است،
اما وی صریحاً این مطلب را رد کرده و علت بروز این اشتباه را نیز توضیح داده است.
محییالدین در ضمن تحصیل
علم ، هنگامی که بیش از ۱۱ سال نداشت، به سرودن شعر پرداخت و نخستین غزلهایش در ارمغان فرخ، چاپ بمبئی و خدرنگ نظر، چاپ لکهنو نشر یافت.
خود نیز گلچینی به نام نیرنگ عالم انتشار داد.
در همین ایام نویسندگی را نیز آغاز کرد: اولین مقالات او د احسنالاخبار، تحفه احمدیّه، چاپ کلکته و مخزن، بهترین مجله ادبی شناخته شده آن روز در لاهور (۱۳۲۰ق/۱۹۰۲) انتشار یافت.
در
شعبان ۱۳۲۱ق/نوامبر ۱۹۰۳م مجله ماهانه خود لسانالصّدق را منتشر کرد که نشر آن تا یک سال ادامه یافت.
وی در ۱۲ سالگی نخستین سخنرانی خود را ایراد کرد و ۴ سال بعد نطق وی در اجلاس سالانه «انجمن حمایت اسلام» لاهور تحسین همگان را برانگیخت.
هم در این روزها با خواجه حالی دیدار کرد.
حالی نمیتوانست باور کند که این نوجوان مدیر لسانالصدق است.
وقتی
مولانا شبلی نعمانی در ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م نخستینبار او را در بمبئی دید، در پذیرفتن اینکه او ابوالکلام است تردید داشت ولی بعد چنان شیفته نبوغ او شد که وی را با خود به لکهنو برد و سردبیری الندوه را به او سپرد (شعبان ۱۳۲۳-
صفر ۱۳۲۴ق/اکتبر ۱۹۰۵-مارس ۱۹۰۶م).
سپس در ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م مسئولیت سردبیری وکیل شهر اَمْریتْسَرْ که نشریهای دو هفته یکبار بود، به وی سپرده شد.
این چنین استعداد و اموزش و تلاشهای علمی و ادبی و فرهنگی، از محیالدین ۲۰ ساله دانشمندی ساخت که به گفته نهرو: آمیزهای شگفتانگیز از پژوهشگران قرون وسطی با حکمای قرن ۱۸ و نظریههای نوین بود.
سالهای ۱۳۲۳-۱۳۲۶ق/۱۹۰۵-۱۹۰۸م دوره بحران روحی محیالدین بود.
دانشها و آموختههای تازه او با آنچه از مدرّسان سنتی خویش آموخته بود.
دانشها و آموختههای تازه او با آنچه از مدرّسان سنتی خویش آموخته بود، پیوندی نداشت.
مشاهده
اختلاف عقیده میان ادیان
مختلف خاصه میان فرقههای متعدد اسلامی، به این بحران روحی دامن زد، تا آنجا که وی درباره خودِ دین نیز دچار تردید شد.
سرانجام، پس از دو سه سال درگیری با این تنشهای فکری بر سر دوراهی
کفر و
ایمان ، به رهبری خود راهی نو به سوی
اسلام یافت.
خود میگوید: به جایی رسیدم که زنجیرهای عادات و تربیت قدیمی که بر دست و پای من بسته بود، گسسته شد و از آن زنجیرها آزاد گشتم و بر آن شدم که راه خود را خود بیابم.
در این فترت بود که تخلص «آزاد» را به سان نمادی برای خود برگزیدم تا دیگر پایبند باورهای کهن موروثی نباشم.
در ۲۰ سالگی، برای دستیابی به کرانههای گستردهتر آگاهی و
فرهنگ ، رهسپار سرزمینهای اسلامی
عراق ،
مصر ،
شام و
ترکیه شد.
نخست به عراق رفت و در آنجا با چندتن از انقلابیون
ایران دیدار کرد.
وی ۳ سال پس از وفات
محمد عبده (۱۲۶۶-۱۳۲۳ق/۱۸۴۹-۱۹۰۵م) و در سال مرگ مصطفی کامل (۱۲۹۱-۱۳۲۶ق/۱۸۷۴-۱۹۰۸م) بنیادگذار روزنامه هفتگی العالمالاسلامی و مؤسس «الحزبالوطنی» به مصر رسید و از نزدیک شور و هیجان شدید ملی را در مرگ وی و انتخاب جانشینش محمد فرید مشاهده کرد.
پس با بزرگان این مکتب آشنا شد و نیز با تنی چند از «ترکان جوان» که در
قاهره مرکزی داشتند و و روزنامهای هفتگی منتشر میساختند، دیدار کرد، آزاد در قاهره از الازهر هم دیدن کرد، وی نظام آموزشی آن را چنین وصف کرده است: نظام
تدریس الازهر به قدری ناقص بود که نه
فکر را تربیت میکرد و نه اطلاعات کافی از علوم قدیمی اسلامی و فلسفی در دسترس میگذاشت.
شیخمحمد عبده کوشید آن نظام را تغییر دهد، ولی گروهی از عالمان زحمات او را به شکست کشاندند.
چنین بود که آزاد از الازهر و روشهای کهن آن روی گرداند.پس از آن به ترکیه رفت.
در آنجا با برخی از رهبران نهضت ترکیه نوین و جمعیت اتحاد و ترقی که در برابر استبداد
سلطانعبدالحمید خواستار
مشروطه بودند، تماس گرفت.
وی تا سالها پس از بازگشت به هند نیز با این گروه مکاتبه داشت.
سپس از ترکیه رهسپار فرانسه شد و آهنگ دیدار لندن کرد که خبر
بیماری پدر بدو رسید و او ناگزیر از بازگشت به هند گردید.
آزاد سالها بعد، در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ش به
ایران سفر کرد.
در این سفر که نزدیک به ۱۰ روز به درازا کشید، با نخستوزیر وقت ایران،
دکتر محمدمصدق ، و
آیتالله کاشانی دیدار کرد.
دانشگاه
تهران به پاس خدمات فرهنگی و علمی و تلاشهای او در جهت شناساندن
ادب و فرهنگ ایران در هندوستان، درجه دکترای افتخاری در رشته زبان و ادبیات فارسی به وی داد.
آزاد در پایان این سفر در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت جست و از نهضت ملی کردن
نفت در ایران به عنوان مظهر بیداری ملل
آسیا یاد کرد.
آزاد پیش از این سفرها هنگامی که نوجوانی ۱۷ ساله بود، گام به عرصه مبارزات سیاسی نهاد.
در ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م لرد کرزن به دنبال آشفتگیهایی که در بنگال پیش آمد، تصمیم گرفت این ایالت را ۲ بخش سازد تا میان هندوان و
مسلمانان جدایی افکند و آنان را ناتوان کند.
این اقدام شور و هیجانِ انقلابی و و سیاسیِ غیرمنتظری در بنگال پدید آورد.
آزاد در شرایطی که انقلابیون هندویِ بنگالی، مسلمانان را وابسته به انگلیس و مانع آزادی در شرایطی که انقلابیون هندویِ بنگالی، مسلمانان را وابسته به انگلیس و مانع آزادی هند میدانستند، به یکی از گروههایِ سریِ انقلابی پیوست و به زودی اعتماد آنان را جلب کرد.
پس از ۲ سال، بر اثر رهنمودها و تلاشهای وی، دامنه فعالیتهای انقلابی از ۲ ایالت بنگال و بیهار به بمبئی و شهرهای مهم ایالات شمالی رسید و در میان مسلمانان گسترش یافت.
به دنبال بیداری نسبی مسلمانان به رهبری
سرسیداحمدخان و ظهور آثار مثبت تشکیل کنگره ملی هند در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۵م، مسلمانانِ آگاهِ هند درصدد کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برآمدند.
