متولیان فرهنگی دوره پهلوی دوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از سرنگونی حکوکت دیکتاتوری
پهلوی اول، سازمانهای اجرایی عرصه فرهنگ، فرصتی نسبی برای رشد و بالندگی پیدا کرده و با تعیین اهداف به ظاهر فرهنگی برای خود و با مدنظر قرار دادن منویات
پهلوی دوم آغاز به کار کردند. در این مقاله به معرفی اجمالی متولیان فرهنگی دوره محمدرضا شاه میپردازیم.
سقوط حکومت استبدادی
رضاشاه پهلوی در شهریور ۱۳۲۰ش. و اشغال کشور به دست قوای
متفقین، دست کم برای چند سال روند تحولات جاری کشور
ایران را دستخوش تغییرات شگرفی کرد. بروز این شرایط از اقتدار
حکومت به شدت کاست و تصدیگری
دولت را با نا به سامانی رو به رو ساخت، اما با در عرصههای مختلف از جمله
فرهنگ، گذشت بحران سالهای اولیه و تثبیت موقعیت عمومی حکومت، عرصه
تصدی دولت در حوزههای فرهنگی نیز فزونی یافت.
سازمانهای اجرایی دولت در عرصه فرهنگ در دوره
پهلوی دوم عبارتند از:
اداره کل انتشارات و تبلیغات اداره هنرهای زیبا؛
شورای عالی جهانگردی؛
وزارت اطلاعات؛
وزارت اطلاعات و جهانگردی؛
سازمان اوقاف؛
وزارت فرهنگ و هنر؛
و بنیاد شاهنشاهی فرهنگستانها و سازمانهای فرهنگی دربار.
و اما اهداف کلان فرهنگی در حکومت محمدرضا شاه عبارتند از:
توسعه و تحکیم روابط فرهنگی با سایر دول و موسسات فرهنگی بینالمللی؛
تعیین ظوابط و مقررات حقوقی که حدود فعالیت اشخاص و نهادها را معلوم میکند؛
ایجاد یا توسعه نهادها و مراکز فرهنگی و هنری برای اشاعه فرهنگ؛
نگهداری و احیای مواریث فرهنگی و هنری؛
پیشرفت ایرانگردی و جهانگردی؛
گسترش امور آموزشی در موارد مختلف؛
ایجاد تسهیلات و امکانات برای پیشرفت آفرینشهای فرهنگی و هنری؛
هماهنگی با الگوهای پذیرفته شده بینالمللی به منظور همگانی کردن فرهنگ.
در این مقاله به معرفی اجمالی متولیان فرهنگی دوره محمدرضا شاه میپردازیم:
برابر تصویبنامه هیئت وزیران، این
نهاد موظف بود اهالی را به وظایف مدنیشان آشنا کند. حس میهنپرستی و
دیانت و احترام به شعائر
ملی و مبادی عالیه قانونی را تقویت کند. در زمینه
تهذیب اخلاق عمومی و برانگیختن عواطف انسانی و حسن همکاری و
تعاون در جامعه کوشش نماید. خانوادهها را به آموختن اصول خانهداری و طرز
طباخی و دوزندگی و بافندگی و کارهای دستی ترغیب نماید و مردم را به اصول
بهداشت و آموختن ورزشهای بهداشتی و توجه دادن آنها به بیماریهای واگیردار و عواقب آن آگاه نماید. شناساندن اشخاص بزرگ علمی و ادبی و نیز معرفی بناهای تاریخی جزء وظایف این نهاد بود.
گسترش حوزه فعالیتهای هنری، دولت را ناگزیر به برنامهریزی برای تاسیس نهاد تصدیگری جدید کرد. بدین ترتیب اداره هنرهای
ملی که از سال ۱۳۰۹ تاسیس شده بود، بازسازی شد و متعاقب آن اداره هنرهای زیبا به وجود آمد. هدف اساسی دولت از تاسیس چنین سازمانی ترویج
آثار هنری و تشویق
آثار گذشتگان و تاسیس
نمایشگاه سالانه
نقاشی و
حجاری و سایر
آثار هنری و حفظ
آثار ملی بود. تصمیماتی که در مورد این نهاد در سال ۱۳۴۰ش. گرفته شد بدین ترتیب بود:
۱. هنرهای زیبای
کشور با
بودجه مصوب خود و وضع موجود از نظر
مالی و مقررات اداری و استخدامی تحت نظر نخست وزیر قرار گیرد.
