• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مانع بیعت مردم مکه با ابن زبیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مانع بیعت مردم مکه با ابن زبیر، از مباحث مرتبط به ملاقات شخصیت‌ها با امام حسین در مکه است. در طول اقامت امام حسین (علیه‌السّلام) در مکه، ایشان با شخصیت‌ها و بزرگان مختلفی دیدار و گفتگو داشتند. هریک از این افراد دیدگاه‌ها و نظرات خود را درباره قیام امام به ایشان ارائه می‌کردند. همه این افراد به جز عبدالله بن زبیر، نسبت به حرکت امام حسین (علیه‌السّلام) به سمت عراق منفی بود. آنها با ابراز نگرانی از خطرات احتمالی، امام را از این اقدام برحذر می‌داشتند. ولی عبدالله بن زبیر چون خود در فکر خلافت بود و امام را تنها مانع توجه مردم حجاز به خود می‌دید، از رفتن آن حضرت به سوی عراق استقبال می‌کرد؛ زیرا با خارج شدن امام از مکه، او می‌توانست بدون وجود رقیب، نیات ریاست طلبانه خود را در حجاز عملی کند. بر اساس گزارشات منابع تاریخی او هر روز مرتبا به دیدار امام حسین (علیه‌السّلام) می‌رفت و منافقانه امام را به خروج از مکه ترغیب می‌کرد.



پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، وی تصمیم گرفت از افرادی چون امام حسین (علیه‌السلام)، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر بیعت بگیرد. بنابر نقل منابع تاریخی یزید به عامل مدینه ولید بن عتبة بن ابی سفیان نوشت: هنگامی که نامه‌ام به تو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آن دو بیعت بگیر، پس اگر زیر بار نرفتند آن دو را گردن بزن و سرهای آن دو را نزد من بفرست.
امام حسین (علیه‌السّلام) و عبدالله بن زبیر در مسجد بودند که فرستاده ولید نزد ایشان آمد، و آن دو را احضار کرد. وقتی فرستاده ولید از نزد آنان رفت، عبدالله بن زبیر به امام حسین (علیه‌السّلام) عرض کرد: شما فکر می‌کنید به چه علت ما را احضار کرده‌اند؟ امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: به گمانم معاویه مرده است و اینها می‌خواهند قبل از افشای خبر از ما بیعت بگیرند. عبدالله بن زبیر همان شب و یا روز بعد به مکه رفت. امام حسین (علیه‌السّلام) نیز پس از چند روز بدون این که بیعت کند به همراه اهل بیت خویش عازم مکه شد. با ورود امام حسین (علیه‌السّلام) به مکه، ایشان در خانه عباس‌بن عبدالمطلب فرود آمد و ابن زبیر در حجر اسماعیل ساکن شد و جامه زهد و درویشی پوشید و مردم را بر علیه بنی امیه تحریک می‌کرد.


• بر اساس گزارشات منابع با حضور امام حسین (علیه‌السّلام) در مکه، مردم گروه گروه به حضورش می‌آمدند و ابن زبیر را رها کردند و حال آنکه پیش از آمدن امام حسین (علیه‌السّلام) پیش او آمد و شد داشتند. این موضوع بر عبدالله بن زبیر ناخوش آمد و دانست که تا امام حسین (علیه‌السّلام) در مکه باشد مردم پیش او نخواهند آمد و با او بیعت نخواهند کرد. لذا او پیوسته به دیدار امام می‌رفت و به ایشان پیشنهاد خروج به سمت عراق می‌داد:
«عن عقبة بن سمعان: نَزَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) مَکَّةَ، فَاَقبَلَ اهلُها یَختَلِفونَ الَیهِ ویَاتونَهُ، ومَن کانَ بِها مِنَ المُعتَمِرینَ واهلِ الآفاقِ، وَابنُ الزُّبَیرِ بِها قَد لَزِمَ الکَعبَةَ، فَهُوَ قائِمٌ یُصَلّی عِندَها عامّةَ النَّهارِ ویَطوفُ، ویَاتی حُسَینا (علیه‌السّلام) فیمَن یَاتیهِ، فَیَاتیهِ الیَومَینِ المُتَوالِیَینِ، ویَاتیهِ بَینَ کُلِّ یَومَینِ مَرَّةً، ولا یَزالُ یُشیرُ عَلَیهِ بِالرَّایِ، وهُوَ اثقَلُ خَلقِ اللّه ِ عَلَی ابنِ الزُّبَیرِ، قَد عَرَفَ انَّ اهلَ الحِجازِ لا یُبایِعونَهُ ولا یُتابِعونَهُ ابَدا مادامَ حُسَینٌ (علیه‌السّلام) بِالبَلَدِ، وانَّ حُسَینا (علیه‌السّلام) اعظَمُ فی اعیُنِهِم وانفُسِهِم مِنهُ، واطوَعُ فِی النّاسِ مِنهُ.»
