• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

متعهدان بنی اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گروهی از بنیاسرائیل بر پیمان‌های خود با خداوند باقی ماندند و همچنین پیرو انبیای خویش و متعهد به قوانین الهی بودند.



اقلیتی متعهد و وفادار به پیمان‌های الهی، در میان بنی اسرائیل بودند:
واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل لاتعبدون الا الله وبالولدین احسانا وذی القربی والیتـمی‌والمسـکین وقولوا للناس حسنا واقیموا الصلوة وءاتوا الزکوة ثم تولیتم الا قلیلا منکم وانتم معرضون.
و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و به مردم نیک بگویید نماز را برپا دارید و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما (جز عده کمی) سرپیچی کردید و (از وفای به پیمان خود) روی گردان شدید.
در آیات گذشته نامی از پیمان بنی اسرائیل به میان آمد، ولی در این باره تفصیلی ذکر نشد، در آیات مورد بحث، خداوند موادی از این پیمان را یادآور شده است، بیشتر این مواد (یا همه آنها) از اموری است که می‌بایست آن را جزء اصول و قوانین ثابت ادیان الهی دانست، چرا که در همه ادیان آسمانی این پیمان‌ها و دستورات به نحوی وجود دارد. در این آیات، قرآن مجید یهود را شدیدا مورد سرزنش قرار می‌دهد که چرا این پیمان‌ها را شکستند؟ و آنها را در برابر این نقض پیمان به رسوایی در این جهان و کیفر شدید در آن جهان تهدید می‌کند. در این پیمان که بنی اسرائیل خود شاهد آن بودند و به آن اقرار کردند این مطالب آمده است:
۱. توحید و پرستش خداوند یگانه، چنان که نخستین آیه می‌گوید: بیاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم جز الله (خداوند یگانه) را پرستش نکنید، (و در برابر هیچ بتی سر تعظیم فرود نیاورید) (و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله).
۲. و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید (و بالوالدین احسانا).
۳. نسبت به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان نیز به نیکی رفتار نمائید (و ذی القربی و الیتامی و المساکین).
۴. و با سخنان نیکو با مردم سخن گوئید (و قولوا للناس حسنا).
۵. نماز را بر پا دارید (و در همه حال به خدا توجه داشته باشید) (و اقیموا الصلاة).
۶. در ادای زکات و حق محرومان، کوتاهی روا مدارید (و آتوا الزکاة).اما شما جز گروه اندکی سرپیچی کردید، و از وفای به پیمان خود، روی گردان شدید (ثم تولیتم الا قلیلا منکم و انتم معرضون).


اقلیتی متعهد از بنی اسرائیل مبرا از تحریفگری بودند:
فبما نقضهم میثـقهم لعنهم وجعلنا قلوبهم قـسیة یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظا مما ذکروا به ولاتزال تطلع علی خآئنة منهم الا قلیلا منهم...
ولی بخاطر پیمان شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!
سخن کوتاه اینکه خدای سبحان دنبال مساله قساوت قلبشان می‌فرماید: نتیجه آن این شد که برگشتند و دست به تحریف کلام خدا زدند، یحرفون الکلم عن مواضعه، یعنی آن را طوری تفسیر کردند که صاحب کلام آن معنا را در نظر نداشت و خدای تعالی که صاحب کلام بود به آن تفسیر راضی نبود و یا از کلام خدا هر چه را که خوشایندشان نبود انداختند و چیزهایی که دلشان می‌خواست از پیش خود به آن اضافه کردند و یا کلام خدا را جابجا نمودند، همه اینها تحریف است، و بنی اسرائیل به این ورطه نیفتادند مگر به خاطر اینکه دستشان از حقائق روشن دین برید، و نسوا حظا مما ذکروا به، و معلوم است که این حظی که فراموش کردند قسمتی از اصول دینی‌شان بوده که سعادتشان دائر مدار آن اصول بوده، اصولی که هیچ چیزی جای آن را اشغال نکرد مگر آنکه شقاوت دائمی را علیه آنان مسجل نمود مثل اینکه بجای منزه دانستن خدای تعالی از داشتن شبیه که یکی از اصول دین توحید است مرتکب تشبیه شدند، و یا موسی را خاتم انبیاء شمردند، و شریعت تورات را برای ابد همیشگی پنداشتند، و نسخ و بداء را باطل دانستند، و گرفتار عقائد باطل غیر اینها شدند.
و لا تزال تطلع علی خائنة منهم، کلمه خائنة چه به معنای اسم فاعل باشد و چه به معنای خیانت بدان جهت که نکره آمده و به خاطر کلمه منهم طائفه‌ای از آنان را شامل می‌شود، و معنای جمله این است که، تو همواره به طائفه‌ای از آنان اطلاع پیدا می‌کنی که خائنند، و یا همیشه بر خیانت طائفه‌ای از آنان اطلاع پیدا می‌کنی، الا قلیلا منهم، فاعف عنهم، و اصفح ان الله یحب المحسنین، در سابق مکرر گفته‌ایم که استثنای قلیلی از بنی اسرائیل منافات با این معنا ندارد که لعنت و عذاب متوجه این امت و این نژاد بشود.