از اینرو، پس از تمهید مقدماتی چند، در
ذیقعده ۱۳۲۴ق/دسامبر ۱۹۰۶م پس از کنفرانسِ فرهنگیِ اسلامی که به کوشش نواب مشتاق حسین در داکا برپا شد، مجمع مسلمانان هند با نام
مسلملیگ بنیاد یافت.
ابوالکلام در نخستین اجلاس آن شرکت جست
و تا سالهای ۱۳۴۱-۱۳۴۲ق/۱۹۲۳-۱۹۲۴م که اندیشههای سیاسی وی دستخوش دگرگونی گشت، با آنان همکاری کرد.
در این مدت در پنجمین اجلاس (۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م)، هفتمین اجلاس (۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م)، هشتمین اجلاس ۱۳۳۴ق/۱۹۱۵-۱۹۱۶م) و شانزدهمین اجلاس مسلملیگ (۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م) از اعضای فعال بود و در دگرگون ساختن اهداف اساسی ایشان مؤثر افتاد، ولی سرانجام اهداف و روش سیاسی این گروه و رهبر آنان را نفی کرد و سخت به رویارویی با آنان برخاست.
سفر به سرزمینهای اسلامی (۱۳۲۶قژ۱۹۰۸م) و تماس با انقلابیون ایرانی،
عرب و
ترک و شگفتی آنان از بیتوجهی مسلمانان هند به مسائل سیاسیِ جهان
اسلام ، عقیده وی را که مسلمانان هند باید در راه آزادی از
سلطه بیگانگان مجدانهتر بکوشند، استواتر ساخت و مهمتر آنکه زیر تأثیر افکار
سیدجمالالدین و
شیخمحمد عبده و هم مکتبان آن دو، تحولی ژرف در جهت و اهداف مبارزات سیاسی و فعالیتهای دینی و اجتماعی وی پدید آمد.
پس از بازگشت به هند، با تجارب و اندیشههای نو یافته برای دستیابی به آرمانهای سیاسی، دینی و اجتماعی خویش به تفکر و طرح برنامه پرداخت و سرسختانه در راستای جریانهای عمده سیاسی ـ دینی آن روز جهان اسلام: مسأله
خلافت ، پان اسلامیسم (وحدت اسلامی)، احیای اسلام و تجدد فکر دینی به کوشش در ایستاد.
گروههای سِرّی انقلابی را که پیش از سفر در آنها فعالیت داشت، رها کرد و برآن شد که برای نشر آرای خویش و بیدار ساختن همکیشانش که به علت زندگی در محیط بسته فئودالی، از انچه در جهان میگذشت ناآگاه بودند، نشریهای هفتگی ذکر کرده است).
چنین طرحی از ۶ سال پیش از آن، هنگامی که در اَمْریتْسَرْ بود در
ذهن او راه یافته و بالیده بود.
آنگاه آزاد هفتهنامه الهلال را بر گرده عروهالوثقی (نشریهای که سیدجمالالدین با همکاری عبده در پاریس بنیاد نهاد و نشر آن تا ۱۸ شماره از ۱۴ جمادیالاول تا ۲۳ ذیحجة ۱۳۰۱ق/۱۲ مارس تا اکتبر ۱۸۸۴م دوام یافت) در کلکته به زبان اردو بنیاد نهاد.
نخستین شماره الهلال در ۲۸ رجب ۱۳۳۰ق/۱۳ ژوئیه ۱۹۱۲م مصور و با کیفیتی بالا و بیسابقه از نظر چاپ و با سبک و محتوایی نو انتشار یافت و معیارهایی نو در روزنامهنگاری اردو بنیاد نهاد
آزاد در شماره شوال ۱۳۳۰ق/سپتامبر ۱۹۱۲م درباره هدف آن نوشت: الهلال جز این هدفی ندارد که مسلمانان را به تمسک به
کتاب خدا و
پیامبر خدا (ص) در همه اعتقادات و اعمال فراخواند.
او از مسلمانان هند میخواست که به نهضت ملی کنگره بپیوندند
در ۱۳۴۱ق/۱۹۲۲م که آزاد به اتهام برانگیختن مردم برضد حکومت انگلیس محاکمه میشد، در برابر دادگاه گفت: من آشکارا میگویم که هدف الهلال فراخواندن به آزادی یا مرگ بوده است.
آنچه گاندی در زمینه دمیدن روح دینی در مردم اکنون انجام میدهد، چیزی است که الهلال در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م از آن فارغ گشته بود.
الهلال در مدتی کوتاه چنان در دل و جان مردم مؤثر افتاد که در همان ۳ ماه نخستین همه شمارههای پیشین آن دوبار لبه چاپ رسید.
رهبری سیاسی
مسلمانان هند در این روزگار در دست حزب
علیگره بود.
اعضای این حزب خود را پیروِ سیاست و اندیشههای سرسیداحمدخان میدانستند.
اینان بر این باور بودند که باید به تاج و تخت بریتانیا وفادار بود و خود را از جنبشهای آزادیخواهی برکنار داشت.
آزاد غیرمستقیم به این کانون و تکیهگاه محافظهکاری و تمایلات ضد ملی میتاخت و اساس سنتهای علیگره را واژگون میساخت.
پس این گروه به ستیز با الهلال برخاست تا أنجا که بنیادگذار آن را تهدید به
مرگ کرد.
از سوی دیگر، لحن ضد بریتانیایی الهلال دولت بنگال را به مقابله واداشت، ولی این ستیزهگریها و مقابلهها الهلال را پرآوازهتر ساخت و تیراژ آن را که در ۶ ماه نخستین ۰۰۰‘۱۱ نسخه بود به ۰۰۰‘۲۶ افزایش داد.
این تیراژ تا آن روزگار در تاریخ روزنامهنگاری اردو بیسابقه بود.
از اینرو دولت بنگال از موضع ضد بریتانیایی و نفوذ فوقالعاده الهلال که کمتر روزنامهای در
هند توانسته بود از این جهت با آن برابری کند،
بیمناک و آشفته شد و بنابر
قانون مطبوعات درخواست ۰۰۰‘۲ روپیه به عنوان سپرده کرد تا بدین وسیله (فشار اقتصادی) لحن روزنامه را معتدل سازد، ولی چنین نشد و سپرده ضبط گردید.
بار دیگر ۰۰۰‘۱۰ روپیه سپرده خواست که این نیز از دست رفت.
سرانجام در ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م، پس از آغاز جنگ جهانی اول، چاپخانه و روزنامه مصادره شد.
آزاد پس از ۵ ماه، چاپخانه و هفتهنامه دیگری به نام البلاغ بنیاد نهاد.
دولت اینبار به استناد ماده ۳ قانون ذفاع هندوستان، نه قانون مطبوعات، در ۱۳ جمادیالاول ۱۳۳۴ق/۱۸ مارس ۱۹۱۶م مجله و نیز مدرسه دارالارشاد او را تعطیل و آزاد را از کلکته (بنگال) تبعید کرد.
دولتهای ایالات پنجاب دهلی، اوترپردش و بمبئی بنابر همان قانون، از دادن اجازه ورود به آزاد خودداری کردند.
ناگزیر به رانچی در ایالت بیهار فرت، ولی ۶ ماه بعد در این شهر بازداشت شد و تا ۸
ربیعالثّانی ۱۳۳۸ق/۳۱ دسامبر ۱۹۱۹م در آنجا در بازداشت ماند.
در خلال این مدت دوبار در رانچی و سهبار در کلکته خانهاش را بازرسی کردند و پیشنویسهای چندین کتاب و مقاله کامل یا نزدیک به اتمام را با خود بردند که بیشتر آنها از میان رفت.