«در کتاب تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن سَمعان: حسین (علیه‌السّلام) در مکّه سُکنا گزید و مردم مکّه و عمره گزاران و مردم دیگر سرزمین‌ها، نزد او رفت و آمد می‌کردند. ابن زبیر هم در مکّه بود و ملازم کعبه شده بود و در تمام روز، در کنار آن، نماز می‌خواند و طواف می‌کرد و نیز هر روز یا یک روز در میان، به همراه مردم، نزد حسین (علیه‌السّلام) می‌آمد و پیوسته به او پیشنهاد می‌داد و حسین (علیه‌السّلام) سنگین ترینِ بندگان خدا بر ابن زبیر بود. او می‌دانست که تا حسین در شهر هست، مردم حجاز با او بیعت نمی‌کنند و هرگز از او پیروی نمی‌نمایند و حسین (علیه‌السّلام) در چشم و دل آنان، بزرگ تر و در میان مردم، پذیرفته تر از اوست.»
• ابن زبیر که با وجود حضور امام حسین در مکه و استقبال مردم از ایشان مجالی برای دعوت مردم به خود و امر خلافت نمی‌دید، منافقانه ایشان را به سفر به عراق تشویق کرد که: اگر در عراق، همانند پیروان تو را داشتم، یک روز در مکّه نمی‌ماندم. او برای فاش نشدن نیتش به امام می‌گفت: اگر تو در حجاز هم بمانی، کسی با تو ناسازگاری نخواهد کرد. اما امام در پاسخ او خاموش می‌ماند و می‌دانست که او چه می‌خواهد.
«اقبَلَ عَبدُ اللّه بنُ الزُّبَیرِ فَسَلَّمَ عَلَیهِ وجَلَسَ ساعَةً، ثُمَّ قالَ: اما وَاللّه ِ یَابنَ رَسولِ اللّه ِ، لَو کانَ لی بِالعِراقِ مِثلُ شیعَتِکَ لَما اقَمتُ بِمَکَّةَ یَوما واحِدا، ولَو انَّکَ اقَمتَ بِالحِجازِ ما خالَفَکَ احَدٌ، فَعَلی ماذا نُعطی هؤُلاءِ الدَّنِیَّةَ، ونُطمِعُهُم فی حَقِّنا، ونَحنُ ابناءُ المُهاجِرینَ وهُم ابناءُ المُنافِقینَ؟! قالَ: وکانَ هذَا الکَلامُ مَکرا مِنِ ابنِ الزُّبَیرِ؛ لِاَنَّهُ لا یُحِبُّ ان یَکونَ بِالحِجازِ احَدٌ یُناویهِ، فَسَکَتَ عَنهُ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) وعَلِمَ ما یُریدُ.»
