مبادی علوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مبادی
علوم، بهمعنای تعاریف و قضایای بیّن یا پذیرفته شده است، که اصل و پایه یک
علم هستند و در آن
علم بر آنها اقامه برهان نمیشود. این اصطلاح در
علم منطق کاربرد دارد.
تعاریف و قضایای بیّن یا پذیرفته شده را که اصل و پایه یک
علم هستند و در آغاز آن
علم قرار دارند و در آن
علم بر آنها اقامه
برهان نمیشود، در اصطلاح مبادی
علوم گویند، به عبارت دیگر مبادی
علم امورى است كه محمولات مسائل بوسيله آنها براى موضوعات اثبات میگردد، مثلا
علوم متعارفه یعنی
قضایای بدیهی که در آغاز ریاضی قرار دارد (مانند اینکه نیمههای دو مقدار مساوی با هم مساویند) همه از مبادی
علم ریاضیاند. همچنین
اصول موضوعه در هندسه اقلیدس نیز از مبادی آن
علم است.
مسائلی که در
علم عالی ثابت شود، برای اثبات مسائل
علم سافل، مبادی هستند. بنابراین، قضایایی که به طور اصول موضوعه در هر
علمی به کار میرود بایستی در
علم بالاتر از آن ثابت شده باشد، اما گاهی، بعضی از مبادی
علم اعلی در
علم اسفل ثابت میشود و در
علم اعلی به نحو اصول موضوعه به کار میرود، مانند قضیه: «جسم محال است از جزء لایتجزّی تالیف یافته باشد»، که به صورت اصل موضوع، در
فلسفه اولی برای اثبات
ماده اولی به کار گرفته میشود. در چنین مواردی، نباید دلیل اثبات آنها از قضایایی باشد که در
علم اعلی مبتنی بر این قضیه هستند؛ زیرا
دور لازم میآید.
مبادی هر
علمی مناسب است در اول آن
علم ذکر شوند چنان که در اول
علم هندسه چنین کردهاند. گاهی هم مبادی در ضمن مسائل تعیین میشود، مانند مبادی
علم طبیعی که با مسائل آن مخلوط است، و ناچار بایستی مبادی هر مساله را قبل از شروع به اثبات آن مساله بیان کنند.
ابن سینا در
دانشنامه علائی مبادی
علوم را، مقدماتی میداند که اصل آن
علم بوده و
متعلم ابتدا باید آنها را بپذیرد.
«مر هرعلمی برهانی را سه چیز بود: یکی را
موضوع خوانند، و یکی را
آثار ذاتی، و یکی را مبادی».
«و اما مبادی مقدماتی بوند، که اصل آن
علم باشند که آموزنده را به آن مبادی نخست بباید گرویدن، تا آنگاه آن
علم را بداند».
خواجه در
اساس الاقتباس، مبادی
علم را قضایایی میداند که براهین آن
علم از آنها تالیف یافته، و در آن
علم بر آن قضایا برهان اقامه نکنند؛ یا از جهت وضوح یا از آن جهت آنکه اثبات آنها به عهده
علم دیگری است. مبادی
علم را «مقدمات موضوعه» هم میگویند که یا بیّن و بی نیاز از استدلال است، مثل
مجربات و
اولیات، که آن را «
اصول متعارفه» و «القضایا الواجب قبولها» میگویند، و یا بیّن نیست بلکه نیاز به اثبات دارد. به این قضایا (غیر بَیِّن) اگر نفس
متعلم در ابتدای
تعلیم به آسانی به آنها اعتقاد بورزد، «
اصول موضوعه» گفته میشود؛ و اگر پذیرش وی همراه با استنکار باشد «
مصادرات» گفته میشود.
«هرعلمی را سه چیز بود: موضوع و مبادی و مسائل. و موضوع
علم آنچیز بود که
علم مشتمل بر بحث از اعراض ذاتی او بود. و مبادی
علم قضایائی بود که براهین آن
علم مؤلّف از آن قضایا باشد، و در آن
علم بر آن قضایا برهان نگویند، یا از جهت وضوح یا از جهت آنکه آن قضایا مسائل
علمی دیگر بود، بلندتر یا خردتر از آن در مرتبه».