اقلیتی از بنی اسرائیل دوران اشموئیل علیه‌السلام، به تعهد خود برای جهاد در راه خدا پایبند بودند:
الم تر الی الملا من بنی اسرءیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقـتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الاتقـتلوا قالوا وما لنا الانقـتل فی سبیل الله وقد اخرجنا من دیـرنا وابنائنا فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم...
آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید! » گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانه‌ها و فرزندانمان رانده شده‌ایم، (و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده‌اند)؟! » اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است.
در نخستین آیه، روی سخن را به پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ کرده، می‌فرماید: آیا ندیدی جمعی از اشراف بنی اسرائیل را بعد از موسی علیه‌السلام که به پیامبر خود گفتند: زمامداری برای ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهی او) در راه خدا پیکار کنیم؟ (ا لم تر الی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله). واژه ملاء در لغت به معنی اشیاء یا اشخاصی است که چشم را پر می‌کند و شگفتی بیننده را بر می‌انگیزد، به همین جهت به جمعیت زیادی که دارای رای و عقیده واحدی، باشند ملا گفته می‌شود، و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتی ملا می‌گویند، زیرا هر کدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود چشم بیننده را پر می‌کند.
این آیه اشاره به جمعیت زیادی از بنی اسرائیل می‌کند که یک صدا از پیامبر خویش تقاضای امیر و رهبری کردند تا بتوانند به فرماندهی او با جالوت که تمام حیثیت دینی و اجتماعی و اقتصادی آنها را به خطر افکنده بود پیکار کنند. قابل توجه اینکه آنها برای رفع تجاوز دشمن که ایشان را از سرزمینشان بیرون رانده بود، می‌خواستند مبارزه کنند، در عین حال نام آن را فی سبیل الله (در راه خدا گذاردند) از این تعبیر روشن می‌شود که آنچه به آزادی و نجات انسان‌ها از اسارت و رفع ظلم کمک کند، فی سبیل الله محسوب می‌شود، علاوه بر این پیکار مزبور، جنبه دینی و مذهبی نیز داشت. بعضی نام این پیامبر را شمعون و بعضی اشموئیل، و بعضی یوشع، ذکر کرده‌اند، ولی مشهور در میان مفسران همان اشموئیل است که عربی آن اسماعیل می‌باشد، و از امام باقر علیه‌السلام نیز در روایتی نقل شده است. به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمی‌دید به آنها گفت: اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچی کنید و) در راه خدا پیکار نکنید (قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا).
آنها در پاسخ گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم، شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شده‌اند (قالوا و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا). و به این ترتیب اعلام وفاداری به عهد و پیمان خود کردند، ولی با این همه هیچ یک از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجودیتشان، و آزادی فرزندان، نتوانست جلو پیمان شکنی آنها را بگیرد، و لذا در ادامه این آیه می‌خوانیم: هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمی همگی سرپیچی کردند و خداوند به (احوال) ستمکاران آگاه است، و می‌شناسد و به آنها کیفر می‌دهد (فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین).
بعضی از مفسران، عده وفاداران را ۳۱۳ نفر نوشته‌اند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر. در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفه‌ای که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا برای زمامداری آنان برگزید و به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است.


گروهی از بنی اسرائیل، پیرو انبیای خویش و متعهد به قوانین الهی بودند:
من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرءیل... ولقد جآءتهم رسلنا بالبینـت ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون.
به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم ... و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدی و اسراف کردند.
و اما اینکه در آخر فرمود: و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات، این جمله عطف است بر اول آیه آنجا که می‌فرمود: من اجل ذلک کتبنا...، و معنایش این است که این تنها آدم کشی نبود که ما بنی اسرائیل را از آن بر حذر کردیم، بلکه رسولان ما با معجزاتی روشن به سوی آنان آمدند، و از فساد دیگری بر حذرشان داشتند.
و اما اینکه فرمود: ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون، در حقیقت وقتی ضمیمه جمله‌های قبل قرار گیرد متمم کلام می‌شود، و غرض مطلوب را از بیان گذشته استنتاج می‌کند، و آن غرض این بود که روشن شود که بنی اسرائیل قومی مفسد و مصر بر استکبار و سرکشی‌های خویشند به دلیل اینکه ما برای آنها واقعیت و منزلت قتل را بیان کردیم، و پیامبران ما این موقعیت و نیز حقایقی دیگر را برای آنان بیان کردند، و آنها را از سرکشی و استکبار بر حذر داشتند ولی مع ذلک هم چنان بر استکبار خود اصرار نموده، در زمین فساد می‌انگیزند، و اسراف می‌کنند همانطور که از قدیم می‌انگیختند، گویی که اصلا پیامبری برایشان نیامده.


۱. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۲۸.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج‌۵، ص۳۹۲.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۴۶.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۳۵.    
۷. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج‌۵، ص۵۱۹.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۰۹، برگرفته از مقاله «متعهدان بنی اسرائیل».    


رده‌های این صفحه : بنی اسرائیل | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار