محمد بن عبدالکریم خطابی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد خطابی از رهبران مجاهد
مراکش در
قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی بوده است.
وی فرزند عبدالکریم بود و در ۱۲۹۹ ق/ ۱۸۸۲ در شهر اجدیر، از نواحی ریف مراکش در خانواده
علم و
جهاد و در قبیله و ریاغل، از بزرگترین قبایل بربر، به
دنیا آمد. او در کودکی
قرآن را حفظ کرد و سپس پدرش او را به جامع الغروبین در فاس فرستاد و در آنجا
علوم اسلامی و
فقه را فراگرفت و به منصب
قضاوت شهر ملیله منصوب گردید.
در ۱۹۰۷، دولت فرانسه، عملیات نظامی خود را برای اشغال مغرب غربی (مراکش) با تصرف دارالبیضاء، آغاز کرد. یک سال بعد. سلطان عبدالعزیز را به سلطنت رساند. در ۱۹۱۲ به موجب پیمانی که با این سلطان دست نشانده منعقد کرد، سرزمین مراکش را تحت قیمومت خود قرار داد و در پی آن، منطقة معروف به «ریف اسپانیایی» را به اسپانیا واگذار کرد. اسپانیاییها هم که قبلا العراش و القصر الکبیر را اشغال کرده بودند همچنان به توسعه مناطق تحت تصرف خود ادامه دادند و در ۱۹ فوریه ۱۹۱۳ شهر تطوان را تصرف کردند.
در ۱۹۱۵ که تحریکات و تحرکات اسپانیایی اوج گرفته بود، امیر عبدالکریم (رهبر استقلال طلبان مراکشی) به اسپانیاییها اولتیماتوم داد و آنان را از مداخله بیشتر برحذر داشت و اسپانیاییها نیز بی درنگ فرزند او امیرمحمد را بازداشت و زندانی کردند، اما امیر توانست از بازداشت بگریزد و چون پدرش، امیر عبدالکریم، به علت سالخوردگی و بیماری قادر به رهبری مبارزه نبود، لذا امیرمحمد به جای پدر به رهبری و فرماندهی انقلابیون برگزیده شد و به سازماندهی افراد قبایل و جنگجویان
مسلمان پرداخت و اعلام جهاد کرد.
در ۱۹۲۱، نبرد سرنوشت ساز «انوال» میان بیست و پنج هزار نفر از نیروهای اسپانیایی به فرماندهی ژنرال «سلوستر» و یک هزار نفر از نیروهای مراکشی به فرماندهی امیرمحمد روی داد. در اوایل ماه ژوئیه آن سال که امیرمحمد
پادگان اسپانیایی را در اجربین در محاصره خود داشت، ژنرال سلوستر برای کمک به محاصره شدگان به آن سو عزیمت کرد، لکن چون از سقوط آن
پادگان اطلاع یافت به سوی انوال عقب نشینی کرد ولی مورد تعقیب امیر قرار گرفت. در ۱۸ ژوئیه نیروهای طرفین در انوال درگیر نبرد سهمگینی شدند که طی آن بیش از دوازده هزار نفر از نیروهای اسپانیایی. و از جمله ژنرال سلوستر کشته و بقیه نیز مجروح و فراری شدند. اجساد اسپانیاییها به اندازهای زیاد بود که در منطقهای به مساحت پنج مایل مربع پراکنده بود. در این نبرد تعداد بیست هزار قبضه تفنگ و چند میلیون فشنگ به دست نیروهای امیر افتاد.
پس از انتشار خبر این پیروزی، قبایل ریف در همه جا به پاسگاهها و یکانهای اسپانیایی هجوم بردند و سرتا سر منطقه را از وجود آنان پاک نمودند. این نبرد نام عبدالکریم را در سراسر اروپا پرآوازه گردانید و موجب
خشم افکار عمومی مردم اسپانیا و در نتیجه سقوط
حکومت اسپانیا در مادرید شد. از آن پس امیر به مدت سه سال ضربات پیاپی و سنگینی بر نیروهای اشغالگر اسپانیایی وارد آورد و تا ۱۹۲۴ توانست بیشتر مناطقی را که تحت اشغال اسپانیاییها بود آزاد سازد و تنها شهرهایی مانند ملیله و سبته ـ که
پادگانهای عظیم اسپانیاییها در آنها مستقر بود در تصرف آنان باقی ماند.
در ۱۹۲۴، امیر، استقلال ناحیه ریف را اعلام و «جمهوری ریف» را تاسیس کرد و خود ریاست آن را برعهده گرفت و به بازسازی منطقه پرداخت. وی امور مالیه و
تجارت و
کشاورزی را سامان داد، مدارسی برای آموزش کودکان برپا کرد، گروههای دانشجو را برای تحصیل به خارج اعزام نمود و شبکه راههای ارتباطی و تشکیلات اطلاعاتی برای آگاهی از فعالیتها، حرکات و تعداد نیروها و تجهیزات
دشمن ایجاد کرد. در همان
سال امیر به شهر تطوان حمله کرد و تعدادی از قلعههای پیرامون آن را به تصرف خود درآورد.
پیروزیهای امیرمحمد، باعث نگرانی دولتهای استعماری فرانسه و انگلستان که منافع خود را در خطر میدیدند گردیدند و لذا به یاری اسپانیان برخاستند و از طرف دیگر به توطئه و ایجاد شکاف میان نیروهای مجاهدین پرداختند. سرانجام در ماه ژوئیه ۱۹۲۴ نیروی جدید یکصد هزار نفری نظامی اسپانیا به همراه حدودی دویست هزار نظامی فرانسوی به فرماندهی مارشال پتن، با کمک ناوگان فرانسه، توانستند در منطقة الحسمیه پیاده شده و شهر اغادیر (پایتخت جمهوری ریف) را تصرف کنند. همزمان با این عملیات، نیروهای دیگر اسپانیا نیز از ملیله و سایر
پادگانهایی که در اختیار داشتند، به نیروهای مهاجم پیوستند و سپس به سوی شهر تارکسیت ـ مقر فرماندهی امیر ـ هجوم بردند. این هجوم بزرگ به مدت سه هفته به طول انجامید، اما امیر محمد توانست در مواضع خود پایداری کرده و حملات سنگین دشمن را با مقاومت اسطورهای خود دفع نماید و تلفات و خسارات فراوانی بر مهاجمان وارد آورد.
در این هنگام نیروهای فرانسوی برای کاستن از فشار بر نیروهای اسپانیایی، جبهه جدیدی گشودند. امیر محمد نیز فرستادگانی نزد سران قبایل فرستاد و آنان را به مبارزه بر ضد اشغالگران فراخواند که بسیاری از قبایل مناطق کوهستانی به یاری او شتافتند.
در این مرحله، ابتدا فرانسویها، به طرح توطئهای برای ایجاد جدایی و
نفاق میان اعارق و بربرها دست زدند و چون از این توطئه، نتیجه مطلوب نگرفتند در بهار ۱۹۲۶، نیروی عظیمی مرکب از صد و بیست هزار نفر نظامی، تحت فرمان پنجاه و چهار ژنرال و به علاوه بیست و دو اسکادران هوایی به مقابله امیر گسیل داشتند و ناوگان انگلیس نیز تمام نقاط ساحلی را تحت محاصره و مراقبت قرار داد، در حالی که تعداد کل رزمندگان تحت فرماندهی امیر محمد بیش از از پنج هزار تن نبود.
با وجود پایداری شجاعانه و
ایثار و فداکاری رزمندگان مجاهد امیر، روز به روز فشار بر آنان افزونتر میشد تا سرانجام از هر سو در محاصره سپاهیان عظیم فرانسوی و اسپانیایی قرار گرفتند. در این هنگام، فرانسویان برای جلوگیری از تحمل تلفات و خسارات بیشتر، پیشنهاد تسلیم به او نمودند به شرط آن که به وی، خانواده و همرزمانش آسیبی نرسانند.
امیرمحمد فرماندهان مجاهدان را به یک جلسه
مشورت فراخواند و آنان نیز که موقعیت خطیر را دریافته بودند، با پیشنهاد فرانسویان موافقت نمودند. بدین گونه امیرمحمد در ماه مه ۱۹۲۶ به نیروهای فرانسوی تسلیم شد، اما فرانسویان از تعهد خود سرباز زدند و او را به همراه برادر و برخی از بستگانش، به جزیره رئونیون در اقیانوس هند
تبعید نمودند و تا ۱۹۴۷ او را به مدت بیش از بیست و یک سال، تحت مراقبت شدید در آن جزیره زندانی نمودند. در این
سال به وی اجازه دادند که در فرانسه اقامت نماید، لکن هنگامی که کشتی کاتوما، که حامل امیر بود، از کانال سوئز میگذشت، امیر توانست با مقدمای که اعضای سازمان مغرب العربی (سازمانی متشکل از رهبران استقلال طلب مراکش، الجزایر و
تونس که پس از
جنگ جهانی دوم تاسیس شد) فراهم کرده بودند، در
خاک مصر پیاده و پناهنده گردد. این واقعه در روز ۲۹ ماه مه ۱۹۴۷ روی داد.
از آن پس امیر در خاک مصر اقامت گزید و به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود ادامه داد تا آنکه در ۱۱
رمضان ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ در آن کشور درگذشت.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «محمد خطابی».