۲. رییس هنرهای زیبای کشور سمت معاون نخست وزیر را دارد و با پیشنهاد او و به فرمان همایونی منصوب میشود.
بررسی اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که اولین گام در راه نهادینه سازی فعالیتهای ایرانگردی و جهانگردی در دوره پهلوی دوم در سال ۱۳۳۶ش اتخاذ شد. این نهاد با تاسیس نهادی تکمیلی به نام "شورای عالی جهانگردی" بازسازی شد. بر طبق ماده اول
اساسنامه، این شورا به منظور تمرکز و توسعه نظارت در امر جهانگردی و جلب سیاحان و تبلیغات مربوط اداره میشد.
در اساسنامه مصوب این سازمان در سال ۱۳۴۴ تصریح شد، برای معرفی بیشتر کشور شاهنشاهی و آشنا ساختن سایر
ملل به خصوصیات
ملی و
آثار تاریخی و
تمدن ایران و همچنین ترغیب جهانگردان و ایرانیان به مشاهده
آثار باستانی و مناظر طبیعی کشور و ایجاد تسهیلات لازم در
مسافرت آنها و تمرکز و هماهنگی کامل در امور مربوط به سیاحت، سازمانی به نام "سازمان جلب سیاحان" تاسیس میشود. این سازمان تحت نظر مستقیم نخست وزیر اداره میشود و
سرمایه و درآمد این سازمان از محل درآمدهای اختصاصی خود و اعتبارات سازمان برنامه و کمکهای موسسات داخلی و خارجی تامین میشود.
توسعه فعالیتهای فرهنگی و ضرورت ایجاد سازمانی برای تصدی و
تکفل دولت در زمینههای تبلیغی اطلاعرسانی و تمرکز امور حوزه تصمیمگیری و اجرایی، منشا اتخاذ تصمیمات جدیدی در بخش تبلیغات، وزارت اطلاعات را به تصویب
نمایندگان مجلس رساند و بدین ترتیب مدیریت امور رسانه جمعی و تبلیغاتی در
وزارتخانه خاصی متمرکز شد.
وظایف اساسی وزارت اطلاعات بدین ترتیب بود:
تهیه و اجرای برنامههای انتشاراتی و تبلیغاتی دولت در داخل و خارج کشور؛
بهرهبرداری از فرستندههای رادیو و تلویزیون دولتی در کشور؛
نظارت بر امور مربوط به فیلم، سینما و
نمایش؛
تهیه و توزیع فیلمهای مستند و خبری؛
انجام تبلیغات سمعی و بصری وزارتخانهها و سازمانهای دولتی؛
و ترویج و تحکیم مبانی دینی و
ملی.
مجموعه اهداف و وظایف این وزارتخانه نیز از طریق نهادهای ذیربط مورد
تصویب قرار گرفت. هدف اساسی از تشکیل این وزارتخانه عبارت بود از فراهم آوردن موجبات پیشرفت
فرهنگ و
هنر و شناساندن میراث کهن و
تمدن باستانی کشور.
بنیاد شاهنشاهی فرهنگستانهای ایران یک سازمان پژوهشی بود متشکل از فرهنگستان زبان ایران و فرهنگستان ادب و هنر. روسای این فرهنگستانها با فرمان
شاه به مدت ۴سال منصوب میشد. اعضای فرهنگستانها به دو صورت پیوسته و وابسته تعریف شده بودند: پیوستگان از میان دانشمندان طراز اول کشور که ساکن
پایتخت باشند برگزیده میشدند و
انتصاب آنان در دوره نخست به پیشنهاد وزیر فرهنگ و هنر و فرمان شاه بود. همچنین از میان دانشمندان و هنرمندان ایرانی یا خارجی گروهی نیز به عنوان همکار و مشاور با نام «وابستگان» انتخاب میشدند.
