محمدابراهیم کلباسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حاجی کلباسی (۱۱۸۰-۱۲۶۱ق)، محمّدابراهیم بن محمّدحسن کلباسی هروی اصفهانی، مشهور به حاجی کلباسی، از مشاهیر فقهاء و مجتهدین و اکابر علماء و محقّقین اصفهانی در
قرن سیزده هجری قمری بود.
وی در
اصفهان،
عتبات عالیات،
قم و
کاشان تحصیل کرده و از بزرگانی چون پدرش
محمدحسن کلباسی اصفهانی،
بیدآبادی اصفهانی،
کاشف الغطاء،
صاحب ریاض،
سیّد محمّدمهدی بحرالعلوم،
سیّد محسن اعرجی کاظمینی،
محمّدباقر وحید بهبهانی،
میرزا ابوالقاسم قمی،
ملاّ احمد نراقی و بزرگان دیگر بهره برد و به
درجه اجتهاد رسید. او سپس در اصفهان ساکن شده به مرجعیت و فعالیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی پرداخت. از ایشان تالیفاتی در
فقه و
اصول و سایر معارف اسلامی بر جای مانده است.
محمّدابراهیم کلباسی فرزند حاج
محمّدحسن کلباسی هروی خراسانی اصفهانی، از مشاهیر فقهاء و مجتهدین و اکابر علماء و محقّقین است.
عالم زاهد عابد ورعِ تقی، بلکه ازهد و اعبد و اورع و اتقای علمای زمان بوده،
وی در سال
۱۱۸۰ق، در
اصفهان دیده به جهان گشود. در سنین نوجوانی پدر را از دست داده، و پس از پدر تحت تربیت ملا محمدرفیع گیلانی مشهور به
بیدآبادی اصفهانی، قرار گرفت. وی همچنین به درس میرزا
محمّدعلی بن میرزا مظفّر، شیخ
محمّد خاتونآبادی،
ملاّ محراب گیلانی و
ملاّ علی نوری حاضر شد. سپس به سفر
حج مشرّف شده، پس از بازگشت، چندی در
عتبات عالیات متوطّن شده، و از علمای اعلام همچون شیخ جعفر نجفی (
کاشف الغطاء)، سیّد علی طباطبایی حائری
صاحب ریاض،
سیّد محمّدمهدی بحرالعلوم، آقا
سیّد محسن اعرجی کاظمینی و
محمّدباقر وحید بهبهانی کسب فیض نموده و سپس به
ایران بازگشت، و در
قم و
کاشان نزد
میرزا ابوالقاسم قمی و
ملاّ احمد نراقی تلمّذ نموده، به درجات عالی علم و اجتهاد نائل آمده، در اصفهان ساکن شد، و به تدریس و افتاء و اقامه جماعت و ارشاد خلق مشغول گردید. عدّهای کثیر از علماء در خدمت او درس خواندهاند.
حاج محمدقاسم کاخکی در زمره افرادی است که نسب آنان به سردار بزرگ اسلام و صحابی،
مالک اشتر نخعی میرسد و از این جهت با نامورانی چون
ورّام بن ابیفراس مؤلف «
مجموعه ورّام» و نواده دختری او یعنی
سید بن طاووس،
اسکندر بن دربیس خرقانی، شیخ
محمدحسن بن محمدابراهیم یزدی اصفهانی (متوفّای
۱۲۶۸ق) جدّ خاندان اشتری اصفهانی و نیز مرحوم شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء اشتراک نسب دارد.
فرزند حاج محمّدقاسم، حاج محمّدحسن، در یکی از محلات
هرات (از توابع
افغانستان کنونی) محلهای شیعهنشین معروف به «حوض کرباس» روزگار میگذرانید.
محمّدحسن که شخصی فاضل، پارسا و متدیّن بود، از این محل به گناباد (از توابع
استان خراسان) مهاجرت نمود و در آبادی «کاخک» (کاخک گناباد) اقامت گزید. محمّدحسن به موازات تلاشهای علمی و تحصیل معارف قرآنی و روایی، با رعایت موازین شرعی به کسب و کار هم مشغول بود و چون از راه حلال اندوختهای به دست آورد، به منظور رفاه حال طلاب علوم دینی، در جوار
حرم حضرت امام رضا (علیهالسّلام) و در بست بالای
مشهد رضوی مدرسهای بنیان نهاد که به مدرسه «حاج حسن» موسوم است.
