لَوْح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لَوْح (به فتح لام و سکون واو) از
واژگان قرآن کریم به معنای
آشکار شدن و
صفحه است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن تَلْویح (به فتح تاء و سکون لام) به معنای
تغییر است. واژه «
لوح محفوظ» که ظرف
قرآن است، عبارت اخرایِ «کتاب مکنون» و «امّ الکتاب» است.
لَوْح لوح در اصل به معنی
آشکار شدن است. «لاح الشّیء لوحا: بدا»؛ آنگاه لوح به هر تخته و
صفحه گویند که در آن مینویسند، خواه از چوب باشد یا غیر آن.
صفحه را از آن لوح گویند که معانی در آن به وسیله کتابت آشکار میشود، چنانکه از
مجمع به دست میآید؛
اقرب الموارد این علّت را به صورت «قیل» آورده است.
به قولی علت آن آشکار شدن خطوط در آنست.
اَلْواح جمع لوح است.
(وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ اَلْواحٍ وَ دُسُرٍ) «
نوح را به چیزی که تختهها و مسمارها داشت حمل کردیم».
منظور
کشتی نوح (علیهالسّلام) است.
(وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً...) (و براى او در الواح
تورات اندرزى از هر موضوعى نوشتيم).
(وَ اَلْقَی الْاَلْواحَ وَ اَخَذَ بِرَاْسِ اَخِیهِ...) (سپس الواح را افكند، و سر
برادر خود را گرفت).
(وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الْاَلْواحَ...) (هنگامى كه خشم
موسی فرو نشست؛ الواح تورات را بر گرفت).
مراد از الواح صفحههای تورات است، معلوم نیست از چوب بوده یا چرم یا فلز و غیره. به قولی آنها از چوب بودند و از
آسمان آمدند؛ به قولی از
زمرّد بودند، به طول ده ذراع، به قولی از
زبرجد سبز و
یاقوت سرخ؛ به قولی دو لوح بودند،
زجّاج گفته به دو لوح در لغت، الواح گفته میشود.
هیچ یک از این اقوال را اعتباری نیست و از «کَتَبْنا» میشود فهمید که الواح از آسمان نازل شدهاند. و اللّه العالم.
تَلْویح: به معنی
تغییر است، «لوّحه الحرّ: غیّره».
بشر جمع بشره به معنی پوست بدن است.
(وَ ما اَدْراکَ ما سَقَرُ • لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ • لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ) یعنی: «چه میدانی
سقر چیست؟ نه میگذارد و نه دست میکشد؛ تغییر دهنده پوستهای بدن است».
(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ • فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) (بلكه قرآن با عظمت است، كه در
لوح محفوظ جاى دارد.)
«لوح محفوظ» که ظرف
قرآن است عبارت اخرای «کتاب مکنون» و «امّ الکتاب» است،
که در «
امّ» ذیل
آیه (وَ اِنَّهُ فِی اُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ) (و اين قرآن در لوح محفوظ نزد ما والا و استوار است!)
درباره آن صحبت کردهایم.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لوح"، ج۶، ص۲۱۴.