این شورا از دیگر نهادهای وابسته به وزارت دربار بود که در تاریخ آذر ۱۳۴۱ به موجب فرمانی از سوی محمدرضا شاه تاسیس شد. هدف از تاسیس این
شورا، مطالعه و اظهارنظر در کلیه امور فرهنگی و نیز طرحها و پیشنهادهای لازم در مواردی که شورا برای توسعه و ترویج بینالمللی فرهنگ ایران ضروری بداند و همچنین نظارت کلی بر سازمانهای فرهنگ وابسته به وزارت دربار.
باستانگرایی در عرصه فرهنگ یکی از بنیانهای فرهنگی مورد نظر حکومت در طول دوره سی و هفت ساله پهلوی دوم بود. برخی از قوانین و مقرراتی که متکی بر این ارزش بودهاند، عبارتند از:
قانون تمدید مدت
استخدام "آندره گدار" تبعه دولت فرانسه برای مدیریت کل اداره باستانشناسی در سال ۱۳۳۵؛
قانون اخذ ۲۰ ریال عوارض از هر
تن سیمان به نفع انجمن
آثار ملی در سال ۱۳۴۵؛
قانون حفظ
آثار غیر منقول که از نظر تاریخی یا شئون
ملی واجد اهمیتند؛
در سال ۱۳۵۲، قانون ثبت
آثار ملی و قانون الحاقی ایران به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان درسال ۱۳۵۲؛
اجازه کاوشهای علمی باستانشناسی در تخت سلیمان در سال ۱۳۵۶.
حکومت با تکیه بر عنصر ارزشی همگانی کردن فرهنگ میتوانست، تولیدات فرهنگی خود را که معمولا از آن تحت عنوان "فرهنگ باستانی ایران" یا "فرهنگ
ملی ایران" یاد میکرد به اقشار و گروههای اجتماعی مختلف بقبولاند و از این طریق به وحدت فرهنگی مطلوب خویش دست یازد.
منظور از گسترش فرهنگ مدرن، تلاش برای
اشاعه تمدن غربی در ایران بود. برخی برنامهریزان فرهنگی در حکومت، از
ادغام فرهنگی در غرب اظهار نگرانی میکردند، ولی تصمیمات و اقدامات، بیانگر سرعت روزافزون اشاعه فرهنگ و تمدن مدرن غربی بود. مروری بر اقدامات فرهنگی خصوصا در دهه ۵۰ در زمینههای مختلف از قبیل
سینما،
موسیقی، هنر و تبلیغات فرهنگی مثل انتشار مجلههایی همچون "زن روز" و "مرد روز".
الگوهای فرهنگی
پوشش و مدهای
آرایش تماما حکایت از سبکهای فرهنگی و هنری غرب داشت. این
سیاست بخشهای مهمی از فرهنگ کهنسال ایران را به حاشیه راند، اگرچه در برگ اول از متن سیاست فرهنگی ایران که دبیرخانه شورای عالی فرهنگ و هنر تدوین کرده بود و در ذیل اهداف فرهنگی آورده بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سالهای اخیر، اکنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است که بر مبانی فرهنگ
ملی استوار باشد و ایرانیانی را که از این پس در یک جامعه صنعتی زندگی خواهند کرد به کار آید، اما مقصود از این تحول و جنبش فرهنگی آن نیست که تمدن و فرهنگ غرب مورد
تقلید قرار گیرد، بلکه مقصود زنده نگهداشتن فرهنگ ایران و انطباق آن با شرایط زندگی امروزی است.
از بررسی برنامههای ۴ و ۵ توسعه چنین برمیآید که بودجه اختصاصی به فرهنگ جزیی ناچیز از بودجه کلی را تشکیل میداد، اما این بودجه در برنامههای یادشده به طور تصاعدی رشد قابل ملاحظهای را با برنامههای قبلی نشان میدهد. در این دوره در پی برنامهای شدن
اقتصاد خصوصا از سال ۴۲ سازمان خاصی به سازمان برنامه پدید آمد که بر سرنوشت نحوه اختصاص بودجه فرهنگی نیز تاثیرات مهمی را بر جای گذاشت مطابق برنامه ۴ و ۳ این سازمان دارای شخصیت حقوقی و استقلال
مالی بود. این سازمان زیر نظر نخست وزیر و مدیر عامل بنا به پیشنهاد شاه منصوب میشد که توسط یک هیئت عالی اداره میگردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «متولیان فرهنگی دوره پهلوی دوم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸.