مبانی آزادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزادی پیش از آنکه پدیدهای اجتماعی، سیاسی و قراردادی باشد، قانون فطری، طبیعی و انسانی
برای همه انسانها است
که بر مبانی ذیل استوار میباشد:
قرآن کریم انسان را موجودی مرکّب از روح الهی و بدن مادّی میداند که زمینه بینهایت صعود و یا سقوط را دارا است و در آیات بسیاری او را ستوده (بقره:۳۰؛ تین:۴؛ اسراء:۷۰ و...) و در نزدیک به شصت آیه از جمله
او را به نوعی نکوهیده است.
و همین دو بعد وجودی و قابلیّت وی، مبنای اعطای آزادی و به ودیعه گذاشته شدن اراده در نهاد او است
«إِنَّا هَدَینـهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً و إِمَّا کَفُوراً.»
قرآن با نفی عقیده باطل و بیدلیل
جبر گرایی
و اثبات قدرت اراده انسان بر انجام یا ترک آگاهانه اعمالش، او را موجودی مُختار میداند؛ اگرچه اختیار مطلق ندارد و اسباب و علل دیگری و در رأس آنها، اراده خدا، اختیار او را محدود میکنند، لازمه اصل اختیار تکوینی این است که از آزادیهای حقوقی نیز برخوردار باشد و فقط خدا که مالک او است
یا خودش میتوانند آزادی او را محدود کنند.
براساس
بینش توحیدی، انسان از خدا است و به سوی او حرکت میکند: «إِنَّا لِلّهِ و إِنَّا إِلیهِ رجِعون»
و پاسخگوی کردار خویش در سرای باقی است:
«کُلُّ نَفس بِما کَسَبت رَهینَة» (مدثر:۳۸) و با توجّه به اینکه برای رسیدن به غیب و خیر مشترک، فقط یک صراط مستقیم وجود دارد،
انسانمسؤولوسازنده سرنوشت خویش و دارای رسالت ویژه در دنیا است و اعطای مسؤولیّت و الزام به پاسخگویی بدون اعطای آزادی به صورت وسیلهای برای انجام مسؤولیّت، امری غیر معقول و بر خلاف عدلالهی به شمارمیرود.
قرآن، برخلاف کسانی که انسان را موجودی طغیانگر و مفسد معرّفی کرده و اعطای آزادی را به مصلحت ندیدهاند، او را موجودی بهطور فطری پاک و طرفدار
حقّ و
عدل و نیز دارای
فطرت توحیدی
و دارای گرایشهای عالی و مقدّس میداند و کتابهای آسمانی را دستورالعمل تربیتی،
و رسالت انبیای الهی راتربیت انسانها و تقویت فطرت توحیدی او و کمک به آنان در جهت ایفای مسؤولیّت الهی و رساندن آنان به کمال و تأمین سعادت دنیاو آخرت معرّفی میکند
وعنصر تربیتپذیری را زیر بنای اعطا یا سلب آزادیهامیشمرد.
قرآن براساس، مبانی چهارگانهپیشگفته و نیز اصل تساوی انسانها در انسانیّت
و اصل عدم سلطه
۷۷و مالکیّت فردی بر فرد دیگر و اصل عدم برتری هیچکدام از زن و مرد بر دیگری
با تجویز آزادیهای انسانی و نهی و نفی آزادیهای حیوانی و بیقید و شرط، او را در جهت رسیدن به کمال هدایت میکند و به سرزنش کسانی میپردازد که براساس جهانبینی الحادی و انسانشناسی مادّی و اُمانیزم (انسانمداری بهجای خدامداری) با نفی خیر مشترک موجود یا قابل شناسایی و با مهمل دانستن انسان: «أَیَحسَبُ الإِنسـنُ أَن یُترَکَ سُدیً» (قیامت:۳۶) و خلاصه کردن انسان در «مَن غریزی» و اندیشه جبرگرایی
و حاکمیّت قدرت در روابط
و منحصر دانستن زندگی به
حیات دنیایی: «إِنْ هِی إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیَا»
و سلب مسؤولیّت آخرتی او: «بلیرید الإنسن لیفجر أمامه» (قیامت:۵) و تأکید بر عدم ضرورت تربیت معنوی، آزادی را به صورت یک هدف (نه یک ارزش) رهایی مطلق و بیقید و شرط و مباح بودن همه چیز از جمله عدم پذیرش دین، یا پذیرش بردگی دیگران و... میدانند و با اعتقاد به اصالت فرد و لزوم حاکمیّت امیال بر عقل، در جهت کسب لذّتهای حیوانی بیشتر و سود مادّی افزونتر میکوشند و در صورت ضرورت، حدّ آزادی را فقط عدم تجاوز به آزادی دیگران میدانند.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آزادی»