از آن میان میتوان اینها را نام برد: تاریخ
معتزله ، سیرت
شاه ولیالله ، خصایص مسلم، امثالالقرآن، ترجمانالقرآن (تا سوره هود)،
تفسیرالبیان (تا اوایل
سوره نساء )، وحدت قوانین کائنات، قانون انتخاب طبعی، معنویت کائنات، «نقدی بر دیوان اسدالله غالب دهلوی»، «نقدی بر دیوان شرف جهان قزوینی»، «گنجینه مقالات و یادداشتها» که این یک به تعبیر خود آزاد «حاصل دماغ و سرمایه زندگی بود»، «شرح حال شیخاحمد سرهندی»، سیرت امام
احمدبن حنبل و شرح حدیث غربت.
از ۱۳۳۸ق/۱۹۱۹م «کنفرانسهای
خلافت سراسر هند» به راه افتاد و عواطف
مسلمانان را که از دیرباز علقه محکمی با
خلافت عثمانی داشتند، برانگیخت.
به دنبال این کنفرانسها، کمیته
خلافت پایهگذاری شد که با رهبری محمدعلی، شوکتعلی، آزاد و دیگران، همه قدرت و اعتبار اسلامِ هندی را در نبردی ضدانگلیسی به کار انداخت و پیوندی استوار میان ناسیونالیسم هندی و
خلافتخواهی، آنان برقرار کرد که موجب همیاری مسلمانان و هندوان در نبرد برای
استقلال هند گردید.
آزاد در ۹ ربیعالثّانی ۱۳۳۸ق/اول ژانویه ۱۹۲۰م با دیگر بازداشتشدگان آزاد شد.
مهاتما گاندی که در این هنگام در صحنه
سیاست هند پدیدار شده بود، میخواست آزاد را در رانچی ببیند، ولی نخستین دیدار در ۲۶ ربیعالثّانی ۱۳۳۸ق/۱۸ ژانویه ۱۹۲۰م در
دهلی پیش آمد.
در ۲۸ ربیعالثّانی ۱۳۳۸ق/۲۰ ژانویه ۱۹۲۰م انجمنی از
مسلمانان برای بررسی مسأله
خلافت و اعزام یک هیأت نمایندگی برای مذاکره با نایب
السلطنه در اینباره برپا گردید.
آزاد به عضویت این هیأت برگزیده شد.
در این مجمع، گاندی برنامه عدم همکاری خود را بهطور خصوصی مطرح ساخت.
آزاد در
جمادیالثانی ۱۳۳۸ق/مارس ۱۹۲۰م بیانیهای را که در
مخالفت با تجزیه امپراتوری عثمانی و تقبیح انگلیس تنظیم شده بود، امضا کرد.
در
رمضان ۱۳۳۸ق/مه ۱۹۲۰م از سوی کمیته مرکزی
خلافت کمیتهای فرعی مرکب از آزاد و چند تن دیگر در بمبئی مأمور گردید تا طرحی برای شروع برنامه عدم همکاری تهیه کند.
در
شوال ۱۳۳۸ق/ژوئن ۱۹۲۰ در «کنفرانس سراسریِ رهبرانِ احزاب» در اللهآباد شرکت جست.
در این جلسات گاندی برنامه جنبش عدم همکاری خویش را اعلام کرد.
آزاد بنا بر زمینه مبارزاتی پیشین خویش، بر
خلاف دیگران آن را تأئید کرد، زیرا آنچه گاندی اکنون مطرح میساخت، وی پیش از این در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م در سرمقالههای الهلال پیشنهاد کرده بود.
چند هفته بعد کنفرانسی در میروت با شرکت محمدعلی، شوکتعلی، حکیماجمل و دیگر رهبران مسلمانان درباره
خلافت برپا شد.
گاندی برای نخستینبار آشکارا از جنبش عدم همکاری سخن گفت و پس از او آزاد به سخنرانی پرداخت و از نظرات وی بیهیچ قید و شرطی پشتیبانی کرد و ان را کمکی برای جنبش
خلافت شمرد و پس از آن کاملاً خود را وقف این نهضت ساخت.
وی علاوه بر سخنرانیهای همگانی در این زمینه، در کنفرانسهای
مختلف نیز سخن میگفت و برای پیشبرد این نهضت هفتهنامه پیغام را زیر نظر خویش انتشار داد.
در همین ایام در پی اصرار مردم،
بیعت امامت را آغاز کرد.
این بیعت ۵ شرط داشت:
۱.
امر به معروف نهی از منکر و توصیه به
صبر ؛
۲.دوست داشتن در راه خدا و
دشمن داشتن در راه خدا؛
۳.بیپروا بودن در برابر رنجش و نکوهش مردم؛
۴.برتر دانستن
خدا و
شریعت او بر همه ایالتها با شور بسیار آغاز شده بود، ولی با بازداشت ابوالکلام و دگرگون شدن اوضاع در طول بازداشت وی، متوقف شد.
در
محرم ۱۳۳۹ق/سپتامبر ۱۹۲۰م دوره مخصوص اجلاسیه حزب کنگره در کلکته آغاز گردید تا درباره چگونگی آماده ساختن مردم مردم در جهتِ اِعمال طرح گاندی تصمیم گرفته شود.
به دنبال آن سفرهایی ضروری گشت.
گاندی بسیار سفر میکرد و آزاد اغلب در این سفرها با او بود.
در
ربیعالثّانی ۱۳۳۹ق/دسامبر ۱۹۲۰ ریاست «کنفرانس
خلافت سراسر هند» را به عهده داشت.
در
رجب ۱۳۳۹ق/مارس ۱۹۲۱م رئیس کنفرانس «جمعیّهالعلماء، در بریلی شد.
آزاد در این کنفرانس گفت: بنابر
حکم شرع احضار به سربازی غیرقانونی است.
در ۲۲
صفر ۱۳۴۰ق/۲۵ اکتبر ۱۹۲۱م عهدهدار ریاست کنفرانس ایالتی
خلافت در آگره گردید.
در
ربیعالاول ۱۳۴۰ق/نوامبر ۱۹۲۱م ریاست «کنفرانس علمای سراسر هند» در لاهور به وی سپرده شد.
در ربیعالثانی ۱۳۴۰ق/دسامبر ۱۹۲۱م در دوره اجلاسیه سالانه کنگره در شهر ناگپور شرکت جست.
پس از این جلسات و سخنرانیِ تحریکآمیزش بازداشت شده و پس از محاکمهای درازمدت، به یک
سال زندان محکوم گردید، ولی عملاً تا ۱۳ جمادیالاول ۱۳۴۱ق/اول ژانویه ۱۹۲۳م در زندان بود.
آزاد در دفاعیاتش که بعدها با عنوان قول فیصل به چاپ رسید، گفت: سخت معتقدم که آزادی حق مسلم هر ملت و هر فرد است و هیچ بشر یا دیوانسالاریِ ساخته دست او حق ندارد آفریدگان خداوند را در بندگی نگاه دارد.
از اینرو، من دولت فعلی را بر حق و مشروع نمیشناسم و وظیفه ملی، دینی و انسانی خود میدانم که ملت و کشورم را از بندگی برهانم.
با تصمیم مجلس کبیر ملی
ترکیه در ربیعالاول ۱۳۴۱ق/نوامبر ۱۹۲۲م مبنی بر جداساختن
سلطنت از
خلافت و جایگزین کردن جمهوری به جای
سلطنت و علل و عوامل دیگر، رفتهرفته جنبش
خلافت در
جهان اسلام فرو نشست و بیشتر مسلمانان تحصیل کرده هندی نیز کوششهای خویش را به مسائل ملی و محلی معطوف ساختند.
