• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مجازات ابن زیاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: پیامدهای قیام عاشورا.


مجازات ابن زیاد، یکی از مباحث مرتبط به پیامدهای تکوینی و حوادث خارق‌العاده پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) است. یکی از مسائل مهم و قابل تامّلِ پس واقعه عاشورا سرنوشت کسانی است که با امام حسین (علیه‌السّلام) جنگیدند. آنان، نه تنها در آخرت، به میزان جرم خود، مجازات خواهند شد، بلکه بخشی از کیفر آنها در همین جهان، دامن‌گیرشان گردید. در منابع شیعی و سنی روایات فراوانی درباره گرفتـار شـدن جنایت‌کاران کربلا به عقوبتهای عجیب دنیوی، پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) به چشم می‌خورد. یکی از این افراد عبیدالله بن زیاد است.



عبیدالله بن زیاد، استاندار کوفه و عراق در زمان واقعـه عاشورا، اصـلـی تـریـن عنـصر جنایت کربلا بعد از یزید بود. او طی نامه‌ای از عمر بن سعد خواست مانع دسترسی سپاه امام به آب شود. عبیدالله در نامه‌ای دیگر به عمر بن سعد نوشت که اگر حسین بن علی (علیه‌السّلام) تسلیم شد، او و یارانش را به کوفه، نزد عبیدالله ببرد. در غیر این صورت اگر او یارانش مقاومت کردند آن‌ها را بکشد و اعضای‌شان را ببرد و بر سینه و پشت حسین بن علی (علیه‌السّلام) اسب بدواند.
پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش، با پایان یافتن جنگ، عمر بن سعد خانوادۀ سیدالشهداء را به نزد عبیدالله برد و عبیدالله بن زیاد نیز آن‌ها را به اسارت سوی یزید بن معاویه فرستاد.این حرکت ابن زیاد موجب برانگیختن خشم بسیاری از مسلمانان به ویژه کوفیان نسبت به وی شد. چنانکه پس از وقوع فاجعه کربلا، مرجانه مادر عبیدالله به او گفت: «ای خبیث! آیا فرزند پیامبر را کشتی؟! مطمئن باش که هرگز بهشت را نخواهی دید».


دیدن مناظر وحشتناک، گونه‌ای از عقوبت‌های دنیوی برای جنایتکاران واقعه عاشورا و چشیدن شـمه‌ای از عذاب آخروی در همین دنیا بود. برای مثال در برخی منابع روایی و تاریخی، از دربان ابن زیاد نقل شده است: «پس از قتل حسین به دنبال ابن زیاد وارد قصر شدم. ناگاه آتشی در برابر چهره اش شعله کشید و او با آستین، آن را پوشاند. سپس از من پرسید: دیدی؟ گفتم: آری. گفت: آنچه را دیدی، پنهان بدار». گفتنی است هر چند راوی‌ایـن ماجرا، دربان ابن زیاد است و از این رو وثاقت رجـالی ندارد، با توجه به اینکه نقـل چنین حادثه‌ای توسط یکی از عوامل دشمن، فاقد انگیزه جعـل و کذب است، و نیز با توجه به روایات دیگری که مضمون کلی این روایت را تایید می‌کنند، پذیرش آن امکان پذیر است.


پس از پیروزی قیام مختار ثقفی در کوفه، وی ابراهیم بن اشتر را به همراه سپاهی متشکل از بهترین فرماندهان و سربازانش روانۀ جنگ با عبیدالله نمود. در نهایت سپاه ابراهیم توانست با رشادت و از جان گذشتگی، سپاه ابن زیاد را شکست دهد و ابن زیاد توسط ابراهیم بن اشتر کشته شد در حالی که ۳۷ سال بیشتر سن نداشت.
به دستور ابراهیم بن اشتر سر عبیدالله بن زیاد را از تنش جدا کردند و جسدش را به آتش کشیدند. پس از آن ابراهیم سرِ عبیدالله را به نزد مختار فرستاد و مختار نیز آن را به سوی امام سجاد (علیه‌السّلام) و محمد بن حنفیه و سایر بنی‌هاشم ارسال کرد. امام سجاد (علیه‌السّلام) با دیدن سر عبیدالله سجده شکر به جا آورد و برای مختار دعا کرد.


پس از شکست سپاه ابن زیاد از لشکر مختار و کشته شدن خود او، هنگامی که سر ابن زیاد و یارانش را به مسجد کوفه آوردند، ناگاه ماری از میان تمامی سرهای بریده عبور کرد و نـزد ابن زیاد رفت و از یک سوراخ بینی او داخل، و از سوراخ دیگـر خـارج آمد! و این وضعیت دو یا سه بار تکرار شد.
در گزارش شیخ طوسی از این حادثه آمده است که مار سفیدی از میان همه سرها عبور کرد تا به سر ابن زیاد رسید؛ پس داخل بینی او شد و از گوشش بیرون آمد و باز سر در گوشش کرد و از دهانش خارج شد. در ادامه این گزارش آمده است که مختـار سـر ابن زیاد و بعضی دیگر از قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام) را به مکه نزد محمد بن حنفیه فرستاد و سرانجام سر ابن زیاد به دست ابن زبیر رسید. ابن زبیر نیز آن را بر سر چوبی نهاد؛ اما باد آن را‌ انداخت. در این هنگام، ماری از پشت پرده درآمد و بینی آن سر را با دندان گزید. دوباره سر را بر آن چوب نصب کردند؛ اما بازهم باد آن را‌ انداخت و آن مـار مـجـدداً بینی اش را گزید. این داستان تا سه بار تکرار شد و سرانجام ابن زبیر فرمان داد سر را در یکی از دره‌های مکه بیندازند.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج‌۳، ص۱۸۰.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۵، ص۴۱۲.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج‌۳، ص۱۸۳.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۵، ص۴۱۵.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۵، ص۴۵۵.    
۶. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۰.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۵، ص۴۶۳.    
۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۵۰۰.    
۹. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۱۴.    
۱۰. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۵.    
۱۱. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۲.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۹، ح۱۲.    
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۲۴-۴۲۵.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۹۰.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۵۵.    
۱۶. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۱۹۶.    
۱۷. مقدسی، محمد بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۲۲.    
۱۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۲۴.    
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۲۶.    
۲۱. هاشمی‌بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۷۴.    
۲۲. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۲۸۰.    
۲۳. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۰.    
۲۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۶۱.    
۲۵. ابن بطریق، یحیی بن حسن، العمدة، ص٤٠٤.    
۲۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۱۵.    
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۵.    
۲۸. طوسی، محمد بن علی، الامالی، ص٢٤٢.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۲۳.






جعبه ابزار