«و قومی حدود را که در فواتح
علوم ایراد کنند از جمله مبادی شمرند، و به حقیقت از مبادی نبود. چه مبادی مقدمات بود، و حدود از قبیل مفردات بود. و بر جمله آنچه در فواتح
علوم وضع کنند سه صنف باشد: صنف اول آنچه به هلیت تنها وضع کنند، و آن مبادی
علم باشد و آن را مقدمات موضوعه خوانند. و خالی نبود از آنکه بنفس خود بیّن بود یا نبود. و اول از اولیات و مجربات و امثال آن باشد، و آن را اصول متعارفه و القضایا الواجب قبولها خوانند. و مبادی
علم مطلق از این صنف بود و دوم یا چنان بود که نفس
متعلّم در بدایت
تعلیم به آسانی آن را اعتقاد کند اعتقادی ظنی یا تقلیدی یا نه چنان بود. و اول را اصول موضوعه خوانند و دوم را مصادرات... و بعضی منطقیان میان اصل موضوع و مصادره فرق نکردهاند و بعضی فرق به اعتباری دیگر کردهاند».
مبادی
علوم را به دو قسم مبادی تصوری و تصدیقی تقسیم کردهاند.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا بر حدود (تعاریف) که در ابتدای
علوم ذکر میشود نیز «مبادی» اطلاق میشود یا نه؟
خواجه طوسی ضمن اعتراف به اطلاق مبادی بر حدود توسط عدهای، این استعمال را صحیح نمیداند، با این استدلال که مبادی، از زمره مقدمات هستند ولی حدود از قبیل مفردات میباشند.
اما اگر مبادی را به معنای اعم اراده کنیم دو قسم پیدا میکند:
مبادی تصوری (حدود
علم)؛ و
مبادی تصدیقی.
مبادی تصوری مشتمل بر امور ذیل است:
۱. تعریفات
حدّی یا
رسمی موضوع: تعریف موضوع در جایی است که قبل از ورود در
علم به وجود موضوع تصدیق شده باشد؛ زیرا حدّ
ماهیت وقتی حاصل میشود که وجودش ثابت شده باشد، مثل تعریف
جسم در
علوم طبیعی به: جوهری که قابل بُعدهای سهگانه است.
۲. تعریف اجزای موضوع (اگر موضوع، مرکب باشد)، مثل تعریف ماده اولیه (هیولی) به: جوهری که تنها شانیت قبول دارد.
۳. تعریف جزئی مندرج در موضوع، مثل تعریف
جسم بسیط به: آنچه از اجسام مختلف الصورة تالیف نشده باشد.
۴. تعریف
عرض ذاتی موضوع
علم یا موضوعات مسائل: حدّ عَرَض ذاتی در جایی است که وجود موضوع در خود
علم ثابت شود و تصدیق به وجود موضوع در خود
علم باشد. در این صورت، حدّ آن، اسمی خواهد بود، و پس از ثابت شدن وجود موضوع،
تعریف اسمی به
تعریف حقیقی (و به حسب ماهیت) تبدیل میگردد، مثل تعریف
حرکت در اول
علم طبیعی به: اولین کمال برای چیزی که در حدّ قوّه است از جهت قوّه بودن آن.
مبادی تصدیقی
علوم شامل مقدمات بیّن (
علوم متعارفه) و غیر بَیِّن (اصول موضوعه و مصادرات) است که قیاسات
علم بر آنها مبتنی است. بنابراین مبادی تصدیقی
علوم بر دو قسمند: مبادی عام و خاص.
برخی از مبادی تصدیقی عاماند و منحصر به یک
علم خاص نمیباشند و در همه
علوم یا در چند
علم به کار میرود، مثل تصدیق به اینکه «اجتماع نقیضین محال است» که از مبادی تصدیقیه هر
علمی شمرده میشود. مبادی تصدیقی عام را «اصول متعارفه» مینامند.
برخی از مبادی تصدیقیه، مخصوص
علم خاصّی هستند مثل تصدیق به اینکه «جسم موجود است» که مبدا تصدیقی
علم فیزیک محسوب میشود. مبادی تصدیقی خاص را «اصول موضوعه» مینامند.
علت آنکه به وسیله تعاریف، مسائل
علم ثابت میشوند آن است که محمولاتی که اثبات آنها در
علم، مطلوب است معلول اجزای حدود و رسوم میباشند و اجناس و فصول یا
اعراض ذاتیه که اجزای حدود و رسوم هستند واسطه اثبات محمولات مسائل
علم هستند.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «مبادی علوم»، تاریخ بازیابی۱۳۹۸/۲/۲۶. خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۲۲۹.