«این مدرسه بین مدرسه نوّاب و حرم مقدس رضوی قرار داشت که اکنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است.» آن مرد شریف به احداث این بنای آموزشی و علمی اکتفا نکرد و نسبت به تعمیر برخی مدارس مشهد همت گماشت و اموال منقولی را وقف آنها ساخت؛ در اصفهان نیز از عمران و آبادانی مراکز علوم دینی غافل نبود.
حاج محمّدابراهیم کلباسی در روز ۱۹
ربیع الثّانی سال ۱۱۸۰ق در اصفهان متولّد شد. پدرش، نخست، در محله «حوض کرباس» شهر هرات اقامت داشت و به همین جهت ملقب به کرباسی گردید.
محمّدحسن به دلایلی که مورّخان و شرححالنگاران بدانها اشاره نکردهاند، کاخک گناباد را به
مقصد اصفهان ترک نمود و در این شهر رحل اقامت افکند.
محمّدابراهیم دوران شکوفایی خویش را تحت تربیت پدر و مادرش سپری کرد و اولین استاد او، پدرش بود. مدت ده بهار که از سن او گذشت نخستین استاد خود، یعنی پدر را در سال
۱۱۹۰ق از دست داد.
حاج محمّدابراهیم کرباسی بنا به سفارش پدر، تحت تربیت و مراقبت آقا محمّد بیدآبادی قرار گرفت. مرحوم بیدآبادی، که از بزرگان عرصه حکمت و از شاگردان میرزا
محمدتقی الماسی و معاصر وحید بهبهانی محسوب میشده است نقش مهمی در تربیت وی عهدهدار بود. کرباسی در بیاناتی، به سادهزیستی و قناعت وی اشاره کرده است. مرحوم بیدآبادی، به سال
۱۱۹۷ق، در حالی که کرباسی هفده سالگی را طی میکرد، به دار بقا شتافت. او در سنین نوجوانی فضایل و مکارم اخلاقی را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف در سیر و سلوک معنوی قلمداد گردید.
محمّدابراهیم کرباسی به نخستین مربیان خود اشاره کرده و خاطر نشان ساخته است: «اولین کسی که دانش را از او فرا گرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسی و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانی بیدآبادی و بعد از او میرزا محمدعلی فرزند مظفّر بود ... این افراد در طریق
تزکیه و
تقوا از اوتاد و ارکان بلاد بودهاند.»
کرباسی در جای دیگر به سادهزیستی و قناعت سید محمد بیدآبادی اشاره کرده و گفته است: «شش ماه متوالی خوراک ایشان و خانوادهاش هویج بود و از شدت فروتنی و برای پیروی از سنت نبوی، بر الاغ برهنهای سوار میگردید.»
کرباسی، در جوانی به محضر برخی مشاهیر و معاریف حکمت و کلام در اصفهان راه یافت. در میان این دانشوران، از اندیشههای ملا
علی بن جمشید نوری، بیش از همه بهره برد. او، در اصفهان به مکتب درس میرزا محمدعلی فرزند مظفر اصفهانی، ملا محراب گیلانی، شیخ
محمدعلی هرندی و شیخ
محمد فرزند شیخ زینالدین نیز راه پیدا کرد و از محضر آنان محظوظ گشت. وی، در رساله فارسی که در جواب سؤال یکی از فرزندان
فتحعلی شاه قاجار نوشته، نام این بزرگان را ذکر کرده است.
محمّدابراهیم بعد از آن که در
حوزه اصفهان به تکمیل تحصیلات پرداخت، به منظور ارتقای دانستههای خویش در سطوح عالی معارف اسلامی به ویژه
فقه و
اصول و رسیدن به قلّه اجتهاد و بهرهمندی از محضر مشاهیر اصفهان، به سوی
عتبات عراق رهسپار گردید. عالم بلند آوازه این زمان در دیار مذکور سید محمدمهدی بحرالعلوم (
۱۲۱۲ ـ
۱۱۵۵ق) بود که به اصلاحات گسترده در اداره حوزهها و تقسیم کار میان عالمان شیعه دست زد.