«عبداللّه بن زبیر آمد و بر او (حسین علیه السلام) سلام کرد و ساعتی نشست. سپس گفت: به خدا ـ‌ای پسر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ـ اگر در عراق، همانند پیروان تو را داشتم، یک روز در مکّه نمی‌ماندم، و اگر تو در حجاز هم بمانی، کسی با تو ناسازگاری نخواهد کرد. پس چرا به این فرومایگان (بنی امیّه)، مجال بدهیم و آنان را در حقّ خویش به طمع‌اندازیم، در حالی که ما، فرزندان مهاجرانیم و آنان، فرزندان منافقان‌اند؟! این سخن، نیرنگ ابن زبیر بود؛ زیرا دوست نداشت کسی در حجاز باشد که با او، هماورد باشد. حسین (علیه‌السّلام) در پاسخ او خاموش مانْد و دانست که چه می‌خواهد.»
• در حدیث دیگری قریب به همین مضمون آمده است که استقبال مردم مکه از امام حسین (علیه‌السّلام) بر عبداللّه بن زبیر گران آمد زیرا او طمع کرده بود که مردم مکّه با او بیعت کنند؛ لذا او منافقانه در نماز امام حاضر می‌شد و نزد او می‌نشست و از او سخن می‌شنید:
«دَخَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) الی مَکَّةَ، فَفَرِحَ بِهِ اهلُها فَرَحا شَدیدا، قالَ: وجَعَلوا یَختَلِفونَ الَیهِ بُکرَةً وعَشِیَّةً، وَاشتَدَّ ذلِکَ عَلی عَبدِ اللّه ِ بنِ الزُّبَیرِ؛ لِاَنَّهُ قَد کانَ طَمِعَ ان یُبایِعَهُ اهلُ مَکَّةَ، فَلَمّا قَدِمَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) شَقَّ ذلِکَ عَلَیهِ، غَیرَ انَّهُ لا یُبدی ما فی قَلبِهِ الَی الحُسَین علیه السلام، لکِنَّهُ یَختَلِفُ الَیهِ ویُصَلّی بِصَلاتِهِ، ویَقعُدُ عِندَهُ ویَسمَعُ مِن حَدیثِهِ، و هُوَ مَعَ ذلِکَ یَعلَمُ انَّهُ لا یُبایِعُهُ احَدٌ مِن اهلِ مَکَّةَ وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) بِها؛ لِاَنَّ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) عِندَهُم اعظَمُ فی انفُسِهِم مِنِ ابنِ الزُّبَیرِ...»
«حسین (علیه‌السّلام) وارد مکّه شد و مردم آن جا، بسیار خرسند شدند. بامداد و شامگاه، نزد او، رفت و آمد می‌کردند و این، بر عبد اللّه بن زبیر، گران آمد؛ زیرا او طمع کرده بود که مردم مکّه با او بیعت کنند؛ ولی چون حسین (علیه‌السّلام) آمد، کار بر او سخت شد. او، آنچه را در درون داشت، برای حسین (علیه‌السّلام) آشکار نمی‌ساخت و نزد او رفت و آمد می‌کرد و در نمازش حاضر می‌شد و نزد او می‌نشست و از او سخن می‌شنید. با وجود این، می‌دانست که تا حسین (علیه‌السّلام) در مکّه است، هیچ یک از اهالیِ آن با وی بیعت نمی‌کند؛ چون حسین (علیه‌السّلام) در نزد آنان، از ابن زبیر، باعظمت تر بود... .»


۱. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۱.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۸.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۹.    
۴. ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین، ص۴.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۹.    
۶. ابن اثیر، عز الدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.    
۷. ابن جوزی، ابو الفرج، عبد الرحمن بن علی بن محمد، المنتظم، ج۵، ص۳۲۳.    
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۰-۳۴۱.    
۹. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، ج۵، ص۳۲۴.    
۱۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹۴.    
۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۴۳.    
۱۳. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۵.    
۱۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۷.    
۱۵. ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۶۰۸.    
۱۶. ذهبی، شمس ‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۷.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹۶.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۶۱.    
۱۹. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۳۵.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹۷.    
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹۸.    
۲۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۱۱.    
۲۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹۸.    
۲۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۷۰.    
۲۶. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۲۳.    
۲۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۲۷.    
۲۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۷۱.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۹۰-۴۹۸.






جعبه ابزار