هرچند پذیرفتن این سخن که مردی چون آزاد همراه با این موج به سادگی رأی و نظر خویش را تغیر داده باشد، آسان نیست، ولی چون تلاشهای سیاسی وی نیز از این سالها از راستای پاناسلامیسم به رهگذر ناسیونالیسم میافتد و او تا پایان عمر چونان ناسیونالیستی پرشور و پیشرو در کنگره و صحنه سیاسی هند باقی میماند، باید این تغییر جهت را معلول عواملی دیگر بهویژه چگونگیِ تلقیِ او از
خلافت و رهبری معنوی دانست که بدان اشاره خواهد شد.
در
صفر ۱۳۴۲ق/سپتامبر ۱۹۲۳م اجلاسیه ویژه کنگره برای تصمیمگیری درباره شوراها برپا شد.
آزاد در این جلسات توانست
اختلاف نظر شدیدی را که میان ۲ گروه از اعضای کنگره پیش آمده و کنگره را به ۲ دسته تقسیم کرده بود، از میان بردارد.
از آزاد که در این هنگام ۳۵ ساله بود، خواسته شد تا ریاست کنگره را در آن دوره به عهده گیرد.
نه پیش از این تاریخ و نه تا سالها پس از آن (۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م) هیچکس این افتخار را نیافت که در این سن به ریاست کنگره برگزیده شود.
وی در جمادیالاول ۱۳۴۳ق/دسامبر ۱۹۲۴ در کمیتهای که از سوی مسلملیگ مدمور تنظیم جزئیات خواستههای مسلمانان در زمینه حضور آنان در مجالس قانونگذاری و دیگر نهادهای انتخابی بود، عضویت یافت.
در
ذیحجه ۱۳۴۵ق/ژوئن ۱۹۲۷م بار دیگر الهلال را منتشر ساخت.
این دوره الهلال که برخلاف دوره نخست بیشتر جنبه علمی داشت، بسیار زود به علت اشتغال شدید وی به فعالیتهای شدید وی به فعالیتهای سیاسی، در جمادیالثانی/دسامبر همان
سال ، تعطیل شد.
در ۱۳۴۷ق/۱۹۲۸م با تشکیل کمیسیون سیمون، جنبوجوش سیاسی گستردهای پدید آمد.
آزاد ریاست جلسهای را که در کلکته برای تحریم این کمیسیون برپا شد، به عهده داشت و سپس در پیروز گردانیدن این تحریم نقشی مهم ایفا کرد.
در ۱۳۴۸ق/۱۹۲۹م در تصویب قطعنامه
استقلال در لاهور شرکت جست.
در این قطعنامه آمده بود: تا آنجا که بتوانیم، باید از همکاری ارادی با دولت بریتانیا خودداری کنیم و برای نافرمانی عمومی آماده شویم و از جمله مالیات نپردازیم.
در ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م چون دولت بریتانیا پیشنهادهای کنگره و خواستههای استقلالخواهان را رد کرد، نخستین گامِ نافرمانی با نقضِ قانونِ عوارضِ نمک (ساتیاگراهای نمک: اعتصام به حقیقت در موضوع نمک) برداشته شد و مبارزه صورت عملی و جدی یافت.
پس دولت فرمانِ بازداشتِ رئیسِ کنگره و کمیته اجرایی آن را صادر کرد و آزاد به دنبال یک سخنرانی شورانگیز در اینباره، در میروت دستگیر شد و یک سال و نیم در زندان ماند.
با آغاز گفتوگوهای گاندی ـ ایروین از زندان آزاد گشت، ولی پس از شکست کنفرانس میز گرد
لندن در ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م بار دیگر دستگیر شد و بیش از یک سال در زندان دهلی محبوس گردید.
در ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م طرحی به نام قانون دولت
هندوستان مبنی بر اعاده خودمختاری به ایالات هندوستان و تشکیل یک دولت مرکزی فدرال به تصویب پارلمان انگلستان رسید.
کنگره از همان آغاز با تشکیل دولت مرکزی بدین صورت به مقابله برخاست و بسیاری از اعضا با شرکت در انتخابات مجمع قانونگذاری
مخالفت کردند.
آزاد توانست با تلاش بسیار کنگره را به شرکت در انتخابات وا دارد و این امر پیروزی درخشان کنگره را در پی داشت، ولی تا مدتی مباحثاتی جریان داشت که آیا کنگره را در پی داشت، ولی تا مدتی مباحثاتی جریان داشت که آیا کنگره باید پستهای وزارتی را در دولتهای ایالتی بپذیرد یا نه.
آزاد با جلب نظر گاندی و نهرو موفق شد کنگره را به موافقت با شرکت اعضای آن در دولتهای ایالتی وادارد..
این تصمیم اهمیت تاریخی بسیار داشت، زیرا تا آن زمان روش کنگره قبول مسئولیت میکرد.
با تشکیل دولت فدرال وی به عضویت هیأت پارلمانی کنگره درآمد تا بر کار وزارتخانههای بنگال، اوترپردش، پنجاب، سند و ایالات سرحدی نظارت کند.
با آغاز
جنگ جهانی دوم (۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م)، بر سر شرکت یا عدم شرکت هندوستان در
جنگ ، میان اعضای کنگره
اختلافنظر پدید آمد.
گاندی میگفت: هندوستان نباید به هیچ بهایی حتی به بهای دستیابی به
استقلال در جنگ شرکت جوید.
آزاد و همفکران اندک او معتقد بودند که اروپا اکنون به ۲ گروه تقسیم شده است.
گروهی نماینده
فاشیسم و دیگری نماینده نیروهای دموکرات و ضدفاشیسم است.
در این کشمکش بیهیچ تردید باید با گروه دموکرات همکاری کرد به شرط آنکه هندوستان به
آزادی و استقلال دست یابد،
در موقعیت حساس و بحرانی ماههای آخر ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م که نایل
السلطنه هند، حتی بدون
مشورت صوری با مجلس مرکزی، به آلمان اعلان جنگ داد، آزاد به پیشنهاد گاندی نامزد ریاست کنگره شد.
وی این پیشنهاد را به دلیل حساسیت اوضاع پذیرفت و با اکثریت آراء پیروز گردید.
این دوره از ریاست وی تا ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م (نزدیک به ۷ سال) ادامه یافت.
کمیته کنگره سراسر
هند در ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م به ریاست آزاد در پونا برپا شد و ۲ قطعنامه به تصویب رساند: اول آنکه اِعمال مقاومت منفی به عنوان بهترین روش مبارزه برای کسب آزادی و استقلال برگزیده شود، دیگر آنکه در جنگ میان آزادی و فاشیسم، جای واقعی هند در کنار متفقین باشد، ولی تا هند از
استقلال برخوردار نگردد، به آنها نپیوندد.
قطعنامه دوم بر پایه پیشنهادی بود که آزاد تهیه کرده و تصویب آن حاکی از نفوذ معنوی وی در کنگره بود.
در
رجب ۱۳۵۹ق/اوت ۱۹۴۰م نایب
السلطنه از آزاد خواست با او دیدار کند.
آزاد از این میان گاندی با نوشتن نامهای از تصمیم وی پشتیبانی کرد.
در همین سال به فرمان گاندی سانتیاگراهای فردی در
مخالفت با شرکت دادن هند در
جنگ آغاز گردید.
آزاد که در مقام ریاست کنگره برای سر و سامان دادن به اوضاع به پنجاب رفته بود، در جریان ساتیاگراها در اللهآباد بازداشت شد و به ۲ سال زندان در نائینی محکوم گشت، ولی در
ذیحجه ۱۳۶۰ق/دسامبر ۱۹۴۱م، به دنبال پیشروی نیروهای ژاپن تا بنگال و بر اثر فشار دولت آمریکا بر انگلیس، ابوالکلام و نهرو از زندان آزاد شدند.
وی پس از آزادی مصاحبهای مطبوعاتی در کلکته برگزار کرد که بازتاب سخنان او در رونامههای انگلستان در تعدیل نظر گاندی و دیگر
مخالفان شرکت در جنگ مؤثر افتاد.