محمدابراهیم کرباسی در کتاب معروف خود (
اشارات الاصول) مینویسد: «مدت نسبتا زیادی در خدمت آقا سید مهدی بحرالعلوم و نیز آقا محمدباقر وحید بهبهانی شاگردی نمودم، ولی از این دو بزرگوار تقاضای اجازه ننمودم و اگر از این بزرگواران اجازه میخواستم، میدادند.»
میرزا محمد تنکابنی که از درس محمدابراهیم کرباسی استفاده کرده، مینویسد: «او از شاگردان وحید بهبهانی و بحرالعلوم بوده است.»
آیت الله کرباسی در عتبات و در حوزه درسی این بزرگواران با آقا
سید محمدباقر شفتی آشنا شد که این ارتباط، علاقه و دوستی میان آنها را به تدریج آنچنان افزایش داد که آن دو عالم عامل در درس و بحث با هم شرکت کرده و صفا و صمیمیتی ویژه بینشان حکم فرما گردید. این دوستی و انس حاجی کرباسی با سید شفتی بر محبوبیت و عزت و احترام وی افزود؛ زیرا آن فقیه با همه فضل و فقاهتی که به دست آورد همواره سید حجت الاسلام (شفتی) را بر خود مقدم میداشت و از هرگونه احترام و تکریم وی مضایقه نمیکرد.
حاجی کرباسی در عتبات عراق نزد استادانی بزرگ به قله اجتهاد رسید، اما عطشی درونی روانش را تحت الشعاع قرار داده بود، موجب گردید که حوزه درس برخی مشاهیر را در قم و کاشان مغتنم بشمارد.
آیت الله کرباسی که در چندین رشته از
علوم اسلامی صاحبنظر بود و همگام با کسب معرفت خود را با مکارمی والا آراسته بود، با احراز مقام والای مرجعیت از کاشان به اصفهان آمد و رسالت سترگ فرهنگی اجتماعی و تکلیف دینی خویش را با برنامهریزی خاص و رعایت مقتضیات جامعه آغاز کرد. او طی مباحثه و مناظرههای علمی در مسجد حکیم اصفهان به تدریس فقه و اصول پرداخت و در این عرصه، شاگردان زیادی پرورش داد که ذیلا به برخی از آنان اشاره میگردد:
•
حاج ملا هادی سبزواری؛
•
میرزای شیرازی؛
•
محمد بن سلیمان تنکابنی؛
• آقا میر
سید حسن مدرس اصفهانی (
۱۲۱۰-
۱۲۷۳ق)؛
• میر
سید محمد شهشهانی (
۱۲۸۷ق)؛
•
ملا حمزه قائنی؛
•
سید محمدحسن مجتهد اصفهانی (
۱۲۶۳ ـ
۱۲۰۷ق)؛
•
مهدی قمشهای که در سال
۱۲۸۱ق رحلت نموده است.
آیت الله کرباسی همگام با تلاشهای آموزشی، تربیتی و تبلیغی به تألیف و تحقیق مشغول بود و آثاری در عرصه فقه، اصول و سایر معارف دینی به رشته تحریر درآورده که عبارتند از:
• اشارات الاصول؛
•
ارشاد المسترشدین فی معرفه من احکام الدین یا رساله عملیه؛
• هدایه المسترشدین؛
•
النخبه؛
•
منهاج الهدایه الی احکام الشریعه و فروع الفقه، در فقه؛
•
السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام؛
•
شوارع الهدایه فی شرح الکفایه المقتصد، شرح بخش طهارت و صلاه کفایه
محقّق سبزواری؛
• تقلید المیّت؛
• الایقاضات، در اصول؛
• رسالهای در صحیح و اعم؛ در علم اصول فقه؛
• نقد الاصول؛
• مناسک حج؛
• رسالهای در مفطر بودن قلیان یا توتون.
آیت الله کرباسی به لحاظ مقام فقهی و تسلط بر موازین شرعی و نیز رعایت حالات اخلاقی، به ورع دست یافته بود، اما این خصلتش هرگز سبب آن نگردید که گوشهای را برگزیند و به
ریاضت نفس بپردازد و کاری با جامعه نداشته باشد و از برخورد با نارواییها و منکرها خاموش بماند، هنر مهمش این بود که در متن جامعه عصر خویش زندگی میکرد و در عینحال، در صیانت از ارزشها و عملی نمودن دستورهای دینی، لحظهای آرام نبود و البته به لحاظ رعایت شئون تقوایی و مراتب اخلاصی که داشت، بسیار احتیاط میکرد.
نسبت به دستگیری از فقرا، توجهی کامل و اهتمامی وافر داشت و به امور طلاب و شاگردان خود، به نحو احسن رسیدگی مینمود. مرحوم حاج
میرزا زاهدی کرباسی که نواده او و خود دانشمندی توانا است، در کتابی به نام «
بدر التمام» حالات روحی و اخلاقی جد خود را نگاشته و سجایای انسانی و مراتب اخلاقی او را ذکر نموده است.
ایشان، با آن عزت، مناعت و استطاعتی که داشت، گامی از طریق قناعت بیرون نگذاشت و به استمرار این حالت اصرار میورزید.
آیت الله محمّدابراهیم کرباسی حیات علمی خود را در این واقعیت میدانست که بر کردار و گفتار خود مراقب باشد و با
عبادت و ارتباط با
خداوند، نورانیتی قدسی را به اندرون خویش بفرستد و با آن ذکرهای شبانه، الحاح و التجا به درگاه حضرت احدیت، خویشتن را بسازد و توفیق پارسایی را از پروردگارش دریافت کند.
او موفقیتهای علمی، اجتماعی و فرهنگی خود را مدیون و مرهون همین نیایشهای شبانه،
توسل، توجّه و
توکل به خداوند میدانست. در بندگی خداوند و هنگام
نماز،
ذکر و
دعا، نهایت خضوع، خشوع و
حضور قلب داشت.
یک سال شب تا به صبح مشغول دعا، نماز و
تلاوت قرآن بود؛ برای اینکه
شب قدر را درک کند و از چنین فیضی برخوردار گردد، تا آنکه شب قدر را به نیکی درک نمود و مشاهده کرد که چگونه فرشتگان و روح از آسمان نازل میشوند و تا صبح مقدّرات و سرنوشت مردم را به زمین میآورند.
یک سال به دلیل کاهش نزولات جوّی، خشکسالی و قحطی، مردم نگران و دستاندرکاران و کارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگی شدند. حاکم وقت منوچهر خان معتمدالدوله خدمت آیت الله کرباسی آمد و عرض کرد: «مردم تقاضای عاجزانه دارند که شما برای انجام
نماز و دعای باران به بیرون شهر بروید.» آن فقیه زاهد که سنین کهنسالی و سالخوردگی خود را سپری میکرد، گفت:«من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم.» وی گفت:«تختی روان برایتان میفرستم که در آن نشسته و به مکان مورد نظر برای دعای باران بروید.» مرحوم کرباسی در جواب او فرمود:«آخر با تخت غصبی، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت کردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب میکند؟!.» یکی از فرزندان حاجی عرض کرد: «خودمان با همکاری مردم تختی از چوب برایتان میسازیم.»
نجاری پذیرفت که آن وسیله را بسازد. در شهر اعلان نمودند که از روز شنبه همه مردم
روزه بگیرند تا
روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجی کرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزهدار در موعد مقرر در حوالی محلّ اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجی را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به سوی
تخت فولاد آورند، گروهی از ارامنه جلفای اصفهان نیز صف کشیدند و کتاب آسمانی خود
انجیل را گشودند. یهودیان اصفهان نیز با
تورات در آن مکان حاضر شدند. آیت الله کرباسی مشاهده کرد در یک سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف کشیدهاند. پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود: «خدایا! محمّدابراهیم محاسنش را برای نشر اسلام سپید کرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!.» ناگهان ابری متراکم، آسمان اصفهان را فرا گرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدینگونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالی نجات یافتند.
آیت الله کرباسی بر این اعتقاد بود که
وعظ و
خطابه از راههای مؤثر تربیتهای دینی و اخلاقی آحاد جامعه است و اگر موارد انحراف و انحطاط و طرق نجات و هدایت بدینطریق گوشزد شود، تنبّه و بیداری انسانها را به دنبال میآورد.
از عوامل توفیق او در این تلاش فرهنگی و تبلیغی، آن بود که به اوضاع روزگاری که در آن میزیست، بصیرت داشت و بر این نکته هم واقف بود که چگونه موعظه کند. قبل از اینکه با گفتار، راهنمای مردم و مرشد آنان باشد، با اعمال خود یک مربّی نمونه بود. خود نمونه بارزی از آنچه میگفت به شمار میرفت، تا افرادی که تحت تعلیمات و تبلیغات او قرار گرفتهاند، در آیینه صاف و پاک وجودش نقایص و عیوب خود را مشاهده کنند و اصلاح شوند. نسبت به افرادی که در ظلمت و تیرگی گام نهاده بودند، بینهایت دلسوزی مینمود.
رسالت این فقیه در
امر به معروف و نهی از منکر و اندرز و
ارشاد مردم، با نرمی، ملایمت و عطوفت توأم بود و عقیده داشت پرخاشگریهای حساب نشده و غضبهایی که انگیزههای مقدّس ندارند و نیز خشم بیهوده و از دست دادن شکیبایی در برخورد با مردم، مخاطبین را به لجاجت وا داشته و از اطراف فرد ناصح پراکنده میسازد، البته در جایی که شخصی میخواست بر
گناه و خلاف خویش اصرار ورزد و در ترویج منکر بکوشد، اغماض را روا نمیدانست و با شدت، صلابت و قاطعیت تمام در جهت محو باطل و خلاف و عصیان از جامعه اهتمام میورزید.
آیت الله کرباسی نسبت به علمای دین و راویان حدیث، علاقهای منبعث از باورهای مذهبی داشت و شدّت این اشتیاق در حدّی بود که وقتی در
قم به زیارت بارگاه
حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسّلام) میآمد، به حوالی مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) که میرسید، از کنار رودخانه کفش از پای بیرون میآورد و با پای برهنه به سوی صحن حرکت میکرد، هنگامی که از او پرسیدند: چرا با پای برهنه راه میروید؟ در پاسخ فرمود: «محدّثان و راویان حدیث خاندان عترت و طهارت در این منطقه مدفون هستند و اینجا مزار آن بزرگان است و دوست ندارم با کفش بر مرقد پاکشان گام نهم.»
از کارهای دیگری که قدرشناسی وی را نسبت به علمای سلف تأیید میکند، بازسازی مرقد
صاحب بن عبّاد است. وی در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعی، فعالیت زیادی نمود و بر این امر مداومت ورزید.
مسجدی که آیت الله کرباسی در آن به تدریس و وعظ مشغول گشت، از آثار صاحب بن عباد به شمار میرفت. بدن نام برده در محله باب دریه، که به نام باب طوقچی و گاه میدان کهنه خوانده میشود. به خاک سپرده شده است و آرامگاهش اکنون آباد بوده و به صورت حسینیهای در آمده که عزاداران حسینی در آن به
نوحهسرایی میپردازند.
و این همه به دلیل تلاشهای تبلیغی آیت الله کرباسی است. احساس فروتنی در برابر آقا سید محمدباقر حجت الاسلام (سید شفتی) نمونهای دیگر از احترام این فقیه برای مشاهیر
شیعه و علمای اسلامی است و این تواضع و مقدم داشتن سیّد شفتی بر خود، در حالی بود که آیت الله کرباسی مرجعی نامدار و فقیهی عالی مقام بود و شهرت علمیاش در جهان تشیّع پیچیده بود.
