محمد (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُحَمَّد (به ضم میم، فتح حاء، تشدید و فتح میم) از
واژگان نهجالبلاغه نام مبارک
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدود سى بار در
نهجالبلاغه به كار رفته است.
سه بار «
محمد بن ابیبکر» و يکبار «ابومحمد» كه منظور
طلحه است.
لفظ «احمد» به صورت
اسم در «نهج» نيامده است نه راجع به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نه راجع به ديگران، فقط «احمد»
اسم تفصيل و آن هم يکبار آمده است.
مُحَمَّد نام مبارک
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
محمده به معناى حمد و جمع آن محامد است.
راغب گوید: محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیدهاش بسیار باشد.
جوهری گوید:
«المحمّد: الَّذی کثرت خصاله المحمودة.» اقرب الموارد نیز عین این جمله را دارد.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) درباره ریا میفرمایند:
«وَ لَيْسَ لِواضِعِ الْمَعْروفِ في غَيْرِ حَقِّهِ، وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ، مِنَ الْحَظِّ فيما أَتى إِلاّ مَحْمَدَةُ اللِّئامِ، وَ ثناءُ الاَْشْرارِ، وَ مَقالَةُ الْجُهّالِ.» «كسى كه نيكى را در غير موردش، و نزد غير اهلش قرار مىدهد، بهرهاى جز ستايش لئيمان و ثناخوانى اشرار و گفتار (چاپلوسانه) جاهلان ندارد.»
وقتی در روز
جنگ جمل از كنار كشته
طلحة بن عبداللّه و
عبدالرّحمن بن عتّاب بن اسید عبور كرد فرمود:
«لَقَدْ أَصْبَحَ أَبو مُحَمَّد بِهذا الْمَكانِ غَريباً! أَما وَ اللهِ لَقَدْ كَنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْكَواكِبِ.» «ابومحمّد در اين مكان غريب مانده است!
سوگند به
خدا من نمىخواستم
قریش در زير اين
آسمان كشته افتاده باشند.»
در سخنى كه بين او و مردى به نام
غالب بن صعصعه، پدر
فرزدق رد و بدل شد چنين حضرت فرمود:
«ما فَعَلَتْ إِبِلُكَ الْكَثيرَةُ؟ قَالَ: دَغْذَغَتْهَا الْحُقوقُ يَا أَميرَ الْمُؤْمِنينَ. فقال عليه السلام: ذلِكَ أَحْمَدُ سُبُلِها.» «شتران فراوانت چه شدند؟ عرض كرد اى اميرمؤمنان! حقوق واجب (
زکات) آنها را پراكنده ساخت!
امام فرمود: اين بهترين راه مصرف آنها بود.»
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدود سى بار در «نهج البلاغه» به كار رفته است و نيز سه بار «محمد بن ابىبكر» و يکبار «ابو محمد» كه منظور طلحه است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «محمد»، ج۱، ص۳۰۲.