در ۲۲
محرم ۱۳۶۱ق/۹ فوریه ۱۹۴۲م همراه نهرو با چیانگ کای شک و همسرش دیدار کرد.
پیشوای چین کوشید آنان را متقاعد سازد که بیهیچ قید و شرط به یاری متفقین وارد جنگ شوند.
آزاد به عنوان رئیس کنگره همچنان معتقد بود که هندوستان فقط به شرط آنکه آزاد و مستقل باشد، آماده همکاری خواهد بود.
در همین سال در مقام رئیس کنگره در گفتوگو با هیأت انگلیسی به ریاست کریپس که به شکست انجامید، نقشی مهم به عهده داشت.
در اثنای این مذاکرات نامهای هم از روزولت، در تشویق هندوستان به پذیرفتن پیشنهادهای کریپس و پیوستن به متفقین در جنگ، بدو رسید.
در ماههای مه و ژوئن ۱۹۴۲م (۱۳۶۱ق) برای آماده ساختن مردم جهت مقابله با حمله ژاپن و تسخیر احتمالی کلکته، تلاش بسیار کرد.
هم در این روزها به دنبال
اختلاف نظر بسیار شدید میان آزاد و گاندی بر سر چگونگی رویارویی با مسأله جنگ و مبارزه با دولت انگلیس، گاندی در بامداد ۲۲
جمادیالثانی ۱۳۶۱ق/۷ ژوئیه ۱۹۴۲م نامهای به این مضمون به وی نوشت: اینک نظرات من و شما چندان
اختلاف دارد که دیگر نمیتوانیم با یکدیگر همکاری داشته باشیم.
اگر کنگره رهبری مرا میخواهد، شما باید از ریاست کنگره و عضویت در کمیته اجرایی آن استعفا دهید
اما هنگامی که کمیته اجرایی در ساعت ۳ بعدازظهر همان روز تشکیل شد، نخستین سخنی که گاندی به زبان آورد این بود: اینک این گناهکار پشیمان به مولانا باز میگردد.
آزاد در شرایط جنگی، با جنبشی که از سوی کنگره به عنوان «هند را رها کنید» تبلیغ میشد،
مخالف بود، زیرا از آن بیم داشت که با آغاز این جنبش، همه رهبران دستگیر گردند و کار جنبش به خشونت کشیده شود، ولی «کمیته کنگره سراسر هند» در بمبئی تشکیل شد و قطعنامه معروف به «هند را رها کنید» به تصویب رسید.
یک روز بعد در ۲۶
رجب ۱۳۶۱ق/۹ اوت ۱۹۴۲م گاندی، نهرو، آزاد و دیگر رهبران کنگره بازداشت و زندانی شدند و چنانکه آزاد پیشبینی کرده بود، مردم هند که دیگر ارتباطی با رهبران خویش نداشتند، با وجود فشارها و بازداشتها دست به خشونت گشودند.
گاندی به علت
بیماری در ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م آزاد شد، اما آزاد و دیگر اعضای کمیته اجرایی در
قلعه احمدنگر در زندان ماندند.
وی در این زندان بود که در ربیعالثانی ۱۳۶۳ق/آوریل ۱۹۴۴م خبر مرگ همسرش زلیخابیگم (دختر
مولانا آفتابالدین یکی از شاگردان و مریدان پدرش) و ۳ ماه بعد خبر درگذشت خواهرش آبروبیگم را شنید.
در اوایل ربیعالثانی ۱۳۶۳ق/آوریل ۱۹۴۴م او را از زندان احمدنگر به بنکوره منتقل ساختند و با فراهم شدن مقدمات برپایی کنفرانس سیملا، برای حل مسأله هندوستان، در اوایل رجب ۱۳۶۴ق/ژوئن ۱۹۴۵م از زندان آزاد شد.
وی از ۱۳ جمادیالثانی ۱۳۳۴ق/۱۸ مارس ۱۹۱۶م که در رانچی بازداشت گردید، تا این تاریخ بر روی هم ۱۰ سال و ۷ ماه از عمرش را به تفاریق در زندان سپری کرد.
آزاد در این کنفرانس که به دعوت لرد ویول، نایب
السلطنه، در اوایل
شعبان /اواخر ژوئن برای گفتگو درباره چگونگیِ انتقالِ قدرت از دولت انگلیس به مردم هند برپا شد، نمایندگی کنگره را به عهده داشت.
این گفتوگوها به علتِ
اختلاف نظر میان کنگره و مسلملیگ بر سر چگونگی انتخاب نماندگان
مسلمان ، بینتیجه ماند.
ترکیب هیأت اجرایی یا دولت پیشنهادی برد ویول چنین بود: ۵ وزیر با انتخاب کنگره، ۵ تن با نظر مسلملیگ و ۴ تن دیگر منصوب از سوی خود او.
کنگره این ۵ تن را معرفی کرد: ابوالکلام آزاد (مسلمان)، نهرو (هندو)، سردار پاتل (سیک)، یک پارسی (زردشتی) و یک
مسیحی .
این انتخاب به پیشنهاد و پافشاری آزاد که هنوز رئیس کنگره بود، انجام گرفت و هدف وی آن بود که نشان دهد کنگره نهادی ملی و برکنار از تعصب فرقهای است. ۴ تن عضو انتصابی ویول یک تن
مسلمان و ۳ تن هندو بودند.
با اینکه ۷ تن از ۱۴ تن اعضایِ هیأتِ دولتِ پیشنهادیْ از مسلمانان برگزیده میشدند،
محمدعلی جناح ، رهبر مسلملیگ که این حزب را تنها حزبِ مدافع مسلمانان برگزیند.
آزاد در کمیته اجرایی کنگره که در ۶
شوال ۱۳۶۴ق/۱۴ سپتامبر ۱۹۴۵م در پونا برپا شد.
توانست دیگر اعضاء و نیز گاندی را متقاعد سازد که حزب کنگره باید در انتخابات عمومی شرکت کند.
نتیجه تصویبِ این پیشنهاد، آزادی زندانیان سیاسی،
عفو عمومی و سرانجام پیروزی چشمگیر کنگره در انتخابات بود.
تلاش وی در تشکیل دولت در پنجاب که امری محال مینمود.
بازتاب گستردهای در محافل سیاسی یافت تا آنجا که از ابوالکلام به عنوان هنرمندی بزرگ در ایجاد توافق یاد شد.
هم در این روزها، افسران
نیروی دریایی بر فرماندهان انگلیسی شوریدند و دست به اعتصاب زدند.
این شورش، در آن موقعیت حساس، بحرانی سخت پدید آورد.
آزاد توانست ضمن دفاع از افسران، خردمندانه به این
بحران پایان دهد.
آزاد در جمادیالاول ۱۳۶۵ق/آوریل ۱۹۴۶م طرحی برای قانون اساسی کشور بر مبنای فدرالیسم پیشنهاد کرد.
در این طرح که کمیته اجرائی کنگره آن را نپذیرفت، جز مسئولتهایی چند (دفاع، روابط خارجی و ارتباطات) که بر عهده دولت مرکزی نهاده شده بود، همه مسئولیتها از آنِ دولتهایِ ایالتی بود و ایالات تا آخرین حد ممکن و در جهات
مختلف خودمختار بودند.
به گفته وی، اینچنین قانون اساسی میتوانست ضمن تأمین خودمختاری کامل ایالاتی که
مسلمانان در آنها اکثریت داشتند، وحدت کشور را نیز حفظ کند و بیم مسلمانان را، از
سلطه هندوان بر آنان برطرف سازد.
گاندی از اینکه آزاد توانسته بود راهی برای گشودن این گره سیاسی بیابد، به او تبریک گفت و هیأت اعزامی کابینه انگلیس نیز با آن موافقت کرد.