آیت الله کرباسی به لحاظ رعایت شئون تقوایی و مراتب اخلاصی که داشت، بسیار احتیاط میکرد. در امر فتوایی نهایت دقت میکرد و آنچنان بر آداب شریعت محمّدی و فرهنگ علوی مراقبت و مواظبت داشت که کمتر مستحبی از مستحبات از او فوت میگردید، ولی با این حال، چنان میزیست که حتی همسایگانش تصوّر نمینمودند با وارستهای چون او و فرزانهای مذكّی همسایهاند. البته این حالات با مقام علمی او که اشتهارش را در اصفهان و شهرهای دیگر فراهم ساخت، فرق میکند. از کثرت احتیاط، رساله عملیه ننوشت و گفت: استخوان بدنم طاقت عذاب و مجازات عالم آخرت را ندارد، تا آن که به اصرار
میرزای قمی رسالهای نگاشت تا مردمی که از او تقلید میکنند، به آن مراجعه نمایند. هر مسئلهای که از او سؤال میکردند، جواب شفاهی نمیداد و به آن رساله مراجعه میکرد.
مرحوم
محمد بن سلیمان تنکابنی درباره آیت الله کرباسی نوشته است: «از شاگردان مرحوم بحرالعلوم است و اجازه دارد از آن بزرگوار و از شیخ جعفر نجفی و شیخ
احمد احسایی ... در غایت احتیاط بوده و هرگز مرافعه نکرد و از ازهد زهّاد عصر بوده. حقیر از او شنیدم که میگفت: من درس آقا بهبهانی را ادراک کردم. و شب قدر را ادراک کرده بود ...»
ایشان در مسجد حکیم اقامه جماعت مینموده که پس از وفات، فرزندان و نوادگان او در آن مسجد به اقامه جماعت پرداختهاند. در
شفاء الصدور از آن فقیه بزرگوار نقل کردهاند: وقتی یکی از افراد روضهخوان در محضر آن جناب بر فراز منبر، ماجرای کربلا را برای مردم گفت و حاجی احساس نمود در مضامین گفتارش مطالب غیر واقع دیده میشود؛ وی را تذکر داد که اگر میخواهد تاریخ زندگی معصومین و وابستگان آنها را مطرح کند، دقت نماید و از ذکر نکات غیر واقع و مطالب دور از شأن آن بزرگواران اجتناب نماید.
در پذیرش شهادت افراد دقت زیادی داشت؛ از باب نمونه نقل کردهاند: شخصی خدمت ایشان برای موضوعی گواهی داد. آن جناب پرسید: شغل تو چیست؟ گفت: غسال هستم. پس آداب و احکام غسل دادن و اموری را که دانستن آنها برای وی لازم بود، از این شخص پرسید و او هم جواب داد؛ غسال که از مو شکافیهای آیت الله کرباسی شگفتزده شده بود، خطاب به وی عرض کرد: «ما بعد از آن که شخص متوفا را دفن میکنیم، در گوشش میگوییم خوشا به سعادت تو که از دنیا رفتی و برای ادای شهادت، خدمت حاجی کرباسی نرسیدی!»
آیت الله محمّدابراهیم کرباسی پس از مدّت هشتاد و یک سال و نوزده روز عمر، در شب
پنج شنبه هشتم ماه
جمادی الاولی ۱۲۶۱ق مطابق ۱۲۲۴ش رحلت نمود و پیکرش پس از
غسل و
کفن و مراسم تشییع با شکوه در برابر مسجد حکیم اصفهان (دری که به سوی بازار رنگرزان و میدان امام خمینی کنونی اصفهان گشوده میشود) دفن گردید و اینک مرقدش در میان بقعهای مخصوص در وسط سنگ مرمری بلند واقع شده است.
این بقعه به طرز هنرمندانهای گچبری شده که میان آن، مرقد آیت الله کرباسی است و قبور برخی از اولاد و احفادش نیز در آنجاست و هماکنون مزاری معروف و زیارتگاه مردم است. زمین این مکان را سیّد شفتی در زمان حیات آیت الله کرباسی خریداری نمود و به وی واگذار کرد.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محمد ابراهیم کلباسی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۰۹. • نرم افزار جامع اصول فقه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
•
مهدوی، سید مصلحالدین، اعلام اصفهان، ج۱، ص۹۷.