آزاد با تجزیه هندوستان و ایجاد پاکستان شدیداً
مخالف بود و آن را برای هندوستان و بهویژه برای مسلمانان هند زیانآور میدانست و بسیار کوشید تا دو همکارش پاتل و نهرو را متقاعد سازد که گام نهایی را برندارند.
هنگامی که همه تلاشهایش بینتیجه ماند، به گاندی روی آورد، زیرا وی زمانی گفته بود: اگر کنگره بخواهد تقسیم کشور را بپذیرد، باید از روی نعش من بگذرد
ولی گاندی هم مانند دیگر یاران تغییر عقیده داده بود.
ناگزیر از گاندی خواست تا وضع موجود دو سه سال ادامه یابد به این امید که سرانجام مسلملیگ از اندیشه ایجاد
پاکستان بازگردد.
در ۱۴
رمضان ۱۳۶۵ق/۱۲ اوت ۱۹۴۶م وقتی نهرو از سوی نایب
السلطنه، لرد ویول، مأمور تشکیل دولت موقت شد، نظر آزاد این بود که مقام وزارت کشور، نه دارایی، به مسلملیگ سپرده شود، ولی پیشنهاد وی پذیرفته نشد و این امر مشکلات بزرگی برای دولت موقت و کنگره پدید آورد که به ایجاد پاکستان شتاب بیشتری داد.
ابوالکلام از شوال ۱۳۶۵ق/سپتامبر ۱۹۴۶م، تاریخ تشکیل دولت موقت، برای پذیرفتن مقامی در دولت زیر فشار کنگره بود.
سرانجام با اصرار گاندی و نهرو وزارت آموزش و پرورش را در ۲۱
صفر ۱۳۶۶ق/۱۵ ژانویه ۱۹۴۷ پذیرفت که تا هنگام
مرگ در ۲
شعبان ۱۳۷۷ق/۲۲ فوریه ۱۹۵۸م (۳ اسفند ۱۳۳۶ش) این مقام را به عهده داشت.
وی علاوه بر این منصب، عضو مجلس مؤسسان (۱۳۶۵-۱۳۶۹ق/۱۹۴۶-۱۹۵۰م)، عشو پارلمان هند (۱۳۶۹-۱۳۷۱ق/۱۹۵۰-۱۹۵۲م)، عضو لوک سبها (در ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م از رامپور، در ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م از گورگائون یا هریانای امروزی) و علاوه بر اینها، معاون پارلمانی رهبر حزب کنگره و مشاور عالی نخستوزیر، جواهر لعل نهرو، بود.
آزاد زیر نفوذ اندیشههای
محمدعبده و سیدجمالالدین بود و چنانکه اشاره شد، روزنامهاش الهلال را نیز بر گرده العروهالوثقی انتشار داد.
وی میان ۳ نوع جنبش اصلاحطلبانه اسلامی معاصر امتیاز مینهاد: نخستینِ آنها تجددخواهی غربگرایان بود که پیروان آن شیفتگان تمدن اروپا بودند و شیوه اقتباس همهجانبه از آن را پذیرفته بودند.
او
سرسیداحمدخان (در هندوستان)،
سلطانمحمود و فؤادپاشا (ترکیه)،
محمدعلی پاشا (
مصر ) و خیرالدینپاشا (تونس) را در این گروه جای میداد.
دیگری جنبش اصلاح سیاسی، دفاع و احیاء بود که سیدجمالالدین آن را رهبری میکرد.
آزاد، مدحتپاشا (از ترکیه ۱۲۳۸-۱۳۰۱ق/۱۸۲۲-۱۸۸۳م) را نیز از این گروه میدانست.
سوم، جنبش اصلاح دینی بود.
نمایندگان این جنبش شیخصدرالدین (از
روسیه )، عبده (مصر)،
عبدالرحمان کواکبی و
کمالالدین قاسمی (
سوریه ) بودند.
ابوالکلام خود را از این گروه سوم به شمار میآورد.
به نظر وی اصول اساسی این جنبش(اصلاح دینی) که برنامههای این گروه بر آن نهاده شده بود، چنین بود:
۱.در
شریعت اسلام امتیازی میان این جهان و جهان دیگر نیست؛
۲.
مسلمانان تنها هنگامی میتوانند شایسته عنوان «بهترین امتها» باشند که از
قرآن و
سنت پیروی کنند:
۳.شریعت اسلام کاملترین و خاتم قوانین
وحی شده است؛
۴.انحطاط اسلام ناشی از تعطیل
اجتهاد و جایگزین شدن ظواهر و جزئیات
دین به جای اصول است.
ابوالکلام میان «تأسیس» (که معادل است با نوسازی بر پایة نمونة نخستین) و ـ تجدید» که تجددخواهی ناب و ساده است (آنگونه که سرسیداحمدخان
تبلیغ میکرد)، فرق مینهاد.
وی میگفت: چون اسلام دین کمال مطلوب است، ضرورتاً باید در خودداری کمال باشد.
بنابراین، آنچه برای عینیت بخشیدن به این کمال لازم است، اجتهاد است و نوسازی، نه تجددخواهی.
وی در زمینه سیاسی، با پیشنهاد پان اسلامیسم، میان دو نوع نیروی متضاد امتیاز مینهاد: نوع وحدتبخش و نوع تجزیهگر.
نوع نخست مستلزم رهبری واحد سازمان اجتماعی
مسلمانان («جماعت») است و دیگری موجب عدم
وحدت و اغتشاش (جدایی از «جماعت») و سوق دادن آن به هرج و مرج است که وی آن را «جاهلیت» مینامید.
نیروهای تمرکزیافته رهبریِ «جماعتِ» مسلمان در یک فرد (
پیامبر ) و پس از او در «
خلافت خاصه»
خلفای راشدین (
خلافت راشده) تبلور مییابد که باید میان آن و «
خلافهالملوکی» اموی، عباسی و عثمانی تفاوت نهاد.
او نظرات سیدجمالالدین را تکرار میکرد که
عباسیان باید به سبب اهمال در وظایف اجتهاد سرزنش شوند.
با وجود این، معتقد بود که حتی چنین نهادی یعنی
خلافت سلطنتی، توانسته است مفهوم قابل درکِ مرکزِ سیاسیِ «دارالاسلام» را از خود باقی گذارد.
به نظر او بنیادهای جامعه واحد اسلامی (پان اسلامیسم) بر ۵ ستون نهاده است: هواداری و وفاداری «جماعت» نسبت به یک
خلیفه یا امام، توجه به دعوت
خلیفه، فرمانبرداری از
خلیفه، هجرت به «دارالاسلام» که میتواند به صورتهای گوناگون انجام گیرد، و جهاد که این نیز میتواند شکلهای بسیار بیاید.
وی در مورد بخش هندی این «جماعت» از تعیین یک امام یا قائد محلی یا نوعی نایب
السلطنه دینی
خلیفه عثمانی، طرفداری میکرد و میکوشید تا
مولانامحمودالحسن دیوبند را به پذیرفتن این مقام وادارد.
این نظر نیز تا اندازهای، مطابق نظرات سیدجمالالدین بود.
وی به تلخی به روش سرسیداحمدخان نسبت به
خلافت ترکیه میتاخت و مانند سید یا استناد به نص
قرآن ، استدلال میکرد که مبارزه (جهاد) با کسانی که حتی بخشی از «دارالاسلام» را اشغال کردهاند، واجب است.
معتقد بود که وفاداری سیاسی نسبت به
خلیفه عثمانی لازم است.
وی
خلیفه را برخلاف پاپ، رهبر روحانی نمیدانست، بلکه پیشوای سیاسی روز میشناخت؛ زیرا «رهبری روحانی در
اسلام تنها شایسته
خدا و پیامبر اوست».
بنابراین، اگرچه اطاعت از
خلافهالملوکی (
خلافت سلطنتی) بر همه مسلمانان واجب است، ولی این اطاعت در حد تسلیم در برابر خدا و پیامبر نیست .
عنایت عقیده دارد که او در این نظرات فقط با جرح و تعدیلهای معدودی نظر ماوردی را بازگو کرده است
از
خلافت سلطنتی تنها هنگامی میتوان سرپیچی کرد که فرمانهایش
مخالف قرآن و سنت باشد.
او میخواست یک
سوسیالیست انسان دوست باشد و با اینکه مردی میانهرو بود، در میان پیران سیاست، رادیکالترین بود، ناسیونالیستی گرو روبود که هرگز شانه از زیر وظایف ملی خویش خالی نمیکرد و ۳۰ سال رهبر اصلی کسانی بود که آرزو داشتند اسلام آزاداندیش به عمل درآید.
اسلام وی بشر دوستانه بود.
او انسانگرایی اسلام را جدی میگرفت و مطابق آن عمل میکرد.
وی در استنتاج مستقیم نظرات جدید از
قرآن خودداری میکرد، ولی با به کارگیری «روح جاودانی» قرآن در حل مسائل و مشکلات روز، به روشی در سیاست دست یافت که او را ۳۰ سال در زمره بزرگترین رهبرانِ پیشروِ کشورش جای داد.
وی میان اسلام و دلبستگی به سرزمینهای اسلامی از یکسو و ناسیونالیسم هندی از سوی دیگر، تضادی نمیدید
و چنانکه گفته شد با طرح ایجاد پاکستان
مخالف بود و درباره نام پاکستان میگفت: تقسیم جهان به دو بخش پاکان و ناپاکان برخلاف
دین و روح واقعی اسلام است.
وی معتقد بود که مشکل اساسی کشور جنبه اقتصادی دارد نه فرقهای.
مشکلات اساسی با کسب
آزادی و
استقلال از میان میرود نه با تجزیه کشور.
با آنکه آزاد خود از نخستین اعضای مسلملیگ بود، بعدها از
مخالفان آن گشت.
معتقد بود که مسلملیگ برای
مخالفت با کنگره پدید آمده است و به ندرت میتوان کسی را در این حزب یافت که در راه آزادی هند تلاش کرده باشد.
رهبر مسلملیگ،
محمدعلی جناح ، نیز از انتقاد آزاد برکنار نماند: جناح بیشتر اهمیت سیاسی خود را پس از رها ساختن کنگره از دست داده بود و بیشتر مسلمانان هند به او و سیاستش بدبین بودند، ولی پس از آنکه گاندی سادهاندیشانه نامهای با خطاب «قائد اعظم» به وی نوشت و نامه روز بعد در روزنامهها نشر یافت، آب رفته به جوی بازگشت و بار دیگر موقعیت جناح استوار شد وگرنه وی برای آزادی هندوستان نه کاری کرده و نه سخنی گفته بود.
در برابر، جناح نیز از
مخالفت و تاختن به آزاد خودداری نمیکرد و با دادن نسبتهایی به وی، میکوشید از نفوذ و محبوبیت او در میان مسلمانان بکاهد
.
وی معتقد بود که دلیلی برای استفاده از بمب اتمی در ژاپن بدون اطلاع قبلی نبود.
این همانندِ به کارگیریِ گازِ سمی در
جنگ ، غیرانسانی است.
آزاد محققی متبحر در دین بود که مسائل دینی را با دیدی تاریخی و بیطرفانه مطالعه میکرد.
وی کتابهای بسیار خوانده بود و اطلاعات گستردهای داشت.
گفتهاند کتابخانه خصوصی او از جمله بهترین کتابخانههای هندوستان بوده است.
در جریان تلاشهای سیاسی خویش نیز از مطالعه و
تحقیق دست نکشید.
مثلاً ترجمه و تفسیر قرآن او به اردو، ترجمان القرآن، که بسیار مورد تحسین قرار گرفته و مهمترین کار عملی او شمرده شده، حاصل بیش از ۲۰ سال کار و تلاش اوست.
تألیفات وی اینهاست:
۱.تذکره، چاپ ۱۳۳۷ق/۱۹۱۹م؛
۲.مسأله
خلافت، ۱۳۳۸ق/۱۹۲۰م؛
۳.تحریم (بایکورت، رسالهای به اردو)، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱م؛
۴.دعوت عمل (خلاصههایی از سرمقالههای الهلال)، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱م؛
۵.اتحاد اسلام، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱م؛
۶.مضامین تازه (مجموعه مقالات)، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱م؛
۷.قول فیصل (ترجمه عربی آن: ثورهالهندالسیاسیه)، ۱۳۴۰-۱۳۴۱ق/۱۹۲۲-۱۹۲۳م؛
۸.ترجمانالقرآن، ۲ جلد، ۱۳۵۰-۱۳۵۵ق/۱۹۳۱-۱۹۳۶م؛
۹.خطبات آزاد ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م؛
۱۰.مضامین ابوالکلام آزاد ۲ جلد، ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م؛
۱۱.مکالمات ابوالکلام، ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م؛
۱۲.غبار خاطر و کاروان خیال (مجموعه نامههایی که از زندان دژ احمدنگر برای مولاناحبیبالرحمانخان شیروانی نوشته است.
این نامهها لطیف و دلکش است و اندیشههای دینی و فلسفی او را منعکس میسازد)، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م؛
۱۳.نقش آزاد (مجموعه نامهها)؛
۱۴.شهید اعظم،
۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م؛
۱۵.مسلمان عورت ( زن مسلمان، ترجمه از متن عربی، تألیف فرید و جدی افندی)، ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م؛
۱۶.تشریحا آزاد (مجموعه نوشتهها)، ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م؛
۱۷.سخنرانیهای مولاناآزاد، ۱۳۶۶-۱۳۷۴ق/۱۹۴۷-۱۹۵۵م؛
۱۸.خطبه احیای ملت (یک سخنرانی مذهبی)، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م؛
۱۹.هند آزادی گرفت، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م (شرح حال سیاسی آزاد از زبان خود او که به زبان اردو به همایون کبیر املا کرده و وی آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.
این کتاب توسط امیر فریدون گرکانی به فارسی برگردانده شده و در ۱۳۴۲ش در تهران نشر یافته است).
۲۰.باقیات ترجمانالقرآن، ج ۳ تفسیر او، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م؛
۲۱.امالکتاب، (تفسیر سوره
فاتحهالکتاب ، در حدود ۴۰۰ صفحه، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م؛
۲۲.اصحاب کهف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
۲۳.صدای حق، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
۲۴.عزیمت و دعوت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م؛
۲۵.مسأله مسیحیت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م؛
۲۷.اسلام و مسیحیت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵؛
۲۸.جنگ از نظر اسلام، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م؛
۲۹.حقیقت فنا و بقا، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م؛
۳۰.قرآن بشریت را به راه پیشرفت هدایت میکند، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛
۳۱.عدل الهی در قرآن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م؛
۳۲.احرار اسلام (قانون اساسی دولت اسلامی)؛
۳۳.دو قطره خون شهادت (در شرح حال سرمد و حلاج)؛
۳۴.مسلمان و کنگره؛
۳۵.ذوالقرنین یا کوروش کبیر، یا شخصیت ذوالقرنین (فصلی از تفسیر بزرگ او، ترجمانالقرآن، ترجمة محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۴۲ش)
۳۶. «نامة نهرو»، این نامه که پس از استقلال هند در ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷م از سوی جواهر لعل نهرو خطاب به احمد قوام
السلطنه نخستوزیر وقت ایران ارسال شد و پیشنویس آن در موزة نهرو در دهلینو باقی است، توسط آزاد به فارسی نوشته شده است (نهرو، میعاد با سرنوشت، ۷۹)
۳۷.«ابوریحانالبیرونی و جغرافیهالعالم»، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م (مقالهای در مجلّه ثقافهالهند).
به این تألیفات باید فهرست مجلاتی را که منتشر ساخته افزود:
۱.لسانالصدق، ماهانه، نزدیک به یک سال؛
۲.الهلال، هفتگی، دوره اول از
شعبان ۱۳۳۰ تا
محرم ۱۳۲۲ق/ژوئیه ۱۹۱۲ تا نوامبر ۱۹۱۴م؛ در ۵ جلد؛
۳.البلاغ، هفتگی، از محرم ۱۳۳۴ تا
رجب ۱۳۳۵ق/نوامبر ۱۹۱۵ تا آوریل ۱۹۱۶، یک جلد؛
۴.پیغام، هفتگی، از محرم ۱۳۴۰ تا ربیعالثانی ۱۳۴۰ق/سپتامبر ۱۹۲۱ تا دسامبر ۱۹۲۱م، یک جلد؛
۵.الجامعه، به
زبان عربی چندی هفتگی و پس از آن ماهانه، از
رمضان ۱۳۴۱ تا
ذیقعده ۱۳۴۲ق/آوریل ۱۹۲۳ تا ژوئن ۱۹۲۴م؛
۶.الهلال، هفتگی، دوره دوم، از ذیحجه ۱۳۴۵ تا جمادیالثانی ۱۳۴۶ق/ژوئن ۱۹۲۷ تا دسامبر ۱۹۲۷م، یک جلد
ثقافهالهند، مجلس الهند للروابطالثقافیه، دهلی، ۱۹۵۲م، ۳/۱).
آزاد در مقام وزارت آموزش و پرورش هند این بنیادها را نهاد:
۱.فرهنگستان سهیتیه؛
۲.فرهنگستان سنگیت نتک؛
۳.فرهنگستان للیت کله؛
۴.کمیسیون آموزش دانشگاهی، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م؛
۵.کمیسیون آموزش متوسطه، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م؛
۶.انستیتو تکنولوژی هند، در شهر کهرگپور؛
۷.کمیسیون بورسهای دانشگاهی؛
۸.شورای روابط فرهنگی هند، در دهلینو؛
۹.شورای آموزش فنی سراسری هند.
وی آن را تجدید سازمان کرد تا زنجیرهای از آزمایشگاههای تحقیقاتی در سرتاسر
هند برپا گردد.
آزاد پیش از این، در گرماگرم مبارزات سیاسی و در کنار فعالیتهای علمی، ادبی و مطبوعاتی از خدمات فرهنگی دیگر نیز غافل نبود.
در
ربیعالاول ۱۳۳۰ق/فوریه ۱۹۱۲م در پنجمین اجلاس سراسری مسلملیگ که در شهر کلکته برپا شد، از لایحه آموزش ابتدایی گوکهل و آموزش رایگان حمایت کرد و در اوایل ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م مدرسهای به نام دارالارشاد در ۱۳۳۵ق/۱۹۱۶م همزمان با توقیف مجله البلاغ تعطیل شد.
آزاد هنگامی که در رانچی بازداشت بود، مردم را به دینداری دعوت میکرد.
وی مدرسهای در آنجا بنیاد نهاد که تا امرو برجاست و دارای دوره کامل متوسطه است.
چون آزاد به روابط فرهنگی بینالمللی دلبستگی بسیار داشت، بنای زیبای «مرکز شورای روابط فرهنگی» در دهلی، که به سبک معماری هندی ـ اسلامی ساخته شده، به نام او «آوازه بهاون»
نامیده میشود.
ستایشهای گاه اغراقآمیز نویسندگان
مسلمان و غیرمسلمان از آزاد، حاکی از شخصیت برجسته اوست.
اسمیت مینویسد: شاید در هند هیچیک از مسلمانان در اندیشه، آگاهی، دانش و در عین حال مقام روحانیت به پای او نرسد.
وی همچنین از زمره بزرگترین تجددخواهان است.
او مورد احترام و محبوب همه حتی
مخالفان سیاسی خویش بود.
برای امثال نویسندگان روزنامه لاهور (موسوم به
انقلاب )، هنگامی که با وی میستیزیدند، ناگزیر بودند سخن خویش را با ستایش وی به عنوان محققی محترم و مسلمانی بزرگ آغاز کنند و سپس او را مثلاً گمراه بنامند.
مدیری مدبر و برجسته، سخنران و نویسندهای نافذالکلام،
مخالف خرافات و آیینهای تشریفاتی مذهبی بود؛
مطالعه و اتاق کمیته را بر میدانهای عمومی ترجیح میداد؛
ذهن وقار او در کمیتهها بهترین نمود را داشت و در این جاها بود که هندو، مسلمان و هرکس دیگر او را به خوبی
درک و تقدیر میکرد.
در مقایسه با دیگر دانشمندان
مسلمان هند، نظری گشادهتر و عقلیتر داشت.
رهبران پیرتر و محافظهکارتر مسلمان از او انتقاد میکردند، ولی دانشمندترین ایشان هم نمیتوانست در مباحثه و استدلال حتی براساس متون مقدس و
سنن اسلامی با او مقابله کند؛ زیرا در همه این زمینهها نیز معلوماتش از آنان بیشتر بود.
مردی آرام، محتاط و با سلیقههای اشرافمآبانه بود و چیزهای خوب زندگی را دوست داشت.
خود در نامهای مینویسد: به هر کاری پرداختم در آن سنگ تمام نهادم.
آزاد پس از ۷۰ سال زندگی در دهلی درگذشت.
آرامگاه ساده و زیبایش در دهلی کهنه، نزدیک مسجدجامع و دژ سرخ واقع است.
دولت هند برای گرامیداشت خاطره او هر
سال در روز مرگش یادبودی ترتیب میدهد که یکی از شخصیتهای ممتاز فرهنگی هند یا
جهان در آن مجلس سخن میراند
(۱) آزاد، مولانا، ابوالکلام، هند آزادی گرفت، ترجمه امیر فریدون گرکانی، تهران، سازمان کتابهای جیبی، ۱۳۴۲ش.
(۲) اردو دایرة معارف اسلامیّه.
(۳) اسمیت، ویلفرد کنتول، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسینعلی هروی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴) امین، حسن، الموسوعهالاسلامیه، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م۱/۱۱۴-۱۴۴.
(۵) اینترنشنال.
(۶) حسین، سیدنظیر، «ترجمه احوال امامالهند مولانا ابوالکلام آزاده»، ذوالقرنین یا کورش کبیر، نوشته ابوالکلام آزاد، ترجمه محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ابنسینا، ۱۳۳۹ش، ص شصت ـ شصت و هشت.
(۷) حکمت، علیاصغر، سرزمین هند، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش، صص ۳۵۶-۳۹۳.
(۸) دایرهالمعارف بزرگ شوروی.
(۹) رولان، رومن، مهاتما گاندی، ترجمه محمدقاضی، تهران، انتشارات روز، ۱۳۴۷ش، صص ۳۵، ۸۱، ۸۵، ۸۷، ۲۲۱.
(۱۰) عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲ش.
(۱۱) عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، جیبی، ۱۳۵۶ش.
(۱۲) کیهان، روزنامه، ۱۱ تیر ۱۳۳۰ش، شمـ ۲۴۶۵، صص ۱، ۴، ۵، ۷، ۲۵ تیر ۱۳۳۰ش، شمـ ۲۴۶۸، ص ۷.
(۱۳) نهرو، جواهر لعل، زندگی من، ترجمه محمود تفضلی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۴) نهرو، کشف هند، ترجمه محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ش.
(۱۵) نهرو، میعاد با سرنوشت، ترجمه محمود تفضلی، تهران، حیدری، ۱۳۶۳ش؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالکلام آزاد».